| وب سایت تخصصی نماز | آغاز شد این دفتر برای کسانی که میخواهند محبوب خدا شوند ....قربه الی الله .... برای محبوب شدن نزد خدا چند قدم بیشتر فاصله نداریم .... یاعلی « ارزنـــده تـرین گــوهر مصـود نـــماز است / زیبنــده تـرین هــدیه معبـود نـــماز است / ای دوست بگـو تـا همـه ی خـلق بداننـد / مقصود حق از خلقت موجود نـماز است. »
 
60 - در حال نماز جماعت
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 

روزى سيّد رضى صاحب نهج البلاغه (359 - 406 ه‍ ق ) در نماز جماعت به برادرش ، سيّد مرتضى (355 - 436 ه‍ ق ) اقتدا كرده پشت سر او به نماز ايستاد. چون به ركوع رفتند، سيّد رضى نماز را فرادى كرده و از نماز جماعت جدا شد، بعد از نماز از او سؤ ال كردند: چرا نماز جماعت را تا آخر ادامه ندادى ؟
فرمود: چون به ركوع رفتم ، ديدم امام جماعت در خون غوطه ور است و در حال نماز نيست و من نماز خود را از جماعت قطع كردم .
اين مسئله را براى سيّد مرتضى نقل كردند. گفت : برادرم راست گفته است . زيرا قبل از نماز مسئله اى از حيض از من پرسيدند و من در حال نماز درباره آن مسئله فكر مى كردم .(66)



:: ادامه مطلب
58 - شصت سال تلاش براى احياء نماز جماعت
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 

آية ا... مرعشى نجفى (1315 - 1411 ه‍ .ق ) سخت مقيّد بود كه نمازهاى خويش را در وقت فضيلت و با جماعت برگزار كند. در برخى از يادداشتهاى سالهاى قبل چنين نوشته است : هنگامى كه در قم سكونت كردم صبحها در حرم حضرت معصومه عليهاالسّلام اقامه جماعت نمى شد و من تنها كسى بودم كه اين سنّت را در آنجا رواج دادم و از شصت سال پيش به اين طرف صبح زود و پيش از باز شدن درهاى حرم مطهّر و زودتر از ديگران مى رفتم منتظر مى ايستادم . اين انتظار گاهى يك ساعت قبل از طلوع فجر بود، تا خدّام درها را باز كنند. زمستان و تابستان نداشت . در زمستانها، هنگامى كه برف همه جا را مى پوشاند، بيلچه اى كوچك به دست مى گرفتم و راه خود را به طرف صحن باز مى كردم تا خود را به حرم مطهّر برسانم . در آغاز خود به تنهايى (در حرم نماز) مى خواندم ، تا پس از مدّتى يك نفر به من اقتدا كرد و پس از آن كم كم افراد ديگرى اقتدا كردند و به اين ترتيب نماز جماعت را در حرم مطهّر آغاز كردم و تا امروز كه شصت سال از آن تاريخ مى گذرد، ادامه دارد. آهسته آهسته ظهرها و شبها نيز اضافه شد و از آن پس ‍ روزى سه بار در مسجد بالا سر حضرت معصومه عليهاالسّلام و صحن شريف نماز جماعت مى خواندم .(64)



:: ادامه مطلب
59 - سفارش به نماز جماعت
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 

اين حكايت را 37 سال قبل آية ا... العظمى مرعشى ؛ براى يكى از خواص نزديك خويش نقل كرده و اكيداً سفارش نموده بود كه تا من زنده هستم براى كسى نقل نكن .
در زمان اقامت در سامراء چندى در سرداب مقدس شبها بيتوته مى كردم . شبهاى زمستان در اواخر يكى از شبها كه در سرداب مقدس بودم ناگهان صداى پايى شنيدم . با آنكه درِ سرداب بسته بود فوق العاده وحشت نمودم كه شايد از مخالفين شيعه و از دشمنان اهل بيت باشد. شمعى كه با خود داشتم ، خاموش شده بود، امّا صدا و لحن نيكويى به گوشم رسيد كه فرمود:((سلام عليكم ))، و نام مرا به زبان آورد. من جواب دادم و عرض كردم شما كى هستيد؟ فرمود: يك نفر از پسر عموهاى شما. عرض كردم درِ سرداب بسته بود، شما از كجا وارد شديد؟ فرمود: اَللّهُ عَلى كُل شَىٍ قَدير. عرض كردم اهل كجا هستيد؟ فرمود: اهل حجاز هستم . فرمود: چرا در اين وقت به اينجا آمده اى ؟ عرض كردم حوائجى دارم و به جهت آنها متوسل شده ام . فرمود: جز يك حاجت ، بقيه حوائج شما برآورده خواهد شد. پس ‍ آن سيّد سفارشهايى كردند. از جمله تاءكيد بر نماز جماعت ، مطالعه فقه ، حديث و تفسير، صله رحم ، رعايت حقوق اساتيد و معلمين و تاءكيد بر مطالعه و حفظ نهج البلاغه و ادعيه صحيفه سجاديه و ... پس من از او خواستم كه براى من به درگاه الهى دعا كند. پس دستها را به سوى آسمان برداشت و عرض كرد: الهى ، بحق النبى و آله اين سيّد را موفق به خدمت شرع فرما، و حلاوت مناجات با خود را به او بچشان و قدرى تربت سيّدالشهداء را كه با هيچ چيز مخلوط نبود و به اندازه چند مثقال بود به من داد. پس از آن ناگهان ناپديد شد و متاءسفانه در وقت حضور او ندانستم كه او آقا ولى عصر ((عج )) است .(65)



