| وب سایت تخصصی نماز | آغاز شد این دفتر برای کسانی که میخواهند محبوب خدا شوند ....قربه الی الله .... برای محبوب شدن نزد خدا چند قدم بیشتر فاصله نداریم .... یاعلی « ارزنـــده تـرین گــوهر مصـود نـــماز است / زیبنــده تـرین هــدیه معبـود نـــماز است / ای دوست بگـو تـا همـه ی خـلق بداننـد / مقصود حق از خلقت موجود نـماز است. »
 
داستان پانزدهم : پاداش نماز اول وقت
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 26 اسفند 1391 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

حضرت عبدالعظيم حسنى از امام يازدهم حضرت حسن عسكرى عليه السّلام روايت كرده است كه حضرت فرمود: «موسى بن عمران با خداوند سخن گفت و عرض كرد: بار خدايا، جزاى كسى كه نمازش را در اول وقت مىخواند چيست خداوند فرمود: خواسته هايش را بر مىآورم و بهشتم را به او مباح مى گردانم.» (23)

آرى، چون نمازگزار محبوب ترين كارهاى خود را ناديده مىگيرد و فريضه الهى را بر همه منافع خود مقدّم مىدارد، خداوند نيز محبوب ترين و بهترين جايگاه را كه بهشت است، براى او مباح و حلال مىگرداند و او را به بهترين نعمتهاى بهشت خويش متنعّم مىسازد.



:: ادامه مطلب
داستان چهاردهم : اميدوار كننده ترين آيات قرآن
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 26 اسفند 1391 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

ابو حمزه ثمالى از يكى از امامين همامين، امام محمّد باقر يا امام جعفر صادق عليهما السّلام، روايت كرده است كه: اميرالمؤمنين عليه السّلام روزى خطاب به اصحاب خود فرمود: كداميك از آيات كلام اللّه مجيد نزد شما اميدوار كننده ترين آيات است.

بعضى گفتند آيه: «ان اللّه لا يغفر ان يشرك به و يغفر مادون ذلك لمن يشاء..».(17)

همانا خداوند مشرك را نمى آمرزد و مىآمرزد پايين تر از شرك را براى كسى كه بخواهد...حضرت فرمود: نيكو آيه اى است، اما اميدوار كننده ترين آيات براى غفران و آمرزش معاصى نيست.

عده اى ديگر گفتند آيه:  «و من يعمل سوء او يظلم نفسه ثم يستغفر اللّه يجداللّه غفورا رحيما».(18)
و كسى كه به كارى زشت بپردازد يا ستم بر خويشتن كند و سپس از خدا آمرزش خواهد، بيابد خداوند را آمرزنده مهربان.

حضرت فرمود: نيكو آيه اى است، امّا آيه مورد نظر نيست. بعضى ديگر گفتند آيه  «قل يا عبادى الّذين اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة اللّه انّ اللّه يغفر الذنوب جميعا...»(19)
بگو اى بندگانم كه با گناه به نفس خود اسراف مىورزيد. از رحمت خدا مأيوس نباشيد، چون خداوند جميع گناهان را مى آمرزد....
حضرت فرمود: نيكو آيه اى است، امّا آيه مورد نظر نيست.

بعضى ديگر گفتند آيه:  والّذين اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذكرو اللّه فاستغفروالذنوبهم...(20)
تقواپيشگان آنهايند كه هر گاه كار ناشايستى از ايشان سر زند يا ظلمى به خويش كنند، خدا را به ياد آورند و از گناه خود استغفار نمايند...

حضرت فرمود: نيكو آيه اى است، اما آيه مورد نظر نيست. آيا آيه ديگرى نمى دانيد كه به نظر شما اميدوار كننده ترين آيات قرآن باشد؟

اصحاب عرض كردند: نه اميرالمؤمنين، به خدا سوگند چيزى در نزد ما نيست كه بخوانيم.
امام فرمود: از حبيبم رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم شنيدم كه فرمود: اميدوار كننده ترين آيه در قرآن اين آيه شريفه است:  و اقم الصّلواة طرفى النّهار و زلفا من اللّيل...(21)
و بپاى دار نماز را هر دو سر روز و پاره هايى از شب...

