صناعات خمس و مبادى استدلال
اهداف كلّى
اهداف كلّى درس شانزدهم اين است كه دانش پژوه :
1 . جايگاه صناعات خمس را در منطق بشناسد ؛
2 . با مواد و مقدمات استدلال آشنا شود .
دانش پژوه محترم ، انتظار مى رود پس از فراگيرى اين درس بتوانيد :
1 . ضرورت صناعات خمس را توضيح دهيد ؛
2 . قضاياى يقينى و انواع آن را تعريف كنيد ؛
3 . مظنونات را با ذكر مثال بيان كنيد ؛
4 . دو معنا براى مشهورات ذكر كنيد. منظور از مشهورات در صناعات كدام است ؟
5 . وهميات را با ذكر مثال بيان كنيد ؛
6 . مسلّمات را تعريف و براى اقسام آن مثالى ذكر كنيد ؛
7 . مقبولات را با ذكر مثال تعريف كنيد ؛
8 . مشبّهات را بيان كنيد و علت رواج آنها را در انديشه ها توضيح دهيد ؛
9 . مخيّلات را با ذكر مثال تعريف كنيد .
صناعات خمس
دانستيم كه براى كشف مجهول از طريق فكر، دست كم دو شرط اساسى وجود دارد : 1 . انتخاب معلومات مناسب و صحيح ؛ 2 . تنظيم و صورت بندى درست آنها .
فقدان هر يك از اين دو شرط ، مانع رسيدن به حقيقت خواهد بود . اگر ذهن در جريان تفكر دچار خطا شود، منشأ آن دست كم نبود يكى از دو شرط مذكور است . بنابر اين، اگر منطق معيار سنجش خطاىِ انديشه است، بايد قواعد عام انديشه را در هر دو نوع خطا بيان كند . با اين وصف، درستى يك استدلال بر دو ركن استوار است : ماده و صورت .
در بخش گذشته ، كم و بيش با ساختار صورى استدلال ، اقسام آن و اعتبار منطقى هر قسم آشنا شديم و اينك در مقام بررسى مواد استدلال هستيم .(25) بنابراين، موضوع صناعات خمس، بررسى استدلال به جهت مواد آن است و مراد از ماده استدلال ، نوع قضايايى است كه نتيجه استدلال بر آنها مبتنى است .
مواد به كار رفته در استدلال بر اساس استقرا هشت قسم است : يقينيّات ، مظنونات ، مشهورات ، وهميّات ، مسلّمات ، مقبولات ، مشبّهات و مخيّلات .
شايان توجه است كه مواد به كار رفته در استدلال از دو حال خارج نيست : يا نياز به اثبات دارد و يا نيازى به آن ندارد . حال اگر ماده اى در هر يك از هشت دسته فوق محتاج اثبات و بيان نباشد، مبدأ و اگر نيازمند استدلال باشد، فقط ماده ناميده مى شود . روشن است كه تمام دانش هاى بشرى ناگزير بايد به مبادى منتهى شود ؛ زيرا در غير اين صورت، دستيابى به علم هرگز ممكن نخواهد شد .(26)
يقين نزد منطقيون در دو معنا به كار مى رود :
الف) تصديق جازم، اعم از اين كه مطابق واقع باشد يا نباشد، بر اساس تحقيق باشد يا تقليد باشد يا نباشد( يقين به معناى اعم ) ؛
ب) تصديق جازم مطابق واقع كه بر اساس تحقيق باشد ( يقين به معناى اخص ) .
تصديقات يقينى خود به اعتبارى بر دو قسمند : ضرورى و نظرى .
تصديقِ يقينىِ بديهى ( ضرورى ) ، تصديقى است كه بدون هر گونه تلاش فكرى به دست آمده و تصديقِ يقينىِ نظرى ، تصديقى است كه از راه فكر و با استفاده از تصديقات بديهى حاصل آمده است . تصديقات يقينى ضرورى در منطق اصول يقينيّات خوانده مى شوند و مبناى همه دانش هاى يقينى بشرند .
اصول يقينيات بر اساس استقرا شش قسمند :
الف) اوّليات
قضايايى كه در آنها صرفِ تصوّر طرفين - موضوع ، محمول و يا مقدّم و تالى - و نسبت بين آن دو براى تصديق كافى است و نيازمند اثبات نيستند ، اوليات خوانده مى شوند ؛ مانند اجتماع نقيضين محال است ، كل بزرگ تر از جزء خود است . اگر قضيه اى اوّلى باشد ، امّا تصديق نشده باشد از آن روست كه طرفين آن به درستى تصوّر نشده است .
