او نه چیزى را زائیده و نه از هر چیزى زاده شده است.
او خالق موجودات است، نه زاینده آنها. كار او تولید نیست كه مثلِ خود را بوجود آورد، بلكه آوردن از نیستى به هستى است.
مادرى كه فرزند را مىزاید نوزاد از جنس او و مثل خود او یعنى انسان است، امّا براى خدا مثل و شبیهى امكان ندارد كه خدا او را بزاید یا از او زاده شود. «لَیْسَ كَمِثْلِهِ شَئْ»(243)
این جمله در مقابل عقیده مسیحیان است كه عیسى را فرزند خدا مىپندارند و براى او همانند خداوند، خدائى قائلند. همچنین این آیه اعتقاد مشركان، كه فرشتگان را دختران خدا مىپنداشتند نفى مىكند و مىگوید: خداوند فرزندى نزائیده است چه پسر و چه دختر!
از چیزى زاده نشده است تا زاینده مقدّم بر او و برتر از او باشد.
وجود او مثل خروج میوه از گل، یا درخت از هسته نیست. مثل خروج آب از ابر، یا آتش از چوب نیست. مثل خروج كلام از دهان، یا نوشته از قلم نیست. مثل خروج بو از گل، یا طعم از غذا نیست. مثل خروج فكر از عقل، یا درك از دل نیست. مثل خروج گرما از آتش، یا سرما از برف نیست. او هست اما شبیه هیچچیز و هیچكس نیست. نه آو در چیزى است و نه چیزى درون او. رابطه او با اشیا، رابطه والد و مولود نیست، بلكه رابطه خالق و مخلوق است.
243) سوره شورى، آیه 11.
:: ادامه مطلب
«صَمَد» یعنى نفوذناپذیر، خللناپذیر و تغییرناپذیر.
او «صَمَد» است، پس نه مادّه است و نه مادّى، زیرا همه امور مادى در طول زمان دچار تغییر و خلل مىشوند. لذا او نه جسم دارد كه با چشم دیده شود و نه همچون نیروى جاذبه است كه گرچه دیده نمىشود، امّا خواص مادّى دارد.
او «صَمَد» است، قدرتى نفوذناپذیر كه ارادهاش در همه چیز نافذ و جارى است.
او «صَمَد» است، عزیزى خللناپذیر كه همه عزّتها از اوست و هركس هر عزّت و قدرتى دارد از اوست. او به هیچكس و هیچ چیز نیاز ندارد ولى همه چیز نیازمند اوست.
او «صمد» است، وجود تامّ كامل، بلكه اتمِّ اكمل، كه همه كمالات را در اوج كمال داراست و همه موجودات براى رسیدن به كمال نیازمند نظر لطف اویند، ولى او به هیچ موجودى نیاز ندارد. همواره بوده و خواهد بود. فرمانش فوق همه دستورات و ارادهاش حاكم بر همه ارادههاست. نه نیازى به خواب دارد و نه در انجام كارهایش به همكار و شریك محتاج است.
او «صمد» است و در یك كلام: خداى بىنیاز مورد نیاز.
:: ادامه مطلب
بگو: او خداى یكتاست.
توحید، اساسىترین اصلِ همه ادیان آسمانى است و انبیا آمدهاند تا آثار شرك و كفر و بتپرستى را از میان بردارند و مردم را بسوى خداى یگانه دعوت كنند.
توحید، روح و جان همه تعالیم انبیاست. نه فقط اعتقادات كه احكام و اخلاق نیز بر محور توحید استوار است.
توحید، مرز میان ایمان و كفر است و ورود به قلعه ایمان بدون پذیرش توحید ممكن نیست: «قُولُوا لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ تُفْلِحُوا»(240) و «لا اِله اِلاَّ اللّه حِصنى فَمَن دَخَلَ حِصنى اَمِنَ مِنْ عَذابى»(241)
این سوره شامل خالصترین عقاید توحیدى است، لذا آنرا سوره اخلاص نیز نامیدهاند. این سوره، هم عقیده مسیحیت را در مورد تثلیت رد مىكند، هم شرك یهود را و هم عقیده عرب جاهلى، كه فرشتگان را دختران خدا مىپنداشتند.
