نه تنها در اسلام، بلكه در همه ادیان الهى قانون قصاص مطرح است كه طبق آن كیفر كسیكه گوش قطع كند آنست كه گوشش بریده شود و كیفر كسى كه دندان بشكند آنست كه دندانش شكسته شود تا عدالت اجرا شود. یكى از موارد قصاص آنست كه دست دزد باید قطع شود، ولى فقط چهار انگشت او، و كف دست باقى مىماند. زیرا قرآن مىگوید:«وَ اَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ»(66) محلّ سجده براى خداست.
چون انسان هنگام سجده باید كف دست خود را بر زمین گذارد لذا در كیفر سارق باید به مسأله نماز و سجده توجه داشت و كف دست او را قطع نكرد تا حقّ عبادت حتى براى سارق هم محفوظ بماند!
66) سوره جن، آیه 18.
:: ادامه مطلب
در مواردى قرآن و نماز در كنار هم آمدهاند، مانند:
«یَتلُونَ كِتابَ اللَّهِ وَ اَقامُوا الصَّلوةَ»(61)
قرآن تلاوت مىكنند و نماز به پاى مىدارند.
و یا در جاى دیگر مىفرماید: «یُمَسِّكوُنَ بِالْكِتابِ وَ اَقامُوا الصّلوة»(62) به قرآن تمسّك مىجویند و نماز به پاى مىدارند.
گاهى براى نماز و قرآن، یك صفت آورده شده، چنانكه كلمه ذِكر هم به قرآن گفته شده است: «اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا الذِّكر»(63) ما ذكر را نازل كردیم. و هم فلسفه نماز شمرده شده است: «اَقِمِ الصَّلوةَ لِذِكْرى»(64) نماز را بخاطر یاد من به پاى دار.
جالب آنكه گاهى بجاى كلمه نماز كلمه قرآن آمده است، مانند آیه «اِنَّ قُرآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً»(65) كه گفتهاند مراد از قرآن الفجر، نماز صبح است.
بگذریم كه خواندن قرآن بصورتِ حمد و سوره، یكى از واجباتِ نماز است و بحث نماز در اكثر سورههاى قرآن، هم در بزرگترین سوره (بقره) و هم در كوچكترین سورهها (كوثر) آمده است.
61) سوره فاطر، آیه 29.
62) سوره اعراف، آیه 170.
63) سوره حجر، آیه 9.
64) سوره طه، آیه 14.
65) سوره اسراء، آیه 78.
:: ادامه مطلب
هر چه براى نماز گفته و نوشته شود حق آن ادا نمىشود و چگونه ممكن است عمودِ دین و پرچم اسلام و یادگار ادیان و انبیا و محور قبولِ همه اعمال در چند جمله بیان شود؟
* نماز، برنامه هر صبح و شام است بهنگام صبح اولین كلامِ واجب نماز و بهنگام شام آخرین واجب، نماز است. پس آغاز و انجامِ هر روزت با یاد خدا و براى خدا است.
* نماز در سفر یا وطن، در زمین یا هوا، در فقر یا غنى، رمز آنست كه در هر كجا هستى و هر كه هستى مطیع او باشى نه غیر او.
* نماز، ایدئولوژى عملى مسلمان است كه در آن عقائد و افكار و خواستهها و الگوهاى خود را بیان مىكند.
* نماز، استحكام بخشیدن به ارزشها و جلوگیرى از فروپاشى شخصیتِ افراد و اعضاى جامعه است كه اگر مصالح ساختمان سُست باشد ساختمان فرو مىریزد.
* اذانِ نماز، شیپورِ توحید است كه سپاه متفرّقِ اسلام را در یك صف و زیر یك پرچم فرا مىخواند و آنان را پشتِ سر امامى عادل قرار مىدهد.
* امام جماعت یكى است تا رمز این باشد كه امام جامعه نیز باید یكى باشد تا اداره امور متمركز باشد.