ب) مشاهَدات ( محسوسات )
قضايايى هستند كه صرف تصور طرفين و نسبت بين آن براى تصديق كفايت نمى كند بلكه انسان علاوه بر اين، از حسّ بيرونى (حواس ظاهرى) و يا از حسّ درونى در تصديق به اين قضايا كمك مى گيرد ؛ مانند آسمان آبى است ، اكنون بسيار خرسندم . به قضايايى كه با حسّ ظاهر ادراك مى شوند حسيات و به قضايايى كه با حسّ باطن درك مى شوند وجدانيّات نيز مى گويند .
ج) مجرّبات
قضايايى هستند كه علاوه بر تصور طرفين و نسبت بين آن محتاج به تكرار مشاهده و تشكيل قياس خفى هستند . مثلاً هر گاه به طور مكرر ملاحظه شود كه فلزات مختلف بر اثر حرارت منبسط مى شوند و اين رخداد ( انبساط ) با اين مقدمه : هر گاه امرى به گونه اى واحد تكرار شود مستند به سببى معيّن است و نيز اين مقدمه كه هر گاه علت موجود باشد، معلول نيز موجود است مقرون شود، نتيجه خواهيم گرفت كه فلزات بر اثر حرارت منبسط مى شوند . (27)
د) حدسيّات
گاه انسان از راه قوه حدس بر قضيه اى وقوف يافته و آن را تصديق مى كند . چنين قضيه اى حدسيه نام دارد ؛ مانند تصديق به اين كه نور ماه از آفتاب است . ذهن در اين مورد با ملاحظه اين كه متناسب با تغيير محل ماه و آفتاب و دورى و نزديكى آن ها، قسمت روشن ماه تغيير مى يابد و نيز پس از ملاحظه خسوف ، ناگهان متوجه مى شود كه نور ماه مستفاد از خورشيد است .
در ميان صاحب نظران در باره تعريف و ماهيت حدس اختلاف نظر وجود دارد : برخى آن را فكر سريع و بعضى ديگر آن را درجه اى از الهام غيبى دانسته اند .
ه ) متواترات
و) فطريات
ظن معانى متعددى دارد كه عبارتند از : الف) باور غير جازم ؛ ب) آنچه يكى از سه خصلت يقين معتبر(28) در باب برهان را نداشته باشد ؛ مثل ظن صرف ، قول جازم غير مطابق ، قول جازم مطابقِ غير ثابت ؛ ج) تصديق مطابق غير ثابت .
مراد از ظن در صناعات خمس ، باور غير جازم است ؛ يعنى تصديقى كه خلاف آن محال نيست .
1 . مشهورات به معناى اعمّ . مراد از آن قضايايى است كه مورد قبول و اعتقادِ همه يا بيشتر مردم يا اعتقاد بسيارى از دانشمندان يك علم است ، هرچند سبب چنين قبولى يقينى بودن آن باشد. مانند تسلسل محال است ، كل از جزء خود بزرگ تر است . مشهورات به معناى اعم ، يقينيات شش گانه را نيز شامل مى شود .
2 . مشهورات به معناى اخصّ ( مشهورات صرف ) عبارت است از : باورهايى كه عموم مردم به دليل گرايش هاى روانى ، عواطف درونى و امورى از اين قبيل آن را قبول دارند . رواج چنين عقيده اى از آن جهت كه اين قضايا حاكى از حقيقتى در عالم واقع باشد نيست . در صناعات خمس، منظور از مشهورات قضايايى است كه تصديق آنها جز از طريق شهرت حاصل نمى شود . ( مشهورات صرف )
نكته مهم : قضيه مشهور لزوماً صادق نيست . چه بسا قضيه اى باطل بين قوم و يا طايفه اى شهرت پيدا كند .
قوه وهم دو نوع حكم دارد :
الف) حكم در امور حسى ؛ مثل يك جسم ممكن نيست در دو مكان باشد .
ب) حكم در امور عقلى ؛ مثل هر چه قابل اشاره نباشد موجود نيست .
