در ابتدا لازم به تذكر است كه كلمه «متوفيك» چنانچه ابن فارس در كتاب معجم مقاييس اللغه مي نويسد از فعل وفّي يوفّي، به معناي گرفتن كامل است و در قرآن واژه توفّي و مشتقات آن تنها در مورد مرگ به كار نرفته است بلكه به معناي ديگري همانند «گرفتن و حفظ كردن» نيز آمده است كه آيه فوق (مورد سؤال) نمونه اي از آن است. بنابراين با توجه به معناي صحيح «متوفيك» و تأمل در آيات 159 - 157 سوره نساء، مراد از جلمه «اني متوفيك رافعك اليّ» آن است كه خداوند حضرت عيسي(ع) را از ميان مردم بني اسرائيل گرفته و از ديدگان آنان مخفي ساخت و او را به جايگاه رفيعي در نزد خود بالا برد. ايشان اكنون زنده بوده و مطابق برخي از روايات همراه با امام زمان(عج) ظهور خواهند كرد.
نظر بسياري از مفسران از جمله علامه طباطبايي در مورد عروج حضرت عيسي(ع) كه ظاهر جمله «رافعك اليّ» بر آن دلالت دارد آن است كه چون مكاني براي خداوند متصور نيست، لذا عروج حضرت عيسي(ع) يك عروج معنوي و بالا رفتن مقام قرب وي در نزد خداست نه بالا رفتن فيزيكي به سمت بالا يا آسمان، آن چنان كه مسيحيان بدان معتقدند و جمله «مطهّرك من الذين كفروا» به روشني بر اين سخن دلالت دارد.
معراج پیامبر
براي روشن شدن زواياي مختلف بحث ناچاريم که در گام نخست، اقوال مختلف مطرح شده در اين باره را ذکر کنيم و در گام بعدي با ذکر ادله و شواهد و قرائن، قول صحيح را مشخص نماييم.
الف. اقوال درباره ي کيفيت معراج پيامبر(ص):
درباره کيفيت معراج رسول گرامي چهار نظريه وجود دارد:
1. معراج پيامبر(ص) در تمام مراحل روحاني بوده است؛ يعني روح به صورت تخليه از جسد، اين عوالم را طي کرده است.
2. معراج پيامبر روحي بوده اما نه به صورت تجرد از بدن بلکه به صورت رؤيا و برزخي بوده و تمام اين عوالم را به صورت رؤياي صادقه سير کرده است.
3. سير پيامبر از مسجد الحرام تا مسجد الاقصي جسماني و روحاني بوده و از آنجا به بعد روحاني بوده است.
4. سير حضرت در تمام مراحل جسماني و روحاني بود و همه جا را با تن و روان سير نموده است. اين قول مشهور ميان دانشمندان شيعه است(1).
بررسي ديدگاه ها:
ديدگاه نخست؛ کساني که نتوانسته اند اين سير و معراج را به صورت جسماني هضم کنند با چنين تفسيري کوشيده اند تا اين حقيقت را به نحوي براي افکار عمومي قابل هضم نموده و از استبعاد آن بکاهند. اما بايد توجه داشت که قائل شدن به جسمانيت معراج پيامبر(ص) هيچ محذور عقلي را به دنبال ندارد. خصوصا اين که بشر امروزي در سايه دستيابي به وسايل پيشرفته ي خود از قبيل فضاپيماها توانسته است که راه آسمان را به روي خود بگشايد و در اين فضاي بي انتها سير کند و چه بسا پيشرفت علم و دانش بشر و اختراع وسايل مدرن تر بتواند بر سرعت و برد سفرهاي فضايي بيفزايد.
و از طرفي اين تفسير، با ظهور برخي از آيات قرآن درباره معراج سازگار نيست. خداوند متعال در سوره اسرا مي فرمايد: «سبحان الذي اسري بعبده ليلا من المسجد الحرام الي المسجد الاقصي الذي بارکنا حوله؛ منزه است خدايي که شبانگاه بنده ي خود را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصي که اطراف آن را برکت داده ايم برد»(2).
از آنجا که متبادر از لفظ «عبد» همان شخصيت خارجي است که از تن و روان ترکيب يافته است(3) لذا تحقق لااقل قسمتي از معراج [سير از مکه تا قدس] به صورت جسماني روشن و واضح است و در کنار اين آيه روايات بسيار صريحي درباره ي جسماني بودن معراج وجود دارد که راه بر تفاسير ديگر مي بندد(4).
