امام رضا(ع) ميفرمايند: «از نشانههاي امام .... ولايت او بر مردم، از ولايت آنها بر خودشان بالاتر از پدر و مادر بر آنها مهربانتر و دلسوزتر است». (من لا يحضر الفقيه ـ ج4/ص419).
حال اگر در اين سخن نيک بنگريم، خواهيم فهميد توجه اما به شيعيان چقدر زياد است که از توجه و علاقه پدر و مادرشان (بيشتر است).
فرزند هر چه در حق پدر و مادر خود نامهرباني و جفا کند، باز هم آنان او را فرزند خود ميدانند و او را دوست خواهند داشت. علاقه و دوستي امام(ع) از اين هم بالاتر است. زيرا امام خليفه خدا در بين مردم است و صفات خدا را در مرتبه اعلا جلوهگر ميسازد از اين رو بايد رئوفترين باشد و صنعت رحمانيت و رحيميت الهي را به آنها منتبقل کند.
ائمه(ع) خود به ياران ميفرمودند: «اگر شما بيمار شويد ما نگران و بيمار ميشويم و اگر شما در صحت و شادي باشيد ما نيز خوشحال هستيم». خود آن حضرت در نامه براي عالم بزرگ شيعه شيخ مفيد، مينويسيد: «فانا نحيط علماً بأبنائکم و لايعزب عنا شيء من اخبارکم»؛ «ما بر اخبار و احوال شما آگاهيم و هيچ چيز از اوضاع شما بر ما پوشيده و مخفي نميماند».
پرسش: امام زمان را خيلي دوست دارم ، مي خواهم بدانم او چقدر مرا دوست دارد ؟
پاسخ: «محبت» واژهاي زيبا است و ابراز محبت، بين دو محبوب پيوند عاطفي عميق بين آنها برقرار ميکند. محبت يک ويژگي اخلاقي دو سويه است که از چشمهساز عشق دروني ميجوشند. محبت امام زمان(ع) به دوستان و شيعيان خود، شعبهاي از چشمه سار محبت خدا و ندا است و درخت زندگي را آبياري ميکند اگر پيوند ما با امام زمان(ع) محکم، استوار و دائمي باشد، پيوند آن امام همام با ما نيز همينگونه خواهد بود. بلکه بندگان الهي در هر صف که باشند حتي در جرگه گناهکاران ـ با فرض پشيماني از گناه ـ محبوب خدا خواهند بود و محبوب خدا هميشه مورد عنايت و لطف و نظر خواصان درگاه معبود به ويژه آخرين وصي حتي و ذخيره الهي در زمين، حضرت مهدي(ع) ـ خواهند گرفت.
امام رضا(ع) ميفرمايند: «از نشانههاي امام .... ولايت او بر مردم، از ولايت آنها بر خودشان بالاتر از پدر و مادر بر آنها مهربانتر و دلسوزتر است». (من لا يحضر الفقيه ـ ج4/ص419).
حال اگر در اين سخن نيک بنگريم، خواهيم فهميد توجه اما به شيعيان چقدر زياد است که از توجه و علاقه پدر و مادرشان (بيشتر است).
فرزند هر چه در حق پدر و مادر خود نامهرباني و جفا کند، باز هم آنان او را فرزند خود ميدانند و او را دوست خواهند داشت. علاقه و دوستي امام(ع) از اين هم بالاتر است. زيرا امام خليفه خدا در بين مردم است و صفات خدا را در مرتبه اعلا جلوهگر ميسازد از اين رو بايد رئوفترين باشد و صنعت رحمانيت و رحيميت الهي را به آنها منتبقل کند.
ائمه(ع) خود به ياران ميفرمودند: «اگر شما بيمار شويد ما نگران و بيمار ميشويم و اگر شما در صحت و شادي باشيد ما نيز خوشحال هستيم». خود آن حضرت در نامه براي عالم بزرگ شيعه شيخ مفيد، مينويسيد: «فانا نحيط علماً بأبنائکم و لايعزب عنا شيء من اخبارکم»؛ «ما بر اخبار و احوال شما آگاهيم و هيچ چيز از اوضاع شما بر ما پوشيده و مخفي نميماند».
و اضافه ميفرمايد: «ان غير مهملين لمراعاتکم و لا ناسين لذکرکم و لولا ذلک بکم الاواء و اصطلمکم الاعداء»؛ « ما در رسيدگي و سرپرستي شما کوتاهي نکرده و ياد شما را از خاطر نبردهايم. اگر جز اين بود، دشواريها و مصيبتها بر شما فرود ميآمد و دشمن شما را ريشه کن ميساخت». (احتجاج طبرسي، ج2، ص596).
نشانه دوستي واقعي، خير خواهي و هدايت به خوبيها نجات دادن از خطرات و دور کردن از دامهاي شيطان است. در زندگي ما بسيار اتفاق ميافتد که گاهي دچار ترديد در انتخاب خوب و بد ميشويم و سر انجام راه صحيح را انتخاب ميکنيم. اين هدايت از ناصيه والي و سرپرست ما امام زمان(ع) است.
