
روح نماز
نماز باز دارنده از فحشا و منكرات است. نماز و صلات از وصلت و پیوند است، یا از زیارت و دیدار. حضرت امیر علیه السلام در تفسیر قد قامت صلواة فرموده : یعنى وقت دیدار یا رحمت فرا رسید. (1)
پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله فرمود: هر كس نمازش او را از زشتى و گناه باز ندارد، از خدا دورتر میشود. نماز كسى كه از نمازش اطاعت نمیكند نماز نیست. اطاعت نماز یعنى بازداشتن از گناه و زشتى.
روایت است یكى از انصار همراه پیامبر نماز میخواند، ولى مرتكب گناه میشد. به پیامبر گفتند، فرمود: بالاخره روزى نمازش از گناه باز خواهد داشت چندى نگذشت كه توبه كرد!
امام صادق علیه السلام فرمود: هر كس میخواهد بداند نمازش قبول شده یا نه، بنگرد آیا نمازش او را از فحشا و منكر باز داشته است یا نه؟ به هر مقدار كه باز داشته، همان مقدار از نمازش پذیرفته شده است. نماز بى روح تأثیرى در جلوگیرى از گناه ندارد. و این حقیقتى قرآنى است. نمازى كه خاصیت بازدارندگى از گناه را نداشته باشد، تنها شكلى از نماز و اسكلتى بى روح است. هر مقدار كه نماز روح داشته باشد، تاثیر گذار است. نماز بى روح نوعى نفاق است. نفاق آنست كه خشوع اندام، بیش از خشوع دل و درون باشد. هر مقدار از نماز كه فاقد روح باشد، به سوى خدا بالا نمیرود. آیات و روایات نشان میدهد نماز، تنها اعمال و حركات ظاهرى نیست.
خداوند میفرماید "واى بر نمازگزارانى كه در نمازشان اهل سهو و سهل انگارى هستند". این آیه غفلت نمازگزاران را مذمت و سرزنش میكند، با آن كه نماز میخوانند. مؤمنانى رستگارند كه در نمازشان خاشع باشند. نماز را براى یاد من بر پا دار. نماز را در حال مستى نخوانید تا آنكه بدانید چه میگویید.(2) گفتهاند مستى، هم مستى شراب است و هم مستى دنیا، چرا كه مست نمیفهمد چه میگوید.
امام صادق فرمود: هر كس میخواهد بداند نمازش قبول شده یا نه، بنگرد آیا نمازش او را از فحشا و منكر باز داشته است یا نه؟ به هر مقدار كه باز داشته، همان مقدار از نمازش پذیرفته شده است. نماز بى روح تأثیرى در جلوگیرى از گناه ندارد
پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله فرمود: خداوند به نمازگزارى كه قلبش همراه دلش حاضر نباشد نمینگرد. وقتى نماز واجب میخوانى، سر وقت بخوان، به گونه نماز وداع كننده اى كه میترسد دیگر بازگشتى نداشته باشد. یعنى گویا آخرین نماز است.
حضرت ابراهیم كه درود خدا بر او باد هنگام نماز و نیایش، نالهاش از مسافتی طولانی شنیده میشد و در نمازش مثل بیمناكان، زارى میكرد. به نقل از یكى از همسران پیامبر: رسول خدا صلى الله علیه و آله با ما مشغول صحبت بود، وقت نماز كه میرسید گویى ما را نمیشناخت.
امیرالمومنین علیه السلام هنگام وضو از بیم خدا رنگ از چهرهاش میپرید و هر گاه وقت نماز میرسید، میلرزید و رنگ به رنگ میشد. علت آنرا پرسیدند، فرمود: هنگام اداى امانتى رسیده است كه آسمانها و زمین از پذیرفتن آن ابا كردند و ترسیدند.
امام حسن مجتبى علیه السلام وقتى از وضو گرفتن فارغ میشد، رنگش عوض میشد. وقتى از او پرسیدند فرمود: كسیكه كى خواهد بر خداى صاحب عرش وارد شود، سزاوار است رنگ ببازد.!
امام سجاد هنگام وضو رنگش دگرگون میشد، خانواده اش پرسیدند این چه حالتى است كه هنگام وضو پیدا میكنى ؟ فرمود: آیا میدانى در حضور چه كسى میخواهم بایستم ؟ گاهى در نماز عبا از دوشش میافتاد، ولى آنرا درست نمیكرد تا نمازش پایان یابد، علت را پرسیدند، فرمود: میدانید در برابر چه كسى ایستاده بودم؟ نماز بنده به مقدارى پذیرفته است كه اقبال و توجه قلبى داشته باشد.
وقتى امام سجاد علیه السلام به نماز میایستاد، مثل تنه یك درخت بى حركت بود، مگر آنچه را باد تكان دهد!