توحید، یعنى خالص كردن فكر و عمل از هرگونه شریك و همتایى براى خدا. نه شركِ نظرى و نه ریاى عملى. بلكه هم انگیزه و هدف تنها خدا باشد، و هم نفس كار، خدایى و الهى.
«قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ» او یكتایى است كه دوّمى ندارد، شبیه و مثل ندارد، جزء و عضو ندارد.
«قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ» او معبودى است كه در همه چیز فرد است، لذا بشر از فهم و دركِ ذات او عاجز.
دلیل یكتایى او اینكه اگر خداى دیگرى هم بود، او نیز باید پیامبرانى مىفرستاد تا مردم او را بشناسند و اطاعتش كنند!
دلیل یكتایى او اینكه همه انسانها در موقع خطر، تنها به یك نقطه متوجه مىشوند و دل آنها گواهى مىدهد كه تنها یك نقطه است كه در سختىها به انسان امید مىدهد.
دلیل یكتایى او، هماهنگى میان زمین وآسمان، هستى وانسان و ارتباطى دقیق و منظم میان همه آفریدههاست. اگر شما به چند نقاش سفارش تصویرى بدهید، مثلاً به یكى بگویید: سر خروس بكشد و دیگرى بدن آن را رسم كند و نقاش سوّمى دُم و پاى خروس را بكشد، وقتى سه نقاشى را كنار هم بگذارید، میان سر و تن و پا هماهنگى نیست، یكى بزرگ است و یكى كوچك، یكى خوش رنگ و یكى بدرنگ.
آرى هماهنگى میان خورشید و ماه و زمین، آب و باد و خاك، كوه و دشت و دریا و همه اینها با نیازهاى انسان، نشاندهنده یكتایى خالق است. انسان اكسیژن مىگیرد و كربن پس مىدهد و گیاهان كربن مىگیرند و اكسیژن مىسازند تا نیاز انسان و دیگر موجودات زنده را برطرف كنند و این هماهنگى رمز حیاتِ انسان و گیاه است.
نیازهاى طفل را با محبت والدین جبران مىكند و خستگى روز را با خواب شب برطرف مىسازد. آب چشم را شور و آب دهان را شیرین آفریده، تا یكى چشم را كه از پى ساخته شده با آب نمك شستشو دهد و یكى غذا را آماده جویدن و هضم كند.
به نوزاد، بجاى فوت كردن، مكیدن یاد داده و قبل از تولّد شیر را به سینه مادر آورده است. غذاىِ پرنده آسمان را در لابلاى دندانِ نهنگ دریا قرار داده و روزى همه جانداران را به نحو مطلوب مقدّر كرده است.
در جنگ جمل یك عرب بیابانى از حضرت علىعلیه السلام معناى توحید را پرسید، رزمندگان به او اعتراض كردند كه اكنون وقت این سؤالات نیست. اما حضرت در همان بحبوحه جنگ، توحید را براى او معنى و تفسیر كرد و آنگاه فرمود: ما براى همین معنى با مخالفین مىجنگیم.(242)
آرى مبارزه پیروان حق در طول تاریخ بخاطر برافراشتن پرچم توحید بوده است.
240) بحار، ج 18، ص 202.
241) بحار، ج 3، ص 13.
242) تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 709.
:: ادامه مطلب
در نماز بعد از سوره حمد، باید یكى دیگر از سورههاى قرآن خوانده شود كه نمازگزار مىتواند هر سورهاى را انتخاب كند، البتّه به غیر از چهار سورهاى كه سجده واجب دارند. اما در میان سورهها، سوره توحید ترجیح دارد ولذا در روایات به ما سفارش شده است در هر شبانهروز لااقل در یكى از ركعتهاى نمازتان این سوره را بخوانید تا از نمازگزاران واقعى باشید.(239)
این سوره در اهمیت، به اندازه یكسوّم قرآن، بلكه یكسوّم تورات و انجیل و زبور است. نهتنها در نماز، بلكه اگر بعد از نماز هم این سوره به عنوان تعقیب نماز خوانده شود، خداوند خیر دنیا و آخرت را به انسان مرحمت مىكند.
گرچه این سوره كوچك است اما محتواى آن بسیار بالاست، چنانكه امام سجّادعلیه السلام فرمود: خداوند چون مىدانست در آینده افراد دقیق وعمیقى پیدا مىشوند، این سوره و همچنین آیات اوّل سوره حدید را نازل كرد.