:: ادامه مطلب
57 - اين نماز را ترك نكن
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 

آن روزى كه بناى كشف حجاب شد، رضاخان دستور داده بود افرادى كه جزء روساء بودند مثل رئيس نظميه و غيره بايد اول كشف حجاب كنند. هر شب نوبت يكى بود، مثلاً امشب رئيس نظميه ، شب ديگر رئيس امنيّه ، شب ديگر شهردارى ، و هر شبى يكى بود شب به شب . آن وقت زن آن رئيس مكّشفه مى شد و اطراف او را زن ها مى گرفتند. زمانى كه آية ا... العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى (1274 - 1355 ه‍ .ق ) مى خواست براى نماز مغرب و عشاء به حرم برود. در خيابان تظاهر مى كردند كه جاى سوزن انداختن نبود. حاج شيخ طبق معمول هر شب بايد از توى اين جمعيت براى نماز مغرب و عشاء عبور كند. و اين مراسم مخصوصاً همان وقتى اجرا مى شد كه زمان عبور ايشان بود. خودش فرمود: من كه ديدم اين وضعيّت است ، فكر كردم رفتن به نماز مغرب عشاء را ترك كنم . من كه نمى توانم نهى از منكر كنم و بايد از اينجا هم عبور كنم . و اينها هم سر راه من اين كار را مى كنند. اگر حرف نزنم تقرير مى شود، مى گويند: پس اينكارها را قبول كرده ! اگر حرف بزنم چطور با اين شخص حرف بزنم ! پس بهتر است كه به نماز نروم . اين چه نمازى است كه من بروم . اين فكر را با هيچ كس در ميان نگذاشتم ، خودم عهد كردم كه نروم . طرف عصر كه در اطاق خوابيده بودم ديدم درب باز شد و سيّدى با محاسن بلند آمد و گفت : اين نماز را ترك نكن ! من به اين جهت دلم محكم شد.(63)



:: ادامه مطلب
56 - در دانشگاه الازهراء
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 

وقتى امام موسى صدر در سال 1338 شمسى وارد كشور لبنان شد به شهر (صور) آمد و نخستين فعاليت خود را با اقامه نماز جماعت در مسجد جامع آن شهر آغاز كرد. او از اين راه در مدّت كوتاهى به موفقيتهاى بزرگى دست يافت .
با تشكيل (مجلس اعلاى شيعيان لبنان )، حتى وقتى كه رياست آن را به عهده داشت همچنان به امامت جمعه و جماعت اهتمام بيشترى از خود نشان داد. وى با خطبه هاى روشنفكرانه خود در نماز جمعه هاى صور، صيدا و بعلبك مردم لبنان را به بيدارى و قيام و اقدام دعوت كرد و انديشه هاى ناب خود را از طريق اين سنگر نفوذناپذير به مردم ستمديده آن مرز و بوم انتقال داد. هنگامى كه به كشورهاى ديگر اسلامى ، از جمله كشورهاى آفريقايى نيز سفر مى كرد براى ارتباط نزديك و ديدار با مردم در مراسم نماز جمعه هاى آنان شركت مى جست و با ايراد سخنرانى با آنان به درد دل مى نشست .
يك وقت به دعوت (جمال عبدالناصر) رئيس جمهور فقيد مصر، سفر 48 ساعته اى به آن كشور نمود. او در نماز جمعه پايتخت مصر حاضر شد، در اين حال امامت نماز جمعه مسجد الازهراء به عهده وى گذاشته شد. امام موسى صدر در آن روز با ايراد خطبه هاى آتشين همه نماز گزاران را در حيرت و انديشه فرو برد. در آن حال با استقبال و اصرار مردم و به پيشنهاد جمال عبدالناصر اين سفر 48 ساعته به يك سفر ده روزه تبديل گرديد. در اين مدّت او از فرصت استفاده كرد و نقش بزرگى را در بيدارى مردم مصر نسبت به مسائل منطقه و جهان ايفا نمود. امام موسى صدر اين شخصيت بزرگ اسلامى ، جزو اولين شخصيت هايى است كه به نماز جمعه هاى بى روح و كم خاصيّت كشورها، جنبه عبادى ، سياسى داد و آن را به معناى واقعى اقامه كرد.(62)

كليد راز بزرگى است هر كلام نماز
چه با شكوه و عظيم است ازدحام نماز
نسيم بارش نور است در كوير وجود
سحر به مسجد آدين ها، سلام نماز