1- الصلاه فى الكتاب و السنة، ص 146
2-نساء، آیه 43
نماز عارفانه، جواد محدثى، ترجمه اسرار الصلواة، میرزا جواد ملكى تبریزى
منبع : تبیان
:: ادامه مطلب

اشاره:
دم دمای غروب بود؛ غروب یك روز دل انگیز بهاری، شتابزده و سراسیمه وارد مسجد شد. با عجله وضویی ساخت و به نماز ایستا د. من كه از نزدیك ناظر این منظره بودم نا خود آگاه به یاد حدیثی افتادم از امام صادق علیه السلام كه در واپسین لحظات زندگی به اقوام و كسان خود فرموده بودند:
مردم بدانید هر كه نماز را خوار و سبك بشمارد از شفاعت ما محروم خواهد شد.
یكی از مصادیق كوچك شمردن نماز همین است كه انسان نمازش را در آخر وقت بخواند.
مرحوم سید علی قاضی استاد اخلاق و عرفان علامه طباطبایی روزی خطاب به شاگردانشان بدین مضمون فرموده بودند:
اگر كسی بخواهد به درجات بالایی از عرفان نایل شود راهش این است كه نمازش را در اول وقت بخواند. شما تجربه كنید اگر خلاف این بود مرا تا ابد لعن كنید.
در باب اهمیت اقامه نماز در اول وقت و نیز آثار و پیامدهای سبك شمردن نماز سخن بسیار گفته اند. در این رابطه بخشی از سخنان استاد مطهری را در زیر آورده ایم.این سخنان از زبان عالمی عامل و فرزانه چون استاد شهید مطهری، شنیدنی و نكته آموز است.
سایت تبیان
ابوالقاسم شكوری
***********
«یكی از گناهان، استخفاف نماز یعنی سبك شمردن نماز است. نماز نخواندن یك گناه بزرگ است و نماز خواندن اما نماز را خفیف شمردن، استخفاف كردن، بی اهمیت تلقی كردن گناه دیگری است.
پس از وفات امام صادق علیه السلام، ابوبصیر آمد به ام حمیده تسلیتی عرض كند. ام حمیده گریست.
ابوبصیر هم كه كور بود گریست. بعد ام حمیده به ابوبصیر گفت:
ابوبصیر! نبودی و لحظه آخر امام را ندیدی، جریان عجیبی رخ داد.
امام در یك حالی فرو رفت كه تقریبا حال غشوه ای بود. بعد چشمهایش را باز كرد و فرمود:
تمام خویشان نزدیك مرا بگوئید بیایند بالای سر من حاضر شوند. ما امر امام را اطاعت و همه را دعوت كردیم. وقتی همه جمع شدند، امام در همان حالات كه لحظات آخر عمرش را طی می كرد یك مرتبه چشمش را باز كرد، رو كرد به جمعیت و همین یك جمله را گفت: «ان شفاعتنا لا تنال مستخفا بالصلوة» هرگز شفاعت ما به مردمی كه نماز را سبك بشمارند، نخواهد رسید. این را گفت و جان بجان آفرین تسلیم كرد.
امام نفرمود كه شفاعت ما به مردمی كه نماز نمی خوانند نمی رسد آن كه تكلیفش خیلی روشن است، بلكه فرمود به كسانی كه نماز را سبك می شمارند. یعنی چه نماز راسبك می شمارند؟ یعنی وقتی و فرصت دارد، می تواند نماز خوبی با آرامش بخواند ولی نمی خواند. نماز ظهور و عصر را تا نزدیك غروب نمی خواند، نزدیك غروب كه شد می رود یك وضوی سریعی میگیرد و بعد با عجله یك نمازی می خواند و فورا مهرش را می گذارد آنطرف، نمازی كه نه مقدمه دارد و نه مؤخره، نه آرامش دارد و نه حضور قلب. طوری عمل می كند كه خوب دیگر این هم یك كاری است و باید نمازمان را هم بخوانیم. این خفیف شمردن نماز است.
این جور نماز خواندن خیلی فرق دارد با آن نمازی كه انسان به استقبالش می رود، اول ظهر كه می شود با آرامش كامل می رود وضو می گیرد، وضوی با آدابی، بعد می آید در مصلای خود اذان و اقامه می گوید و با خیال راحت و فراغ خاطر نماز می خواند. السلام علیكم را كه گفت فورا در نمی رود. مدتی بعد از نماز با آرامش قلب تعقیب می خواند و ذكر خدا می گوید.
این علامت این است كه نماز در این خانه احترام دارد. نماز خوانهائی كه خودشان نماز را استخفاف می كنند، یعنی كوچك می شمارند، نماز صبحشان آن دم آفتاب است نماز ظهر و عصرشان آن دم غروب است، نماز مغرب و عشاشان چهار ساعت از شب گذشته است و نماز را با عجله و شتاب می خوانند، تجربه نشان داده كه بچه های اینها اصلا نماز نمیخوانند. شما اگر بخواهید واقعا نماز خوان باشید و بچه هایتان نماز خوان باشند نماز را محترم بشمارید، نمی گویم نماز بخوانید، بالاتر ازنماز خواندن، نماز را محترم بشمارید.
اولا برای خودتان در خانه یك مصلائی انتخاب كنید (مستحب هم هست) یعنی در خانه نقطه ای را انتخاب بكنید كه جای نمازتان باشد مثل یك محراب برای خودتان درست كنید. اگر می توانید همان طوری كه پیغمبر اكرم یك مصلی داشت، جای نماز داشت، یك اتاق را به عنوان مصلی انتخاب بكنید.
