روابط مجازي، پويا هستند، ميتوانند بسيار حمايتي باشند، و در مقايسه با منافع بالقوه، حداقل خطر را به دنبال داشته باشند. مردم به کمک اينترنت، روابط جديدي را براساس فعاليت نو، برانگيزنده و تقويت کننده تشکيل ميدهند. پس، عاقلانه است که انتظار داشته باشيم درصد بالايي از مردم در ظرف فاصله زماني محدود جذب آن شوند(King۹۹۶:۱۰). ۱. نظريه پويايي رواني و شخصيت: اين نظريه، ريشه هاي اعتياد فرد به اينترنت را به سالهاي آغازين زندگي وي ارتباط ميدهد. به عبارتي، عمدهترين دلايل گرايش اعتيادآور فرد به اينترنت، شوک هاي روحي يا کمبودهاي عاطفي دوران کودکي، ارتباط با ساير ويژگي هاي خاص شخصيتي و يا ساير اختلالات، و خلق و خوها يا گرايش هاي روانشناختي ارثي است. طبق اين ديدگاه، بسته به حوادثي که در دوران کودکي براي فرد اتفاق افتاده است و يا ويژگي هاي شخصيتي اي که در طي بلوغ در اين فرد شکل گرفته است، او براي تقويت يک رفتار اعتيادآميز و يا هر رفتار ديگري مستعد ميشود. در اين حالت، آن چه که اهميت دارد، موضوع يا فعاليت نيست، بلکه فرد و شرايطي است که وي متأثر از آن، معتاد ميشود(Duran، ۲۰۰۳:۲). ۲. نظريه کنترل اجتماعي: براساس نظريه کنترل اجتماعي هيرشي، عاملي که باعث جلوگيري از رفتارهاي انحرافي نوجوانان و جوانان ميشود، «پيوند اجتماعي» است. به اعتقاد هيرشي، پيوندهاي اجتماعي داراي چهار عنصر اصلي دلبستگي، تعهد، مشغوليت و اعتقاد است. ضعف هر يک از اين چهار عنصر در فرد ميتواند موجب بروز رفتارهاي انحرافي او شود. ۳. تبيين رفتاري: اين تبيين بر پايه مطالعات بي. اف. اسکينر راجع به شرطي شدن عامل يا کنشگر است. براساس اين ديدگاه، فرد براي دريافت پاداش وارد اينترنت ميشود. پاداش هايي که وي از اين رفتار ميگيرد، فرار از واقعيت، رسيدن به عشق و سرگرمي هاي زياد است و چنان چه فرد در زمان هاي آتي نيز به اين پاداش ها نياز داشته باشد، احتمالاً به اينترنت روي خواهد آورد. در نتيجه، اين روند تقويت شده و چرخه هم چنان ادامه پيدا ميکند(Duran، ۲۰۰۳:۲). ۴. تبيين بيوپزشکي: بر پايه تبيين بيوپزشکي، عوامل ارثي و مادرزادي و يا اختلالات شيميايي در مغز و فرارسانها، دلايل اصلي روي آوردن فرد به اعتيادند. از نظر اين ديدگاه، وجود برخي کروموزوم ها، هورمون ها، و مواد زائد و يا فقدان مواد شيميايي لازم و مشخص و فرارسانهايي که فعاليت مغز و ساير دستگاه هاي عصبي را تنظيم ميکنند، در بروز اعتياد در فرد موثرند(Ferris، ۲۰۰۲: ۲-۳). ۶. نظريه شناختي ـ رفتاري: گسترش اعتياد به اينترنت، با شرايط روانشناختي قبلي به وجود ميآيد. در اکثر مواقع، اين آسيب شناسي شامل افسردگي، اضطراب اجتماعي و انواع روان پريشي هاست. وقتي فرد در معرض استفاده از اينترنت قرار ميگيرد، فرايند کاربرد مشکل زاي اينترنت شروع ميشود. اين آسيب شناسي زمينهاي، نوعي آمادگي و تمايل است و موجب شروع استرس ميشود. البته چندين عامل ديگر نيز در ايجاد و يا حفظ اختلال دخالت دارند:
در پاسخ به اين سوال که اينترنت واقعاً چه چيزي دارد که افرادي که از آن استفاده ميکنند، به طور بالقوه دچار رفتارهاي مخرب ميشوند و اين که چرا برخي مردم خودشان را در معرض خطر از دست دادن شغل، از همگسيختگي روابط، و يا زيان هاي مالي قرار ميدهند، ديدگاه هاي مختلفي از زواياي گوناگون ايراد شده است. از طرفي، اعتياد به اينترنت يک پديده بين رشتهاي است، و علوم مختلف پزشکي، رايانهاي، جامعه شناسي، حقوق، اخلاق و رواشناسي هر يک از زواياي مختلف اين پديده را مورد بررسي قرار دادهاند. در هر يک از اين علوم مختلف، نظريه هايي براي اين اختلال مطرح شده است. همچنين در بسياري از موارد، نظريه هاي مطرح شده، از چارچوب يک علم خارج ميشود و ترکيبي از مفاهيم چندين علم را دربرميگيرد.