* امام جماعت باید مراعات ضعیفترین مردم را بكند و این درس است كه در تصمیمگیرىهاى جامعه مراعاتِ طبقه محروم را بكنید. پیامبر خدا بهنگام نماز صداى گریه طفلى را شنید نماز را به سرعت تمام كرد تا اگر مادر طفل در نماز شركت كرده كودكش را آرام كند!(52)
* اولین فرمان بدنبال آفرینش انسان، فرمان سجده بود كه به فرشتگان فرمود: براى آدم سجده كنید.(53)
* اولین نقطه زمین (مكّه و كعبه) كه از زیر آب بیرون آمد و خشكى شد مكان عبادت بود.(54)
* اولین كار رسول خدا پس از هجرت به مدینه ساختن مسجد بود.
* نماز هم انجام معروف است هم نهى از منكر. هر روز در اذان و اقامه مىگوییم «حىّ على الصلوة حىّ على الفلاح حىّ على خیر العمل» كه همه امر به بالاترین معروفها یعنى نماز است.
از سوى دیگر نماز انسان را از فساد و فحشا بازمىدارد: «اِنَّ الصَّلوةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنكَر»(55)
* نماز، حركاتى است برخاسته از آگاهى و شناخت. شناختِ خداوند كه به فرمان او و براى او و اُنس با او قیام مىكنیم و لذا قرآن ما را از نماز در حال مستى(56) و كسالت(57) نهى كرده است تا آنچه را در نماز مىگوییم با توجه و آگاهى باشد.
* نماز، آگاهىبخش است. هر هفته روزهاى جمعه نمازجمعه برپا مىشود و قبل از نماز دو خطبه خوانده مىشود. این دو خطبه بجاى دو ركعت از نماز و به عبارتى جزئى از نماز است. خطبههایى كه به فرموده امام رضاعلیه السلام باید مردم را از تمام مسائل جهان آگاه كند.
شنیدن خطبهها و آنگاه نماز خواندن یعنى آگاه شدن و بعد نمازخواندن.
* نماز خروج از خود و پرواز بسوى خداست و قرآن مىفرماید:
«وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ اِلَى اللَّهِ ثُمَّ یُدْرِكْهُ الْمَوْت فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ»(58) هركس از خانهاش به قصد هجرت بسوى خدا و رسولش خارج شود و سپس مرگ او را دریابد پاداشش بر خداست.
امام خمینى مىفرماید: هجرت از خانه دل بسوى خدا، یكى از مصادیق آیه است، هجرت از خودپسندى و خودخواهى و خودبینى به سوى خداپرستى و خداخواهى و خدابینى بزرگترین هجرتهاست.(59)
* نماز به منزله اسم اعظم الهى بلكه خودِ اسم اعظم است.
* در نماز، عزّت ربّ و ذلّت عبد مطرح است كه این دو مقام بس عالى است.
* نماز پرچم اسلام است. «عَلَمُ الْاِسْلامِ اَلصَّلوة»(60)
همانگونه كه پرچم نشانه است، نماز نیز نشانه و علامت مسلمانى است. چنانكه پرچم مورد احترام است و اهانت به آن، اهانت به یك ملّت و كشور است، اهانت و بىتوجهى به نماز نیز بىتوجهى به كلّ دین است. چنانكه برپابودن پرچم نشانه حیات سیاسى و نظامى و قدرت است. در برپابودن نماز نیز این امور مطرح است.
52) بحار، ج 88، ص 41 و 93.
53) سوره بقره، آیه 34.
54) سوره آل عمران، آیه 96.
55) سوره عنكبوت، آیه 45.
56) سوره نساء، آیه 43.
57) سوره نساء، آیه 142.
58) سوره نساء، آیه 100.
59) اسرارالصلوة ص 12.
60) كنزالعمّال، حدیث 18870.
:: ادامه مطلب
1- احساس غرور و افتخار
امام زین العابدین علیه السلام در مناجات خود مىگوید: «اِلهى كَفى بى عِزّاً اَنْ اَكُونَ لَك عَبْداً»(33) همین افتخار مرا بس كه بنده تو باشم.
چه افتخارى از این بالاتر كه انسان با خالق خود سخن بگوید و او كلام انسان را بشنود و بپذیرد!