قرائت این سوره نهتنها در نماز سفارش شده، بلكه تلاوت مكرّر آن، شرّ افراد ظالم را كوتاه و خانه انسان را از حوادث و خطرات بیمه مىكند.
سعدبنمعاذ یكى از یاران وسرداران لشگرِ رسولخدا بود كه در قبرستان بقیع مدینه مدفون است. در تشییع جنازه او پیامبر پابرهنه شركت كرد و فرمود: نودهزار فرشته از آسمان براى تشییع سعد آمدهاند. پیامبر از جبرئیل پرسیدند: دلیل نزول تو و این همه فرشته براى تشییع جنازه سعدبن معاذ چیست؟ جبرئیل فرمود: او در هر حال چه ایستاده چه نشسته چه سواره و چه پیاده، سوره «قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ» را مىخواند.
در سبب نزول این سوره مىخوانیم: یهودیان و مسیحیان و مشركان از پیامبر درباره خداوند سؤال مىكردند كه خدایت را براى ما معرّفى كن. پیامبر در جواب آنها این سوره را قرائت فرمود. این سوره به منزله شناسنامه خداوند است.
239) روایات راجع به فضیلت و اهمیت این سوره در تفسیر البرهان آمده است كه ما در اینجا تنها به گوشهاى از آن روایات اشاره مىكنیم.
:: ادامه مطلب
كلمه «صراط» كه بیش از 40 مرتبه در قرآن آمده است، به معنى راه هموار، روشن و وسیع است. در زندگى انسان راههاى متعددى وجود دارد كه او باید یكى از آنها را انتخاب كند:
راه هوسهاى خود، راه هوسهاى مردم، راه طاغوتها، راه نیاكان و پیشینیان به جهت تعصّبهاى قومى و نژادى، راه وسوسههاى شیطانى، راههاى تجربه نشده و بالاخره راه خدا و اولیاى خدا.
طبیعى است كه انسان معتقد به خدا از میان این همه راه تنها راه خدا و اولیاى او را انتخاب مىكند، زیرا این راه امتیازاتى دارد كه دیگر راهها ندارند:
* راه مستقیم، كوتاهترین راه میان دو نقطه است، لذا این راه نزدیكترین راه براى رسیدن به مقصود است.
* راه الهى ثابت است، برخلاف راههاى دیگر كه طبق هوسهاى خود یا دیگران هر روز تغییر مىكند.
* یك راه بیشتر نیست، زیرا میان دو نقطه تنها یك خط مستقیم وجود دارد. اما راههاى دیگر متعدد است.
* راهى مطمئن و بىخطر است، برخلاف راههاى دیگر كه انسان همواره در معرض خطر سقوط قرار دارد.
* راهى كه انسان را به مقصد، یعنى رضاى خدا مىرساند و در آن شكست و باخت وجود ندارد.
* راه مستقیم، راه خداست: «اِنَّ رَبّى عَلى صِراطٍ مُسْتَقیم»(215)
* راه مستقیم، همان راه انبیاست: «اِنَّك لَمِنَ الْمُرْسَلینَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»(216)
* راه مستقیم، راه بندگى خداست: «وَ اَنِ اعْبُدُوانى هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ»(217)
* راه مستقیم، توكّل و تكیه بر خداست: «وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِىَ اِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»(218)
انسان باید هم در انتخاب راه از خداوند كمك بگیرد و هم در ادامه دادن و بودن در راه. مانند لامپى كه براى روشن ماندن باید هر لحظه از منبع اصلى برق دریافت كند. لذا نهتنها مردم عادى بلكه پیامبر خدا و ائمه معصومینعلیهم السلام باید در هر نماز از خدا بخواهند كه آنان را بر صراط مستقیم پایدار بدارد. نه فقط در حال نماز بلكه در همه حال و در هر كارى، چه انتخاب شغل و چه انتخاب دوست، چه در ازدواج و چه در تحصیل، باید همواره از خدا بخواهد كه او را در مسیر مستقیم قرار دهد. زیرا چه بسا انسان در عقاید صحیح فكر مىكند اما در عمل دچار لغزش مىشود و گاهى به عكس.