ديدگاه دوم: ابن شهر آشوب اين ديدگاه را به فرقه ي «جهميه» نسبت داده است(5). همان گونه که گذشت بر اساس اين تفسير پيامبر اسلام(ص) در رؤياي صادق، سير از مکه به بيت المقدس و از آنجا به آسمان ها و ... را به نظاره نشسته اند و در عين حال جسم حضرت در بستر خود آرميده بود و سير نکرد.
مستندات اين ديدگاه: دو روايت در اين باره وجود دارد:
1. عايشه نقل مي کند که «ما فقد جسد رسول الله ولکن اسري بروحه؛ جسد پيغمبر(ص) در شب معراج منتقل نشد ولي روح ايشان به معراج رفت»(6).
2. «ان معاويه بن ابي سفيان کان اذا سئل عن مسري رسول الله قال کانت رؤيا من الله صادقه؛ معاويه در پاسخ به پرسشي درباره ي کيفيت معراج پيامبر گفت اين امر از جمله رؤياهاي صادقه ي الهي بود است»(7).
3. برخي کوشيده اند با همگون سازي معراج پيامبر با ماجراي خواب حضرت ابراهيم که در قرآن به آن اشاره شده، آن را توجيه کنند پس همان گونه که به ابراهيم موضوع قرباني کردن فرزندش در خواب اطلاع داده شد(8). حوادث و رويدادهاي شب معراج در خواب به پيامبر عرضه شده است و در قرآن نيز به معراج پيامبر با تعبير رؤيا اشارت رفته است «و ما جعلنا الرؤيا التي اريناک الافتنه للناس؛ ما آن رؤيايي را که به تو نشان داديم فقط براي آزمايش مردم بود»(9).
اين عده با تطبيق رؤياي مورد اشاره در آيه بر واقعه ي معراج نتيجه گرفته اند که معراج پيامبر سيري در عالم رؤيا بوده است.
نقد ديدگاه دوم:
1. همانگونه که گذشت ظاهر آيات و روايات گواه بر تحقق لااقل بخشي از معراج به صورت جسماني است و با تأويل به رؤياي صادقه سازگار نيست.
2. اگر واقعه ي معراج صرف رؤيا بود ديگر جا نداشت که آيات قرآني اين قدر درباره آن اهميت داده و سخن بگويند و در مقام اثبات کرامت درباره ي پيامبر برآيند(10) بنابراين آيات در مقام منت نهادن است و درعين حال ثناي بر خداي سبحان است [سبحان الذي ...] که چنين پيشامد بي سابقه اي را پيش آورده و چنين قدرت نمايي عجيبي را انجام داده و پرواضح است که مسأله ي قدرت نمايي با خواب ديدن به هيچ وجه نمي سازد.
خلاصه، خواب ديدن پيغمبر بي سابقه و قدرت نمايي نيست چون خواب را همه کس چه صالح و چه فاسد مي بيند و چه بسا فاسق و فاجر خواب هايي ببينند که بسيار عجيب تر از خواب هاي يک فرد متقي باشد(11).
3. تاريخ اسلام نيز گواه صادقي بر تحقق معراج است؛ زيرا در تاريخ مي خوانيم: هنگامي که پيامبر(ص) مسأله ي معراج را مطرح کرد مشرکان به شدت آن را انکار کردند و آن را بهانه اي براي کوبيدن پيامبر دانستند اين به خوبي گواهي مي دهد که پيامبر هرگز مدعي خواب يا مکاشفه ي روحاني نبوده وگرنه اين همه سر و صدا نداشت(12).
4. روايات مورد استناد، به خاطر تعارض آشکار با روايات معارض ديگر، از درجه ي اعتبار ساقط است از اين روست که ابن شهر آشوب، عائشه را در زمره ي کساني به حساب مي آورد که قائل به معراج جسماني پيامبرند(13) و وجود روايات روشن معارض باعث شده که نويسندگان محترم تفسير نمونه دو روايت مذکور را داراي جنبه ي سياسي دانسته و بيان آنها را براي خاموش کردن جنجال درباره ي معراج پيامبر قلمداد کرده اند، نه اين که واقعا چنين معاني مورد قبول گويندگان آن باشد(14).