با وجود پژوهش هاي فراوان و تلاش هاي هماهنگ براي شناسايي مهم ترين عوامل گرايش فرد به اعتياد به اينترنت، همچنان موارد مبهم و پرسش هاي بسياري فرا روي محققان و متخصصان اين حوزه قرار دارد. وجود ديدگاهها، نظرات، تبيين ها و اختلاف نظر در مورد نحوه پديد آمدن، طبقهبندي، تشخيص، تداوم و استمرار اعتياد به اينترنت، به پيچيدگي و معماگونه بودن اين آسيب اشاره دارد. به همين دليل است که هنوز هيچ فرد، نظريه و ديدگاهي که قادر به تبيين تمامي«رفتارهاي اعتيادگونه» باشد، مطرح نشده است.
گروهول در توضيح اين مسأله که چرا مردم به گونهاي اعتيادآور از اينترنت استفاده ميکنند، الگوي استفاده مرضي از اينترنت را پيشنهاد کرده و در اين رابطه، دو ديدگاه ارائه ميدهد:
۱. علت گرايش افراد به استفاده اعتيادآور از اينترنت، تمايل آنها به دوريگزيدن از مشکلاتي است که در زندگي شخصي با آنها مواجهند. به عبارتي، افراد براي اين که از مشکلات زندگي فرار کنند، به اينترنت روي ميآورند.
۲. ديدگاه دومي که گروهول درخصوص دليل رويکرد افراد به استفاده اعتيادي از اينترنت بيان ميکند، ديدگاه قابل قبول تري است. وي در اين ديدگاه، به مراحلي اشاره ميکند که فرد هنگام کار با اينترنت و کشف منابع آن، از آنها گذر ميکند. مراحل مورد نظر گروهول به قرار زير است:
۱. افسونگري يا وسواس؛ اين مرحله زماني است که محيط براي فرد تازه است و وي تازه وارد اين محيط شده است. يا اين که فرد يک کاربر قديمي است که فعاليت جديدي را در اينترنت پيدا ميکند. مرحله اول، به شدت اعتيادآور است. در واقع، اين حالت اعتيادي تا جايي ادامه دارد که فرد وارد مرحله دوم يعني توهم زدايي يا سرخوردگي شود.
۲. توهمزدايي يا سرخوردگي؛ در اين مرحله، فرد نسبت به فعاليتي که اغلب انجام ميدهد، سرخورده و بيتمايل ميشود. موقعي که فرد از اين مرحله بگذرد، ميتواند مطمئناً وارد مرحله سوم يعني تعادل شود.
۳. تعادل؛نماد و مشخصه بارز مرحله سوم، استفاده طبيعي از اينترنت است. هر فردي در زمان هاي متفاوتي وارد مرحله سوم ميشود. در جمعبندي اين سه مرحله بايد گفت که حتي گاه اتفاق ميافتد که تمامي اين مراحل به صورت چرخشي در فرد تکرار شوند. در واقع، سير اين مراحل به صورت خطي نيست. به ويژه، زماني که فرد فعاليت جديد جالب ديگري را در اينترنت پيدا ميکند، اين مراحل دوباره در وي از نو شروع ميشوند(Duran، ۲۰۰۳: ۲). معتادان اغلب يک«زندگي دوم»(Second life) و يا مفري را براي«فراموش کردن مشکلاتشان در هنگام آنلاين بودن ايجاد ميکنند، درست مانند احساس کرختي و مستي که افراد معتاد به الکل در هنگام نوشيدن الکل گزارش ميدهند».
سيگل و سنا در بررسي نظريههاي مربوط به اعتياد اينترنتي، به نظريه هاي کلان انحراف و کجرفتاري اجتماعي استناد کرده و اين نظريه ها را به چهار دسته کلي تقسيم کردهاند که هر کدام از اين دسته هاي کلي خود نظريه هاي مختلفي را در بر ميگيرد.اين چهار دسته کلي عبارتند از:
۱- نظريه هاي فردي ۲- نظريه هاي ساختار اجتماعي ۳- نظريه هاي فرايند اجتماعي ۴- نظريه هاي واکنش اجتماعي.
