| وب سایت تخصصی نماز | آغاز شد این دفتر برای کسانی که میخواهند محبوب خدا شوند ....قربه الی الله .... برای محبوب شدن نزد خدا چند قدم بیشتر فاصله نداریم .... یاعلی « ارزنـــده تـرین گــوهر مصـود نـــماز است / زیبنــده تـرین هــدیه معبـود نـــماز است / ای دوست بگـو تـا همـه ی خـلق بداننـد / مقصود حق از خلقت موجود نـماز است. »
 
چرا هنگام نماز نشاط ندارم؟
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : سه شنبه 15 اسفند 1391 
نماز

وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَكَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ

در زندگی از صبر و نماز كمك گیرید هر چند نماز كار مشكلی است مگر برای فروتن‌ها. « بقره ، 45»

 

استعانت از دو نیرو صبر و نماز

ـ‌‌ برای پیشرفت و پیروزی بر مشكلات دو پایه اساسی لازم است، كه یكی در درون وجود می‌بایست باشد و آن ورزیدگی خاصّ انسان است،‌و دیگری تكیه‌گاه نیرومندی كه هر آن از آن مدد گرفته شود و خیلی روشن است كه هنگام بروز سختی‌ها انسان احتیاج به نیروی بیشتری دارد و باید با اتكاء به نیروی بزرگتر و مبدء لایزالی خود را تقویت كند تا به كمك او قادر به حل مشكلات باشد.

ـ‌ در این آیه همان طور كه مشاهده می‌شود به این دو اصل اساسی اشاره شده كه می‌بایست از این دو نیرو استعانت جست.

یكی (صبر) كه در روایات فراوانی از آن تعبیر به (روزه) شده كه در پرتو آن ورزیدگی مخصوص و چیرگی بر خواسته‌های درون به وجود می‌آید و دیگری نماز كه وسیله ارتباط انسان با خدا است كه در هر آن از او مدد بگیرد. در حقیقت نماز وسیله ارتباطی، با آن تكیه‌گاه نیرومند می‌باشد.

هنگامی كه با غمی از غم‌های دنیا روبرو شدید وضو گیرید و به مسجد رفته نماز بخوانید و در حال نماز دعا كنید زیرا خداوند دستور داده است كه از نماز و صبر استعانت بجویید

استعانت از نماز و صبر برای چه كسانی ممكن است؟

ـ استعانت از نماز و صبر برای پیروزی بر خواسته‌ها و امیال و شهوات، برای كسانی ممكن است كه از پروردگار می‌ترسند و می‌دانند بازاء از دست دادن مقام‌های ظاهری مقامی بالاتر در انتظار آنان است، آنها كه می‌دانند پس از مرگ به لقای پروردگار بزرگ می‌رسند و از نعمت‌های بی‌پایان او بهره‌مند می‌‌گردند پیروزی بر امیال و خواسته‌ها با تكیه بر نماز و صبر برای آنها آسان می‌باشد ولی بر كسانی كه چنین عقیده‌ای ندارند، بسیار سخت و مشكل خواهد بود.[1]

ـ استعانت یعنی، مدد جستن و آن در جایی است كه انسان به تنهایی نتواند از عهده مشكلات و حوادث برآید، و چون در واقع مددكاری جز خدا نیست.

ـ بنابراین مدد و كمك در برابر مشكلات عبارت است از ثبات و مقاومت و اتصال و توجّه به ذات قدس پروردگار، و این همان، صبر و نماز است.

ـ و در حقیقت این دو بهترین وسیله برای این موضوعند، زیرا صبر و شكیبایی هر مشكل عظیمی را كوچك می‌سازد، و توجّه به خدا و پناه بردن به او روح ایمان را در انسان بیدار می‌‌كند و او را متوجّه می‌سازد كه تكیه‌گاهی دارد بس مستحكم و وسیله‌ای دارد ناگسستنی.

در زندگی از صبر و نماز كمك گیرید هر چند نماز كار مشكلی است مگر برای فروتن‌ها.

از نماز و صبر كمك بگیرید

ـ كسانی كه این خطاب را متوجّه یهود می‌دانند می‌گویند عشق به مقام نمی‌گذاشت كه علماء یهود اسلام آورند زیرا می‌ترسیدند با قبول اسلام و پیروی از پیامبر اكرم ریاست و آقایی را از دست بدهند، خداوند آنان را امر می‌‌كند كه برای وفاء به عهدی كه در كتاب تورات با شما بستم درباره اطاعت و پیروی از من و ترك گناهان و معاصی و تسلیم در مقابل فرمان و قبول فرستاده‌ام محمّد ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: در همه این امور از صبر و نماز كمك بگیرید یعنی صبر بر زندگی مختصری كه ناچارید برای تأمین آن از مردم پول بگیرید.

ـ در نماز عباراتی خوانده می‌شود كه انسان را متوجّه جهان معنوی كرده و از خودخواهی و دنیا پرستی باز می‌دارد همان طور كه قرآن می‌فرماید: نماز انسان را از زشتی‌ها باز می‌دارد.

‍ـ و از طرفی با تواضع در نماز، عشق به ریاست كنار می‌رود، بنابراین كمك خوبی در راه وفای به عهد الهی است.

ـ امّا آن دسته‌ای كه مسلمانان را طرف خطاب این آیات می‌دانند می‌گوید: منظور آیات این است كه برای رسیدن به آنچه پیروان رسول اكرم را وعده داده‌ایم و نیز بر سختی‌ها و مشكلات عمل به احكام و وظیفه از صبر بر طاعت‌ها و بازداری نفس از گناهان و نیز از نماز كمك بگیرید زیرا نمازگزار با توجّه به معانی آیاتی كه در نماز می‌خواند قهراً از مواعظش پند گرفته و به امر و فرمانش تن می‌دهد و از گناهان خود را باز می‌دارد.

ـ در تفسیر عیاشی از ابی الحسن حضرت موسی بن جعفر ـ علیه السّلام ـ در مورد این آیه نقل شده كه فرمود: صبر عبارت است از روزه، ‌هنگامی كه شدّتی به انسان برسد یا حادثه‌ای برای او رخ دهد باید روزه بگیرد زیرا خدا می‌فرماید: و استعینوا بالصبر و الصلوة و انها لكبیرة الا علی الخاشعین. و خاشع كسی است كه در نماز خود ذلیل و كوچك در پیشگاه خداوند بوده و متوجّه نماز باشد. منظور خداوند از صبر و صلوة رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ و امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ است.[2]

نماز

كمك گرفتن ائمّه اطهار ـ علیه السّلام ـ از نماز

مفسران در تفسیر این آیه نقل كرده‌اند كه رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ هر گاه با امر مشكلی روبرو می‌شد كه باعث همّ و غمّ وی می‌گردید از نماز و روزه مدد می‌گرفت.[3]

ـ در كافی، از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل شده كه فرمود: هنگامی كه موضوع وحشتناكی علی ـ علیه السّلام ـ را به وحشت انداخت مشغول نماز می‌شد سپس این آیه را تلاوت می‌كرد (و استعینوا بالصبر و الصلوة).