وانگهي، روايت عايشه از نظر تاريخ وقوع معراج نامعقول مي نمايد چرا که تمام راويان حديث و تاريخ نويسان اتفاق کلمه دارند که معراج قبل از هجرت به مدينه واقع شده در حالي که ازدواج رسول خدا با عايشه پس از هجرت و در مدينه آن هم پس از گذشت مدتي از هجرت اتفاق افتاده است(15).
با توجه به مطالب گذشته بايد گفت پايين آوردن معراج پيامبر در حد يک رؤياي صادق قطعا باطل است.
5. اما در مورد آيه ي 60 سوره اسراء بايد گفت که نمي توان اين آيه را با توجه به شأن نزول هاي مختلف که درباره ي آن مطرح شده بر معراج پيامبر تطبيق داد(16). خصوصا اين که ادله گذشته و روايات صريح چنين تطبيقي را بر نمي تابند.
علامه طباطبايي در تفسير اين آيه مي فرمايند «خداوند متعال بيان نفرموده که رؤيايي که به پيامبرش عرضه داشته است چه بوده است و در ديگر آيات آنچه که اين آيه را تفسير کند وجود ندارد(17).
نتيجه آن که با اين آيه نمي توان وقوع معراج را در عالم رؤيا اثبات کرد.
ديدگاه سوم و چهارم:
در اين باره بايد گفت که، ظاهر آيه اول سوره اسراء و نيز روايات متعدد، بر اثبات جسماني بودن مرحله ي اول معراج پيامبر يعني سير از مسجد الحرام تا مسجد الاقصي دلالت دارد، پس جسماني بودن اين مقدار از معراج را مي توان قطعي دانست. اما سخن درباره ي مراحل بعدي معراج است که آيا جسماني بوده و يا به نحو روحاني تحقق يافته است؟ در اين باره مشهور دانشمندان و محققان اسلامي با توجه به ظهور روايات و نيز درک چنين معنايي از آيات سوره نجم که بيانگر مراحل بعدي سير پيامبر است؛ نظريه ي جسماني بودن ساير مراحل معراج پيامبر را پذيرفته اند(18).
در عين حال با توجه به برخي روايات و نيز بعضي تفاسير از آيات سوره نجم نمي توان نظريه روحاني بودن ساير مراحل معراج را به طور قطع مردود دانست؛ از اين رو، برخي از دانشمندان اين نظريه را پذيرفته اند و علامه طباطبايي اين تفسير را جايز شمرده و آن را محتمل مي دانند. البته در صورتي که اين روحاني بودن به معناي قول دوم يعني رؤيا تفسير نشود(19).
ب . درباره ناسازگاري ظاهري معاد جسماني پيامبر(ص) با نظريه ماده و انرژي در فيزيک، نکاتي تأمل شدني است:
1. علوم تجربي، و از جمله فيزيک بر مفاهيمي که مستقيما با تجربه هاي حسي پيوسته بوده و قضايايي که آن ها را به يکديگر مي پيوندد، استوار است؛ چنين صورتي از امور نمي تواند کسي را راضي کند که به راستي و داراي فکري علمي است(آلبرت انيشتاين، فيزيک و واقعيت، ترجمه محمد رضا خواجه پور، خوارزمي، تهران 1363، ص 34).
در حقيقت، بهره جويي تنها از داده هاي حسي، نمي تواند هم چون علوم رياضي و عقلي، نظريه هاي علوم ياد شده را از استحکام و قطعيت بهره مند کند. نظريه نسبيت، دگرگوني هاي پديد آمده در مکانيک نيوتني کلاسيک، اصل ماندگار گاليله، نظريه ميدان و... مؤيد اين ادعاست (همان، ص 47).
هر چند تا زماني که نظريه هاي موجود با مطرح شدن نظريه خلاف آن از سوي فيزيکدانان به قوت خود باقي است، ولي به هر حال اين احتمال درباره آن ها وجود دارد که دستخوش دگرگوني شده و از اعتبار بيفتند. موضوع تغيير پذيري نظريه هاي فيزيک تا بدانجاست که يکي از فيزيکدانان آلماني در اين باره مي گويد: «هر فيزيک دان تجربي مي داند که روش هاي مستقيم و غير مستقيمي وجود دارند که در بسياري از موارد که روش مستقيم ناموفق بوده، روش غير مستقيم توانسته است کمک هاي زياد و مفيدي انجام بدهد. حتي مهم تر از اين بايد گفت: اين نظر متداول و خوش ظاهر، ديگر مردود شده است که: تنها وقتي يک مسأله در فيزيک شايستگي بررسي دارد که، از قبل بدانيم جواب قطعي براي آن وجود دارد» (ماکس پلانک، فلسفه فيزيک، ترجمه محمد عترتي خسروشاهي، بقعه، تهران 1381، ص 55).