در این دنیاى ناچیز، اگر مخاطب انسان شخصى بزرگ و دانشمند باشد، انسان به وجود او افتخار و از مصاحبت با او احساس غرور مىكند و از اینكه زمانى شاگرد فلان استاد بوده است بر خود مىبالد.
2- احساس قدرت
كودك مادامى كه دستش در دست پدرى قوى و مهربان است احساسِ قدرت مىكند، امّا اگر تنها شود هر لحظه ترس و دلهره دارد كه دیگران او را آزار دهند.
انسانى كه متّصل به خدا شد، در برابر ابرقدرتها و طاغوتها و مستكبرین احساس قدرت مىكند.
3- احساس عزّت
عزّت به معنى نفوذناپذیرى است. در مكتب انبیا تمام عزّتها از آنِ خداست، چنانكه همه قدرتها از اوست. لذا قرآن از كسانى كه به سراغ غیر خدا مىروند انتقاد مىكند كه آیا از غیر خدا عزّت مىخواهید؟(34)
طبیعى است كه اتصال به عزیزِ مطلق و قدرت بىنهایت، به انسان عزّت مىدهد. چنانكه كلماتى همچون «اللّه اكبر» طاغوتها را در نزد انسان حقیر و او را در برابر آنها عزیز مىكند.
لذا قرآن به ما دستور مىدهد كه در سختىها و مشكلات از نماز و عبادت كسب قدرت و قوّت كنیم:
«وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلَو ةِ»(35)
اولیاى خدا نیز در مقاطع حسّاس، خود را با نماز تقویت مىكردند. عصر روز نهم محرّم در كربلا، لشگر یزید به خیمهگاه امام حسینعلیه السلام حمله كرد. امام فرمودند: یك شب جنگ را به تأخیر بیندازید كه من نماز را دوست دارم و مىخواهم امشب را تا صبح به عبادت بپردازم.
بندگان صالح خدا، نه فقط نمازهاى واجب كه نمازهاى مستحب را دوست مىدارند. نماز نافله، نشانه عشق به نماز است. نماز واجب را چه بسا انسان از ترس قهر خدا بخواند، ولى در نماز مستحب ترس مطرح نیست، عشق مطرح است.
آرى، هر كس كه كسى را دوست دارد، میل دارد بیشتر با او حرف بزند و دل از او نمىكند. چگونه ممكن است انسان ادعا كند خدا را دوست دارد ولى حال حرف زدن با او را ندارد!
البتّه این بىرغبتى به نماز و نافله بىدلیل نیست، بلكه طبق روایات گناه روز توفیق نماز شب و نافله سحر را مىگیرد.
به هرحال آنكه نافله نمىخواند، فضلى ندارد كه انتظار تفضّل از خداوند را داشته باشد. چنانكه كسى انتظار ظهور مصلح است كه خود صالح باشد.
نمازهاى نافله، نقص نمازهاى واجب را نیز جبران مىكند. شخصى از امام پرسید: من در نماز حضور قلب ندارم و از بركاتِ نماز بىبهرهام، چه كنم؟ حضرت فرمودند: بدنبال نمازهاى واجب، نماز نافله بخوان كه كاستىهاى آن را جبران مىكند و سبب قبولى نماز واجب مىگردد.
بخاطر همین آثار و بركات است كه اولیاى خدا نه تنها به نمازهاى واجب، بلكه به نمازهاى مستحب توجه زیادى داشتند و از آنچه مانع و مزاحم این سیر معنوى و پرواز روحى مىگشت، مانند پرخورى، پرحرفى، پرخوابى، لقمه حرام، لهو و لعب و سرگرم شدن به دنیا، كه انسان را از حال عبادت مىاندازد و نماز را بر او سنگین مىكند، دورى مىكردند. چنانكه قرآن مىفرماید:
«وَإِنَّهَا لَكَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَشِعِینَ»(36)
همانا نماز سنگین است مگر براى خاشعان.
4- عامل تربیت
گرچه نماز یك ارتباط روحى و معنوى است و هدف از آن یاد خداست، اما اسلام خواسته این روح را در قالب یك سلسه برنامههاى تربیتى پیاده كند و لذا شرائط زیادى را براى آن قرار داده است، شرائط صحیح بودنِ نماز، شرائط قبولى و شرائط كمال.
