این وبلاگ متعلق به رهبر عزیزمان حضرت آیت الله سید علی خامنه ای است و سعی دارم در آن بیانات خاطرات دیدار ها و...را قرار دهم.با تشکر از همه بازدیدکنندگان.
اول از همه به تمام دوستان خوبم سلام میکنم در این وبلاگ بنده قصد دارم بیانات خاطرات گزارش و...از رهبر عزیزمان حضرت آیت الله خامنه ای قرار بدهم و اولین پست متعلق به یک گزارش است با عنوان
 
  گردشی در کتابخانه شخصی رهبر انقلاب
 
 
 


گشتی در کتابخانه رهبر انقلاب از زبان حداد عادل:

"ابتدا اين را بگويم که ما هيچ‌وقت ننشستيم با آقاي خامنه‌اي مستقلاً راجع به کتاب‌خانه و حوزه‌ي مطالعات ايشان صحبت کنيم؛ چون اين بحث به يک معنا به زندگي شخصي ايشان مربوط مي‌شود. وقتي خدمت ايشان مي‌رسيم، معمولاً آن‌قدر مسائل مهم و اساسي کشور و مسايل مربوط به فرهنگ و سياست و رسيدگي‌ به آن‌ها هست که ديگر معني ندارد وقت ايشان را بگيريم و بنشينيم منحصراً راجع به کتاب‌خانه‌شان صحبت کنيم. بنابراين آنچه مي‌گويم استنباط‌هايي است که در خلال ساليان طولاني- يعني سي سال انس و آشنايي با ايشان- در ذهن من جمع شده است.

قلمرو گسترده

اولين نکته اين است که قلمرو علايق‌ مطالعاتي ايشان خيلي رسمي و منطبق بر حوزه‌ي مطالعات متعارف روحانيان نيست. بيشتر روحانيان به اقتضاي فضاي حوزه و درس و بحثي که دارند، منطقه‌ي خاصي در مطالعه مورد علاقه‌شان است. هر صنف و گروه ديگر هم همين‌طور هستند؛ مهندس‌ها، پزشک‌ها و... بالاخره هر کسي يک قلمرو مشخص و مخصوصي را براي مطالعه‌ي خودش انتخاب مي‌کند. البته ممکن هم هست در هر يک از اين اقشار، گروهي اهل مطالعه نباشند اما اگر بخواهند مطالعه کنند، قلمرو خاصي براي آن دارند.

آقاي خامنه‌اي غير از فقه و اصول و معارف اسلامي که در سنت تحصيلي ايشان، رسمي و درسي بوده و جزء مطالعات تحقيقي و پژوهشي ايشان به حساب مي‌آيد، از ابتداي زندگي ميدان وسيعي را براي مطالعه پيش چشم داشته‌اند؛ همين قلمروهاي مطالعاتي هم پيکره‌ي اصلي کتاب‌خانه‌ي شخصي ايشان را شکل مي‌دهند.

اين قلمرو مطالعاتي اولاً شامل ادبيات مي‌شود که بخشي از مطالعات ايشان را شکل مي‌دهد. خصوصاً شعر که ايشان براي آن اهميت زيادي قائل هستند و در درک لطايف و ظرائف شعري هم استاد هستند؛ نقد شعر مي‌دانند و از جواني در مشهد در حلقه‌هاي شعرخواني و نقد شعر شرکت مي‌کردند. آن‌هم حلقه‌هايي که ادبا و شاعران درجه‌ي اول خراسان و پيرمردهاي معروف ادبيات اداره‌شان مي‌کردند. آقاي خامنه‌اي از جواني با آن محافل در ارتباط بوده و در نتيجه طبيعي است که در کتابخانه‌ي ايشان، ديوان شعر فراوان ببينيد؛ مجموعه‌هاي شعري قديم و جديد.

ايشان در عالم شعر فارسي کاملاً به‌روز هستند. بسياري از جوان‌ها که ذوق و نبوغي در شعر از خودشان نشان مي‌دهند، نزد ايشان شناخته شده هستند. ايشان آثار آن‌ها را ديده‌اند. براي هر شاعري هم حسابي باز مي‌کنند و حسن و عيب او را در ذهن دارند و جايگاهي را در مجموعه‌ي ادبيات ايران به او نسبت مي‌دهند.