و نیز از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل شده كه می‌فرماید: هنگامی كه با غمی از غم‌های دنیا روبرو شدید وضو گیرید و به مسجد رفته نماز بخوانید و در حال نماز دعا كنید زیرا خداوند دستور داده است كه (و استعینوا بالصبر و الصلوة) از نماز و صبر استعانت بجویید. (بدیهی است كه توجّه به نماز و راز و نیاز با پروردگار نیروی معنوی تازه‌ای در انسان ایجاد می‌كند و او را در مقابله با مشكلات نیرو می‌بخشد).[4]

امام سجّاد ـ علیه السّلام ـ در دعای سحر ماه رمضان كه نامش دعای ابو حمزه ثمالی است در ضمن مناجات‌های خود فلسفه سنگین نماز را تحلیل می‌‌كند و می‌گوید خدایا چرا هنگام نماز من نشاط ندارم؟ شاید مرا از درگاه خود رانده‌ای، شاید به خاطر یاوه‌گویی‌ها توفیقم كم شده، شاید مرا صادق نمی‌دانی، شاید رفیق بد در من اثر گذاشته و... به هر حال سنگینی نماز علامت خطر است.

گروه دین و اندیشه - مهدی سیف جمالی


پی نوشت ها:

[1] . تفسیر نمونه، ج 1، ص 154 ـ 155.

[2] . تفسیر المیزان. ج 1، ص 203.

[3] . تفسیر نمونه، ج 1، ص 155.

[4] . تفسیر نمونه، ج 1، ص 155.

 



:: ادامه مطلب
راهکارهای هشتگانه توجه به نماز
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : سه شنبه 15 اسفند 1391 
نماز

راهکارهای هشت گانه توجه در نماز از سوی آیت الله وحید خراسانی

آیت الله وحید در پاسخ به سوالی در خصوص توجه در نماز، رعایت امور هشتگانه را توصیه کردند. متن سوال و پاسخ معظم‌له که در پایگاه اطلاع‌رسانی این مرجع تقلید قرار دارد به این شرح است.

سؤال چه کنیم تا در نماز حواسمان پرت نشده و توجّه‌مان به خدای تعالی باشد؟

پاسخ: بعضی از اموری که برای حضور قلب در نماز سفارش شده است عبارتند از:

*اول: وضو را باتوجه و حضور قلب انجام دهد، از امام رضا(علیه‌السلام) روایت شده که وضو موجب طهارت و تزکیه‌ی دل است (وسائل الشیعه 1/367 ابواب وضو باب1 حدیث 9)

*دوم: در عظمت نماز و در روایاتی که درباره‌ی نماز وارد شده تأمّل نماید.

*سوم: مانند کسی نماز بخواند که گویا با نماز وداع می‌کند و دیگر فرصت نماز خواندن را نخواهد یافت (مجالس صدوق و ثواب الاعمال عن ابن‌ ابی‌یعفور قال «قال ابوعبدالله الصادق7 اذا صلّیت صلاة فریضة فصلّها لوقتها صلاة مودّع یخاف ان لا یعود الیها ابدا»)

*چهارم: وقتی روبه قبله می‌نماید سعی کند که دنیا و مافیها و خلق و آنچه به آن مشغولند را فراموش نماید و قلب خود را از آنها تهی نماید.

*پنجم: به معانی نماز توجه نموده و نماز را با تأنّی و آرامش بخواند.

*ششم: اینکه بداند از آن هنگام که وارد نماز می‌شود، تا آن لحظه ای که از نماز خارج می شود، خدای تعالی به او رو کرده و نظر می‌نماید، و ملکی بالای سر او ایستاده و می‌گوید: ای نمازگزار اگر می‌دانستی چه کسی به تو نظر می‌نماید و با چه کسی مناجات می‌کنی هرگز از او رو بر نمی‌گرداندی و ابداً از جای خود بر نمی‌خواستی (کافی عن ابی‌جعفر7 قال: «قال رسول‌الله (صلی الله علیه و آله) اذا قام العبد المؤمن فی صلاته نظر الله عزوجل الیه (اقبل الله الیه) حتی ینصرف ... و وکّل الله به ملکاً قائماً علی رأسه یقول له ایها المصلی لو تعلم من ینظر الیک و من تناجی ما التفتّ و لازلت من موضعک ابداً» وسائل الشیعه ابواب اعداد فرائض باب 8 حدیث 5 از کافی)

*هفتم: اینکه بداند که در حال نماز از بالای سرش تا کرانه‌ی آسمان، رحمت خدا براو سایه انداخته و ملائکه الهی از اطراف او تا افق سماء او را در بر گرفته‌اند. (عنه (صلی الله علیه و آله) ... و اظّلته الرحمة من فوق رأسه الی افق السماء و الملائکة تحفّه من حوله الی افق السماء...» وسائل الشیعه ابواب اعداد فرائض باب 8 حدیث 5 از کافی)

*هشتم: آنچه در نماز مکروه است به جا نیاورید و به آنچه فضیلت نماز را می افزاید اهتمام نمائید مثل انگشتر عقیق به دست نمودن و لباس پاکیزه پوشیدن و خود را خوشبو نمودن و شانه و مسواک زدن.

 

تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان

 



:: ادامه مطلب
درمان حواس پرتی در نماز
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : سه شنبه 15 اسفند 1391 
نماز

یكی از دردآورترین مسائلی كه برای ما مسلمانان وجود دارد و همیشه باعث رنجش خاطر ما شده این است كه در حال نماز خواندن حضور ذهن نداریم و در آن چند دقیقه نمی‌توانیم افكار خود را متمركز كنیم و بهتر و بیشتر در عالم ملكوتی و روحانی دیدار و لقاء‌ محبوب به پرواز در آییم. حضرت آیت الله جوادی آملی در كتاب مراحل اخلاق در قرآن  می‌فرمایند: «گاهی انسان بر طبق شریعت نماز می‌خواند، یعنی واجبات و مستحبات وضو و نماز را رعایت می‌كند، ولی حضور قلب ندارد این نماز گرچه از نظر فقهی باطل نیست، لیكن از نظر اخلاقی و كلامی نمازی بی اثر است تامین حضور قلب در نماز، بسیار مشكل است. با این كه هر نماز چند دقیقه بیشتر طول نمی‌كشد، این هنر در نمازگزار نیست كه موقع نماز خود را ضبط كند. اگر انسان همان چند دقیقه خود را ضبط كند و بداند با چه كسی سخن می‌گوید، بقیه امور او تامین است، ‌‌اما چون در همان چند دقیقه قدرت حضور و ضبط ندارد، سایر امور او هم ناكام است.»

وقتی در هنگام تلاوت قرآن كریم به این آیه می‌رسیم: «فویل للمصلین *الذین هم عن صلاتهم ساهون»؛ وای بر نمازگزارانی كه از نمازشان غافل هستند. ترس از این كه مبادا ما هم جزو نمازگزاران این چنینی باشیم وحشتی وصف ناشدنی بر قلبمان می‌ریزد.