پاك بودن بدن و لباس، رو به قبله بودن، درست خواندن كلمات، مباح بودنِ مكان و لباس نمازگزار از شرائط صحّت نماز است كه مربوط به جسم نمازگزار است نه روحِ او.
اما اسلام عبادت را در این لباس قرار داده تا به مسلمین درس نظافت و پاكیزگى، استقلال، و مراعات حقوق دیگران بدهد.
چنانكه توجه و حضور قلب، پذیرفتن رهبرى امامان معصوم و اداى واجباتِ مالى چون خمس و زكوة، شرط قبولى نماز است و انجام آن در اوّل وقت، در مسجد، به جماعت، با لباس تمیز و عطر زده، مسواك زده و رعایت نظم صفوف و امثال آن از شرائط كمال نماز است.
دقت در این شرائط بخوبى مىرساند كه هر یك از آنها نقش مؤثرى در تربیت انسانها دارد.
در نماز به هر سو بایستیم رو به خداست، زیرا قرآن مىفرماید: «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ»(37) اما بخاطر آنكه بفهماند جامعه اسلامى باید یك جهت داشته باشد و درس وحدت و هبستگى بدهد، دستور مىدهد همه به یك جهت بایستند. اما چرا آن جهت، كعبه باشد؟
زیرا كعبه اولین نقطهاى است كه براى عبادت مردم وضع شده است: «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِى بِبَكَّةَ مُبارَكاً»(38)
و از طرفى بنیانگذار و تعمیركنندگانِ آن در طول تاریخ، انبیا بودهاند. پس رو به كعبه ایستادن یك نوع همبستگىِ مكتبى در طول زمان است.
از سوى دیگر كعبه رمز استقلال است، زیرا تا وقتى مسلمین رو به بیتالمقدس، قبله یهود و نصارى نماز مىخواندند، آنها منّت مىنهادند و مىگفتند: رو به قبله ما ایستادهاید پس از خود استقلالى ندارید.
قرآن با صراحتِ كامل مىفرماید:
«لِئَلّا یَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَیكُم حُجَّة»(39)
ما قبله شما را كعبه قرار دادیم تا مردم بر شما حجّتى نداشته باشند.
خلاصه آنكه قبله رمز استقلال، وحدت و همبستگى است و اینها درسهاى تربیتىِ نماز است.
5 - احضار ارواح!
امروزه بازار هیپنوتیزم و احضار ارواح در دنیا رونق پیدا كرده است، ولى هدف ما آن بحثها نیست. هدف ما این است كه روحِ فرارى خود را از طریق نماز نزد خالق احضار و این شاگرد فرارى را سر كلاس حاضر كنیم. یكى از بركات نماز احضار نفس سركش وفرارى در محضر خداست.
امام زین العابدینعلیه السلام در مناجات الشّاكین، از نَفس خود به درگاه خداوند ناله مىكند و مىگوید: خداوندا من از نفسى به تو گلایه دارم كه میل به هوسها دارد و از حق فرارى است.
این نفس است كه گناه را در نزد انسان شیرین و آسان جلوه مىدهد و اینگونه توجیه مىكند كه بعداً توبه مىكنى و یا دیگران نیز این كارها را كردهاند. نفس مثل كودك بازىگوشى است كه اگر پدر از او مراقبت نكند دست خود را از دست پدر بیرون كشیده و به هر سو كه بخواهد مىرود و هر لحظه خطرى او را تهدید مىكند.
بهترین راه كنترل این نفسِ سركش آنست كه انسان روزى چند مرتبه آن را در نزد خداوند احضار و غفلتزدائى كند تا از غرق شدن در منجلاب مادیات نجاتش دهد.
6- ولایت بر هستى!
از بركاتِ نماز و عبادت آن است كه انسان بتدریج و گام به گام بر هستى تسلّط پیدا مىكند.