سپس پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم فرمود: «يا على، به خدايى كه مرا بشير و نذير قرار داد و مبعوث به رسالت گردانيد، اگر يكى از شما به وضو قيام كند، گناهان و معاصى او از اعضاى بدنش فرو مىريزد تا وقتى كه با صورت و قلب خود متوجّه قبله شود، از قبله و نمازش بر نگردد مگر آنكه جميع گناهان او بريزد و هيچ گناهى بر صحيفه عملش باقى نماند همچون روزى كه از مادر متولد شده باشد و هرگاه ما بين دو نماز گناهى از او صادر شده باشد با خواندن نماز آمرزيده شود و از گناهان پاك گردد.»

آنگاه پيامبر نمازهاى پنجگانه را كه موجب آمرزش هستند، شماره كرد و فرمود: «يا على، بدان كه منزلت نمازهاى پنجگانه براى امّت من مانند نهرى است كه بر در خانه يكى از شما باشد. اگر شخصى بدنش چركين باشد و هر روز پنج بار در آن نهر شستشو كند آيا چيزى از آن چركها باقى خواهد ماند؟ سوگند به خدا، نمازهاى پنجگانه براى امّتم چنين است كه تمام گناهانشان را پاك مىكند و تيرگى قلبشان را مىبرد.»(22)



:: ادامه مطلب
داستان سیزدهم : پيدا كردن گمشده به هنگام نماز
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 26 اسفند 1391 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

ابوالعبّاس جوالقى روزى جوالى به كسى داد و فراموش كرد به چه كسى داده است. هر چه انديشيد، يادش نيامد. روزى به نماز ايستاده بود، يادش آمد كه جوال خود را به چه كسى داده است. به دكان رفت و به شاگرد خود گفت: «يادم آمد كه جوال را به چه كسى داده ام.»

شاگردش گفت: «چگونه يادت آمد؟»

ابوالعباس گفت: «در نماز يادم آمد.»

شاگرد گفت: «اى استاد، به نماز خواندن مشغول بودى يا به جوال جستن؟»

ابوالعبّاس متوجّه كار بدش شد و دكان را رها كرد و به طلب علم پرداخت و چندان علم بياموخت تا مفسّر قرآن شد. (16)

هنگام نماز، حواس نمازگزار بايد از تشتّت و پراكندگى بدور باشد و در يك چيز خلاصه گردد. آرى بايد قلب متوجه يك چيز باشد و آن فقط خداست و بس، كه اگر از خدا غافل گردد ناچار خشوع و حضور قلب در غير خدا خلاصه مىشود.



:: ادامه مطلب
داستان دوازدهم : نماز قيس بن سعد بن عباده
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 26 اسفند 1391 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

جناب قيس، از صحابه بزرگ و از اشراف عرب به حساب مىآمد. وى از رؤسا، سياستمداران، جنگ آوران، سخاوتمندان، سخنرانيها، زاهدان و دانشمندان شمرده مىشد و از پايه هاى اصلى دين و استوانه مذهب بود. بعلاوه، قيس رئيس طايفه «خزرج» و از خاندانهاى بزرگ اين طايفه بود. خاندان او، هم در دوران جاهيليت و هم در زمان اسلام داراى مجد و عظمت بودند.

قيس در مرتبه خوف از خداوند و شدّت بندگى و اطاعت نسبت به ذات پروردگار به جايى رسيده بود كه روزى به هنگام نماز، در سجده گاهش مارى نمايان شد، ولى او بى آنكه به اين خطر توجهى داشته باشد يا ترسى به خود راه دهد، براى سجده خم شد و طورى فرود آمد كه در پهلوى مار به سجده رفت. در اين هنگام، مار به دور گردن قيس پيچيد. ولى او از نماز خود كوتاهى نكرد و چيزى از آن نكاست، تا آنكه از نماز فارغ شد و مار را با دست خود از گردن جدا ساخت و به طرفى افكند. (15)



:: ادامه مطلب
داستان یازدهم : نماز استسقاى مرحوم آية اللّه خوانسارى
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 26 اسفند 1391 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

در سال 1363 هجرى قمرى رحمت حقتعالى از شهر قم و حومه آن قطع شده و از آغاز بهار تا اوايل خرداد حتى قطره اى باران از آسمان نازل نشده بود. دشت و هامون خشك و مزارع در اثر بى آبى پژمرده شده بود و آخرين مراحل حيات خود را طى مىكرد. ابرهاى اندوه و وحشت بر سراسر منطقه سايه افكنده بود و خرمن اميد مردم را بر باد مىداد. در چنين موقعيت خطرناك و ساعات وحشتناكى كه اميد افراد رفته رفته به نااميدى مبدّل مىشد و بيم قحطى و غلا اين سامان را تهديد مىكرد، نسيم صبح رحمت وزيدن گرفت: يگانه مرد ايمان و خداپرستى كه در كانون معرفت، اسرار حقيقت آموخته بود و آن گوهر گرانبهايى كه در گنجينه تقوا و فضيلت براى چنين موقعى اندوخته شده بود، با عزمى متين و ايمانى راسخ دامان همّت به كمر زد و تصميم گرفت به وسيله نماز استسقاء و دعا، از منبع رحمت الهيّه طلب باران نمايد و روى عجز و نياز به درگاه خداوند رحيم بى نياز آورد. پس، اراده خود را به عموم طبقات اعلام كرد و در روز جمعه يك ساعت بعد از طلوع آفتاب عازم گرديد تا با رعايت دستور مقدس اسلام مشغول نماز شود.