حضرت آیت الله جوادی آملی در همان كتاب می‌فرمایند: «نماز صراط است و صراط با غفلت نمی‌سازد، زیرا اگر انسان غفلت كند، از صراطی كه از مو باریكتر و از شمشیر تیزتر است، سقوط می‌كند.» آیه «ولا تقربوا الصلوة و انتم سكاری حتی تعلموا ما تقولون»: در حال مستی و بی خبری،‌ به نماز نزدیك نگردید، تا آن كه بدانید چه می‌گویید. پس نماز واقعی نمازی است که در آن متوجه آن چه می‌گوییم باشیم و نتیجه می‌گیریم نماز واقعی آن نمازی است كه باعث دوری انسان از گناه می‌گردد. حضرت آیت الله جوادی آملی در فراز دیگری از همین كتاب می‌فرمایند: «البته تلازمی متقابل وجود دارد كه نماز درست، انسان را از زشتی‌ها باز می‌دارد و اعمال زشت هم انسان را از انجام صحیح نماز و سایر عبادات باز می‌دارد، كسی كه مواظب اعضا و جوارح خود، یا حلال و حرام نباشد، در نماز هم توفیق حضور قلب نخواهد داشت و نمی‌داند با چه كسی سخن می‌گوید در نتیجه جواب‌هایی را هم كه از او می‌شنود درك نمی‌كند. در این صورت بار فقهی چنین نمازگزاری رسیده، ‌در حالی كه بار كلامی و اخلاقی وی همچنان بر زمین مانده است.»

حضرت آیت الله جوادی آملی می‌فرمایند: «نماز صراط است و صراط با غفلت نمی‌سازد، زیرا اگر انسان غفلت كند، از صراطی كه از مو باریكتر و از شمشیر تیزتر است، سقوط می‌كند.»

پس باید چاره‌ای بیندیشیم و بهترین راه حل را می‌توانیم از اهل فن بدست آوریم كسانی كه این راه را رفته و به مقصد رسیده‌اند. بخاطر دارم یكبار از قول آیت الله علامه طباطبائی آن هم در زمانی كه ایشان در بستر بیماری بودند شنیدم كه ایشان در جواب كسی برای حضور قلب نسخه‌ای خواسته بودند، فرموده بودند: «توجه توجه توجه،  مراقبه مراقبه مراقبه» از این فرموده حضرت آیت الله طباطبائی در می‌یابیم كه برای حضور ذهن در نماز باید ابتدا سعی كنیم توجه خود را به نماز و اذكاری كه در نماز می‌گوییم معطوف داریم و در این مورد كوشش كنیم و سپس برای حفظ این حالت مراقبت و پیگیری لازم است.

از حضرت آیت الله  شیخ نخودكی در كتاب نشان از بی نشانها  آمده است: «حصول این مرتبه (داشتن حضور ذهن در نماز) همچون خوشنویسی است بدون زحمت و مشقت و طول زمان ممكن نیست. نیك بنگر كه وقتی كسی می‌خواهد خوشنویس شود چقدر باید زحمت بكشد و مشق كند و خدمت اساتید كند و از آنها بگیرد تا بتوان او را خوشنویس نامید.» در اینجا می‌بینیم كه نظر ایشان هم همینطور بوده و عقیده داشته‌اند كه برای بدست آوردن حضور ذهن و تمركز در نماز احتیاج به تمرین و ممارست می‌باشد و این حالت را نمی‌توان در مدت كوتاهی بدست آورد.

حضرت آیت الله جوادی آملی دلیل حضور ذهن نداشتن را در كتاب مراحل اخلاق در قرآن  اینگونه توصیف می‌كنند: «هرگاه ما بخواهیم كاری را  انجام بدهیم، در آغاز، بر آن كار مسلط نیستیم و به اصطلاح آن كار برای ما ملكه نیست. از این رو در آغاز آن را به دشواری انجام می‌دهیم تا در آن رشته مجتهد و متخصص بشویم و یا به تعبیر دیگر ملكه پیدا كنیم. خاطرات نیز چنین است. نخست با یك سلسله گفتن، شنیدن، شركت مجالس، خواندن برخی نشریات و ... به تدریج خاطراتی در ذهن ترسیم می‌شود و هنگامی كه متراكم و فراوان شد، ‌زمینه شوق را فراهم می‌كند و در نتیجه، ملكه نفسانی پدید می‌آید كه بعد به آسانی خاطره‌ها را در ذهن زنده نگه می‌دارد و انسان را از یاد خدا و معاد غافل می‌كند از اینرو انسان طبیعی دائما به فكر مسائل لذتبخش مادی است. تا هنگامی كه مشغول كار است نه تنها بدن كه فكر نیز مشغول كار است. آنجا ظاهر و باطن، هماهنگ است یعنی وقتی سرگرم است قلبش متوجه جای دیگری نیست، بلكه قلب و قالب هر دو متوجه كار لذیذ است. كسی كه به مال دل بسته است در حال لذت بردن از مال و دلش است، لیكن هنگام نماز بدنش به ركوع و سجود می‌پردازد، ولی روحش متوجه مال است. گاهی انسان در كنار دوستانش می‌نشیند و سخنان عادی می‌گوید و احساس خستگی نمی‌كند، اما هنگامی كه به نماز می‌ایستد برای او دشوار است، زیرا با خدا مانوس نیست و سخن گفتن با كسی كه با انسان مانوس نیست ملال آور است. ما نیز اگر خواستیم ببینیم آیا با خدا مانویسم یا نه؟ باید ببینیم از خواندن قرآن كه سخن خدا با ماست و از خواندن نماز كه سخن ما با خداست، احساس ملال می‌كنیم یا احساس نشاط.» سپس راه حل مشكل را این چنین عنوان می‌كند:

 

راه حل حواس پرتی در نماز

«آنچه گفتیم تحلیل درد بود،‌ راه درمان را نیز باید بشناسیم. چون تهذیب روح بدون شناخت درد و آشنایی با راه درمان آن ممكن نیست. راه حلی را كه قرآن ارائه می‌دهد یكی مراقبت از خود، و دیگری یاد خداست. انسان باید اولا مواظب جلسات، خواندنیها، شنیدنیها، خوردنیها و پوشیدنیهای خود باشد، مواظب باشد چه سخنی را می‌شنود و چه می‌گوید، دقت كند كه در كنار سفره غذای حلال می‌نشیند یا حرام؟‌ لباسی را كه بر تن می‌كند باید گذشته از حلال بودن لباس شهرت نباشد.

گاهی انسان در كنار دوستانش می‌نشیند و سخنان عادی می‌گوید و احساس
خستگی نمی‌كند، اما هنگامی كه به نماز می‌ایستد برای او دشوار است، زیرا با خدا مانوس نیست و سخن گفتن با كسی كه با انسان مانوس نیست ملال آور است. ما نیز اگر خواستیم ببینیم آیا با خدا مانویسم یا نه؟ باید ببینیم از خواندن قرآن كه سخن خدا با ماست و از خواندن نماز كه سخن ما با خداست، احساس ملال می‌كنیم یا احساس نشاط.

گاهی شخصی لباسی می‌پوشد تا مشهور شود و هنگامی كه از كوی برزن می‌گذرد لباسش جلب توجه كند. این نشان می‌دهد كه او گرفتار خودبینی است

اگر انسان، مواظب جلسات علمی خود باشد و سخنی جز برای رضای خدا و به سود جامعه اسلامی نگوید به تدریج زمینه فراهم میشود تا به یاد خدا دل ببندد.