گاهي در مشکلات سخت گرفتار ميآييم و ناگهان به طريقي مشکل ما حل ميشود. اين نجات از ناحيه آن يوسف زهرا(ع) است. ممکن است دام شيطان ما را گرفتار سازد و سرانجام از آن رهايي پيدا کنيم؛ اين رهايي از دعاي امام زمان(ع) درباره ما است. بايد به اين شهود برسيم که دائما در زندگي مورد عنايت و لطف آن حضرت هستيم تا پي دوستي واقعي او ببرريم. همه اينها نشانه دوستي واقعي يوسف فاطمه در حد اعلاي محبت، نسبت به شيعيان و دوستداران، بلکه نسبت به تمامي انسانهاي موحد و خداپرست است.
محبت و دوستي از منظر قرآن و اهل بيت(ع):
دوستي و محبت گرايش و جاذبهاي بين محب و محبوب است. دوستي واقعي امري دو سويه و طرفيني است. هم جاذبه و توجه از سوي محبوب لازم است و هم تلاش و جلب توجه از سوي عاشق.
تا که از جانب معشوق نباشد کششي کوشش عاشق بيچاره به جايي نرسد
محبت و توجه خدا به بندگان، امري مداوم و هميشگي است. خداوند تمام بندگان خود را دوست دارد، در قرآن کريم آيات بسيار زيادي در اين مورد آمده است» مانند «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ»(آل عمران، 76)؛ « إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»(بقره، 195)، « إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ»(بقره،222).
يعني خداوند هم خوبان با تقوا و نيکوکار را دوست دارد و هم گناهکاران پشيمان را؛ اما براي دوستي متقابل با خدا شرطي وجود دارد و آن عمل کردن به فرمانهاي او است.
شرط دوستي واقعي، عمل به دستورات دين است که از سوي پيامبر خدا براي بندگان الهي آمده است. قرآن کريم ميفرمايد: اي پيامبر به مردم بگو: « إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْکُمُ اللَّهُ»(آل عمران، 31) «اگر خدا را دوست داريد، پس از من پيروي کنيد تا خدا هم شما را دوست دارد». بر اساس آيات قرآن کريم، دوام و پايدار دوستي با خدا، در اثر پيروي از پيامبر او حاصل ميشود.
اما پيروي عملي از پيامبر خدا، در اثر اطاعت عملي از جانشينان حقيق از يعني امامان معصوم(ع) است و بر اساس دلايل قطعي و روايات صحيح و غير قابل انکار، آخرين جانشين پيامبر خدا، حضرت مهدي(ع) است؛ همان گونه که پيروي عملي از پيامبر(ص) باعث استمرار دوستي بين بنده و خدا ميشود، پيروي عملي از امام زمان(ع) (عمل به دستورات دين و کسب رضايت آن حضرت)، اين دوستي را پايدار ميسازد. براي کسب رضايت و پيروي از بي حضرت در زمان غيبت کبري، بايد از سخنان و احاديث امامان(ع) پيروي کرد.
پيامها و دستورات امام زمان(ع) در زمان غيبت صغرا که توسط چهار نايب و نماينده مخصوص آن حضرت به ما رسيده ـ وظيفه ما را براي زمان غيبت کبري، مشخص کرده است. امام زمان(ع) در يکي از پيامهاي خود براي شيعيان به نايب چهارم نوشتهاند. «در زمان غيبت کبري ـ که من از ديده عموم مردم پنهانم ـ از نائبان و جانشان عام من پيروي کنيد و آنها را رهبر خود قرار دهيد». مراد از نائب عام امام زمان(ع) فقيهان و مراجع تقليدند و به طور خاص کسي است که رهبر و ولي فقيه در جامعه اسلامي توسط مجتهدان تعيين شده باشد. «..... و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي روات حديثنا فانهم حجتي عليکم و انا حجة الله عليهم .... » (بحار الانوار، ج53، ص181).
و همچنين امام زمان(ع) در نامه خود به شيخ مفيد ميفرمايد: «فليعمل کل امرء منکم بما يقرب به من محبتنا و ليتجنب ما يدنيه من کراهتنا و سخطنا»؛ «هر يک از شما شيعيان بايد اعمالي انجام دهد که دوستي ما را به دنبال آورد و از اعمالي که باعث نارحتي و عدم رضايت ما است دوري کند».(احتجاج، ج2، 599)؛
نکته: يکي از عاشقان اهل بيت(ع) مدت زيادي آرزوي ديدن امام زمان(ع) را داشت و در هجر محبوب ميسوخت؛ اما موفق نميشد. سر انجام روزي امام را در بازار آهنگران نزد پيرمرد قفل سازي ديد که در امور ديني و معامله با مسلمين دستورات دين را کاملا عمل کرد حضرت به آن فرد فرمود: اگر مانند اين قفل ساز باشيدع ما به عيادت شما ميآييم؛ لازم نيت براي ملاقات با ما خود را به زحمت و سختي بيندادزيد.(کيمياي سعادت، ص41، به نقل از سرمايه سخن، ج1، ص611).