زمينه هاي عيني
1.وقوع انقلاب وفروپاشي ساختار سياسي در كنا رقطع وابستگي آشكا ر رهبرا ن سياسي كشور به سرمايه داري امريكـاواروپا،منجر به تضعيف نمايندگان طبقه بورژوازي ملي و تكنوكراتي از يكسو وتشديدستيز با امريكا وتحريم اقتصادي ناشي ازبحران گروگانگيري از سوي ديگر گرديد .بلوكه شدن سرمايه های نقدي وغير نقدي در كنا رخريد كالا وفناوري مورد نيـازكشور كه تا قبل از انقلاب بصورت گسترده اي به امريكا وابسته شده بود، از بازار قاچاق و دلالهاي بين المللي و در نهـايت افزايش قيمت تمام شده محصول بزرگترين ضربه را به پيكره نحيف وآسيب پذير اقتصاد ايران زد.تداوم قطع رابطه با امريكا واستمرار طبيعی تحريم اقتصادي از اوايل انقلاب تا كنون به گستره و عمق اين آسيب افزود.
2 .جنگ ناخواسته با تحريكات كشور عراق وحمايت هاي ساير كشورهاي عربي منطقه وهمچنين امريكاكه بدنبـال ايران تضعيف شده اي در منطقه بودند،وتداوم فرسايشي آن وعدم استفاده از فرصتهاي ميانجيگري برخي از كشـورهاي منطقـه ،منجر به تخريب بسياري از ساختارهاي توسعه اي،اقتصادي وصنعتي كشور بويژه در نوار مرزهاي آبي وخاكي غرب و جنوب كشور گرديد .از دست دادن نيروهاي پرشور وانقلابي كه نسل فعال و مجريان اصلي پروژه انقلاب محسوب ميشدند،وچه بسا مي توانستند در فرايند باز سازي ايران پس از انقلاب ومنطبق با سناريوي نه چندان روشن مديريت كشور،مشاركت جدي وموثري داشته باشند از ديگر زيانهاي غيرنقدي بود كه با تحمل آن در شرايط اوايل انقلاب،بسياري از فرصتهاي توسعه اي از دست رفت .نسل آسيب ديده از انقلاب وبويژه جنگ از قبيل خانواده شهدا ،افراد بي خانمـان ،مهاجران جنگي،معلولـين وجانبازان ودر نهايت آزادگان بازگشته از بيش از 8سال جنگ و اسارت ثمره اي جز فقر و تنگدستي نچيـده وبه خيل رو به گسترش فقراي كشور پيوستند .
3. وفور جـمعيت وعدم كنترل مواليـد در دوران جنگ وكلا در طول دهـه 60با اين نگاه كه گستـرش دين وحفظ ملك تنها با افزايش كمي جمعيت ايراني وبه تعبيري مسلمان ميسر مي گردد . ناامني جاني جوانان وآسـيب پذيري اعضـاي خانواده،غفلت از عواقب اجتماعي واقتصادي وفور جمعيت بويژه در سالهاي پس از اتمام جنگ،ارائه تسهيلات يارانه اي بيشتربه خانوارهاي پر عائله وتشويق آشكار وپنهان مبلغين ديني براي افزايش لشكرمسلمين عليه كفار هـمگي منجر به تقويت اين گرايش گرديد كه افزايش تعداد فرزندان منافع كوتاه مدت بيشتـری دارد و هرآنكس كه نان دهد، دندان دهد! نتيجه ميان مدت اين سوء مديريت اجتماعي ظهور يك ورم جـمعيتي در طول سالهـاي 60تا65 بود كه اين ورم هر 5 سال با رشـد فيـزيكي تفاضاهاي جديدي مطرح مي كند كه با فقدان پيش بيني هاي از پيش انديشيده شده جامعه ايران را با بحران جدي روبرو مي سازد: دوره اي شير خشك،دوره اي چند شيفته بودن مدارس ابتدايي وترك وافت تحصيلي فراگير،در دوره ديگرتقاضاي اجتماعي گسترده و مافوق ظرفيت دانشگاهها براي ورود به آن و در 5 سال 80 تا 85بحران بيكاري خيل وسيع جواناني كه به سن كار مي رسند.و بيكاري ابتداي مسير تعميق فقرو تنگدستي است.
4.توسعه سرمايه داري دولتي وحضور انحصاري ارگانـها ،نهادها وبرخي افراد منسـوب ومنصـوب دولتي در فعاليتهاي اقتصادي بويژه در حوزه هايي كه اطلاعات و امكانات مالي ،سياسي وامنيتي آن فرصت رقابت را به افراد حقيقي وحقوقي غير دولتي نمي داد منجر به بروز شرايطـي گرديد كه در سايه درآمد هاي هنگفت ناشي ازاين رانت هاي دولتي به مفهـوم كل حاكميت، عده اي افراد وابسته به مديران دولتي يا به اصطلاح آقازاده ها ثروت هاي افسانه اي كسب كرده و در طول يك دهه گوي سبقت را از بسياري از ثروتمندان پيش از انقلاب ربوده وبه يمـن اين مديريت متعالي ثروت !در جامعه روزبروز برطبقه فقرا در كشور افزوده شد .نوكيسه ها يا قشر نوپديد ،ديگر هيچ تحديد وتهـديدي را بر نمي تابنـد و تفرعن واستـكبار مهمترين خصيصه آنان است .
5.بيكاري گسترده وروزافزون ناشي از فقدان مباني ساختاري وانديشه اي يا فرهنگي وسياسي-امنيتي توليد وكارآفريـني از ديگر عوامل موثر بر بروز فقر در شرايط نابرابراست كه منجربه شـكاف طبقـاتي مضاعف مي گردد.پايـين بودن نرخ مشاركت(35درصد)،بالابودن نرخ بارتكفـل ووابستـگي جمعيت غيرفعال به جمعيت فعال كه برپايه تقسيم جنسيـتي كار وفرصتهاي ديگر اقتصادي واجتماعي استوار است ،بيكاري 15درصدي وكم كاري وپايين بودن بهره وري نيروي انسـاني ازسلسله عوامل موثر بر فقرفقرا محسوب مي شود.افت درآمدبيكاران وافراد شاغل در مشاغل غير رسـمي در كنار هزينه هاي هنگفت نيازهاي غذايي ،بهداشتي ،مسكن،تحصيل واوقات فراغت، اين فاصله را بطور روزافزون عميق تر ميكند.
6 .نظام تامين اجتماعي ناكارآمد وغيرفراگيراز ديگر زمينه هاي تشديد بخش فقر عمومي است . فقدان چتربيمـه اي فراگير براي اقشار مختلف مردم از جمله تهيدستان شهري،كاركنان مشاغل زيرزميني وغيررسمی وجامعه روستايي (كشاورزان ودامدارا ن و باغداران) از يكسو، در كنار حجم بروكراسي وسيع و ناكارآمد كارگزاران بخـش تامين اجتماعي در امور بيمه اي،حمايـتي وامدادي با تشكيلات وسيع وبدون نظارت كارآمددر موسساتي همچون كميته امداد،بنيادهاي جانبازان،شهيـد،طرح رجايي وساير بنيادهاي كوچك ومتفرق دولتي ورانت خواه،نتوانسـته است سطح زندگي آحاد ملت را در حداقل هاي قـابل