وقتی به یاد خدا دل بست، به آسانی خاطره‌های خوب در ذهنش ترسیم می‌شود.

از این رو قرآن كریم ذكر خدا را برای غفلت زدایی و قرب به حق به ما می‌آموزد. هر یك از عبادت‌های معمولی حد و نصابی دارد ولی یاد خدا در دل و نام خدا بر لب حدی ندارد: «یا ایها الذین آمنو اذكروا الله ذكرا كثیرا (سوره احزاب، آیه 41).» كسی كه زیاد به یاد خدا باشد، برای وی علاقه به خدا ملكه و او در تعلق به حق و تخلق به اخلاق الهی متخصص، مجتهد و صاحب ملكه می‌شود.

در این صورت نه تنها در حال عبادت می‌فهمد كه با معبود خود سخن می‌گوید، بلكه در خارج از عبادت نیز به یاد حق است آنگاه فرق او با دیگران روشن می‌شود. دیگران در حال نماز حواسشان نزد خدا، قیامت و معارف نماز نیست و او در غیر حالت نماز نیز به یاد خدا و در نماز است. «خوشا آنان كه دایم در نمازند .»

پس نتیجه می‌گیریم برای بدست آوردن حضور ذهن در نماز باید ذكر و یاد خدا را فراموش نكنیم و در همه لحظات به یاد او باشیم نه این كه تنها در نماز بخواهیم به خدا بیندیشیم و متوقع هم باشیم افكار ما سكون و تمركز داشته باشد و این كه برای رسیدن به این آرزو باید تلاش كنیم و زحمت بكشیم و بدانیم كه خداوند اجر كسی را كه در راه او مجاهده می‌كند مضاعف می‌دهد و خودش ما را یاری خواهد كرد و به راه‌های خودش راهنمائیمان خواهد نمود.


برگرفته از منابع:

مراحل اخلاق در قرآن، حضرت آیت الله جوادی آملی. 

نشان از بی نشانها، حضرت آیت الله  شیخ حسنعلی نخودكی. 

در محضر لاهوتیان، آیت الله علامه طباطبایی

تنظیم: هدهدی، گروه دین و اندیشه تبیان



:: ادامه مطلب
حضور قلب در نماز یعنی چه؟
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : سه شنبه 15 اسفند 1391 
مهر یا حسین کربلا نماز

انسان در مسیر زندگی دنیایی خویش، لحظاتی شیرین و به یاد ماندنی را تجربه می کند که شیرینی آن، همیشه در کام وجودش ماندگار است. از بین تمام این لحظات، شیرین ترین لحظات عمر یک مؤمن واقعی، لحظاتی است که با خدای بی نیاز به خلوت نشسته و به راز و نیاز و عبادت با حضرت حق می پردازد.

البته این شیرینی را، انسانی می تواند احساس کند که طعم ایمان واقعی را از عمق جانش چشیده باشد. چنین کسی هرگز حاضر نیست که این لحظه ی زیبا و دلربا را با تمام دنیا و آنچه در آن است معاوضه نماید.

او در حال عبادت و نماز که زیباترین مصداق عبادت است، به معشوق واقعی خویش دست یافته و از خلوت با او به چنان لذّتی دست یافته که در کل این عالم، برای آن مانندی نمی بیند، و لذا به هیچ قیمتی حاضر نیست آن را از دست بدهد.

در میان عبادات، هیچ عبادتی به مانند نماز، نمی تواند قلب کوچک آدمی را به دریای بی کران رحمت الهی وصل نماید، و روح انسان را از سرچشمه ی فیوضات بی انتهای خداوند بی همتا، سیراب نماید.

لحظه ی نماز، باشکوه ترین لحظه ی ارتباط انسان سراپا نیاز به وجود مطلق بی نیاز است. در حقیقت آن لحظه ی نورانی، فرصتی است طلایی که خداوند مهربان، بر ما منّت نهاده و از سر لطف و محبّتی که به بندگانش دارد، آن را در اختیار ما قرار داده، تا در آن فرصت زیبا، بتوانیم، قلب و جان خود را از عالم طبیعت و خاک، جدا نموده و روحمان را به عالم بالا پرواز داده و در سایه ی این پرواز ملکوتی، به جان خود صفا و جلاء بخشیم.

سرور عالم، پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) در کلامی زیبا، نماز را به سر انسان تشبیه نموده و می فرماید: «مَوضعُ الصَلاةِ مِن الدینِ کَمَوضعِ الرأسِ مِنَ الجَسَد»1 ؛ جایگاه نماز در دین، همانند جایگاه سر در بدن است.

این تشبیه زیبا، در کلام نورانی حضرت بدین خاطر است که، در بدن آدمی هر عضوی از اعضاء بدن به نوبه ی خود، وظیفه ای مهمّ را عهده دار هستند، ولی در این میان نقش سر، از همه مهمّتر است، زیرا مغز که فرمانده ی بدن بوده و تصمیم گیری ها در آن انجام می گیرد، در سر انسان قرار گرفته است.

الله اکبر با نور دلربای خود به ما می گوید خدا بزرگتر است از اینکه با قلم و بیان ناچیزمان وصف شود، بزرگتر از فکر و خیال ما، بزرگتر از هوسها و وسوسه های شیطانی و جلوه های دنیا، این است آن راز نهفته در ذکر نورانی «الله اکبر»، راستی اگر واقعا خدا در نظر ما بزرگتر از هر چیزی باشد و کلمه ی «الله اکبر» از عمق جان ما برآید، دنیا با تمام جاذبه ها و جلوه هایش، در نظر ما کوچک و بی مقدار خواهد شد که نتیجه ی چنین حالتی، حضور جانانه و عاشقانه در نماز است.

بنابراین به یقین می توان گفت: بدن منهای سر، موجود بی خاصیتی است که فاقد هرگونه ارزش است، در ساختمان دین ما نیز، نماز همانند سر در بدن آدمی است، که اگر نباشد، پایه ی ساختمان دین ما، سست شده و از ارزش ساقط می شود.

 

 

حضوری عاشقانه

آدمی در این کره ی خاکی همیشه آرزوهایی را در آسمان ذهن خود به زیباترین شکل نقاشی نموده و برای رسیدن به آنها، نهایت تلاش خود را انجام می دهد. طبیعی است که از میان انبوه آرزوهایش یکی از آنها، بیشتر خودنمایی کرده و چون ستاره ای چشمک زنان از او دلربایی می کند، مؤمنین خداجویی نیز، از این امر مستثنی نبوده، آنها در صفحه ی قلب خود آرزویی را حک نموده اند که از نظر اهمیّت، در حدی است که بیان و قلم از توصیف آن عاجز است.

آن آرزوی نورانی و آسمانی که همواره فکر و اندیشه مؤمن را به خود مشغول نموده این است که به هنگام اوقات معنوی نماز، نمازی آبرومند را به درگاه الهی تقدیم نموده، به گونه ای که در آن حضوری عاشقانه در محضر خداوند بی نیاز داشته باشد که در لسان ادبیات اسلامی، از آن به حضور قلب تعبیر می شود.