در نظريه هاي فردي، ريشه اختلال در خود فرد جست و جو مي شود، يعني ساخت زيست شناختي و ويژگي هاي روانشناختي شخص است که سازنده رفتار اوست. براساس اين ديدگاه، شخصيت شامل تمامي جنبه هاي رفتاري، هيجاني، شناختي، اخلاقي، و حتي جنبه جسماني، عصبي، هورموني و بيوشيميايي ميشود که بهوجودآورنده رفتار بهنجار يا نابهنجار است. براساس نظريه هاي ساختار اجتماعي، رفتار بزهکارانه، ناشي از سازگاري فرد با شرايط حاکم در محيط هاي طبقه پايين است. سيگل و سنا نظريه هاي ساختار اجتماعي را به سه دسته تقسيم کردهاند:
۱. نظريه درهم ريختگي اجتماعي ۲. نظريه هاي فشار ۳. نظريه خرده فرهنگ(فرهنگ منحرف).
نظريه هاي فرايند اجتماعي، نابهنجاري را ناشي از تعاملات انسان ها در زندگي اجتماعي روزمره ميدانند. نظريه هاي فرايند اجتماعي به نظريه هاي زير تقسيم پذيرند:
الف- نظريه تداعي افتراقي ب- نظريه کنترل اجتماعي ج- نظريه کنترل اجتماعي هيرشي.
نظريههاي واکنش اجتماعي، بر روي نقشي که نهادهاي اقتصادي و اجتماعي در ايجاد رفتارهاي نابهنجار دارند، متمرکز مي شوند. يعني روشي که در آن، جامعه از خود نسبت به فرد واکنش نشان ميدهد و روشي که افراد نسبت به جامعه واکنش نشان ميدهند. دو نظريه مهم در بين نظريه هاي واکنش اجتماعي، نظريه، «برچسب» و نظريه«تضاد» است(اميدوار و صارمي،۱۳۸۱: ۳۹-۳۸).
درخصوص دلايل گرايش افراد به اينترنت و استفاده اعتيادي از آن، نظريه هاي ديگري هم ارائه شده است، که عبارتند از:
الف) دلبستگي: کساني که به ديگران دلبستگي و علاقه اي ندارند، نگران اين نيستند که روابط اجتماعي خود را به خطر اندازند و به همين علت بيشتر احتمال دارد که مرتکب رفتار انحرافي شوند.
ب) تعهد: هر چقدر ميزان تعهد فرد نسبت به خانواده، شغل، دوستان و غيره کمتر باشد، احتمال ارتکاب رفتار انحرافي بيشتر خواهد بود.
ج) درگيري(مشغوليت): کساني که مشارکت مداوم در فعاليت هاي زندگي، کار، خانوادگي و غيره ندارند و بيکارند، فرصت بيشتري براي انحراف دارند.
د) باور و اعتقاد: اگر فردي اعتقاد قوي به ارزش ها و اصول اخلاقي يک گروه نداشته باشد يا به اين ارزش ها وفادار نباشد، احتمال گرايش وي به رفتار انحرافي بيشتر خواهد بود(اميدوار و صارمي،۱۳۸۱: ۵۶).
آزادسازي حجم زياد دوپاماين در مراکز لذت، باعث سرکوبي کارکردهاي حياتي مغز و نهايتاً کنترل آن ميشود. از اين نظر، روش هاي چندي وجود دارد که طي آن، استفاده از اينترنت احتمالاً باعث تحريک اين فرايند عصبي ـ بيولوژيکي ميشود. روش هاي مورد نظر عبارتند از:
۱. تجربه بالقوه شديد قدرت، هيجان، خوشحالي، تحريک، تحقق اهداف و رضايت، که در نتيجه آن فرد قادر خواهد بود در يک لحظه، پيرامون هر چيزي، به منبع گسترده اطلاعات وصل شود.
۲. احساس مخاطرهجويي، مانند شرط بندي، با ناشناخته ماندن چيزي که شايد اتصال بعدي به اينترنت بتواند آن را مشخص کند همراه است. حال اين امر ناشناخته، ممکن است کسب اطلاعات جديد و جالب و يا فرصت هاي تعاملي هم چون ارتباط صرف با يک دوست، رفتن به اتاق هاي چت، هرزهنگاري، خريد آنلاين و جز اين ها باشد.
۳. اثر خويشتن داري رضايتبخشي که گمنامي کاربر در نت به وي ميدهد. اين امر هم باعث تسريع روند صميميت و پيوند اجتماعي ميشود که ظاهراً صداقت آن از ارتباط شفاهي بيشتر است و هم موجب ميشود که فرد دچار رويا و خواب و خيال شود و يا يک هويت کلي جديد براي خود ايجاد کند که ممکن است بسيار لذت بخش هم باشد.
۴. اثر هيپنوتيزمآور حرکات تصاوير روي صفحه مانيتور رايانه(يا تلويزيون).
۵. جذابيت چندرسانهاي همانند رنگ، صداي موزيک يا استريو، سرعت و گرافيک هاي فلاشدار(Lawyers concerned for lawyers، INC.، ۲۰۰۵:۲-۴).
