دكل

به دكل مخابرات نگاه مي‌كردم؛ قدبلند بود و آهنين، با گوش‌هايي بزرگ، مثل طبل. فكر مي‌كنم با خاصيت همين گوش‌ها صداي راه‌هاي دور را مي‌شنيد. به او خيره شدم گويا مي‌گفت:

«بزرگ شويد تا سخن خالق خويش را بهتر بشنويد و به گوش خلق او هم برسانيد، و اين‌طور فاصله‌ها را كم كنيد و رابطه‌هايتان را با او قوي‌تر‌.

بنشينيد پاي حرف‌هاي خدا، اگر خدا را بهتر بشناسيد، او را دوست‌داشتني خواهيد يافت و حتي عاشق و معشوق هم خواهيد شد.»

مي‌گفت «بياييد حلقه وصل ميان دوستانمان باشيم، و آن وقت كه مردم فكر مي‌كنند از خدا آن‌قدر دورند كه صداي او را نمي‌شنوند، صداي او را به همه برسانيم...»

و من تازه فهميدم كه بدون هيچ دليلي دربارة گوش‌هاي طبل مانند او قضاوت‌هاي نادرستي داشته‌ام؛ چراكه به خود گفته بودم: ببين آن‌ها مثل طبل‌هاي توخالي‌اند پر از ادعا و خالي از عُرضه... اما انگار... .

 


كفش‌ها

كفش‌ها از جفت‌هاي‌شان جدا شده بودند. كفش‌هاي پاي خودم و بعضي‌هاي ديگر، لنگه‌ به ‌لنگه بود. لنگه كفش‌هاي زيادي بود، شيك و قشنگ اما ... هيچ‌كدام با كفش من جور نمي‌آمد واقعاً اين كفش‌ها چه حرف‌ها كه براي گفتن ندارند! اگر گوشي براي شنيدن پيدا كنند.

بياييد در پيدا كردن جفت، كفو خويش را برگزينيم و به بزرگ بودن، پول‌دار بودن و يا قشنگ بودن توجه نكنيم. اگر تفاهم ميان‌ ما باشد خيلي از مشكل‌ها حل مي‌شود.

ميان دو كفش نيز اختلاف سليقه هست؛ يكي پاي راست را مي‌پسندد و ديگري پاي چپ را، ولي در با هم بودن و مسير را با هم پيمودن، تفاهمي كامل دارند.

 

تخمه

تخمه مي‌گفت: مغزدار و مختصر، يعني كوتاه و مفيد حرف بزن، آن‌هم در برابر اشتياق و سوال متناسب در مخاطب، با ظاهري نيكو و نمكين. اين را هم بدان كه از خودت كم‌تر بگويي نه آن‌كه پوسته ظاهري‌ات چندين برابر مغز و فهمت باشد.

چه حرف بزرگي! رمز موفقيت در تبليغ دين نيز همين است. اگر اشتياقي به مسايل ديني نيست، اول بايد اشتياق به سؤال را برانگيزانيم و بعد، طرف كه طالب شد، آن‌گاه مختصري دل‌نشين به او بگوييم نه آن‌كه تا نهايت گنجايش اقبال روحش، او را پر كنيم.


روح‌الله نورالديني


 

»...

 : م . صداقت | یک شنبه 1 آذر 1388  نظرات 2 | لینک مطلب



POWERED BY
RASEKHOON.NET  DESIGNED BY U M S A . I R