مردمى كه بر اثر سستى ايمان به خداوند، خوش گمان نبودند، به رغم فساد درونى خود، از راه خيرخواهى، به حضرتش معروض داشتند: «ممكن است اين نماز، بى اثر بماند و به مقام شامخ شما لطمه بخورد.»

ولى آن رادمرد، با حسن ظنّى كه به خداى خود داشت و جز خداى خود هيچ كس را نمى ديد و جز سخن حق سخنى نمى شنيد، بدين سخنان وقعى نگذارد و فرمود: «من به دستورى كه از شارع اسلام رسيده است عمل مىكنم و وظيفه خود را انجام مىدهم و بيمى از گفته اين و آن ندارم. آنچه صلاح باشد، واقع خواهد شد.»

آنگاه طبق مقررّات دينيّه خود با جمعى از مردان با ايمان و با داشتن روزه، چنانكه دستور رسيده است، رداى مبارك را از راست به چپ و برعكس انداخت و با پاى برهنه، مانند عموى بزرگوارش حضرت ثامن الائمّه علىّ بن موسى الرّضا عليه السّلام كه در «مرو» خراسان براى استسقاء به بيابان رفت، استغفار كنان رهسپار سمت خارج «خاك فرج» (13) گرديد و به اميد فتح و فرج رو به بيابان نهاد.

اين حادثه مصادف با زمانى بود كه متّفقين ايران را اشغال كرده و واحدهايى از سربازان انگليسى و امريكايى در حدود «خاك فرج» استقرار يافته بودند. در اين ميان چند نفر از دشمنان قرآن از فرقه ضالّه و مضلّه بهائيّه، به آنها خبر داده بودند كه عده زيادى از اهالى در نظر دارند به اين محدوده بيايند و چاه آبى را كه مورد استفاده شماست پر كنند و بعد براى نابود كردنتان به شما حلمه بياروند.

نيروهاى متّفقين كه اين خبر را شنيدند، چون از جريانات و قضايا هيچ اطّلاعى نداشتند و از طرفى هم هياهوى مردم اين گفته ها را تأييد مىكرد، كاملا براى دفاع آماده شدند و حتى تيربارها را به سوى جمعيت قرار دادند تا هنگام حمله مردم از خود دفاع كنند.

مرحوم آية اللّه فقيد كه تنها متوجه خدا بود و هدفى خاص داشت، با نهايت رشادت و متانت به راه خود ادامه داد و با حضور و متجاوز از بيست هزار تن از همراهان، در حال تضرع و خشوع به ذات مقدس ربوبى، نماز استسقاء را بجاى آورد و آن را با خطبه و دعا پايان مىداد.

دلها پرتپش و رنگ از رخ افراد پريده بود. هر كس با خود زمزمه مىكرد كه آيا دعا به هدف اجابت خواهد رسيد يا خير؟ متخصّصان اروپايى كه در لشكر متّفقين بودند، اوضاع جوّى را به دقّت مورد بررسى قرار داده و اظهار داشتند كه علائمى از نزول باران به چشم نمى خورد.

روز ديگر، باز مرحوم آية اللّه فقيد - اعلى اللّه مقامه الشّريف - با جمعى از خوّاص اهل علم با خضوع و خشوع بيشترى به خارج محدوده رفتند و به حكم «من لجّ بابا ولجّ» بر اصرار و استغاثه افزودند و با چشم گريان و دل بريان چنين با خداى تو راز و نياز كردند: «خدايا، اگر بندگان تو مخالفت و معصيت تو را مىكنند، تو آنان را به غضب خود و قطع رحمتت، مؤاخذه مفرما و بر آنان رحم كن، كه تو ارحم الرّاحمينى.»

آنگاه از قبيل ادعيه مأثوره و غير مأثوره خواندند و به سجده افتادند و با تضرع و زارى تقاضاى نزول رحمت كردند.

