| وب سایت تخصصی نماز | آغاز شد این دفتر برای کسانی که میخواهند محبوب خدا شوند ....قربه الی الله .... برای محبوب شدن نزد خدا چند قدم بیشتر فاصله نداریم .... یاعلی « ارزنـــده تـرین گــوهر مصـود نـــماز است / زیبنــده تـرین هــدیه معبـود نـــماز است / ای دوست بگـو تـا همـه ی خـلق بداننـد / مقصود حق از خلقت موجود نـماز است. »
 
88 - صحنه هاى زيبا
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 

شكوه و عظمت صفهاى منسجم و فشرده نماز كه از اول آسايشگاه تا نزديك در رسيده بود از انتهاى صفها بيشتر نمايان بود. و حركتهاى منظم و هماهنگ كه ابهتش دشمن را به لرزه مى انداخت ، صميميت و يكدلى را بيشتر در قلبها زنده مى كرد، گويى اين نماز متجّلى وحدت و يكپارچگى بود.
آن شب من به عنوان نگهبان ، كنار پنجره ! ايستاده بودم تا اگر سر و كله نگهبانان عراقى پيدا شد با رمز مخصوص ، ديگران را با خبر كنم . امّا آنقدر ركوع و سجود بچّه ها زيبا و با صفا بود كه بكلى وظيفه ام را فراموش كرده بودم و خدا را شكر كه آن موقع نگهبان نيامد و الاّ نمى دانم چه مى شد.
خوف دشمن از اينگونه برنامه هاى شكوهمند و منسجّم ، گوشه اى از حكمت نماز جماعت را براى ما ملموس مى نمود.(94)



:: ادامه مطلب
87 - ابلاغ دستورات !
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 

حدود ظهر روز پانزدهم اسفند، يعنى دومين روز اقامت در ((موصل 1)) صداى صوتى شنيده شد و به دنبال آن دستور دادند كه در ميدان بزرگ اردوگاه جمع شويم . دقايقى بعد سروان عراقى از راه رسيد و سلامى كرد و رو به مترجم گفت : كار ندارم در جبهه چكار مى كرديد. بايد بگويم توجه داشته باشيد كه شما الان در دست ما اسيريد، قانونهايى برايتان مى گويم ، احترام بگذاريد، تا ما نيز به شما احترام بگذاريم و بعد با تاءكيد اضافه كرد كه :
((صَلاةُ الجماعةِ ممنوع ، صلاةُ الَليلِ مَمْنُوع ، اَلْتَجَمْعُ اَكثُر مِن ثَلاثهِ نَفَراتٍ مَمْنُوع ، اَلْدُعا وَالقرآن بهِ صَوتِ عال مَمْنُوع ، مَنْ تَمَرَد عَنِ القانُونِ اَعامَلُ المُخالفين بِاَشَدِّ الْمُجازاتِ)).
نماز جماعت ممنوع ، نماز شب ممنوع ، اجتماع بيش از سه نفر ممنوع ، دعا و قرآن با صداى بلند ... ممنوع ، هر كس از قانون سرپيچى كند با شديدترين وجه مورد تنبيه قرار مى گيرد.(93)



:: ادامه مطلب
86 - نماز جماعت پر شكوه
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 

يكى از خاطرات خوب من درباره نماز جماعت ، مربوط به آخرين روز اسارت است . آن روز وقتى متوجه شديم كه ظهر شرعى فرا رسيده ، پتوهاى داخل آسايشگاهها را در وسط حياط پهن كرديم . از طرفى چون ماءمورين صليب سرخ در آنجا بودند، نگهبانها چيزى به ما نگفتند و ممانعتى نكردند. ما هم از فرصت استفاده كرديم و به اتفاق حدود 600 نفر، نماز جماعت پر شكوهى را برگزار كرديم .(92)



:: ادامه مطلب
85 - تاءثير روح بزرگ
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 

ماءمورينى كه محافظ مدرّس بودند، ابتدا از نزديك شدن به آقا، بر حذر داشته مى شدند. ولى پس از چندى از مريدان و حاميان آقا مى گرديدند. آنها در ظاهر حالتى خشن به خود مى گرفتند تا شك ماءموران شهربانى را بر نيانگيزند و در حقيقت يار و پرستار با وفاى او بودند. نيروهاى مخصوص و جاسوسان وقتى كه از اين روابط مطلع مى شدند ماءمورين را به جاى ديگر انتقال مى دادند و عده اى ديگر را به جاى آنها مى آوردند. ولى طولى نمى كشيد كه تازه واردين هم به ايشان علاقمند مى شدند و تحت تاءثير روح بزرگ و كمالات معنوى مدرّس قرار مى گرفتند. از اين رو است كه هر سه ماه يكبار ماءمورين را تغيير مى دادند. يكى از زندانبانان گفته بود: روزى كه به قلعه خواف آمدم چندان آشنايى با آقا نداشتم . بعد از چندى فهميدم كه چه سيّد بزرگوارى است ، يك روز سؤ ال كردم : آقا براى شما اين نان و ماست و خوراك بادمجان كافى است ؟ اجازه بدهيد تا غذاى بهترى برايتان تهيه كنيم ؟ آقا پاسخ داد:

به نان خشك قناعت كنيم و جامه دلق
كه بار منّت خود بِه كه با منّت خلق

وقتى مدرّس وضو مى گرفت و به نماز مى ايستاد، ماءمورين زندان سعى مى كردند خود را سريعاً به آقا برسانند و در نماز او شركت كنند.(91)



:: ادامه مطلب
83 - سى سال در صف اول نماز جماعت
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 