6. نظريه شناختي: همانند ديدگاه روانکاوي، ديدگاه شناختي متوجه فرايندهاي دروني است. البته اين ديدگاه بيش از آن که بر اميال، نيازها، و انگيزش ها تأکيد کند، بر اين که افراد چگونه اطلاعات را کسب کرده و تفسير ميکنند و آنها را در حل مشکلات بهکار ميگيرند، تأکيد دارد. اصولاً ديدگاه شناختي بيشتر به افکار کنوني و شيوههاي حل مسأله توجه دارد تا تاريخچه شخصي.
در اين ديدگاه، اعتياد به اينترنت، برآمده از شناخت هاي معيوب و يا پردازش معيوب شناختي است و درمان آن مبتني بر تصحيح فرايند شناخت هاي معيوب است (اميدوار و صارمي، ۱۳۸۱: ۵۲).
اولاً، بعضي از تقويتکننده هاي رفتاري وجود دارند که به عنوان عامل شرطي عمل ميکنند. اتاق، صندلي، دستزدن به صفحه کليد، موس، صداي روشن شدن رايانه، بوق يا صداي زنگ آن در گروه اين عوامل هستند.
ثانياً، بدکاري شناختي نيز در اينجا عمل ميکند. زيرا شناخت غيرسازشي در زمينه خود و دنيا، شاخص هاي اوليه اين اختلال هستند. باورهايي هم چون اين موضوع که فرد فقط در اينترنت قدرت کنترل دارد، فقط در آنجا براي خود کسي است و فقط در آنجا قابل احترام است و مانند آن، افکار شناختي مشکل زا در زمينه«خود» هستند. باورهايي مانند هيچکس در بيرون از اينترنت از من خوشش نميآيد، يا اينترنت تنها جايي است که واقعاً ميشود مردم را شناخت، و هر کسي به نوعي به اينترنت آلوده است و مانند آن افکار شناختي مشکلزا در زمينه«دنيا» هستند.
ثالثاً، بيان کيفي کاربري اينترنت بستگي به شبکه حمايتي اجتماعي فرد دارد. اگر تمام عوامل در فرد وجود داشته باشد و حمايت اجتماعي نشود، احتمال دارد به اعتياد اينترنتي عمومي روي بياورد که با رفتارهاي جلب توجه اجتماعي، غيرشخصي و غفلت کاري مشخص ميشود. اما اگر جنبه هاي اجتماعي داشته باشد، اعتياد به اينترنت ويژه در او ايجاد خواهد شد که فقط در بخش ويژهاي از تکنولوژي مانند بازي يا هرزهنگاري جنسي است.
از ديدگاه رفتاري ـ شناختي، نشانه هاي اختلال شامل افکار وسواسي درباره اينترنت، کنترل تکانه ضعيف، ناتواني در متوقفکردن استفاده از اينترنت و مهمتر از همه، اين باور که اينترنت تنها دوست فرد است. علاوه بر اين، در موقعي که تماس برقرار نيست، به فکر اينترنت بودن، بار آينده تماسگرفتن را پيشبينيکردن و صرف مخارج زياد درباره اينترنت و کارهاي مربوط به آن نيز، نشانه هاي ديگر اين اختلال هستند. مشکل عمده ديگر، جداکردن فرد از دوستان خود به نفع دوستان اينترنتي است و در نهايت نوعي احساس گناه درباره استفاده از اينترنت و دروغگفتن به دوستان درباره وقت صرف شده و سري نگه داشتن آن، نشانههاي ديگر اين اختلال هستند. اين افراد درحالي که ميدانند کارشان از نظر اجتماعي مورد پسند نيست، نميتوانند آن را متوقف کنند. چرا که خود به خود، به خود ارزشي کمتر و در نتيجه نشانههاي بيشتر ميانجامد(اميدوار و صارمي، ۱۳۸۱: ۵۲).
اعتياد به اينترنت و نظارت والدين: از زمره عوامل موجد و يا مانع اعتياد اينترنتي در ميان نوجوانان و جوانان، نظارت و کنترلي است که والدين بر استفاده فرزندان از اينترنت اعمال ميکنند. مسأله اي که بارز است، اين است که معمولاً خانواده ها نگاهي متعادل و منطقي پيرامون استفاده فرزندانشان از اينترنت نداشته و دو سياست کاملاً قطبي نسبت به اين موضوع در پيش ميگيرند. به طوري که براساس نتايج يونگ در سال ۱۹۹۸، معمولاً والدين در برخورد با استفاده فرزندانشان از اينترنت، مايلند در يکي از دو دسته«سهلانگاري مهربانانه» و«تبعيد قاطع يا مطلق قرار بگيرند» (Bullen and Harre، ۲۰۰۰: )۶.