 

 

معنای حضور قلب

حضور قلب در نماز به این معنا است که انسان در نماز، دل را با زبان همراه نماید، به گونه ای که با تمام وجود، خود را در محضر خداوند بی مثال ببیند و تمام توجّه و حواس خود را به سوی آن قدرت بی نظیر، متمرکز نماید، و به تعبیر عوامانه، شش دانگ حواسش نزد خداوند بی همتا باشد.

در نماز، باید تمام مملکت باطن را در اختیار حضرت حق قرار داده و با چشم دل به جمال یار بنگریم تا شربت حیاتبخش عشق را به ما چشانده و با آن عمق وجودمان را سیراب نماییم.

نمازی که در آن انسان، فقط زبانش ذکر خدا بگوید و دلش جای دیگر باشد، عین نفاق و دورویی است. ششمین اختر تابناک آسمان ولایت امام صادق(علیه السلام) در مورد چنین اشخاصی می فرماید: خداوند به چنین نمازگزارانی خطاب می کند: «اَتَخدَعُنی؟ و بِعّزَّتی وَ جَلالی، لاُ حرّمنّک حلاوةَ ذکری، لا حجبنّکَ عَن قُربی و المَسَرَّة بِمناجاتی.»2 آیا با من حیله گری و نیرنگ می کنی؟ سوگند به عزّت و جلال خودم، شیرینی یاد خود را از تو می گیرم و تو را از مقام قرب خویش و لذّت مناجاتم محروم می کنم.

در میان عبادات، هیچ عبادتی به مانند نماز، نمی تواند قلب کوچک آدمی را به دریای بی کران رحمت الهی وصل نماید، و روح انسان را از سرچشمه ی فیوضات بی انتهای خداوند بی همتا، سیراب نماید.

نماز

راستی چه عذابی بالاتر از این، که انسان از ذکر و یاد خدا و از خلوت با خدا لذت نبرد! عذابی است دردناک که قلب و جان آدمی را به آتش می کشد.

گاهی انسان، در کنار دوستانش ساعتها به سخن می نشیند بدون اینکه احساس خستگی و ناراحتی کند ولی همین شخص در نماز احساس خستگی دارد و نماز خواندن برای او ملال آور است و این نیست مگر به خاطر عدم حضور قلب در نماز. در حقیقت توجّه قلبی نداشتن به خدا، لذت عبادت را از او گرفته و لذا طبیعی است که در نماز احساس خستگی و ناراحتی داشته باشد.

 

 

راز نهفته در کلمه ی «الله اکبر»

اگر مؤمن بخواهد در نماز، حلقه ی جان خود را به چشمه ی زلال محبت الهی پیوند زده و با شور و اشتیاقی فراوان با معبود خویش، سخن بگوید و نمازی جانانه به درگاه او تقدیم نماید، باید در کلمه ی زیبای «الله اکبر» دقت نموده و با تمام وجود در پی یافتن پیام آن باشد، زیرا در باطن این ذکر شریف رازی نهفته است که حضور قلب در نماز، بدون دست یافتن به آن ناممکن است. الله اکبر با نور دلربای خود به ما می گوید خدا بزرگتر است از اینکه با قلم و بیان ناچیزمان وصف شود، بزرگتر از فکر و خیال ما، بزرگتر از هوسها و وسوسه های شیطانی و جلوه های دنیا، این است آن راز نهفته در ذکر نورانی «الله اکبر»، راستی اگر واقعا خدا در نظر ما بزرگتر از هر چیزی باشد و کلمه ی «الله اکبر» از عمق جان ما برآید، دنیا با تمام جاذبه ها و جلوه هایش، در نظر ما کوچک و بی مقدار خواهد شد که نتیجه ی چنین حالتی، حضور جانانه و عاشقانه در نماز است.

بنده ای که چنین نماز جانانه ای به درگاه الهی تقدیم نموده باید بداند که خدا نیز در مقابل، پاداشی جانانه برای او در نظر گرفته است. عزیز عالم، پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) در این باره می فرماید: «مَن صَلی رَکَعتَعین و لَم یُحدِث فیهِما نَفسَهُ بِشیء مِن اُمورِ الدُنیا غَفَرَ الله لَهُ ذُنوبَهُ.»3 هر کس دو رکعت نماز به جا آورد و در آن ذهنش به هیچ یک از امور دنیایی مشغول نباشد، خداوند گناهش را می آمرزد؛ یعنی صفحه ی قلبش از چرک و کثافت گناه پاک و آینه ی دلش، صاف و شفاف شده، به گونه ای که نور رحمت الهی را در دل خود احساس می کند که این پاداشی است که هرگز نمی توان برای آن قیمتی تعیین نمود.

گاهی انسان، در کنار دوستانش ساعتها به سخن می نشیند بدون اینکه احساس خستگی و ناراحتی کند ولی همین شخص در نماز احساس خستگی دارد و نماز خواندن برای او ملال آور است و این نیست مگر به خاطر عدم حضور قلب در نماز. در حقیقت توجّه قلبی نداشتن به خدا، لذت عبادت را از او گرفته و لذا طبیعی است که در نماز احساس خستگی و ناراحتی داشته باشد.

 

نمازی آبرومند

امام باقر علیه السلام در شأن پدر بزرگوار خود امام سجاد علیه السلام می فرماید: آن حضرت در شبانه روز، هزار رکعت نماز می خواند، او در نخلستان دارای پانصد نخله خرما بود، در کنار هر یک از آن نخله ها، دو رکعت نماز می خواند، هنگامی که به نماز می ایستاد، رنگش تغییر می کرد، حال او در نماز چون حال برده ی ذلیل در برابر پادشاه بزرگ بود، اعضاء بدنش می لرزید و به گونه ای نماز می خواند که گویی آخرین نماز اوست و هرگز بعد از آن زنده    نمی ماند.

شبی مشغول نماز بود، یکی از پسرانش در کنارش به زمین افتاد و دستش شکست. اهل خانه جیغ و فریاد کشیدند، همسایه ها آمدند و شکسته بند آوردند، آن کودک از شدّت درد فریاد می کشید، شکسته بند، دست او را بست ولی امام سجاد(علیه السلام) از این فریادها و صداها، چیزی نشنید، تا این که صبح آن شب، حضرت با کمال تعجب دیدند که دست فرزندش به گردنش آویزان است! فرموده: چه شده؟! ماجرا را به سمع حضورش رساندند.

در مورد دیگری او در حال سجده نماز بود، آتش سوزی سختی در خانه حضرت رخ داد، حاضران فریاد می زدند: «یابنَ رَسُول الله النارُ النارُ»؛ ای فرزند رسول خدا! آتش آتش.