ميرزا جود آقا ملكى تبريزى ؛ (1343 ه‍ .ق ) در مورد يكى از عالمان بزرگ مى نويسد:
از يكى از عالمان بزرگ نقل شده است كه : او سى سال در صف اول نماز جماعت اقتدا مى كرد، پس از سى سال روزى به عللى نتوانست خود را به صف اول برساند، از اين رو در صف دوم ايستاد، و از اين كه مردم او را در صف دوم ديدند گويا در خود خجالتى احساس كرد. در اين حال متوجه شد كه در اين مدّت طولانى كه در پيشاپيش مردم و در رديف اول نماز جماعت مى ايستاد از روى ريا بوده است و بر اين اساس تمام آن سى سال نماز را قضا كرد.
در ادامه مى نويسد: برادرم ! بنگر به اين عالم مجاهد، و در مقام و منزلش ‍ دقت نماى كه چگونه در اين زمان دراز نماز جماعتش ، آنهم در صف اول فوت نگرديده و با اين وصف متصدى امامت جماعت نشد. و بنگر به احتياط او، كه چگونه به خاطر يك شبهه ، اين همه نماز را قضا كرد و از اينجا عظمت امر اخلاص و اهميتى را كه علماى سلف براى آن قائل بوده اند، درياب !(89)



:: ادامه مطلب
84 - مردان خدا
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 

در سال 1318 ه‍ .ش ، از تهران براى ديدن پدرم ، آية ا... حاج آخوند ملاّ عباس تربتى (1251 - 1322 ه‍ .ق ) و مادرم به تربت رفتم . پدرم از تربت چند سالى بود به كاريزك بازگشته بود و در ده زندگى آرامى را مى گذرانيد. در بهار آن سال بارندگى زياد شده بود و چون خانه هاى ده همه خشتى است گنبدهاى كوچك بسيارى از خانه ها خراب شده بود. از جمله مسجد ده كه داراى چهار گنبد كم ارتفاع خشتى از اين قبيل بود. سه تا از گنبدها به كلى فرو ريخته بود و از يكى ديگر نيمى ريخته و نيمه ديگر آن باقى مانده بود. به سبب پيش آمدهاى آن چند سال مردم تقريباً در همه جا نسبت به امور دينى كم اعتناتر گشته بودند و از اين رو هنوز كسى براى نوسازى مسجد اقدام نكرده بود و آواره هاى فرو ريخته همچنان تپه خاكى ، در كف مسجد باقى بود. پدرم در زير همان قسمت كه نيمى از آن فرو ريخته بود، مقدارى از آوارها را كنار زده و حصير را پاكيزه كرده بود و سه نوبت نمازش ‍ را مى رفت و در همانجا مى خواند. روزى بعد از نهار خواستم استراحت بكنم ، پدرم برخاست و وضو گرفت و به مسجد رفت من نيز غنيمت دانستم كه نماز جماعتى پس از چند سال با آن مرد الهى بخوانم . وضو گرفتم و به مسجد رفتم . از جانبى وارد شدم كه مرا نديد و آهسته جلو رفتم . در ركعت دوم نماز بود و خدا مى داند كه ميان اين نمازش در حال تنهايى ، در ميان آوارهاى فرو ريخته مسجد اين ده ، با نمازى كه چند قبل در مسجد گوهرشاد (مشهد) به ايشان اقتدا كردم و نيمى از مسجد گوهر شاد و تمامى يك شبستان از جمعيتى كه به او اقتدا كرده پر بود از لحاظ طماءنينه و قرائت و همه ذكرهاى واجب و مستحب ذره اى تفاوت نداشت ... هو معكم اينما كنتم (90)

نيست بر لوح دلم جز الف قامت يار
چه كنم حرف دگر ياد نداد استادم

((حافظ))



:: ادامه مطلب
82 - نمازهايشان همه به جماعت خوانده مى شود
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 

ايشان (رهبر معظم انقلاب ) از برنامه هايى كه دارند و تقريباً مى شود گفت كه هيچگاه ترك نمى شود اين است كه حداقل يك ساعت مانده به اذان صبح بيدار مى شوند و تا اذان صبح به تهجد و شب زنده دارى مشغولند، پس نماز صبح را مى خوانند... يكى از توفيقاتى كه ايشان دارند اين است كه نمازهايشان همه به جماعت خوانده مى شود حتى نماز صبح . نماز صبح در درون خانه به جماعت خوانده مى شود، نماز ظهر هم با شركت تعدادى از ملاقات كنندگان و نيز افرادى كه در دفتر هستند برگزار مى شود. گاهى وقتها هم بعضى از افراد از شخصيتها و علمايى كه از علاقمندان ايشان هستند و دوست دارند نماز را با ايشان بخوانند ظهر يا شب براى حضور در نماز جماعت به آنجا مى آيند...(88)

سر خوش ز سبوى غم پنهانى خويشم
چون زلف تو سرگرم پريشانى خويشم
در بزم وصال تو نگوييم ز كم و بيش
چون آينه ، خو كرده حيرانى خويشم
لب باز نكردم به خروشى و فغانى
من محرم راز دل طوفانى خويشم
از شوق شكر خند لبش جان نسپردم
شرمنده جانان ، زگران جانى خويشم
بشكسته تر از خويش نديدم به همه عمر
افسرده دل از خويشم و زندانى خويشم
يك چند پشيمان شدم از رندى و مستى
عمريست پشيمان ز پشيمان خويشم
هر چند (امين ) بسته دنيانيم اما
دلبسته ياران خراسانى خويشم

((آية ا... خامنه اى ))



:: ادامه مطلب
 

 


 
» تعداد مطالب : 2884
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2917359
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391 
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396