راه مستقیم، راه اعتدال و میانهروى است. علىعلیه السلام مىفرماید: «اَلْیَمینُ وَ الشِّمالُ مَضَلَّة وَالطَّریقُ الْوُسْطى هِىَ الجادَّة»(219) چپ و راست انحراف است و طریق سعادت همان راه وسط است.
راه مستقیم، یعنى دورى از هرگونه افراط و تفریط، نه انكار حق و نه غلوّ در حقّ، نه جبر و نه تفویض، نه فردگرایى و نه جامعهگرایى، نه ذهنگرایى و نه عملزدگى، نه دنیاگرایى و نه آخرتزدگى، نه غفلت از حقّ و نه غفلت از خلق، نه عقلزدگى و نه عاطفهگرایى، نه تحریم طیّبات و نه غوطه در شهوات، نه بُخل و نه اسراف، نه حسادت و نه تملّق، نه ترس و نه تهوّر، نه و نه و نه.
بلكه چه در عقاید و افكار و چه در اعمال و رفتار، همواره راه میانه و اعتدال را پیش بگیریم.
براى حركت در صراط مستقیم باید همواره از خدا كمك بگیریم زیرا این صراط از مو باریكتر و از شمشیر تیزتر است و هر لحظه خطر سقوط وجود دارد. كسى از صراطِ قیامت عبور مىكند كه توانسته باشد در دنیا از صراط مستقیم الهى منحرف نشود، چه انحرافاتِ فكرى و چه انحرافاتِ عملى و اخلاقى.
یكى قائل به جبر مىشود و همه كارها را به خدا نسبت مىدهد، گویا كه انسان در سرنوشت خود تأثیرى ندارد و بى اراده و اختیار است، و دیگرى خود را همهكاره و فعّال مایشاء دانسته و دست خدا را بسته مىبیند.
یكى رهبران آسمانى را همچون مردم عادى مىداند و دیگرى آنها را در حدّ خدایى بالا مىبرد و مسیح را فرزند خدا و بلكه خود خدا مىشمرد!
یكى زیارت و توسّل به اولیاى خدا را شرك مىداند و دیگرى حتّى به درخت و دیوار متوسّل مىشود! یكى از روى غیرت نابجا، اجازه نمىدهد همسرش از خانه خارج شود و دیگرى از روى بىغیرتى همسرش را بىحجاب به كوچه و بازار مىفرستد.
اینها همه انحراف از مسیر مستقیم الهى است كه خداوند مىفرماید: دین پابرجا و استوار من بر صراط مستقیم است: «قُلْ اِنَّنى هَدینى رَبّى اِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ دیناً قِیَماً»(220)
و در جاى دیگر مىفرماید: امّت اسلام را امّتى میانه قرار دادم تا اسوه و الگوى دیگران باشند: «وَ كَذلِك جَعَلْناكُمْ اُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاس»(221)
در روایات آمده است كه امامان معصومعلیهم السلام مىفرمودند: راه مستقیم ما هستیم. یعنى نمونه عینى و عملى راه مستقیم و اسوه و الگو براى قدم برداشتن در این راه، رهبران آسمانى هستند. آنها در دستورات خود درباره تمام مسائل زندگى از قبیل كار و تفریح و تحصیل، انتقاد و انفاق، اظهار علاقه و محبّت و قهر و صلح، همواره ما را به اعتدال و میانهروى سفارش كردهاند. كه این سفارشات در بابى تحت عنوان «الاقتصاد فى العبادات» در كتاب شریف اصول كافى آمده است.
ما در اینجا نمونههایى از آیات و روایات را كه در آنها به جنبه اعتدال تأكید و از افراط و تفریط نهى شده است مىآوریم:
* «كُلُوا وَاشْرِبُوا وَ لا تُسْرِفُوا»(222) بخورید و بیاشامید ولى اسراف نكنید.
* «لا تَجْعَلْ یَدَك مَغْلُولَةً اِلى عُنُقِك وَلاتَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ»(223) در انفاق كردن نه دست بسته باش و نه چنان گشاده دست كه بعد خود محتاج شوى.
* «اَلَّذینَ اِذا اَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُروُا وَ كانَ بَیْنَ ذلِك قواماً»(224) مؤمنان كسانى هستند كه به هنگام انفاق نه اهل اسرافند و نه اهل بُخل بلكه میانهرو هستند.
