در اینجا به چند نمونه اشاره می کنیم:
در کتاب المستدرک على الصحیحین ـ به نقل از ابو ثابت، آزاد شده ابوذر ـ آمده: در جنگ جمل، با على(ع) بودم. چون دیدم عایشه ] در آن سوى جبهه[ ایستاده است، مانند دیگر مردم در دلم تردید افتاد؛ امّاخداوند، آن را هنگام نماز ظهر از دلم برد، و همراه امیر مؤمنان جنگیدم؛ چون جنگ تمام شد، به مدینه نزد اُمّ سلمه رفتم و گفتم: به خدا سوگند نیامده ام خورد و خوراکى درخواست کنم. من آزاد شده ابوذرم.
گفت: خوش آمدى. آنگاه ماجرای به تردید افتادنم را برایش گفتم.
گفت: هنگامى که دل ها متزلزل شدند، تو کجا بودى؟
سؤال: آیا شیعه به قضا و قدر اعتقاد ندارد؟
جواب: قضا و قدر از عقاید قطعى اسلامى است که در کتاب و سنّت وارد شده است و دلایل عقلى نیز آن را تأیید مى کند.
درباره «قدر» همین یک آیه کافى است که مى فرماید:
«إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ».[1] «ما هر چیزى را به اندازه آفریدیم».
بنابراین جهان آفرینش جهان تقدیر و برنامه ریزى شده است. هر انسانى که از مادر متولد مى شود، حیات و زندگى او برنامه ریزى شده است.
درباره قضا که به معنى قطعیت و به اجرا درآوردن یک برنامه است، همین آیه کافى است که:
سؤال: امامت با نبوت و یا امام با نبىّ چه تفاوتى دارد که پیامبر اسلام را «نبىّ» و على و فرزندان او را «امامان» خود مى دانید؟
جواب: «نبّى» بر گرفته از «نبأ» است که به خبر بزرگ و قابل توجه مى گویند، و در اصطلاح، آن انسان والایى است که از غیب خبر مى دهد و یا از غیب آگاه است.[1]
البته هر خبر غیبى منظور نیست، بلکه خبرى که مربوط به بیان وظایف مردم در قلمرو عقیده و شریعت باشد.
انبیا بر دو دسته اند:
1. گروهى از طریق وحى، پایه گذار شریعت و آورنده قوانین حیات بخش در زندگى فردى و اجتماعى انسان ها هستند، مانند شریعت نوح و ابراهیم و موسى و عیسى (علیهم السَّلام) و حضرت محمد (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم).