تحقيقات صورتگرفته نشان داده است که والدين بيشتر نوجوانان آمريکايي در حين آنلاين بودن فرزندانشان، هيچ نظارتي بر آنها ندارند(Bullen and Harre، ۲۰۰۰: )۶. هم چنين يونگ تقريباً در تمامي مطالعات موردي اي که راجع به معتادان نوجوان اينترنت انجام داد، بدين نتيجه رسيد که اين نوجوانان در اتاق هاي خواب و به دور از چشم بزرگترها آنلاين ميشوند.
اين نتايج نشان ميدهد که حتي ممکن است بسياري از خانواده ها از فعاليت هاي آنلاين فرزندانشان اطلاعي نداشته باشند و يا در صورت آگاهي، به دليل فقدان درک ماهيت اين فناوري نسبتاً جديد، نتوانند به طور کامل به خطرات بالقوه استفاده از آن پي ببرند.
البته امروزه، رسانه هاي متعدد خبري با انتشار خبرهاي مختلف راجع به خطرات استفاده مفرط از اينترنت ميتوانند تا حدودي اين نقص را پنهان کنند. اما نکتهاي که مسلم است، اين است که گاه رسانهها با پوشش نادرست اين خبرها، شيوع پديده را رقم ميزنند. پديدهاي که به زعم يونگ، به جاي آن که والدين را تشويق به آموزش خود و فرزندانشان راجع به ايمني اينترنتي کند، آنها را واميدارد که خود و فرزندانشان را از دسترسي به اينترنت منع کنند. اين کار اگرچه ممکن است، دسترسي به اينترنت را در منزل دشوار کند، اما، کنترل آن در خارج از منزل و کافينت ها(بخصوص در مدارس که خانوادهها هيچ کنترلي بر کيفيت استفاده فرزندان از اينترنت ندارند) تقريباً غيرممکن است)(Bullen and Harre، ۲۰۰۰: ۶).
براساس نتايج مطالعات وزارت آموزش و پرورش نيوزيلند، تقريباً تمامي مدارس ابتدايي (۹۶ درصد) و راهنمايي(۹۹ درصد) به اينترنت وصل هستند(Bullen and Harre، ۲۰۰۰:۸). از اين رو، بديهي است که با توجه به افزايش گسترده کاربري اينترنت توسط نوجوانان و جوانان در مکان هاي مختلف، کنترل و نظارت بر آنان امري دشوار و گاه در برخي موارد غيرممکن مينمايد.
نتايج برخي از مطالعات و تحقيقات تجربي درباره اعتياد اينترنتي: در خارج از کشور، مطالعات زيادي بهويژه از نيمه دهه ۶۰ صورت گرفته، که هر کدام از زاويهاي خاص به موضوع اعتياد اينترنتي و پيامدهاي مثبت و منفي آن پرداختهاند.
برنر طي مطالعهاش در سال ۱۹۹۶ دريافت که ۳۰ درصد از پاسخگويان، تلاش ناموفق در ترک استفاده از اينترنت داشتهاند. همچنين، ۵۸ درصد از پاسخگويان اظهار داشتهاند که ديگران(خانواده و دوستان) راجع به استفاده بيش از حد از اينترنت، به آنها گوشزد کردهاند(King، ۱۹۹۶:۶).
برنر(۱۹۹۷) در مطالعه ديگري به اين نتيجه رسيد که ۱۷ درصد از کاربران بيشتر از ۴۰ ساعت در هفته از اينترنت استفاده کرده و متوسط استفاده نيز، ۱۹ ساعت در هفته بوده است. همچنين، ۵۸ درصد از کاربران اعلام کردهاند که ديگران از وقتي که آنها صرف اينترنت ميکنند، شکايت دارند و ۴۶ درصد از آنها نيز اعلام کردهاند که کمتر از چهار ساعت از وقت خواب خود را براي استفاده از اينترنت صرف ميکنند(همان: ۲۸-۲۷).
تامپسون در سال ۱۹۹۶ به مطالعه اختلالات اعتياد اينترنتي در بين مردم پرداخت. براساس نتايج مطالعه ايشان، ۷۲ درصد از پاسخگويان اذعان به وجود نوعي اعتياد يا وابستگي به اينترنت در خود داشتهاند و ۳۳ درصد از آنها نيز به اثرات سوء استفاده از اينترنت بر زندگي شان اشاره کردهاند. در رابطه با تأثير اعتياد اينترنتي بر احساس کمبود در روابط اجتماعي واقعي، تامپسون به نتايج مختلفي دست يافت:
۲۹ درصد از پاسخگويان اشاره کردهاند که مهارت هاي اجتماعي آنها دچار اختلال شده است. درحاليکه ۳۶ درصد از آنها به تقويت اين مهارت ها اذعان داشتهاند. ۴۷ درصد از پاسخگويان به اختلالات فيزيکي هم چون تارشدن ديد چشم و يا بدخوابي اشاره کردهاند. تامپسون در پايان، چنين نتيجه ميگيرد که پديده اعتياد اينترنتي، پديده جديدي است و بسياري از مردمي که در حال حاضر مبتلا به آن هستند، در واقع دارند به تازگي و نوبودن اين منبع دانش در زندگي شان پاسخ ميدهند، نه چيز ديگر(Ibid۷).