گام اوّل: قرآن مىفرماید: تقوى براى انسان نورانیت و بصیرت مىآورد یعنى به انسان دیدى مىدهد كه حق را از باطل تشخیص دهد، «إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ یَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً»(40) و در جاى دیگر مىفرماید: «یَجْعَل لَّكُمْ نُوراً»(41) پس تقوى كه در رأس آن بندگى خدا و نماز است گامى به سوى نورانى شدن و بصیرت پیدا كردن است.
گام دوّم: كسانى كه هدایت الهى را پذیرفتند و در مدار حق قرار گرفتند خداوند هدایت آنها را زیادتر مىكند: «وَالَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُم هُدىً»(42) پس نور و هدایت آنها متوقف نمىشود، بلكه بخاطر تسلیم و بندگى دائماً در حال قرب و رشد هستند و شعاع وجودیشان بیشتر مىشود.
گام سوّم: از آنجا كه این افراد در راه خدا تلاش مىكنند، خداوند راههاى زیادى را براى رسیدن به كمال به آنها نشان مىدهد. «وَالَّذِینَ جَهَدُواْ فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُم سُبُلَنَا»(43)
گام چهارم: هرگاه شیطان به سراغ آنها برود فوراً متذكّر شده و از خداوند عذرخواهى مىكنند. «إِذَا مَسَّهُمْ طآئِفٌ مِّنَ الشَّیطَانِ تَذَكَّرُوا»(44)
گام پنجم: براى خودسازى و دورى از فحشاء و مكر نماز بهترین عامل است. «إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنكَرِ»(45)
بدنبال این قدمها و گامها، انسان بر نفس خود تسلّط پیدا مىكند، نفس را مهار مىكند و گرفتار وسوسه و لغزش نمىشود. بلكه هرگاه فشار وسوسه درونى و طاغوت بیرونى زیاد شد، باز هم از اهرم نماز و صبر كمك مىگیرد: «وَاستَعِینُوا بِالصَّبرِ وَالصَّلَو ة»(46)
گام ششم: افراد با تقوى كه وجودشان با نور الهى روشن شده، با هر نماز یك گام به جلو مىروند، زیرا نماز تكرار نیست، بلكه معراج است. پلّههاى یك نردبان همه مثل هم است، اما هر پله یك قدم انسان را رو به بالا مىبرد. چنانكه كسى كه چاه حفر مىكند، در ظاهر كارى تكرارى مىكند و همواره كلنگ مىزند، اما در واقع با هر كلنگى كه مىزند به عمق بیشترى مىرسد.
ركعات نماز در ظاهر تكرارىاند، اما در واقع پلّههاى بالا رفتن از نردبان كمال و عمق دادن به معرفت و ایماناند.
نمازگزار اجازه نمىدهد كه عمرش چراگاه شیطان و لگدكوب او گردد. امام زینالعابدینعلیه السلام در دعاى مكارمالاخلاق از خداوند چنین مىخواهد: خداوندا! اگر عمر من چراگاه شیطان است، آن را قطع كن.
نه تنها شیطان كه گاهى وهم و خیال، روح انسان را لگدكوب مىكند و انسان را غافل از حق و حقیقت مىگرداند.
آرى پیامبر اكرم در خواب هم بیدار بود و ما در بیدارى و حتى در حال نماز هم خوابیم و روحمان دستخوش شیطان و خیال است، به قول مولوى:
گفت پیغمبر كه عَیناىَ ینام
لایَنام القلب عن ربّ الاَنام
چشم تو بیدار و دل رفته به خواب
چشم من خفته، دلم در فتح باب
و در جاى دیگر مىگوید:
گفت پیغمبر كه دل، همچون پرى است
در بیابانى اسیر صَرصرى است
باد، پَر را هر طرف رانَد گزاف
گه چپ و گه راست با صد اختلاف
این نفس اگر مهار نشود هر لحظه انسان را به فساد مىكشاند:
«إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارةُ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبّى»(47)
به همین دلیل قرآن، بهشت را مخصوص كسانى مىداند كه نه تنها به زبان بلكه در دل نیز اراده برترىطلبى و فساد نداشته باشند.(48) و براى آنان كه نفس خود را از هوسها باز داشتهاند، بهشت را مأوى قرار داده است.(49)
اولیاى خدا بر افكار و اندیشههاى خود حاكمند نه محكوم آنها. آنان در اثر بندگى خدا چنان ولایت و سلطهاى بر نفس خویش دارند كه اجازه نمىدهند حتّى وسوسهاى بر قلب آنها خطور كند.