آن حضرت، سر مبارک را بلند نکرد تا این که آتش خاموش گردید، پس از سجده به آن حضرت گفته شد: چه چیز شما را از توجه به آتش سوزی بازداشت؟! در پاسخ فرمود: «اَلَهَتنی عَنها النارُ الکبری»؛ آتش عظیم دوزخ مرا از توجه به این آتش سوزی، غافل ساخت.4

 نوشته مهدی صفری – گروه دین و اندیشه تبیان


پی نوشت ها:

1- نهج الفصاحه، ج 3075

2- محجة البیضاء، ج 1، ص 385

3- جامع السعادات، ج 3، ص 327

4- بحارالانوار، ج 46، ص 80

 

 



:: ادامه مطلب
چرا در نماز حواس پرت هستیم؟
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : سه شنبه 15 اسفند 1391 
نماز فکر کودک

در زندگی دنیا، اوج محبت و علاقه و دلدادگی یک شخص نسبت به دیگری را، در محبت مادر، نسبت به فرزندش می بینیم. مادر اگر بخواهد نهایت علاقه خود به فرزندش را ابراز نماید، با دریایی از احساس به فرزندش می گوید: فرزندم تو، تو نور چشم منی.

پیامبر عزیز اسلام(صلی الله علیه و آله) نیز وقتی می خواهد، نور چشم خود را معرفی نماید، با قلبی سرشار از ایمان و دلی لبریز از احساس می فرماید: «جُعِلَ قُرّةُ عینی فی الصَّلاةِ»1 خداوند، نور چشم من را در نماز قرار داده است.

این سخن لطیف و زیبا از سرور عالم، حاکی از وجود نور معنوی فراوان در این فریضه ی مهمّ الهی است. در حقیقت می توان گفت: نماز، چون خورشیدی است فروزان که با نور معنوی خود، آسمان وجودمان را نورانی کرده و به مملکت درون ما صفا و جلاء بخشیده است.

کلام نورانی خداوند یکتا در قرآن مجید و کلمات گهر بار معصومین(صلوات الله علیهم اجمعین) بیانگر آن است که نماز، دارویی معجزه آسا جهت التیام دردهای بی درمان روحی و روانی است. ولی با کمال تأسف باید گفت: که گاه می شود همین نماز نه تنها به ما آرامش نمی بخشد، بلکه چه بسا از ما سلب آرامش نموده و با شعله ورتر کردن آتش درون، خاطر ما را آزرده می نماید!

این آزردگی خاطر بدین جهت است که: ما به هنگام نماز، می خواهیم، نمازی عاشقانه و جانانه به درگاه خداوند بی نیاز تقدیم نماییم، نمازی که در آن حلقه ی جان خود را به دریای محبّت الهی پیوند زده و با دلی لبریز از شور و اشتیاق در پیشگاه خداوند بی همتا، حاضر شویم. ولی با آه و حسرتی برخاسته از جان، باید گفت که: در این لحظه با شکوه، با غول هولناکی به نام حواس پرتی روبرو هستیم. برای مؤمن، حواس پرتی، چون سوهانی است که روح و جان او را می خراشد و فکر و خیالش را آشفته می سازد.

در واقع، نماز، چون غنچه ای است زیبا، که در انتظار شکفتن است و اگر قرار است که گل کند و با عطر دلربای خود، فضای روح ما را خوشبو کند، باید موانعی که سر راه آن سبز شده اند، شناسایی و برداشته شوند.

در روایتی زیبا و دلنشین امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «پدرم می فرمود: هیچ چیزی مانند گناه قلب را تباه نمی کند، زیرا قلب پیوسته به گناه تن در می دهد تا جایی که گناه بر قلب چیره می شود و قلب را وارونه می سازد.» 

ما در این نوشتار برآنیم که، به بیان مهمترین عوامل حواس پرتی در نماز بپردازیم تا با شناختن این عوامل، بتوانیم کمر همت را بسته و با تمام قوا، به جنگ این عوامل مخرب که چهره ی زیبای نماز را در نظر ما، مخدوش و زشت نموده است، برویم.

 

 

عوامل حواس پرتی در نماز:

1) دل بستگی به دنیا

از مهمترین عوامل حواس پرتی در نماز، دل بستگی به دنیا و اسارت و فریفتگی در برابر آن است. به هنگام نماز، ما باید به طور کل خود را از دنیا جدا نموده و دنیا را با تمام زشتی ها و زیبایی هایش، خوشی ها و ناخوشی هایش، به حال خود رها نموده و با تمام وجود خود را در محضر خداوند بی همتا دیده و صفحه ی قلب خود را در اختیار آن معشوق واقعی قرار داده و تنها به او دل بسته و با او باشیم.

ششمین اختر تابناک آسمان ولایت امام صادق(علیه السلام) در کلامی زیبا و دلنشین در این باره می فرماید: (هنگام نماز، از دنیا و آنچه در آن است، مأیوس شو و تمام هدف و توجه ات به خدا باشد و یاد روزی باش که در برابر عدل الهی قرار می گیری.)2 خداوند مهربان در کلام نورانی خود دنیا را به عنوان بازیچه معرفی نموده و به زیبای می فرماید: «اِنَّما الحیوةَ الدُنیا لعبٌ وَ لَهوٌ» 3 همانا زندگی دنیا، بازیچه و سرگرمی است.

حال که دنیا، بازیچه و سرگرمی است، ما باید هوشیار باشیم که دنیا ما را به بازی نگرفته و با ناز و عشوه گری و با رزق و برق خیره کننده ما را سرگرم خود نکند.

در عالم تشبیه، می توان گفت: دنیا چون تازه عروسی است که خود را به انواع زینتها آراسته و با ناز و عشوه و طنازی از ما دلربایی می کند و ما نیز با دیدنش عاشق دلباخته ی او گشته و چون عاشقی مجنون در راه وصلش می کوشیم، غافل از این که خدا از هر زیبایی، زیباتر است. ما زیبایی خدا را ندیده ایم که به زیبایی دنیا دل بسته ایم، زیبایی او در حدّی است که اگر کسی به آن دست یابد، به هیچ قیمتی حاضر نیست، لحظه ای در زندگی، بدون خدا باشد.

ای علی، اگر دنیا، به اندازه ی بال پشه ای نزد خداوند متعال ارزش داشت، جرعه ای از آب دنیا را به کافر نمی داد. بنابراین دنیایی که به اندازه ی یک بال پشه در درگاه الهی ارزش ندارد، نباید صفحه ی قلب ما را از عشق و محبت خود پر نماید، به گونه ای که در آن جایی برای عشق و محبّت خداوند بی مثال باقی نماند.

نماز سبک

ناگفته نماند دنیای پست و فرومایه، ارزش آن را ندارد که به هنگام نماز فضای روح خود را با فکر و خیال آن آلوده سازیم و به خسارتی فراوان که جدایی قلب و جانمان از دریای بی کران رحمت الهی باشد، گرفتار شویم.

سرور گرامی اسلام پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در یکی از وصایای نورانی خویش به امیر بیان علی ابن ابی طالب (علیه السلام) می فرماید: (یا علی: «اِنَّ الدُنیا لو عدلت عندالله تَبارک و تعالی جُناحَ بَعوضهً لَما سقی الکافِرَ منها شربهً مِن ماءِ.»)4 ای علی، اگر دنیا، به اندازه ی بال پشه ای نزد خداوند متعال ارزش داشت، جرعه ای از آب دنیا را به کافر نمی داد. بنابراین دنیایی که به اندازه ی یک بال پشه در درگاه الهی ارزش ندارد، نباید صفحه ی قلب ما را از عشق و محبت خود پر نماید، به گونه ای که در آن جایی برای عشق و محبّت خداوند بی مثال باقی نماند.