حوزه‌ي ديگر مطالعات ايشان ادبيات داستاني ايراني و خارجي است؛ اعم از داستان بلند يا داستان کوتاه. شايد بي‌سابقه و بي‌نظير باشد که يک مجتهد و مرجع و فقيه از چهل پنجاه سال پيش رمان‌هاي بزرگي مثل "دُن آرام" شوخولف با ترجمه‌ي به‌آزين و يا آثار رومن رولان مانند "جان شيفته" را خوانده باشد و نسبت به آن‌ها ارزيابي دقيقي داشته باشد. ايشان هنوز هم رمان خارجي مي‌خوانند و از خصوصيات‌شان اين است که پس از خواندن کتاب، يادداشتي به‌صورت جمع‌بندي مختصر در پايان کتاب‌ مي‌نويسند. من چندين رمان ديده‌ام که ايشان نظر خودشان را در پايان آن نوشته‌اند. ظاهراً يک‌بار هم تعدادي از اين اظهار نظرها توسط حوزه‌ي هنري چاپ شده. ايشان در اين يادداشت‌ها رمان را تجزيه و تحليل مي‌کنند که نويسنده کيست، اين رمان کِي و در چه شرايطي نوشته شده، نويسنده چه چيزي را هدف گرفته، و به چه طريقي خواسته مقصودش را بيان کند... اين‌ها را مي‌نويسند و داوري هم مي‌کنند که خوب بوده يا بد؛ موفق شده يا نه.

قلمرو ديگر مطالعاتي ايشان آثار روشنفکري دوران معاصر است؛ با همه‌ي آن طيف وسيعي که روشنفکري دارد. از آن‌هايي که نسبت به دين و مذهب و انقلاب نظر منفي دارند تا آن‌هايي که نزديک و طرفدار اين مسايل هستند. درواقع يکي از خصوصيات ايشان اين است که جريان روشنفکري معاصر ايران را- خصوصاً قبل از انقلابش را- به‌خوبي مي‌شناسند و آثار نمايندگان اين دوران را خوانده‌اند. شايد نزديک‌ترين آن‌ها به طيف مذهبي‌ها، آل احمد باشد. ايشان با شخص آل احمد و با آثار و افکار او آشنا بوده و جايگاه او را در جريان روشنفکري و سبک او را در نثر فارسي کاملاً مي‌شناسد. ديگران را هم همين‌طور... آقاي خامنه‌اي با عقبه‌ و تبار روشنفکران معاصر که نويسندگان و روشنفکران عصر مشروطه هستند هم في‌الجمله آشنا هستند. براي نمونه در اين زمينه کتاب "ماجراي روشنفکران اوليه" مورد توجه ايشان است.

حوزه‌ي ديگر مطالعاتي ايشان، تاريخ است؛ مخصوصاً تاريخ ايران. چون علاقه‌ي بارزي به مطالعه‌ي تاريخ و سرگذشت اشخاص و اقوام و برداشت و بهره‌برداري خاص و مناسب از آن دارند. آقاي خامنه‌اي شناخت قابل توجهي از رجال و افراد مؤثر در تحولات معاصر- دوران قاجار و بعد از آن تا به امروز- دارند. گاهي که خدمت ايشان صحبت مي‌کنيم و از شخصيتي صحبت به ميان مي‌آيد، مي‌بينيم ايشان کاملاً شناخت دارند و ارجاع مي‌دهند به فلان کتاب و فلان کتاب که راجع به فلاني در آن‌ها چنين بحثي شده و چنان نسبتي به او داده شده است.

از ديگر حوزه‌هاي مطالعاتي رهبر انقلاب، تاريخ شفاهي به خصوص آثار برآمده از انقلاب اسلامي است؛ اعم از کتب مربوط به انقلاب و دفاع مقدس و... از جمله‌ آثار مورد توجه ايشان در اين زمينه مي‌توانم به "خاطرات احمد احمد" و "خاطرات عزت‌شاهي" و کتاب‌هاي "همپاي صاعقه"، "دسته‌ي يک" و "دا" اشاره کنم.