من چو مرغ اوجم، اندیشه مگس
كى بود بر من مگس را دسترس
پس از آنكه انسان به نور و شناخت و آگاهى رسید و با نمازهاىِ عارفانه و عاشقانه و آگاهانه، نفس را كنترل و روح را در جهت رضاى خدا قرار داد و بر نفس خود ولایت و سلطه پیدا كرد، بر هستى نیز سلطه مىیابد. دعاهاى او مستجاب مىشود و كارهاى خدائى مىكند.
معجزات انبیا همان تصرّف در هستى و تسلّط بر طبیعت است كه با اذن الهى انجام مىدهند.
اینكه مىگویند: «العبودیة جوهرة كنهها الرّبوبیة» بندگى خالص، گوهرى است كه از ربوبیّت سر در مىآورد، مراد همین سلطه بر هستى است كه از بندگى خدا حاصل مىشود.
در حدیث آمده كه خداوند مىفرماید:
انسان از طریق كارهاى مستحب و نافله گام به گام به من نزدیك مىشود كه تا آنكه محبوب من شود و آنگاه كه به این مقام رسید من چشم و گوش و زبان و دست او مىشوم و تمام حركات او خدایى و جهتدار مىشود. به جائى مىرسد كه مانند حضرت ابراهیم مىگوید:
«إِنَّ صَلَاتِى وَنُسُكِى وَمَحْیَاىَ وَمَمَاتِى لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»(50)
نماز وعبادتم ومرگ وحیاتم همه و همه براى پروردگار جهانیان است. در این حال هرگاه دعا كند مستجاب مىكنم واگر سؤالى كند قبول مىكنم.(51)
33) بحار، ج 77، ص 402 .
34) سوره نساء، آیه 139 .
35) سوره بقره، آیه 45 .
36) سوره بقره، آیه 45 .
37) سوره بقره، آیه 115 .
38) سوره آل عمران، آیه 96 .
39) سوره بقره، آیه 150 .
40) سوره انفال، آیه 29 .
41) سوره حدید، آیه 28 .
42) سوره محمد، آیه 17 .
43) سوره عنكبوت، آیه 69.
44) سوره اعراف، آیه 201 .
45) سوره عنكبوت، آیه 45 .
46) سوره بقره، آیه 45 .
47) سوره یوسف، آیه 53 .
48) سوره قصص، آیه 83 .
49) سوره نازعات، آیه 41.
50) سوره انعام، آیه 162 .
51) بحار، ج 70، ص 22 .
:: ادامه مطلب
حضرت على علیه السلام بارها در نهجالبلاغه از نماز و یاد خدا سخن به میان آورده كه در كتابى به نام «نماز در نهجالبلاغه» گردآورى شده است. ما در اینجا جملاتى را در مورد فلسفه ذكر و یاد خدا كه مهمترین مصداقش نماز است از آن حضرت نقل مىكنیم:
مىفرماید: «اِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الذِّكْرَ جَلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَالْوَقَرَة وَ تُبْصِرُ بِه بَعْدَ العَشوة»(31) خداوند ذكر و یادش را صیقل روحها قرار داد تا گوشهاى سنگین با یاد خدا شنوا و چشمهاى بسته با یاد او بینا شوند.
آنگاه حضرت در مورد بركات نماز مىفرماید:
«قَدْ حَفَّتْ بِهِم المَلائِكَة وَ نُزّلَتْ عَلَیْهِمُ السَّكینَه وَ فُتِحَتْ لَهُم اَبْوابَ السَّماءِ وَ اُعِدَّتْ لَهُم مَقاعِدَ الكِرامات» فرشتگان آنان را در بر مىگیرند و آرامش بر آنان نازل مىشود، درهاى آسمان بر آنان گشوده و جایگاه خوبى برایشان آماده مىشود.