((مردانى ))



:: ادامه مطلب
فصل سوّم : نمازهاى جماعت - جمعه - 55 - سجاده سرخ
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 

روز جمعه 20 شهريور 1360، روز ديگرى در شهر تبريز بود. آية ا... مدنى نيز در آن روز حال و هواى ديگرى در ايراد خطبه ها داشت . مردم مسلمان مشتاق ملاقات حق ، از سراسر شهر به سوى مصلاى نماز جمعه سرازير شده بودند تا به نغمه هاى با سوز و گداز اين مرد بزرگ گوش جان بسپارند. آن روز هيچ كس نمى دانست سيّدى كه هم اكنون در جلو ديده گانشان چون موجى ناآرام مى خروشد لحظاتى بعد به اقيانوس جاويد آخرت مى پيوندد و براى هميشه در دل درياى سعادت آرام مى گيرد. هر لحظه كه مى گذشت رُخسار اين مسافر بهشتى افروخته تر مى شد، و نور شهادت بر پيشانى اش بيشتر مى درخشيد و سكوت حاكم بر زمان آرامشى قبل از طوفان را براى مردم ، و آرامشى ابدى را براى آن فريادگر رقم مى زد. مدنى همچنان مى گفت و مى ناليد، فريادش اوج مى گرفت و دوباره بر فرق دشمنان انقلاب فرود مى آمد. از تقوا مى گفت و به پارسايى مى خواند، از كربلا مى گفت و به عاشورا مى خواند... زمانى نگذشت كه خطبه ها تمام شد و مدنى قامت به نماز بست . خدايا! چه اتفاقى خواهد افتاد؟ براى هيچ كس ‍ معلوم نبود، امّا هر لحظه كه سپرى مى شد نه تنها تاريخ تبريز، بلكه تاريخ خونبار تشيّع خود را براى ثبت حادثه اى بزرگ و ناگوار آماده مى كرد.
آية ا... مدنى نماز جمعه را به پايان برد و به عادت هميشگى در ميان نماز جمعه و عصر به عبادت مشغول شد. در اين هنگام از صف سوم نماز، منافقى از نسل خوارج بلند شد و به سوى ايشان هجوم برد، پس از لحظه اى كوتاه آية ا... مدنى را كه چون كبوترى آزاد در عالم ملكوت اوج گرفته بود در چنگال كركسى خون آشام قرار داد و سپس صداى انفجارى مهيب محراب عبادت را غرق در خون كرد... امام جمعه بر سجاده خونين غلتيد و محاسن سفيدش با خون سرخش خضاب شد و مرغ روحش كه سالها در سر هواى پرواز داشت قفس تن را شكست و به ملكوت اعلاء پر گشود و بدين گونه دعايش بر كرسى اجابت نشست .! مى گويند آية ا... مدنى چندى پيش از شهادت يعنى بهار سال (1360 ه‍ .ش ) با دوستانش آية ا.. دستغيب ، آية ا... صدوقى و شهيد هاشمى نژاد در مشهد مقدس وقتى ضريح امام رضاعليه السّلام را غبار روبى مى كردند هر كدام دو ركعت نماز حاجت خوانده و از خداوند شهادت در راه اسلام را طلب مى كنند و عاقبت نيز همگى به آن لطف تمام و حُسن ختام مى رسند. زبان رساى آذربايجان ، استاد سيّد محمّد حسين شهريار كه خود در فراق شهيد مدنى و همراهان شهيدش ، گلاب ديده از چشم جارى ساخت . در رثاى شهيدان چنين سرود:

خلوتى با ملك العرشم بود
جستم احوال شهيدان در خواب
خود صداى مدنى بود كه گفت
شهريارا و لهم حسن ماءب (61)

شهريار



:: ادامه مطلب
54 - مسابقه و نماز اول وقت
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 

او از همان سنين كودكى به نماز اول وقت اهميت مى داد و فضيلت نماز اول وقت را با هيچ چيز ديگر عوض نمى كرد. در دوران جوانى كه به ورزش ‍ كشتى مى رفت روزى براى انجام مسابقات به اتفاق هم به سالن رفتيم . مسابقات فينال بود، در ميان جمعيت به تماشا نشسته بودم كه چند نفر از رقيبان با هم مبارزه كردند. نوبت به عباس (59) رسيد. چند بار نام او را براى مبارزه خواندند، امّا او حاضر نشد. تا اين كه دست رقيب او را به عنوان برنده مسابقه بالا بردند. نگران شدم به خودم مى گفتم : يعنى عباس كجا رفته ؟ در جستجوى او بودم نگاهم به او افتاد كه از درب سالن وارد مى شد. جلو رفتم و گفتم : كجا بودى ؟ اسمت را خواندند، نبودى ؟
گفت : وقت نماز بود، نماز از هر كارى برايم مهمتر است . رفته بودم نماز جماعت .(60)



:: ادامه مطلب
 

 


 
» تعداد مطالب : 2884
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2908334
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391 
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396