در روایتی زیبا و دلنشین امام صادق(علیه السلام) در این باره می فرماید: «القَلبُ حَرَمُ الله فَلا تُسکِن حَرَم اللهَ غَیرَالله»5 قلب حرم خداست، در حرم خدا غیر خدا را جای نده.

پس اگر ما در پی نمازی عاشقانه به درگاه محبوب واقعی خویش هستیم باید خانه قلب را به صاحب اصلی آن که خدا باشد واگذار نموده و به طور کل محبّت دنیا را از آن زدوده و محبّت خدا را در آن جای دهیم.

 

 

پیدا کردن گمشده در نماز

دل بستگی به دنیا، به اندازه ای خطرناک است که در اثر آن ممکن است کم ارزش ترین مال آن هم برای ما دردسر درست کند.

«نقل می کنند شخصی به نام ابوالعباس جوالیقی روزی جوالی(کیسه ای) را به کسی داد و فراموش کرد به چه کسی داده و هر چه فکر کرد به یادش نیامد. روزی به نماز ایستاده بود، که ناگهان یادش آمد که جوال را به چه کسی داده است. به مغازه رفت و به شاگرد خود گفت: یادم آمد که جوال را به چه کسی داده ام. شاگردش گفت: چگونه یادت آمد؟ ابوالعباس گفت: در نماز بودم که ناگهان یادم آمد. شاگرد گفت: ای استاد، پس شما نماز نمی خواندی، جوال پیدا می کردی. ابوالعباس از این سخن چنان تحت تأثیر قرار گرفت که کار را رها کرده و به تحصیل علم و تهذیب نفس پرداخت و به جایی رسید که تفسیری از خود به یادگار گذاشت.)6

ما به هنگام نماز، می خواهیم، نمازی عاشقانه و جانانه به درگاه خداوند بی نیاز تقدیم نماییم، نمازی که در آن حلقه ی جان خود را به دریای محبّت الهی پیونده زده و با دلی لبریز از شور و اشتیاق در پیشگاه خداوند بی همتا، حاضر شویم. ولی با آه و حسرتی برخاسته از جان، باید گفت که: در این لحظه با شکوه، با غول هولناکی به نام حواس پرتی روبرو هستیم. برای مؤمن، حواس پرتی، چون سوهانی است که روح و جان او را می خراشد و فکر و خیالش را آشفته می سازد.

در پایان این مطلب تذکر این نکته ضروری است که از دیدگاه خداوند متعال، دنیایی پست و مذموم است که انسان آن را به عنوان هدف در زندگی خود تلقی نموده باشد؛ به گونه ای که تمام تلاش و همّتش را صرف دستیابی به آن نماید. ولی اگر دنیا پلی باشد برای رسیدن به آخرت به گونه ای که آن را وسیله ای بداند برای امرار معاش و اداره ی امور زندگی و نه بیشتر، این دنیا نه تنها مذموم نیست بلکه ممدوح و پسندیده است و لذا ما شاهدیم که در روایات معصومین(صلوات الله علیهم أجمعین) به شدّت با ترک دنیا و عزلت نشینی مخالفت شده است.

 

دل بر این پیرزن عشوه گر دهر مبند

 

 

کاین عروسی است که در عقد بسی داماد است

 

 

2) آلودگی به گناهان

آلودگی به گناه

یکی دیگر از عوامل مهمّ حواس پرتی در نماز، آلودگی به گناه است؛ زیرا انسان زمانی می تواند قلب و روحش را متوجه آن قدرت بی همتا نماید، که فضای ذهنش به جای دیگر متوجه نباشد، در حالی که انسان گنهکار دائماً فکرش با گناهان مأنوس است و همواره به آنها فکر می کند و لذا طبیعی است که در نماز به بلاء حواس پرتی مبتلا  شود. مضافاً بر اینکه انسان زمانی می تواند به چیزی توجه کند که با آن مأنوس باشد و از بودن با آن لذت ببرد، در حالی که گناه این اُنس معنوی را بر هم زده و با طعم تلخش، ذائقه ی روحمان را تلخ می کند، نتیجه این تخلی چیزی نیست جز لذت نبردن از عبادت و نماز و در نهایت افتادن در چاله ی حواس پرتی.

در روایتی زیبا و دلنشین امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «پدرم می فرمود: هیچ چیزی مانند گناه قلب را تباه نمی کند، زیرا قلب پیوسته به گناه تن در می دهد تا جایی که گناه بر قلب چیره می شود و قلب را وارونه می سازد.»7

این روایت زیبا بیانگر این مطلب است که: انسان گنهکار در اثر وارونه شدن قلبش از دریای رحمت الهی بی نصیب گشته که نتیجه ی آن چیزی نیست جزء محرومیت از لذّت عبادت.

البته ناگفته نماند اینکه می بینیم انسان، در منجلاب گناه گرفتار شده و نمی تواند از لذّت ساختگی آن دست بردارد، بدین خاطر است که ذائقه ی روحش طعم شیرین و لذت بخش خلوت با خدا را نچشیده است و الا هرگز حاضر نمی شد که این لذّت معنوی را به آسانی به تاراج گذاشته و در مقابل، لذّت گناه را به جان و دل خریداری نماید.

نماز، چون غنچه ای است زیبا، که در انتظار شکفتن است و اگر قرار است که گل کند و با عطر دلربای خود، فضای روح ما را خوشبو کند، باید موانعی که سر راه آن سبز شده اند، شناسایی و برداشته شوند

 

گوهرشاد خانم و جوان عاشق

گوهرشاد خانم(همسر شاهرخ میرزا و عروس امیر تیمور گورکانی) سازنده ی مسجد معروف گوهرشاد مشهد، پیش از ساختن مسجد به دست اندرکاران گفت: از محل آوردن مصالح ساختمانی تا مسجد برای حیوانات باربر ظرفهای آب و علف بگذارید، مبادا حیوانی در حال گرسنگی و تشنگی بار بکشد. از زدن حیوانات پرهیز کنید، ساعات کار باید معین باشد و مزد مطابق زحمت داده شود و...

گوهرشاد خانم، بیشتر وقتها خود جهت هدایت و سرکشی حاضر می شد و دستورات لازم را می دارد. روزی یکی از کارگران به طور ناگهانی چشمانش به صورت او افتاد و در اثر همین نگاه، آتش عشق در وجودش شعله ور گشته و عاشق دلباخته ی او شد؛ اما در این باره نمی توانست چیزی بگوید تا اینکه غم و غصه ی فراوان او را مریض کرد. به خانم گزارش دادند که یکی از کارگران که با مادرش زندگی می کرد مریض شده است. بعد از شنیدن این ماجرا خانم به عیادتش رفت و علّت را جویا شد. مادر کارگر جوان گفت: او عاشق شما شده است. خانم با اینکه عروس شاهزاده بود، اما هیچ ناراحت نشد! به مادر جوان گفت: باشد، وقتی من از همسرم جدا شدم با او ازدواج می کنم ولی به شرط اینکه مهریه من را قبل از ازدواج بپردازد و آن این است که چهل شبانه روز در محراب این مسجد نیمه کاره عبادت کند. جوان پذیرفت، چند روز از پی عشق او عبادت کرد؛ ولی با توجّه خاص امام رضا (علیه السلام) حالش تغییر یافت.