* «لا تَجْهَرْ بِصَلوتِك وَ لا تُخافِتُ بِها وابْتَغِ بَیْنَ ذلِك سَبیلاً»(225) نمازت را نه بسیار بلند بخوان و نه بسیار آهسته بلكه با صدائى معتدل بخوان.
* «وَالَّذینَ مَعَهُ اَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماء بَیْنَهُمْ»(226) مؤمن هم دافعه دارد هم جاذبه. نسبت به كفّار شدید و نسبت به مؤمنان رحیم.
* «اَقیمُوا الصَّلوةَ وَ آتُوا الزَّكاةً»(227) هم ارتباط با خالق هم ارتباط با مخلوق. هم نماز بخوانید و هم زكات بدهید.
* «اَلَّذینَ آمَنوُا وَ عَمِلوُا الصَّالِحاتِ»(228) هم ایمان و باور قلبى لازم است و هم رفتار و عمل صالح.
* گرچه قرآن مىفرماید: «وَ بِالْوالِدَیْنِ اِحْساناً»(229) نسبت به والدین احسان كنید اما در جاى دیگر مىفرماید: اگر شما را از راه خدا بازدارند، اطاعت آنها جایز نیست: «فَلا تُطِعْهُما»(230)
* نه دوستىها شما را از بیان حق بازدارد: «شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى اَنْفُسِكُمْ»(231) و نه دشمنىها شما را از رفتار عادلانه دور كند. «وَ لا یَجْرِمَنَّكُمْ شَنَانُ قَوْمٍ عَلى اَنْ لا تَعْدِلُوا»(232)
* شب عاشورا، امام حسینعلیه السلام هم مناجات مىكرد و هم شمشیر تیز مىكرد!
* زائران خانه خدا روز عرفه و شب عید قربان دعا مىخوانند، اما روز عید باید به قربانگاه رفته و با خون آشنا شوند!
* و بالاخره اسلام دین یك بعدى نیست كه به جنبهاى توجه كند و جنبهاى را فراموش كند، بلكه به همه ابعاد وجود انسان در حدّ اعتدال و میانه توجه كرده است.
«صِراطَ الَّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلاَالضَّالّینَ»
به راه كسانى كه آنها را مشمول نعمت خود ساختى هدایت كن، نه راه كسانى كه بر آنان غضب كردى و نه گمراهان.
نمازگزار بدنبال درخواست هدایت به راه مستقیم، از خداوند مىخواهد كه او را به همان راهى هدایت كند كه نعمتیافتگان الهى در آن راه بودهاند. قرآن در آیات 68 سوره نساء و 58 سوره مریم این گروه را معرفى مىكند كه در اینجا توجه شمار را به آیه 68 نساء جلب مىكنیم:
«وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ والرَّسُولَ فَاوُلئك مَعَ الَّذینَ اَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبییّنَ وَالصِّدَیقینَ وَالشُّهَداء وَالصَّالِحینَ» كسانى كه پیروى خدا و رسول بنمایند، آنان با كسانى هستند كه خداوند آنها را نعمت بخشیده، از پیامبران و راستگویان و شهدا و صالحان. بنابراین نمازگزار از خداوند مىخواهد او را در خطّ انبیا و شهدا و صالحان قرار دهد. آرزوى پیمودن راه این نیكان و پاكان، انسان را از خطر كجروى و بیراههروى بازداشته و یاد و خاطره آنان را همواره در ذهن و خاطر نمازگزار زنده مىدارد.
غضبشدگان و گمراهان كیانند؟
در قرآن، افرادى همانند فرعون و قارون و ابولهب و امّتهایى همچون قوم عاد و ثمود و بنىاسرائیل، به عنوان غضبشدگان معرفى شدهاند. ما در هر نماز از خدا مىخواهیم كه در اعتقاد و اخلاق و عمل همانند این افراد و گروهها كه گرفتار قهر و غضب الهى شدهاند، نباشیم.
