آن روزى كه بناى كشف حجاب شد، رضاخان دستور داده بود افرادى كه جزء روساء بودند مثل رئيس نظميه و غيره بايد اول كشف حجاب كنند. هر شب نوبت يكى بود، مثلاً امشب رئيس نظميه ، شب ديگر رئيس امنيّه ، شب ديگر شهردارى ، و هر شبى يكى بود شب به شب . آن وقت زن آن رئيس مكّشفه مى شد و اطراف او را زن ها مى گرفتند. زمانى كه آية ا... العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى (1274 - 1355 ه .ق ) مى خواست براى نماز مغرب و عشاء به حرم برود. در خيابان تظاهر مى كردند كه جاى سوزن انداختن نبود. حاج شيخ طبق معمول هر شب بايد از توى اين جمعيت براى نماز مغرب و عشاء عبور كند. و اين مراسم مخصوصاً همان وقتى اجرا مى شد كه زمان عبور ايشان بود. خودش فرمود: من كه ديدم اين وضعيّت است ، فكر كردم رفتن به نماز مغرب عشاء را ترك كنم . من كه نمى توانم نهى از منكر كنم و بايد از اينجا هم عبور كنم . و اينها هم سر راه من اين كار را مى كنند. اگر حرف نزنم تقرير مى شود، مى گويند: پس اينكارها را قبول كرده ! اگر حرف بزنم چطور با اين شخص حرف بزنم ! پس بهتر است كه به نماز نروم . اين چه نمازى است كه من بروم . اين فكر را با هيچ كس در ميان نگذاشتم ، خودم عهد كردم كه نروم . طرف عصر كه در اطاق خوابيده بودم ديدم درب باز شد و سيّدى با محاسن بلند آمد و گفت : اين نماز را ترك نكن ! من به اين جهت دلم محكم شد.(63)
::
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2911230
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396