در خطبهاى دیگر مىفرماید:
«و اِنَّها لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ الْوَرَق وَ تُطلِقُها اِطْلاقَ الرَّبَق»(32) نماز گناهان را مثل برگ درختان مىریزد و گردن انسان را از ریسمان گناه آزاد مىكند.
آنگاه در ادامه، تشبیهى جالب از پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله نقل مىفرماید كه: نماز همچون جوى آبى است كه انسان روزى پنج مرتبه خود را در آن شستشو دهد، آیا دیگر آلودگى باقى مىماند؟
در خطبه 196 گوشههایى از مفاسد اخلاقى همچون كبر و سركشى و ظلم را برمىشمرد و سپس مىفرماید: درماین این مفاسد نماز و روزه و زكات است. آنگاه در مورد آثار نماز مىفرماید:
«تَسْكیناً لِاَطْرافِهِم، تَخْشیعاً لِاَبْصارِهِم، تَذْلیلاً لِنُفُوسِهِمْ، تَخْفیضاً لِقُلُوبِهِم، اِزالَةً لِلْخَیْلاءِ عَنْهُم اِنْ اَوْ حَشَتْهُم الْوَحْشَة آنَسَهُمْ ذِكْرك» نماز به همه وجود انسان آرامش مىبخشد، چشمها را خاشع و خاضع مىگرداند، نفس سركش را رام، دلها را نرم و تكبر و بزرگمنشى را محو مىكند. به هنگام وحشت و اضطراب و تنهایى، یاد تو موجب انس و الفت آنها مىشود.
البتّه روشن است كه همه مردم چنین بهرههایى را از نماز ندارند، بلكه تنها گروهى هستند كه شیفته نماز و یاد خدا هستند و آن را با تمام دنیا عوض نمىكنند.
31) نهجالبلاغه، خطبه 222.
32) نهجالبلاغه، خطبه 199.
:: ادامه مطلب
:: ادامه مطلب
قرآن فلسفه نماز را یاد خدا مىداند؛ «أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِكْرِى »(24)
و ذكر خدا را مایه آرامش دلها؛ «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(25)
و نتیجه آرامش دل را پرواز به ملكوت. «یَأَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِى إِلَى رَبِّك»(26)
قرآن در مواردى دیگر، دلیل عبادت را تشكر از خداوند مىداند:
«اُعْبدوُا رَبَّكُمْ الَّذى خَلَقكُم»(27)
پرستش كنید پروردگارتان را كه شما را آفرید.
«فَلْیَعْبُدُواْ رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ الَّذِى أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَءَامَنَهُم مِّنْ خَوْفِ»(28)
پس پروردگار این خانه (كعبه) را پرستش كنند كه آنان را از گرسنگى و ناامنى نجات داد.
در بعضى آیات به نقش تربیتى نماز اشاره شده است:
«إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنكَرِ»(29)
همانا نماز انسان را از زشتىها و مُنكرات باز مىدارد.
نمازگزار ناچار است كه بخاطر صحّت نماز و یا قبول شدن آن، یكسرى دستوراتِ دینى را مراعات كند كه رعایت آنها خود زمینهاى قوى براى دورى از گناه و زشتى است. آرى كسى كه لباس سفید بپوشد، طبیعى است كه روى زمینِ آلوده و كثیف نمىنشیند.
قرآن بدنبال سفارش به نماز مىفرماید:
«إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَات»(30)
همانا كارهاى شایسته، گناهان را از بین مىبرند.
پس نماز یك توبه عملى از گناهان گذشته است و خداوند با این آیه به گنهكار امید مىدهد كه اگر به كارهاى شایسته همچون نماز و عبادت روى بیاورد بدیهایش محو مىشود.
24) سوره طه، آیه 14 .
25) سوره رعد، آیه 28 .
26) سوره فجر، آیه 28.
27) سوره نساء، آیه 1 .
28) سوره قریش، آیه 2 .
29) سوره عنكبوت، آیه 45 .
30) سوره هود، آیه 114 .
:: ادامه مطلب
|
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2915998
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396