بيش از هزاروچهارصدسال پيش در روز17ربيع الاول (برابر25آوريل 057 ميلادي)کودکي در شهر مکه چشم به جهان گشود.
پدرش عبدالله دربازگشت ازشام در شهر يثرب(مدينه)چشم ازجهان فروبست.زن عبدالله مادر «محمد»،آمنه ودختروهب بن عبدمناف بود.
برابر رسم خانواده هاي بزرگ مکه «آمنه»پسر عزيزش محمدرا به دايه اي به نام حليمه سپرد تادر بيابان گسترده وپاکودور از آلودگي هاي شهرپرورش يابد.
رفتار وخلق وخوي پيامبر(ص)
خداوند در حق رسول مکرمش محمد بن عبدالله (ص)ميگويد«انک لعلي خلق عظيم=براستي که بر خلق عظيمي هستي»(سوره قلم آيه 4) بنده ناتواني چه ميداند در حق پيامبري که به سراپا فضيلت ورحمت ومنبع خير ونيکي وبزرگواري است بگويد؟آنچه ميگويم قطره است از دريا.
خوي پيامبر ورفتار آن بزرگوار وکردار آن حضرت سرمشق مسلمين وبلکه نمونه ي عالي همه ي انسان هااست ودر حقيقت تجسم اسلام. پيغمبر(ص)به همه مسلمانان با چشم برادري وبا نهايت مهر و محبت رفتار مي کرد.آن چنان ساده وبي پيرايه لباس ميپوشيد وبرروي زمين مي نشست ودر حلقه ي ياران قرار ميگرفت که اگر ناشناسي وارد ميشد ،نميدانست پيغمبر کدام است.ودر عين سادگي به نظافت لباس وبدن خيلي اهميت ميداد.
وضوي پيامبر هميشه با مسواک کردن دندانها همراه بود. از استعمال عطر دريغ نمي فرمود. هميشه با پير وجوان مودب بود.هميشه در سلام کردن پيشدستي ميکرد. تبسم نمکيني هميشه بر لبانش بود ولي از بلند خنديدن پرهيز داشت. به عيادت بيماران وتشيع جنازه ي مسلمانان زياد ميرفت. مهمان نواز بود. يتيمان ودرماندگان رامورد لطف خاص قرار ميداد. دست مهر بر سريتيمان ميکشيد. از خوابيدن روي بستر نرم پرهيز داشت ومي فرمود:«من در دنيا همچون سواري هستم که ساعتي زير سايه ي درختي استراحت کندوسپس کوچ کند». بامهر ونرمي که بازير دستان داشت در برابر دشمنان ومنافقان بسيار شدت عمل نشان داد. در جنگ ها هرگز هراسي به دل راه ندادواز همه ي مسلمانان درجنگ به دشمن نزديکتر بود. از دشمنان سرسخت مانندکفار قريش در فتح مکه عفوفرمودوآنهاهم مجذوب اخلاق پيامبر(ص)شدندودسته دسته به اسلام روي آوردند. از زر وزيور دنيادوري ميکرد. اموال عمومي را،هرچه زود تر بين مردم تقسيم ميکرد وباآنکه فرمانروا وپيامبر خدابود هرگز سهمي بيش ازديگران براي خودبرنميداشت. براستي آدوجودمقدس مظهرونمونه وسرمشق براي همگان بود.
از سخنان حضرت محمد(ص)
1-بهترين چيزي که به مردم داده شد؛زباني است شکرگزار ،تني است صابروشکيباودلي است ذکرکننده وبه ياد خدا.
2-بدترين مردم آن کس است که عذري رانپذيردولغزشي رانبخشايد.
3-نهنده ي دانش درنااهلش مانند آويزنده ي گوهرومرواريد است برگردن خوکان.
4-بالا ترين وبهترين دوچيزي که دريک نفرفراهم مي آيد حلم است وعلم.
پدرش امام محمد باقر(ع)ومادرش «امُ فروه» دختر قاسم بن محمدبن ابي بکر ميباشد.
کنيه ي آن حضرت(ابوعبدالله)ولقبش (صادق)است.