بنىاسرائیل كه داستان زندگى و تمدّن آنها در قرآن بیشتر آمده است، زمانى بر تمام مردم عصر خویش برترى داشتند كه خداوند در مورد آنها مىفرماید: «فَضَّلْتُكُمْ عَلىَ العالَمینَ»(233) شما را بر جهانیان برترى دادم. امّا بعد از این فضیلت و برترى، به خاطر كردار و رفتار ناشایسته دچار قهر و غضب خداوند شدند كه قرآن در این مورد مىفرماید: «وَ باؤُا بِغَضَبٍ مِنَاللَّهِ»(234) این تغییر سرنوشت به علت تغییر در رفتار آنان بوده است.
دانشمندانِ یهود، دستورات آسمانى تورات را تحریف كردند: «یُحَرِّفُونَ الْكَلِم»(235) تجّار و ثروتمندان آنها به رباخوارى و حرامخوارى روى آوردند: «وَاَخْذِهِمُ الرِّبا»(236) و توده مردم در برابر دعوت به جهاد و مبارزه، به علّت تنپرورى و یا ترس، از رفتن به جبهه نبرد سرباز زدند و به موسى گفتند: تو و خدایت به جنگ بروید ما همین جا نشستهایم! «فَاذْهَبْ اَنْتَ وَ رَبُّك فَقاتِلا اِنَّا هیهُنا قاعِدوُنَ»(237)
همین انحرافات فكرى و عملى باعث شد كه خداوند آنان را از اوج عزتّ به قعر ذلت و سرافكندگى مبتلا ساخت.
پس در هر نماز از خدا مىخواهیم كه نه اهل تحریف كتاب خدا باشیم، نه اهل رباخوارى و نه اهل فرار از جنگ و جهاد. همچنین از گمراهان نباشیم، آنانكه همچون افراد گمشده دچار حیرت و سرگردانىاند و هر لحظه بدون آنكه هدفى داشته باشند به سویى مىروند. نان را به نرخ روز مىخورند و از خود اراده و اختیارى ندارند.
«ضالّین» نه همچون «اَنعمتَ عَلیهم» در خط انبیا و صالحان آمدهاند و نه همچون «المغضوب علیهم» در مقابل دین خدا، جبههگیرى و مبارزهطلبى مىكنند، بلكه افرادى بىتفاوت، بى درد و رفاهطلب هستند كه همچون چهارپایان تنها در فكر شكم و شهوتاند و كارى به حقّ و باطل ندارند. براى آنها فرقى نمىكند كه پیامبران حاكم باشند یا طاغوتها، مهم آنست كه آنها در رفاه و آسایشِ مادى باشند هر كس كه مىخواهد حكومت كند. این گروه گمراهند زیر راه مشخصى را براى خود برنگزیدهاند.
این آیه مصداق كامل تولّى و تبرىّ است.
نمازگزار در پایان سوره حمد، عشق و علاقه و تولاّى خود را به انبیا و شهدا و صالحان ابراز داشته و از مغضوبان و گمراهان تاریخ تبرّى و برائت مىجوید. و همین ابراز تنفّر از مغضوبان و گمراهان در هر نماز، جامعه اسلامى را در برابر پذیرش حكومت آنان پایدار و مقاوم مىسازد. قرآن سفارش مىكند:
«لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ»(238)
هرگز سرپرستى گروه غضبشدگانِ الهى را نپذیرید.
215) سوره هود، آیه 56.
216) سوره یس، آیات 3 - 4.
217) سوره یس، آیه 61.
218) سوره آلعمران، آیه 101.
219) بحار، ج 87، ص 3.
220) سوره انعام، آیه 161.
221) سوره بقره، آیه 143.
222) سوره اعراف، آیه 31.
223) سوره اسراء، آیه 29.
224) سوره فرقان، آیه 67.
225) سوره اسراء، آیه 110.
226) سوره فتح، آیه 29.
227) سوره بقره، آیه 43.
228) سوره بقره، آیه 82.
229) سوره بقره، آیه 83.
230) سوره عنكبوت، آیه 8.
231) سوره نساء، آیه 135.
232) سوره مائده، آیه 8.
233) سوره بقره، آیه 47.
234) سوره بقره، آیه 61.
235) سوره مائده، آیه 13.
236) سوره نساء، آیه 161.
237) سوره مائده، آیه 24.
238) سوره ممتحنه، آیه 13.