ايگر در سال ۱۹۹۶ به مطالعه تأثيرات اعتياد اينترنتي بر رفتار مردم کشور سوئيس پرداخت. مطالعه نشان داد که ۶/۱۰ درصد از کل پاسخگويان به اينترنت اعتياد دارند.همچنين،گروهي که خودشان را معتاد به اينترنت معرفي کردهاند، گرايش به موارد زير در آنها بيش از گروه غيرمعتاد به اينترنت بوده است:
۱. پيامد هاي منفي اينترنت بر آنها ۲. مشارکت بيشتر در گروه هاي خوديار آنلاين ۳. احساس تمايل شديد به استفاده از اينترنت در زمان آفلاين بودن ۴. براي استفاده بعدي از اينترنت انتظار کشيدن ۵. بهخاطر استفاده از اينترنت، احساس گناه کردن ۶. دروغ گفتن به دوستان راجع به ميزان آنلاين بودن ۷. شکايت خانواده و دوستان نسبت به استفاده مفرط از اينترنت(Ibid:۶-۷).
يونگ(۱۹۹۶) در مطالعهاي که انجام داده، دريافت که ۸۰ درصد از پاسخگويان، کاربران وابسته اينترنت بودند که انگارههاي رفتاري معتادانه قابل توجهي را از خود بروز دادند. وي خاطرنشان ميسازد که وابستگي به اينترنت، گسستها و انقطاع هاي شديدي در زندگي تحصيلي، اجتماعي، مالي و شغلي مشارکت کنندگان ايجاد کرده است. بهطوري که ۵۸ درصد از دانش آموزان و دانشجويان، کاهش چشمگيري در عادات مطالعه، افت نمرات درسي، غيبت در کلاس ها، مشروط شدن و مانند آن دارند. افزون بر اين، کنترلي وجود ندارد که اين افراد هميشه وقت خودشان را در فعاليت هاي علمي صرف کنند. ۴۳ درصد اين شاگردان به خاطر ديرخوابيدن ناشي از استفاده از اينترنت، در مدرسه با عدم موفقيت روبرو شدهاند(Duran،۲۰۰۳: ۳ و اميدوار و صارمي، ۱۳۸۱: ۶۴).
اندرسون در سال ۱۹۹۷ به مطالعه تأثير اعتياد اينترنتي بر دانشجويان پرداخت. وي دريافت که يک سوم اين دانشجويان در نتيجه استفاده مفرط از اينترنت، دچار مشکلات تحصيلي شدهاند(Lim and et al.، ۲۰۰۴: ۲).
باربر(۱۹۹۷) در يک نظر سنجي از معلمان، کارمندان کتابخانه و همکاران کامپيوتر دريافت که به زعم ۸۶ درصد از آنها، استفاده از اينترنت کارآيي درسي دانشآموزان و دانشجويان را بهتر نکرده است. زيرا اطلاعات اينترنتي آنقدر بيسامان و به موضوعات برنامه درسي نامربوط هستند که به آنها کمکي در به دست آوردن نمره بالا در آزمون هاي استاندارد نميکند(اميدوار و صارمي، ۱۳۸۱: ۶۴).
شرر(۱۹۹۷) در تحقيقات خويش بر روي دانشجويان دانشگاه ها، متوسط استفاده افراد وابسته به اينترنت را ۱۱ ساعت در هفته شناسايي کرده است. همچنين، وي دريافت که ۷۲ درصد از وابستهها، مرد بودند(همان: ۳۱).
اورزاک طي مطالعهاي که به سال ۱۹۹۹ انجام داد، دريافت که افرادي که مستعد اعتياد اينترنتي هستند، به سادگي خسته و ملول ميشوند، تنها، کمرو و خجالتي و دچار افسردگي يا انواع ديگر اعتياد هستند.(Chebbi and et al.، ۲۰۰۰: ۱).