حضرت صادق تاسن 12سالگي معاصر جدگراميش حضرت سجاد بود ومسلما تربيت اوليه ي اوتحت نظر آن بزرگوارصورت گرفته وامام (ع) از خرمن دانش جدش خوشه چيني کرده است.
پس از رحلت امام چهارم مدت 19سال نيز در خدمت پدربزرگوارش امام محمد باقر(ع)زندگي کرده وبا اين ترتيب 31سال ازدوران عمرخود رادرخدمت جد وپدر بزرگوار خود که هريک از آنان درزمان خويش حجت خدابودند،واز مبدا فيض کسب نورمينمودند گذرانيد.
بنابراين صرف نظرازجنبه ي الهي وافاضات رحماني که هرامامي آن را دارا ميباشد،بهره مندي از محضرپدروجد بزرگوارش موجب شد که آن حضرت بااستعداد ذاتي وشم علمي وذکاوت بسيار،به حدکمال علم وادب رسيد ودر عصرخودبزرگترين قهرمان علم ودانش گرديد.
پس از دزگذشت پدر بزرگوارش 34سال نيز دوره ي امامت اوبود که در اين مدت(مکتب جعفري)راپايه ريزي فرمود،وموجب بازسازي وزنده نگهداشتن شريعت محمدي(ص) گرديد.
زندگي پربار امام جعفر صادق(ع)مصادف بود با خلافت پنج نفراز بني اميه(هشام بن عبدالملک – وليدبن يزيد- يزيدبن وليد- ابراهيم بن وليد-مروان حمار)که هر يک بنحوي موجب تالم وتاثر وکدورت روح بلند امام معصوم(ع) رافراهم ميکرده اند،ودونفر از خلفاي عباسي(سفاح ومنصور)نيزدر زمان امام(ع) مسند خلافت راتصاحب کردند ونشان دادند که در بيد:وستم برامويان پيشي گرفته اند.چنانچه امام صادق(ع) در10سال آخر عمر شريفش در ناامني وناراحتي بيشتري بسر مبرد.
جنبش علمي
اختلافات سياسي بين امويان وعباسيان وتقسيم شدن اسلام به فرقه هاي مختلف وظهورعقايد مادي ونفوذ فلسفه ي يونان در کشورهاي اسلامي موجب پيدايش يک نهضت علمي گرديد.نهضتي که پايه هاي آن برحقايق مسلم استوار بود.
زمان امام صادق(ع) درحقيقت عصرطلايي دانش وترويج احکام وتربيت شاگرداني بود که هريک مشعل نوراني علم رابه گوشه وکناربردند ودر«خودشناسي»و«خداشناسي»مانند استادبزرگ وامام بزرگوارخوددر هدايت مردم کوشيدند.
درهمين دوران درخشان دربرابر فلسفه يونان کلام وحکمت اسلامي رشد کرد وفلاسفه وحکماي بزرگي دراسلام پرورش يافتند.
همزمان بانهضت علمي وپيشرفت دانش بوسيله ي حضرت صادق(ع) در مدينه،منصور خليفه ي عباسي که از راه کينه وحسد،بفکر ايجاد مکتب ديگري افتادکه هم بتواند دربرار مکتب جعفري استقلال علمي داشته باشد وهم مردم راسرگرم نمايد واز خوشه چيني از محضرامام(ع)بازدارد.
بدين جهت منصور مدرسه اي درمحله ي «کرخ»بغداد تاسيس نمود.
در رشته فلسفه وحکمت حضرت صادق(هميشه با اصحاب وحتي کساني که ازدين واعتقاد به خدا دوربودند مناظراتي داشته است.
نمونه از بيانات امام عليه السلام که در اثبات وجود خداوند حکيم است،به يکي ازشاگردان واصحاب خودبه نام (مفضل بن عمر)فرمود که درکتابي به نام (توحيد مفصل)هم اکنون در دست است.مناظرات امام صادق (ع)باطبيب هندي که موضوع کتاب(اهليلجه)است نيز نکات حکمت آموزبسياري دارد که گوشه اي ازدرياي بيکران علم امام صادق(ع)است.براي شناسايي استاد معمولا دوراه داريم يکي شناختن آثار وکلمات او،دوم شناختن شاگردان وتربيت شدگان مکتبش.
تاليف:احمداحمدي بيرجندي