فارغ از مطالعه‌ي کتاب‌هاي به‌روز علوم سياسي، ايشان توجه خاصي به آثار و کتب علمي و اسلامي، مطالعات مرتبط با سيره و فلسفه دارند و مجلات گوناگون علمي، فرهنگي و پژوهشي در حوزه‌هاي مختلف را هم با علاقه و جديت مي‌خوانند.

تفريح ذهني

اما از خصوصيات ايشان در کتاب‌خواني، مداومت است. گذشته از مطالعات کاري در مورد موضوعات اساسي کشور، ايشان نوعاً شب‌ها پيش از خواب مطالعه مي‌کنند؛ يک مطالعه‌ي سبک. اين غير از مطالعه‌ي سنگيني است که براي درس خارج فقه‌ يا ايراد يک سخنراني مي‌کنند. مطالعه‌ي آخر شب براي ايشان در واقع براي رفع خستگي و به‌عنوان تفريح ذهني مطرح است. البته مطالعه‌ي سبک ايشان جزو مطالعات سنگين ماهاست! در اين زمينه من خاطره‌اي از ايشان دارم که خيلي جالب است.

کتابي چاپ شد به نام "مهدوي‌نامه" و مجموعه‌ مقالاتي بود که به استاد ما دکتر يحيي مهدوي تقديم شده بود. به جهت علاقه‌اي که من به دکتر مهدوي داشتم، يک نسخه از اين کتاب را بردم و به آقا تقديم کردم. خودم هم در اين کتاب دوتا مقاله داشتم. يکي در معرفي شخصيت مهدوي و يکي هم يک مقاله‌ي علمي در فلسفه‌ي لايب‌نيتس. بقيه‌ي مقالات آن مجموعه هم بيشتر پيرامون فلسفه‌ي غربي بود. پيشنهاد اين کتاب هم از خود من بود که بعداً استادان و برخي دوستان ديگر دنبال کرده بودند و بعد از چند سال اين کتاب حدوداً پانصد صفحه‌اي منتشر شده بود. به هر حال من يک نسخه را به ايشان دادم. طولي نکشيد که دوباره خدمتشان رسيدم؛ شايد يک ماه بعد. ايشان فرمودند: "اين کتاب را که به من داده بودي، همه‌اش را خواندم!" من حيرت کردم که من خودم با اين‌که پيشنهاد تأليف اين کتاب را داده‌ بودم و در آن مقاله هم داشتم، يک پنجم آن کتاب را هم مجال نکرده‌ام بخوانم اما ايشان با اين‌همه گرفتاري چگونه اين کتاب را که اصلاً به حوزه‌ي کاري‌شان هم ارتباط ندارد، خوانده‌اند! اين نشان‌دهنده‌ي تسلط ايشان به مطالعه و علاقه‌ي ايشان به حوزه‌هاي مختلف فکري و فرهنگي است.

چنان که گفتم اين غير از مطالعه‌هايي است که ايشان به اعتبار مسؤوليتشان در نظام و جايگاهشان به عنوان رهبر و مرجع دارند. چون گزارش‌هاي مربوط به عالم سياست و چيزهايي که از مجلات مهم دنيا استخراج مي‌شود و در اختيار ايشان قرار مي‌گيرد يا کتاب‌هاي مهمي که در زمينه‌ي مسائل سياست کلي جهان و انقلاب نوشته مي‌شود که جنبه‌ي راهبردي دارد هم از ديگر حوزه‌هاي مطالعاتي ايشان به‌شمار مي‌آيد که حسابشان جداست...

بنابراين ايشان متنوع مي‌خوانند و البته زياد؛ در عين حال همه‌‌ي اين‌ها را هم در يک منظومه‌ي حساب شده جا مي‌دهند. اين‌طور نيست که نشسته باشند تا هر کتابي که برسد، في سبيل‌الله بخوانند تا وقتشان پر شود!