:: ادامه مطلب
خداوندا! ما را به راه مستقیم هدایت فرما.
كاروان هستى در حال حركت بسوى خداست: «اِلَیْهِ الْمَصیر»(212) و انسان نیز در تلاش و حركت: «اِنَّك كادِحٌ اِلى رَبِّك»(213) و در هر حركتى تنها یك راه مستقیم وجود دارد و باقى راهها انحرافى است. اسلام براى این حركت هم راه تعیین نموده هم راهنما، هم مقصد را مشخص كرده و هم وسیله حركت را در اختیار انسان قرار داده است و این ما هستیم كه باید انتخاب كنیم به كدام راه برویم.
خداوند در عمق جان و فطرت هر انسان، میل به رشد و كمال و حقجوئى را قرار داده كه اگر این میل و كشش را در پرتو تعلیمات انبیا پرورش داد مورد عنایت خاص خداوند قرار مىگیرد: «وَالَّذینَ اهْتَدَوْازادَ هُمْ هُدىً»(214) آنان كه هدایت را بپذیرند خداوند هدایتشان را بیشتر مىكند و راههاى خودش را به آنها نشان مىدهد.
قرآن دو نوع هدایت را مطرح مىكند، یكى هدایت تكوینى نظیر هدایت زنبور عسل كه چگونه از شهد گلها بمكد و چگونه عسل بسازد و یكى هدایت تشریعى كه اختصاص به انسانها دارد و همان راهنمائىهاى انبیاى الهى است.
212) سوره مائده، آیه 18.
213) سوره انشقاق، آیه 6.
214) سوره محمّد، آیه 17.
:: ادامه مطلب
خدایا تنها ترا مىپرستیم و تنها از تو یارى مىجوئیم.
«ایّاك نعبد» یعنى فقط بنده تو هستیم نه بنده دیگران. این جمله دو بُعد دارد: یكى اثباتِ بندگى براى او و دیگرى نفى بندگى براى غیر او. آرى مكتب كامل در كنار ایمان به خدا، كفر به طاغوت دارد و كسانى كه به خدا ایمان دارند، امّا سلطه طاغوتها را پذیرفتهاند نیمه مسلمان هستند و شاید نامسلمان! ایمان به خدا منهاى كفر به طاغوت، یعنى مسلمان اسیر! براى رهایى از قرارگرفتن در مدار شرك باید به مركز وحدت و قدرت پناهنده شد و لذا نمازگزار در نماز تنها خود را نمىبیند كه به فكر خود باشد، بلكه گویا به نمایندگى از تمام موحّدان سخن مىگوید كه: خدایا! من به تنهایى قابل و لایق نیستم تا عبادتى شایسته داشته باشم و لذا در میان جمعِ مسلمین آمدهام و ما همگى تو را عبادت و بندگى مىكنیم. نه فقط من كه همه ما از تو استمداد مىجوئیم. بنابراین نماز باید در اصل به جماعت خوانده شود و نماز فرادى در مرحله بعدى قرار دارد.
آیات قبلى به ما توحید نظرى و شناخت صحیح از خداوند داد و این آیه توحید عبادى وعملى را مطرح مىكند كه نه فقط خدا را به یگانگى بشناس، بلكه در عمل نیز تنها یگانه را عبادت كن و یگانهپرست باش. چرا خداىِ رحمن و رحیم و ربّ و مالك را رهاكنى و به سراغ بندگى دیگران بروى؟ فقط بنده خدا باش نه بنده شرق و غرب، نه بنده زر و زور و نه بنده طاغوتها. حتّى حق بندگى و اطاعتِ از صالحان را ندارى، مگر آنكه خداوند به تو اجازه یا دستور دهد. چنانكه در مورد پیامبرش مىفرماید: «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطاعَ اللَّهَ»(210) هركس از رسول پیروى كند خدا را اطاعت كرده است. چنانكه اگر اطاعت از پدر و مادر مىكنیم، چون او به ما دستور داده است و در حقیقت اطاعت از خدا مىكنیم.