چنين احكامى همواره نادرست است ، امّا به دليل غلبه وهم پذيرفته مى شود . بنابراين، وقتى احكام عقل مبتنى بر محسوسات و موافق آن باشد ، وهم آن را مى پذيرد ؛ و حكم صادر از سوى آن نيز صادق خواهد بود. مثل يك جسم ممكن نيست در دو مكان باشد . اما وقتى كه عقل به حقيقتى خلاف حس مى رسد ، وهم از قبول آن سر باز مى زند و به قضيه اى كاذب حكم مى كند. مثل هر چه قابل اشاره نباشد موجود نيست . به اين ترتيب، روشن مى شود كه منظور از وهميات در صناعات خمس ، دسته دوم ( حكم وهم در امور عقلى ) است .
قضاياى مسلّم بر سه قسمند :
الف) مسلّم نزد همگان ؛ مثل يقينيات ؛
ب) مسلّم نزد گروهى خاص ؛ مثل تسلسل محال است ( نزد فيلسوفان و متكلّمان ) ؛
ج) مسلّم نزد فردى خاص .
گاهى مسلّمات به قضايايى گفته مى شود كه مبتدى در ابتداى آموختن به جهت سهولت يادگيرى يك علم بايد مسلّم بشمارد تا پس از آن و در جاى مناسبِ خود ، درستى آن براى وى اثبات گردد . مسلّمات به اين معنا از قلمرو صناعات خمس بيرون است .
الف) قضاياى كاذب شبيه به يقينيات و بديهيات ؛ مثل انسان شير مى خورد ( در حالى كه مراد از شير ، حيوانِ درنده باشد ) ؛
ب) قضاياى كاذب شبيه به مشهورات ؛ مثل خداوند نور است ( در حالى كه مقصود از نور ، نور محسوس باشد ) .
بنابر آنچه ذكر شد، مى توان نتيجه گرفت كه اگر چه در مشبّهات اشتباهى وجود دارد امّا به وجهى حق و به وجهى باطل است و همين دو گانگى باعث رواج آنها نزد عقول و انديشه ها مى شود .
در خاتمه بحث مبادى استدلال توجّه به اين نكته حايز اهميت است كه گاه يك قضيه صلاحيت دارد به اعتبارات مختلف عناوين متعددى را بپذيرد، مانند قضيّه كل از جزء خود بزرگ تر است كه از يقينيّات - اوليّات - است به اعتبارى از مشهورات و به جهتى ديگر حتى مى تواند از مسلّمات به شمار آيد.
چكيده
1 . موضوع صناعات خمس بررسىِ استدلال از جهت مواد آن است . منظور از ماده استدلال نوع قضايايى است كه نتيجه استدلال بر آنها مبتنى است .
2 . مواد به كار رفته در استدلال هشت قسم است : يقينيات ، مظنونات ، مشهورات ، وهميات ، مسلّمات ، مقبولات ، مشبّهات و مخيِّلات .
3 . اگر ماده استدلال نيازمند اثبات نباشد مبدأ و در صورت نيازمندى تنها ماده ناميده مى شود .
4 . قضاياى يقينى اگر مسبوق به اثبات از راه فكر با قضاياى يقينى پيشين باشند نظرى و اگر به قضيه اى پيشين مبتنى نباشند ضرورى ( بديهى ) هستند .
5 . قضاياى يقينى عبارتند از : اوّليات ، مشاهَدات ( محسوسات ) ، مجرَّبات ، حدسيات ، متواترات و فطريات .
6 . مقصود از مظنون در باب صناعات خمس، باور غيرجازم است .
7 . مشهور در دو معناى اعم و اخص به كار مى رود و مراد از مشهور در اين مبحث، مشهور به معناى اخص است كه مشهورات صرف نيز ناميده شده اند .
8 . قضيه مشهور لزوماً صادق نيست و چه بسا در عين شهرت باطل نيز هست .
9 . قوه وهم دو نوع حكم دارد : حكم در امور حسى و حكم در امور عقلى . منظور از وهميات در صناعات خمس حكم وهم در امور عقلى است .
10 . مسلّمات سه دسته اند كه عبارتند از : مسلّمات نزد همگان ، مسلّمات نزد گروهى خاص ، و مسلّمات نزد فرد خاص .
11 . كلمات قصار و ضرب المثل ها از جمله مقبولاتند .
12 . قضاياى مشبَّهه دو گونه اند : الف) قضاياى كاذبى كه شبيه به يقينيات و بديهياتند ؛ ب) قضاياى كاذبى كه شبيه به مشهوراتند .
13 . تشبيهات بديع ، مبالغه هاى لطيف و اغراق هاى ظريف از جمله مخيِّلاتند .