براساس نتايج مطالعه يونگ در سال ۱۹۹۷، ۵ تا ۱۰ درصد از جمعيت آنلاين جهان در زمان مطالعه وي معتادند. حدود ۵۴ درصد از معتادان اينترنت، سابقه افسردگي و ۳۴ درصد از آنها نيز سابقه اضطراب و نگراني دارند. ۵۰ درصد از پاسخگويان نيز اظهار داشتهاند که سابقه اعتياد به مواد مخدر دارند. همچنين، از ميان کل پاسخگويان معتاد به اينترنت، ۲۵ درصد بيان کردند که در ظرف ۶ ماه اول آنلاين شدن، به اينترنت معتاد شدهاند. ۵۸ و ۱۷ درصد از آنها نيز دوره آن را به ترتيب بين ۱ تا ۶ سال، و بيش از ۱ سال ذکر کردهاند. متوسط آنلاين بودن پاسخگويان معتاد به اينترنت نيز برابر با ۳۸ ساعت در هفته بود. مردان عموماً از اينترنت به عنوان ابزاري براي جست و جوي قدرت، پايگاه و تسلط استفاده کرده و موارد کاربرد اينترنت در ميان آنها نيز شاملٍ کسب اطلاعات، بازي هاي تعاملي پرخاشگرانه، و هرزه نگاري بوده است. اما استفاده زنان از اتاق هاي چت بيشتر بخاطر تشکيل دوستي هاي حمايت گرانه، دوستيابي، و اجتماعي شدن(Socialization) بوده است. ۹۰ درصد از معتادان اينترنت، به سايت هاي ارتباطي دو طرفه اعتياد داشتند: اتاق هاي چت، بازي هاي تعاملي، گروه هاي خبري، و نامه الکترونيکي(Samson and Keen، ۲۰۰۵: ۲-۳).
يونگ(۱۹۹۸) در مطالعهاي که روي معتادان به اينترنت انجام داد، بدين نتيجه رسيد که افراد با موقعيت اقتصادي و اجتماعي بالاتر، و نيز افراد داراي تحصيلات بالاتر، بيشتر در معرض اين اختلال قرار دارند.
اين مطالعه نشان داد که افرادي که وقت بيشتري دارند، مانند افرادي که در خانه هستند و دانشجويان دانشگاه در خوابگاه ها، با احتمال بيشتري در معرض اينترنت هستند(اميدوار و صارمي، ۱۳۸۱: ۳۳-۳۱).
مطالعه يونگ در سال ۱۹۹۸ نشان داد که ۸۰ درصد از پاسخگوياني که معتاد به اينترنت بودند، در هفته ۳۸ ساعت از وقتشان را صرف امور و اهداف غيراداري و غيرکاري در اينترنت ميکنند(Lim and et al.، ۲۰۰۴:۲). يونگ نشان داد که زنان معتاد به اينترنت، از اين که ميدانستند کسي نميداند آنها به چه چيزي شبيه هستند، نوعي آسايش خاطر به آنها دست ميداد(Bullen and Harre،۲۰۰۰:۱۰). وي همچنين در مطالعهاش دريافت که احتمال اعتياد زنان و مردان به اينترنت برابر است.
گرينفلد(۱۹۹۸) در مطالعهاي که روي کاربران اينترنت انجام داد، پي برد که ۷/۵ درصد از نمونه تحقيق وي داراي معيار استفاده غيرارادي از اينترنت بودند. از ميان اين افراد، عمدهترين موارد مصرفي اينترنت عبارت بودند از: اتاق هاي چت، هرزهنگاري، خريد آنلاين، و نامه الکترونيکي. همچنين، حدود يک سوم از مشارکت کنندگان در اين مطالعه اظهار داشتهاند که آنها از اينترنت به عنوان يک روش فرار از وضع هميشگي و يا تغيير خلق و خوي شان استفاده ميکنند. همچنين، افراد معتاد در قياس با افراد غيرمعتاد، اعتقاد بيشتري به از دست دادن کنترل رفتارهاشان هنگام استفاده از اينترنت داشتهاند. گرينفلد معتقد است که فقدان کنترل بر رفتارها، تنها يکي از شاخص هاي توانمندي طبيعت روانگردان اينترنت است. ساير علائم نيز شامل تحريف وقت و زمان، تسريع دوستي و صميميت و کاهش حجب و حياست. براي مثال، ۸۳ درصد از مشارکت کنندگاني که معيار هاي اعتياد به اينترنت را داشتند، اذعان داشتهاند که موقعي که از اينترنت استفاده ميکنند، مرزها را زير پا گذاشته و کنترلي بر آنها ندارند. اين درحالي است که از ميان افراد غيرمعتاد، تنها ۳۷ درصد به فقدان کنترل بر مرزها اشاره کردهاند(DeAngelis، ۲۰۰۰:۱-۲).