انسان باید به حكم عقل تنها بندگى خدا را بپذیرد، زیرا ما انسانها عاشق كمال هستیم و نیازمند رشد و تربیت، و خداوند نیز جامع تمام كمالات و ربّ تمام آفرینش است. اگر به مهر و محبّت نیازمندیم او رحمن و رحیم است و اگر از آینده دور نگرانیم او صاحب اختیار و مالك آن روز است، پس چرا به سوى دیگران برویم و از آنها مدد بخواهیم؟
«ایّاك نَعبد» یعنى با مردم هستم، اما به غیر تو دل نبستهام. نه از اجتماع مسلمین كناره مىگیرم كه خلق تو را فراموش كنم و نه در جامعه ذوب مىشوم كه تو خالق را رها كنم. بلكه مىدانم مسیر به سوى خالق از میان خلق مىگذرد.
«ایّاك نَستعین» یعنى گرچه از اسباب و وسائلى كه تو در آفرینش قرار دادهاى استفاده مىكنیم، اما مىدانیم اثر وكارآیى هر وسیله وسببى بدست توست. تو سبب ساز و سبب سوزى. هم چیزى را سبب قرار مىدهى و هم مىتوانى اثر آنرا بگیرى. اراده تو حاكم بر همه قوانین است وطبیعت محكوم اراده توست.
«ایّاك نَعبد» یعنى تنها تو شایسته پرستشى و ما نه از روى ترس و طمع، بلكه از روى عشق و محبّت تو را عبادت مىكنیم. كدام محبوب از تو به ما نزدیكتر و به ما مهربانتر؟
«ایّاك نَعبد و ایّاك نَستعین» یعنى نه جبر و نه تفویض. چون مىگوییم «نَعْبُدُ» پس داراى اختیار هستیم و چون مىگوییم «نستعین» پس نیازمندیم و همه امور در اختیار ما نیست.
«ایّاك نَعبُد و ایّاك نَستَعین» یعنى نماز را به جماعت مىخوانیم و با مسلمانان در یك صف، برادر و برابر و همدل و هماهنگ هستیم.
«ایّاك نَعبُد» یعنى خدایا من تو را بر خود حاضر و ناظر مىبینم و لذا مىگویم: «ایّاك» و بندهاى كه خود را در محضر خداى تعالى ببیند زودتر بهره مىگیرد.
از ابتداى سوره حمد بطور غیابى با خدا سخن مىگفتیم، اما در اینجا به حضور و خطاب مىرسیم. اوّل با صفات خدا آشنا مىشویم اما كمكم به خودش مىرسیم. و نه فقط یكبار بلكه چون گفتگو با محبوب شیرین است، كلمه «ایّاك» را تكرار مىكنیم.
خدایا! گرچه عبادت از ماست، امّا در عبات كردن هم نیازمند كمك تو هستیم: «وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِىَ لَوْلا اَنْ هَدنَا اللَّهُ»(211) اگر هدایت الهى نبود ما هدایت نمىیافتیم.
گرچه تنها از او استعانت مىجوئیم، امّا استمداد از غیر او اگر با رضایت او باشد اشكال ندارد. چنانكه انسان از استعداد و نیرو و فكر خود كمك مىگیرد و این منافاتى با توحید ندارد. خداوند خود به ما دستور مىدهد: «تَعاوَنُوا» زیرا زندگى بدون تعاون و یارى امكان ندارد. حضرت علىعلیه السلام به كسى كه دعا مىكرد: خدایا! مرا محتاج مردم نكن، فرمود: این حرف صحیح نیست، بلكه بگو: خدایا! مرا محتاج افراد بد نكن، زیرا زندگى بدون همكارى و همیارى ممكن نیست.
كسى كه صادقانه بگوید: «ایّاك نَعبُد» دیگر روح تكبر و غرور و خودخواهى ندارد و در برابر دستورات الهى خاضع و مطیع است. مىداند كه چون خداوند بیشترین لطف را بر او كرده، باید بهترین تذلّل را به درگاهش بیاورد. همچون عبد مطلق در برابر مولاى مطلق بایستد و خاضعانه بگوید: من بندهام و تو مولایى. من كسى جز تو را ندارم، امّا تو غیر مرا فراوان دارى. تو به عبادتِ من نیاز ندارى، بلكه من سراپا محتاج لطف و كرم تو هستم و باید همواره از تو مدد بجویم.
210) سوره نساء، آیه 80.
211) سوره اعراف، آیه 43.
:: ادامه مطلب
|
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2912949
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396