يکي ديگر از خصوصيات ايشان در کتاب‌خواني، کتاب‌خواني فعال است. يعني موقع مطالعه، مطالبي را در حاشيه‌ي کتاب يادداشت مي‌کنند (مرحوم شهيد مطهري هم همين روش را داشتند که نمونه‌ي آن حاشيه‌‌هاي ايشان بر ديوان حافظ است). بعد از اين‌که ايشان کتابي را خواندند، دفتر ايشان آن را مشخص مي‌کند و يادداشت‌هاي ايشان را بر اين کتاب‌ها ثبت و ضبط مي‌کنند. يک‌بار که من رفتم خدمتشان، گفتم: "تازگي‌ها من کتابي خوانده‌ام به نام «نامه‌هايي از لندن» از تقي‌زاده که به کوشش ايرج افشار و حدوداً ده پانزده سال پيش چاپ شده. اين کتاب واقعاً خواندني است." بعد کتاب خودم را که برده بودم، به ايشان دادم و گفتم شما اين را بخوانيد. ايشان گفتند: "من اگر کتاب شما را بگيرم، نمي‌توانم پس بدهم؛ چون من در حاشيه‌ي آن يادداشت مي‌کنم و اين کتاب‌ها را دفتر ما اين‌جا نگه مي‌دارد." گفتم: "حالا شما بخوانيد؛ مشکلي نيست!" کتاب را دادم. بعد از مدتي که کتاب به من برنگشت، ايشان لطف کردند و تصويري از آن صفحاتي که من خودم ياداشت کرده بودم را براي من فرستادند. البته فکر مي‌کنم بعضي از يادداشت‌هاي ايشان هم با يادداشت‌هاي من همراه بود که من الان در کتاب‌خانه‌ي خودم دارم.

نسخه دوم

بسياري از اشخاصي که کتابي تأليف مي‌کنند، نسخه‌اي هم براي ايشان مي‌فرستند. اين کتاب‌ها گاهي رسماً همراه با نامه‌اي به دفتر رهبري فرستاده مي‌شود که به دست ايشان مي‌رسد. گاهي هم بعضي از ناشرها، انتشارات خودشان را براي ايشان مي‌فرستند. اعم از ناشرهايي که کتاب را با بودجه‌ي دولت چاپ مي‌کنند و جزو دستگاه‌هاي فرهنگي کشور هستند- و رهبري نسبت به کار آن‌ها نظر دارند و آن‌ها کتاب‌هايشان را به عنوان جزئي از کارنامه‌شان براي ايشان مي‌‌فرستند- يا ناشرهايي که به جهت علاقه براي ايشان کتاب مي‌فرستند و مي‌خواهند ايشان را از نوع کارهايي که دارند مي‌کنند، مطلع کنند. البته رهبر انقلاب از کاستي‌ها و نارسايي‌ها در حوزه‌ي نشر هم اطلاع دارند اما در اين زمينه اقدام مستقيم نمي‌کنند.

ناشراني هستند که وقتي مي‌خواهند براي من کتاب بفرستند، دو نسخه مي‌فرستند. من هم مي‌دانم که دليل ارسال دو نسخه، رساندن آن به آقاست. گاهي ايشان مي‌گويند: از کجا مطمئن هستي که اين را براي من فرستاده‌اند؟ مي‌گويم: من حدس قوي و قريب به يقين مي‌زنم که اين‌ها مي‌دانند من خدمت شما مي‌رسم و اين را براي شما فرستاده‌اند. يک‌بار ايشان فرمودند: "در اين‌که اين کتاب‌ها مال شماست، شک نيست. پس شما اين کتاب‌ها را مال خود بدان، بعد آن را به من هديه کن!" گفتم: "اگر شما اين‌قدر احتياط مي‌کنيد، چشم!" بعدها که آن ناشر را ديدم، گفتم: "چرا دو نسخه از فلان کتاب فرستاده بوديد؟" گفت: "يکي‌ از آن‌ها براي اين بود که بدهيد خدمت آقا." گفتم: "من هم به ايشان گفتم، ولي ايشان باز هم ترديد داشتند." ناشر گفت: "نه؛ هروقت که من کتابي مي-فرستم، معنايش اين است که نسخه‌ي دوم را به ايشان برساني." بعد هم دو دوره از سي جلد انتشارات يک‌ساله-اش را فرستاد. انتشارات سخن و آقاي علي اصغر علمي که کارهاي ادبي و تاريخي و روشنفکري منتشر مي‌کنند، يکي از همين‌هاست. ديگراني هم هستند که وقتي مي‌آيند ديدن من، خواهش مي‌کنند که يک نسخه از آخرين آثارشان را بدهم خدمت آقا. من هم هر کتابي که فکر مي‌کنم ايشان نسبت به آن ممکن است نظري داشته و حساس باشند و يا از انتشار اين کتاب به جهتي از جهات خوشحال شوند، مي‌برم خدمتشان.