پس از چهل روز از حالش جویا شد، جوان به فرستاده ی خانم گفت: به خاطر لذّتی که در اطاعت و بندگی خدا یافتم، از لذت نفس شهوانی پرهیز کرده ام.8

 

اگر لذت ترک لذت بدانی

 

 دگر لذّت نفس، لذّت ندانی

 

نوشته مهدی صفری- گروه دین و اندیشه تبیان


1- بحارالانوار، ج 79، ص 139

2- محجة البیضاء، ج 1، ص 382

3- سوره حدید، آیه 20

4- کتاب وصایا الرسول لزوج البتول، وصیت 178، ص 63

5- بحارالانوار، ج 67، ص 25

6- برگرفته از کتاب چهل داستان درباره نماز و نمازگزار، نوشته یدالله بهتاش

7- وسائل الشیعه، کتاب جهاد النفس، حدیث 362

8- کتاب هزار و یک حکایت اخلاقی، نوشته محمد حسین محمدی



:: ادامه مطلب
نماز حقیقی و واقعی
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1391 

حمد یک احساس پاک درونی انسانی است و از اعماق روح هر انسان سرچشمه می گیرد که جمال و جلال را بستاید و در مقابل عظمت خاضع باشد و این است که سوره حمد مستلزم معرفت الهی است، یعنی تا انسان نسبت به خداوند معرفت کامل پیدا نکند نمی تواند یک سوره حمد را درست و صحیح و به صورت واقعی که لقلقه لسان (ذکر بدون حضور قلب) نباشد، بخواند.

مثلا ملاحظه کنید که شما وقتی به انسانی برخورد می کنید که دارای روح بسیار متعالی و بزرگی است و دارای ملکات و فضائلی تشخیص می دهید، و هنگامیکه به او نیازی پیدا کردید دریافتید که وی بدون هیچگونه چشمداشتی در رفع نیاز شما دریغ نداشته و خیر و احسان او به شما رسیده است، اکنون که شما در مقابل عظمت روحی این شخص خاضع گشته اید اگر نامی از او در محفلی برده شود شما همچون بلبلی که در مقابل گل قرار گرفته، عاشق وار به مدح او سخن آغاز کرده و از ته دل او را می ستایید.

این ستایش از عمق روحتان سرچشمه گرفته و چه بسا با این ستودن؛ احساس لذت و راحت می نمایید. در نماز، انسان یک چنین حالتی دارد و ما معتقدیم و بارها گفته ایم که عبادت لازمه شناخت خداوند است و تا خداشناسی کامل نگردد عبادت اوج نمی گیرد.
در نماز حمد را مخصوص خدا می دانیم. یعنی ذاتی که قطه نظر از کارهای او و احسان او به خودم و قبل از اینکه من به آغاز و انتهای علم و دانش و آفرینش خودم واین گیتی پهناور نظر داشته باشیم، او خودش شایسته حمد است و او را باید بستاییم.

البته این درجه را همه کس نمی تواند ادعا کند و آن امام علی علیه السلام است که می گوید: «الهی ما عبدتک طعما فی جنتک و لا خوفا من نارک بل وجدتک اهلا للعبادة فعبدتک»؛ پروردگارا! اینکه من تو را پرستش می کنم نه برای بهشت توست و نه برای ترس از جهنم تو. اگر بهشت و جهنمی هم خلق نمی کردی من تو را چون شایسته پرستش هستی عبادت می کردم.
پرستش من برای این نیست که مرا خلق کردی و به من احسان نمودی و نه چون در آخرت به عبادت کنندگان بهشت می دهی بلکه چون تو هستی و تو لایق پرستشی!

در نهج البلاغه تلقی عبادت برای عابدین به سه نحو تقسیم شده است آنجا که می فرماید: «قوم عبدوا الله رغبة فتلک عبادة التجار و قوم عبدوا الله رهبة فتلک عبادة العبید و قوم عبدوا الله شکرا فتلک عبادة الاحرار»؛ گروهی برای احسان های خدا او را عبادت می کنند که آنان بازرگانانند و گروهی از ترس او را عبادت می کنند آنان نیز بردگانند و گروهی نیز از روی شکر عبادت می کنند این گروه آزادگانند.
و به قول سعدی در بوستان:

::اگر از دوست چشمت به احسان اوست *** تو در بند خویشی نه در بند دوست::
::خلاف طریقت بود کاولیاء *** تمنا کنند از خدا جز خدا::

منبع : آشنایی با قرآن 1و2، صفحه 91-89



:: ادامه مطلب
نماز و تسلط بر قوه خیال
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1391 

نماز برای حضور قلب است. اصلا حضور قلب یعنی چه؟ این مسأله حضور قلب خیلی تعبیر عجیبی است. حضور قلب یعنی دل حاضر باشد و غایب نباشد، یعنی تو وقتی نماز می خوانی و رویت به طرف قبله است، حاضر غایب کن، ببین دلت در نماز حاضر است یا غایب؟
شما در اول نماز دلتان را حاضر غایب می کنید و او حاضر می شود. دلتان هم می خواهد حاضر باشد. تا می گویید الله اکبر، بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، یک وقت می بینید این شاگرد کلاس فرار کرده؛ شما درس را از اول تا آخر داده اید ولی خود شاگرد در کلاس نبوده است.

وقتی که ما نماز می خوانیم و می گوییم الحمدلله رب العالمین داریم به دل خودمان تفهیم می کنیم، به روح خودمان تلقین می کنیم، اما وقتی السلام علیکم و رحمةالله و برکاته گفتیم می بینیم این جسم ما، یعنی زبان ما، اعضاء و جوارح ما، مشغول درس دادن به دل ما بوده است و شاگرد کلاس، این دل بوده است اما متأسفانه در اینجا وضع به گونه ای بوده که ما درس را داده ایم، شاگرد، اول کلاس گفته حاضر و فرار کرده است و ما درس را داده ایم و هدر درس داده ایم.

به ما گفته اند حضور قلب، دل تو در نماز حاضر باشد و غایب نباشد. در این زمینه هم باز مطالب زیادی است؛ روایتی هست از امام رضا علیه السلام، حدیثی هست از پیامبر اکرم|رسول اکرم صلی الله علیه و آله و از علما کسی که بهتر از همه این مطلب را بیان کرده شیخ الرئیس بوعلی سیناست.

در باب عبادت عارف می گوید: «العبادة عندالعارف ریاضة ما لهممه و قواه المتخیلة والمتوهمة لیجرها بالتعوید عن جناب الغرور الی جناب القدس» (این مضمون عین مضمون حدیث است، درست است که بوعلی از پیغمبر و ائمه گرفته است) می گوید آدم عارف که عبادت می کند، یک آدم دانا و شناسا وقتی که عبادت می کند، در عبادت بیش از هر چیزی به تمرکز قوه خیال خودش اهمیت می دهد که ذهن متوجه خدا بشود و قوه خیال همیشه حاضر باشد و از سر این کلاس فرار نکند.

منبع : آزادی معنوی، صفحه 111



:: ادامه مطلب
 

 


 
» تعداد مطالب : 2884
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2894267
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391 
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396