2. با توجه به دگرگوني ياد شده در عرصه قوانين علوم تجربي و از جمله فيزيک، تحول پذيري نظريه ماده و انرژي به گونه اي که با ماجراي معراج جسماني پيامبر هم خوان شود، امري دور از ذهن و ناممکن نيست.
3. افزون بر انگاره دگرگوني پذيري در نظريه ماده و انرژي، در تبيين معراج جسماني پيامبر، رويکرد ديگري نيز وجود دارد و آن انتساب و استناد اين اقدام به خداوند است. در چشم اندازي کوتاه، کارهاي خداوند را فراتر از ويژگي هاي عالم ماده مي يابيم؛ آيا ماجراي لرزيدن حضرت ابراهيم(ع) در آتش، با قوانين ظاهري ماده، ناسازگار نمي نمايد؟ آيا انعقاد نطفه حضرت مريم(ع) به دور از روند طبيعي پديد آمدن انسان، که ترکيبي از اسپرم و اوول است، نيست؟ و صدها ماجراي ديگر. حقيقت آن است که خداوند دو گونه ايجاد دارد: آفرينش خلقي و امري. آفرينش خلقي، روند طبيعي عالم ماده را سپري مي کند ولي ايجاد امري، فراتر از آن بوده و به قول قرآن کريم با يک «کن» و اراده الهي پديد مي آيد: «انما قولنا لشيء اذا اردناه ان نقول له کن فيکون؛ وقتي چيزي را اراده مي کنيم، فقط به آن مي گوييم موجود باشد، بلا فاصله موجود مي شود» (نحل، آيه 40).
آن معماري که همه قانون مندي هاي عالم را پي ريخته است، خود نيز مي تواند همه آنها را به چالش کشيده و ناهمگون با آنان، اقداماتي انجام دهد. او همچنان که مي تواند خاصيت سوزانندگي را از آتش بگيرد، نيز مي تواند جسم پاک پيامبرش را، فراتر از قانون ماده و انرژي در يک چشم به هم زدن در عوالم گوناگوني سير دهد.
منبعي براي مطالعه بيشتر: جي . اچ جينز، فيزيک و فلسفه، ترجمه عليقلي بياني، مرکز انتشارات علمي و فرهنگي،
----------------------------
پي نوشت ها:
1. سبحاني، جعفر، منشور جاويد، ج 6، ص 178، مؤسسه امام صادق، قم، چاپ اول 1375.
2. اسرا، آيه 1.
3. سبحاني، جعفر، منشور جاويد، ج 6، ص 178.
4. ر.ک: بحارالانوار، ج 18، مؤسسه الوفاء، بيروت، 1404ق.
5. ابن شهر آشوب مازندراني، المناقب، ج 1، ص 176، انتشارات علامه، قم 1379.
6. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 18، ص 284، مؤسسه الوفاء، بيروت، 1404ق.
7. طبري، محمد بن جرير، تفسير طبري، ج 15، ص 16
8. صافات، آيه 102.
9. اسراء، آيه 60.
10. طباطبايي، محمد حسين، الميزان، ج 13، ص 32، مطبوعاتي اسماعيليان قم.
11. موسوي همداني، محمد باقر، ترجمه تفسير الميزان، ج 13، ص 29، دفتر انتشارات اسلامي، ج 5، 1374.
12. ناصر مکارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه، ج 12، ص 15، دارالکتب الاسلاميه، چاپ بيست و دوم.
13. ابن شهر آشوب مازندراني، المناقب، ج 1، ص 176، انتشارات علامه، قم 1379.
14. ناصر مکارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه، ج 12، ص 15، دارالکتب الاسلاميه، چاپ بيست و دوم.
15. طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، ج 13، ص 24، مطبوعاتي اسماعيليان قم.
16. ناصر مکارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه، ج 12، ص 171.
17. طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، ج 13، ص 137، مطبوعاتي اسماعيليان.
18. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 18، ص 288، مؤسسه الوفاء، بيروت 1404ق.
19. طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، ج 13، ص 32، مطبوعاتي اسماعيليان.
منبع: راسخون