درباره‌ي کتاب‌هاي خودم هم معمولاً قبل از چاپ نظر ايشان را مي‌گيرم. البته من کتاب‌نويس حرفه‌اي نيستم که مرتب کتاب بنويسم ولي در اين سال‌ها هر کاري که کرده‌ام، خدمت ايشان ارائه داده‌ام. ايشان هم اگر نظري داشته‌اند، فرموده‌اند. البته اين اظهار نظرها معمولاً مکتوب نيست؛ مي‌نشينم پاي صحبت‌شان و گوش مي‌کنم. چندي پيش هم ترجمه‌ي قرآن را به ايشان داده‌ام. رفتم خدمتشان و ايشان يادداشت‌هايشان را درباره‌ي بخشي از اين ترجمه‌ي قرآن، در دست داشتند و مورد به مورد گفتند که مثلاً اين‌جا نظر من اين است و من هم يادداشت کردم. پيغام داد‌ه‌ام که لطفاً وقتي قرار بدهيد تا بياييم و بقيه‌ي نظر شما را هم بشنويم. تاکنون نظر ايشان را به تفاريق درباره‌ي ترجمه‌ي بيست جزء از قرآن کريم شنيده و يادداشت کرده‌ام.

به هر حال ايشان کتاب‌خانه بزرگي دارند؛ حدوداً ده سال پيش، مي‌گفتند اين کتاب‌خانه سي هزار جلد کتاب دارد. جالب است که کساني مانند مرحوم آيت‌الله نجفي مرعشي اصلاً نيتشان اين بود که کتاب‌خانه درست کنند اما کتاب‌خانه‌‌ي آقا به‌طور طبيعي درست شده است. بخشي از اين کتاب‌خانه در منزل شخصي‌ ايشان جا گرفته. آقازاده‌هايشان هم کمک مي‌کنند تا اين کتاب‌خانه به‌خوبي اداره ‌شود.

در اين‌ کتاب‌خانه بخشي هست که هر چاپي از قرآن از داخل و خارج که به دست آقا مي‌رسد، آن‌ها را در آن‌ مي‌گذارند. در نتيجه مجموعه‌اي از انواع قرآن‌ها آن‌جا هست که شايد دوتا قفسه شده باشد. ايشان هم باتوجه به مضمون برخي روايات که مي‌گويد اگر قرآني در خانه باشد و آن را نخوانند، اين قرآن نزد خداوند متعال از بي‌توجهي شکوه مي‌کند، به تناوب از هريک از اين قرآن‌ها استفاده مي‌کنند. ضمن اين‌که تدبر در قرآن اصولاً مهم‌ترين مورد در ميان مطالعات ايشان است.

پذيراي همه

گاهي کساني که در زمينه‌ي روانشناسي و رفتارشناسي کار مي‌کنند، براساس رفتارها يا نشانه‌هاي رفتاري افراد، تا اندازه‌اي شخصيت فرد را شناسايي و تصويري از شخصيت او ارائه مي‌کنند. اگر من بخواهم با توجه به کتاب‌خانه‌ي ايشان و قلمرو مطالعاتشان چنين تصويري ارائه کنم، بايد بگويم: ايشان مردي دانشمند و اديب است و شخصيتي است که هم در عالم نظر و هم در عالم عمل، تواناست و نظر و عمل را با هم توأم کرده. تصوري که من از ايشان دارم، تصور انساني بافرهنگ و فرهيخته و البته متعهد است. يعني اعتقاداتي دارد و به اعتقادات خودش هم سخت پايبند است و در راه آنچه که به آن ايمان دارد، جهاد و مجاهدت مي‌کند. در عالم ارزش و ضد ارزش خنثي نيست و جهت‌گيري‌اش کاملاً روشن و شفاف است اما در عين حال وسعت نظر کم‌نظيري هم دارد؛ يعني نسبت به چهره‌ها و جريان‌هاي گوناگون نظر و ارزيابي دارد. آنچه در آقاي خامنه‌اي ديده مي‌شود، اعتقاد و غيرتمندي است و آنچه ديده نمي‌شود، تعصب و تنگ‌نظري. جمع اين دو بسيار مهم است.