ناگهان آثار رحمت حقتعالى در آسمان ظاهر گرديد و ابرهاى متراكم، آسمان قم را پوشانيد. مردم به سوى خانه ها روانه شدند، ولى هنوز به مقصد نرسيده بودند كه باران سيل آسيايى شروع به باريد كرد و شهر و حومه را سيراب ساخت، بطوريكه سيل در رودخانه قم به راه افتاد. روح تازه اى در سراسر باغات و مزارع و بيابانهاى سوزان دميده شد و زمين كه بر اثر بى آبى خشك و تفته شده بود، خلد برين گرديد.

ظهور اين كرامت بزرگ و دعاى سريع الاجابه، در جهان اثر عجيبى بخشيد، بطوريكه ژنرالها و فرماندهان لشكر متّفقين نيز تسليم مقامات دينى شدند و از آن بزرگوار خواستند براى رفع غائله جنك جهانى دعا فرمايند و مقامات رسمى لندن و واشنگتن وقوع اين حادثه شگفت انگيز را از طريق راديو، در تمام دنيا پخش كردند. در نتيجه، حقّانيت دين مبين اسلام و ارزش حوزه علميّه قم عملا بر جهانيان آشكار گشت و بر آن مردم عادى و عناصر ناپاكى كه به ديانت اسلام و حوزه علميّه قم به نظر منفى و حقارت ميگريستند، ثابت شد كه مردان پاك و بافضيلتى در عالم هستند كه بى واسطه با عالم غيب پيوستگى پيدا مىكنند و مىتوانند با نيروى ايمان جهانى را تكان دهند و طبيعت را با اذن خداوند در زير فرمان آورند. (14)



:: ادامه مطلب
داستان دهم : مستخفين به نماز
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 26 اسفند 1391 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

ابوبصير يار با وفاى حضرت امام جعفر صادق عليه السلام مىگويد: در زمان شهادت حضرت صادق عليه السلام در مدينه منوّره حضور نداشتم. پس از مراجعت از سفر، به عنوان تغزيت و تسليت به محضر «امّ حميده» همسر آن حضرت رفتم. امّ حميده وقتى مرا ديد، به شدت گريست و فرمود: «اى ابا محمّد،(11) كاش در هنگام رحلت آن جناب حاضر بودى و مىديدى كه آن حضرت يكى از دو چشمان مباركش را بست و سپس فرمود: خويشان و اقوام و هر كس را كه به من لطف و محبتى دارد خبر كنيد تا بيايند. وقتى همه به حضور آن جناب رسيدند و در دور بسترش گرد آمدند، فرمود: هرگز شفاعت ما به كسى كه نمازش را سبك بشمارد و استخفاف به نماز داشته باشد، نمى رسد.»(12)

بزرگترين آرزوى ما در آخرت، شفاعت پيامبر و آل گرامى اش - عليهم صلوة المصلّين - است. بنابراين، نبايد به نمازمان با بى توجهى برخورد كنيم و براى آن اهميتى قائل نباشيم، چرا كه در اين صورت از نعمت بزرگ شفاعت محروم مىشويم.



:: ادامه مطلب
داستان نهم : امام سجّاد عليه السلام و نماز اعرابى
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 26 اسفند 1391 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

عربى وارد مسجد پيامبر صلّى اللّه عليه وآله و سلّم شد، با عجله تمام دو ركعت نماز گذاشت، در هيچ ركنى شرايط و آداب مربوطه نكرد و در قرائت و حفظ مخارج و الفاظ و حروف و كلمات هيچ گونه دقّتى به عمل نياورد. به عبارت ديگر، نماز را با طمأنينه و سكون، و وقار و خضوع و خشوع به جا نياورد. آنگاه براى دريافت مزد نمازى كه خوانده بود دستهايش را به آسمان برداشت و گفت: «خدايا، اعلى علّيين، بهشت را روزى من كن و قصرى زرّين و چهار حوريه به من عطا فرما.»

از قضا امام سجّاد عليه السلام در آنجا حضور داشت و نماز خواندن شتابزده و در خواست اعرابى را از خداوند شنيد، پس خطاب به او فرمود: «اى برادر عرب، كابين و ازدواج بزرگى طلب مىكنى».

يعنى نمازى كه تو با اين وصف گزارده اى، شايستگى درخواست بهترين نعمتها و عالى ترين مكانها را از درگاه بارى تعالى ندارد.(10)



:: ادامه مطلب
 

 


 
» تعداد مطالب : 2884
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2894226
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391 
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396