يونگ در مطالعهاش پيرامون اعتياد اينترنتي بدين نتيجه رسيد که افراد معتاد به اينترنت دچار علائم خاصي بوده و با پيامدهايي مواجهند که دقيقاً مشابه پيامدهاي افرادي است که به الکل، شرط بندي، خريد و ساير رفتارهاي وسواسي دچار هستند. همچنين، اين افراد محيط مجازي اينترنت را جذابتر از واقعيت روزانهشان ميدانند. زندگي روزانه اين قبيل افراد تحت تسلط نياز به آنلاين شدن قرار دارد. همچنين، عمدهترين حوزههاي متأثر از اعتياد اينترنتي، مدرسه، خانواده، کار و روابط هستند. علاوه بر اين، يونگ بدين نتيجه رسيد که بروز اعتياد اينترنتي ريشه در هفت دليل اصلي دارد که عبارتند از نارضايي از زندگي زناشويي، فشار کاري، مشکلات مالي، عدم امنيت، اضطراب، دعواهاي خانوادگي، و زندگي محدود اجتماعي(Chebbi and et al.، ۲۰۰۰: ۱-۲).
کوپر طي مطالعهاي پي برد که ۱۷ درصد از نمونه تحقيق وي، کاربران “در ريسک” هستند که به شيوهاي مشکلساز درگير ميل جنسي اينترنتي شدهاند(DeAngelis، ۲۰۰۰: ۳).
گرينفلد(۱۹۹۸) در مطالعه خود دريافت که ازدواج و روابط جنسي بيشترين حوزههايي هستند، که تحت تأثير اعتياد اينترنتي قرار ميگيرند. تأکيد بر ازدواج و روابط، ظاهراً به خاطر استفاده غيرارادي از هرزهنگاري است. حتي ۶۲ درصد از پاسخگويان اظهار کردهاند که به طور متوسط هفتهاي چهار ساعت وارد سايت هاي هرزهنگاري ميشوند(Duran، ۲۰۰۳: ۲-۳).
گرينفلد در مطالعه ديگري به سال ۱۹۹۹، بدين نتيجه رسيد که ۶ درصد از کاربران وب، دچار اعتياد اينترنتي هستند(Lim and et al.، ۲۰۰۴: ۲).
کرات در سال ۱۹۹۹ در مطالعهاش بدين نتيجه رسيد که نوجواناني که از تماس هاي اجتماعي کنارهگيري ميکنند، از اينترنت به عنوان ابزاري براي فرار از واقعيت استفاده ميکنند(Lim and et al.، ۲۰۰۴: ۲).
ولش(۱۹۹۹) در مطالعه خويش دريافت که ۸ درصد از دانشجويان مرد با معيارهاي اختلال اعتياد به اينترنت جور در ميآيند(همان: ۳۴).
ناي و اربرينگ(۲۰۰۰) در مطالعه خويش بدين نتيجه رسيدند که زن ها بيش از مردها در دامنه شديد اختلال اعتياد به اينترنت بوده و بنابراين نسبت به مردها مشکلات بيشتري در استفاده از اينترنت داشتند(همان: ۳۳).
بولن و هري در مطالعهشان در سال ۲۰۰۰، به اين نتيجه رسيدند که هر چه جوانان زمان بيشتري را با اينترنت سر کنند، در مقابل از ميزان زماني که صرف محيط اجتماعي واقعي شان خواهند کرد، کاسته خواهد شد. بهعلاوه آن که جوانان معتاد به اينترنت همانند ساير معتادان، دچار علائم و شاخصههاي اعتيادي مشخص هستند. فعاليت هاي اعتيادآميز مردان، عموماً بازي هاي پرخاشگرانه، سايت هاي هرزه نگاري و فعاليت هاي اعتيادآميز زنان نيز عموماً تشکيل دوستي هاي حمايتگرانه، دوستيابي و يا گلايه از شوهران در اتاق هاي چت است(Bullen and Harre، ۲۰۰۰: ۳-۱۱.
بر اساس نتايج مطالعه اندرسون بر روي دانشجويان، ۱۰ درصد از پاسخگويان داراي معيارهاي وابستگي به اينترنت بوده و اکثريت کساني هم که استفاده اعتيادي از اينترنت داشتند، مرد و از دانشجويان علوم سخت بودهاند(DeAngelis، ۲۰۰۰: ۱).
گروهول(۲۰۰۳) طي تحقيقاتي که درخصوص دلايل گرايش افراد به اينترنت و استفاده اعتيادآور آنها از اينترنت انجام داد، بدين نتيجه رسيد که افرادي که وقت زيادي را صرف استفاده از کامپيوتر ميکنند، کساني هستند که در زندگي با مشکلاتي مواجهند. در واقع، اين افراد چون رغبتي به برخورد با مشکلات زندگي ندارند و مايل نيستند حتي با آنها روبرو شوند، به فعاليت اعتيادآور در اينترنت ميپردازند. به واقع، اين گونه رفتارها، مشابه رفتار کساني است که تلويزيون زياد نگاه ميکنند، يا کتاب زياد ميخوانند، و يا مرتب براي نوشيدن آب به بيرون از اتاق ميروند.(Duran، ۲۰۰۳: ۱).