تعصب و تنگ‌نظري هردو ناشي از جهل است اما ايشان خيلي چيزها درباره‌‌ي ايران و جهان و راجع به اشخاص و افکارشان مي‌دانند و همين آگاهي وسيع، به ايشان انصاف و اعتدالي بخشيده که کم‌مانند است. آقاي خامنه‌اي قدر هر انديشمند و هر جرياني را مي‌داند و از دارايي‌هاي فکري و علمي اشخاص مختلف و از توانايي‌هايشان بي‌اطلاع نيست. به همين جهت است که اشخاص و جريان‌ها هم هرکدام با ايشان ربط و رابطه‌اي دارند. گاهي ايشان شرح احوال پدربزرگ چهره‌ي برجسته‌اي را که الان دارد زندگي مي‌کند و اين‌که او در چه فني از فنون تبحر داشته را دقيق مي‌دانند. وقتي به اين چهره‌ مي‌رسند، از آن پدربزرگ ياد مي‌کنند که من شنيده‌ام يا خودم ديده‌ام که جد بزرگ شما در نجف يا مشهد چنان بوده... اين باعث مي‌شود که هرکسي بتواند جايگاهي نزد ايشان داشته باشد.

از روشنفکر و شاعر نوپرداز يا شاعر کهن‌سرا گرفته تا دانشمند سلول‌هاي بنيادين و... هيچ‌کس پيش ايشان غريب نيست. براي همه‌ي آن‌ها جنبه‌هايي در شخصيت آقاي خامنه‌اي هست که آن‌ها را خوشحال مي‌کند. يک‌وقت کتابي از مجتبي مينوي چاپ شده بود به نام "مينوي و گستره‌ي ادب فارسي" که خواهر مرحوم مينوي- ماه‌منير مينوي- مقالات او را گردآوري کرده بود. چند سال پيش من اين کتاب را خواندم. يک نسخه هم براي آقا گرفتم. چون نمي‌دانستم نظر ايشان نسبت به مينوي چيست و آيا با او آشنايي دارند يا نه، پاورچين پاورچين گفتم که آقا اين کتاب را هم بد نيست ملاحظه کنيد؛ اما ديدم که ايشان مينوي را کاملاً مي‌شناسند و نسبت به علم و دانش و شخصيت او نظر مثبت دارند و با او ملاقات هم داشته‌اند. به هر حال ايشان با خوشحالي کتاب را گرفتند و کمي هم درباره‌ي مينوي صحبت کردند. مينوي سال 1356 فوت کرده. من بعيد مي‌دانم اگر همين حالا به هم سن و سال‌هاي آقا در حوزه‌ مراجعه شود، به تعداد انگشتان دست کساني باشند که مينوي را بشناسند و تصوري روشن از او داشته باشند.

بنابراين ايشان به برکت مطالعه‌ي دائمي در طيفي وسيع و حضور در محافل ادبي و شور و نشاط و ذوقي که در کنار حرکت و تحرک اجتماعي و سياسي داشته‌اند، ذهني غني و ديدي وسيع پيدا کرده‌اند. اين در کار رهبري يک کشور بزرگ با پيشينه‌ي کهن مانند ايران با چنين مردم بااستعداد و اهل ذوق و با سليقه‌ها و قوميت‌هاي گوناگون، بسيار ارزشمند است. من در غزلي که درباره‌ي ايشان سروده‌ام، گفته‌ام که:

گر کسي از من نشاني از تو جويد گويمش خانه‌اي در کوچه باغ دل، پذيراي همه

باتوجه به اين ويژگي‌ها اگر بخواهيم از ميان شخصيت‌هاي برجسته‌ي فرهنگ و سياست در تاريخ ايران شخصيتي نزديک به شخصيت ايشان پيدا کنيم- که البته مستلزم اين است که احاطه‌ي نسبي به فرهنگ و تاريخ ايران داشته باشيم و چهره‌ها را به درستي بشناسيم- شايد بتوان خواجه رشيدالدين فضل‌الله همداني را- آن‌هم صرفاً از برخي جهات، نه از همه‌ي جهات- مثال زد که البته رئيس کشور نبود؛ وزير بود اما وقتي احوالاتش را مي‌خوانيم، مي‌بينيم در عين حال که امور مهم کشور به دستش بوده، در فضل و دانش هم يگانه‌ي دوران خود بوده است. خواجه نصيرالدين طوسي هم از اين‌گونه شخصيت‌هاست که در ميان رجال سياسي تاريخ ما از کساني است که اهل فرهنگ و مطلع از معارف عصر خود بوده‌ است. البته نبايد فراموش کرد که هر تشبيهي از يک جهت مُقرِّب است و از جهت ديگر مُبعِّد...

اين‌ها مربوط به حوزه‌ي زندگي شخصي ايشان است. از نگاه رسمي هم ايشان همواره به مسؤولان توصيه مي‌کنند که مکان و امکانات مناسب براي کتاب‌خانه‌ها فراهم کنيد. به دستگاه‌هاي فرهنگي هم متناسب با مأموريت و وظيفه‌شان مرتباً توصيه مي‌کنند که بيشتر و بهتر کار کنيد، کتاب تأليف کنيد و در اختيار مردم قرار بدهيد. به مردم هم توصيه مي‌کنند که بيشتر کتاب بخريد و بخوانيد؛ البته کتاب‌هاي خوب و مفيد. گاهي که مي‌روم خدمت ايشان، مي-گويم: "مي‌خواهم به شما مژده بدهم که ناشري پيدا شده و مثلاً براي تاريخ ايران برنامه‌اي دارد که دويست جلد کتاب منتشر کند و تا حالا بيست‌ دفتر از آن‌ها چاپ شده که اين‌هاست..." ايشان هم بسيار خوشحال مي‌شوند. آقاي خامنه‌اي، ايران اسلامي‌اي مي‌خواهند که مردمش دانشمند و دانش‌دوست و کتاب‌خوان و اهل فکر و فرهنگ باشند. اين آرزويي است که ايشان براي اين کشور و اين مردم در سر دارند.

يک پيشنهاد

بعضي‌ها براي برخي کتاب‌ها تبليغات جالبي مي‌کنند؛ مثلاً "1001 کتابي که پيش از مردن بايد خواند!" يا "100 کتاب که جايش در کتاب‌خانه‌ي شما خالي است!" و اين چيزها... حقيقت اين است که چنين توصيه‌هايي بسيار مشکل است و نسبت به اشخاص گوناگون فرق مي‌کند. البته همه‌ي کتاب‌ها شيرين است اما بستگي دارد به علاقه‌ي خواننده. ممکن است کتابي براي يک فرد خوب باشد و براي ديگري اصلاً جذاب نباشد...

چندي پيش يکي از دوستانم در سفارت ايران در لندن در يک پرسش کتبي از من خواست بهترين کتابي که خواندنش را توصيه مي‌کنم، معرفي کنم. ابتدا گفتم اين پرسش اشکال فني دارد! ولي بعد گفتم کتابي که من دوست دارم کساني مانند شما بخوانند، "شرح زندگاني من" از عبدالله مستوفي است. کتابي که از نظر من براي خيلي‌ها مفيد است؛ چون براي شناخت ايران، ديد تاريخي و فرهنگي خوبي ميدهد و براي شناخت فرهنگ، سنت‌ها، اوضاع اجتماعي و تحولاتي که در آن صورت گرفته، بسيار مناسب است. ضمناً به قلم شيواي يک آدم اصيل هم هست. خيلي

دوست دارم بتوانم در يک فرصت مناسب نقدي مفصل در معرفي اين کتاب بنويسم..."




لينک مطلب
 توسط محمد جواد عسگری در یک شنبه 22 آذر 1388  ساعت 9:37 AM نظرات 1


POWERED BY RASEKHOON.NET