اگر اتاق زیادی ندارید، در اتاق خودتان یك نقطه را برای نماز خواندن مشخص كنید، یك جانماز پاك هم داشته باشید. در محل نماز كه می ایستید، جانماز پاكیزه ای بگذارید، مسواك داشته باشید، تسبیحی برای ذكر گفتن داشته باشید، وقتی كه وضو می گیرید اینقدر با عجله و شتاب نباشد.
پس نماز را نباید استخفاف كرد، نباید سبك شمرد، نباید انسان كوشش بكند كه در نماز فقط به واجباتش قناعت بكند و بگوید خوب، برویم ببینیم فتوای مرجع تقلید چیست؟ آیا می گوید سه تا سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر باید گفت یا یكی هم كافی است؟ خوب مجتهد باید فتوایش را بگوید.
مجتهد می گوید یكی هم كافی است، احتیاط مستحبی این است كه سه تا گفته شود. دیگر ما نباید بگوئیم حالا كه گفته اند یكی كافی است ما هم یكی بیشتر نمی خوانیم. این فرار از نماز است.
ما باید طوری باشیم كه وقتی هم كه مجتهد بما می گوید یكی واجب است و دو تای دیگر مستحب، بگوئیم ما مغتنم می شماریم و آن دو تای دیگر را هم می گوئیم.»
منبع:مرتضی مطهری، آزادی معنوی، صفحه 133 و 132-131، با اندكی تصرف
:: ادامه مطلب

یكى از ویژگیهاى مرحوم علامه طباطبایى(ره) دائم الذكر بودن ایشان بود حتى نقل شده است:
در اواخر عمر كه دچار كسالت شدید و عصبى بودند، حتى نزدیكان را نمىشناخت و از خورد و خوراك غافل بود؛ یعنى اگر لیوان آب یا غذا را به دستش مىدادند تا نمىگفتند، بخور، نمىخورد، ولى در همان حال، آهسته ذكر مىگفت و به یاد خدا بود و گویا در عالم دیگر است.
در لحظات آخر عمرش یكى از شاگردان خصوصى علامه مىگفت: از ایشان پرسیدم چه كنم در نماز به یاد خدا باشم و حضور قلب داشته باشم؟ براى شنیدن بیانات استاد، گوشم را نزدیك دهانش بردم، چند بار فرمودند:
توجه، مراقبه، توجه، مراقبه، به یاد خدا باش و خدا را فراموش نکن. (1)
پینوشت:
1- جرعههاى حیاتبخش، ص 355 .
برگرفته از کتاب پندهاى حكیمانه، ج ۳، علامه حسن حسن زاده آملى .
تنظیم گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی .
:: ادامه مطلب

نماز در میان عبادت های دیگر در قله و اوج قرار دارد تا جایی که در روایات از آن به معراج مؤمن یا ستون دین، تعبیر شده است. از طرفی تحقق یک پدیده در خارج نیاز دارد که مقتضی آن موجود و مانع آن مفقود باشد، نماز هم از این قاعده بی نیاز نمی باشد. در نماز تحقق مقتضی و رفع موانع و وصول به نماز واقعی با رعایت شرایط و آداب ظاهری و باطنی نماز ممكن است.
سخن گفتن درباره آداب باطنی نماز بسیار است اما به صورت فشرده به مواردی از آن اشاره می شود:
1. توجه به خدای متعال و چرایی عبادت:
نمازگزار باید معرفتی نسبتاً درست از خدای متعال داشته باشد و بداند که با چه کسی رو به رو می شود.
خدای متعال کمال محض است و جامع همه کمالات بلکه عین کمال است و یکی از کمالات الهی حکمت است؛ به همین دلیل تمام افعال الهی هدفمند است. و از افعال الهی، آفرینش جهان هستی و گل سرسبد آن؛ انسان است؛ و هدف آفرینش، رسیدن به کمال (تکامل) است، که این حقیقت جزء از راه صحیح (صراط مستقیم) میسر نمی شود، و صراط مستقیم همان بندگی خداوند است: (ان اعبدونی هذا صراط المستقیم) ؛ یعنی اطاعت از همه دستورات و قانون الهی که مهم ترین و بارزترین آنها، در قالب عبادت تجلی می یابد.
2. پرهیز از اموری که با عبادت منافات دارد:
میزان تأثیر اعمال بستگی کامل به زمینه های قبلی و توجه و اخلاص افراد دارد، به همین سبب عبادت در افراد تأثیرات کاملا مختلفی دارد.
پرهیز از اموری که با عبادت منافات دارد و اثر آن را خنثی می سازد، از امور بسیار مهم است؛ مانند دو مریض که هر دو به دستور پزشک عمل کرده و داروهای خود را به موقع می خورند؛ ولی یکی، از چیزهای زیان بار پرهیز می کند و دیگری اهل پرهیز نمی باشد. در این صورت سفارش و نسخه پزشک برای دومی بی اثر یا کم اثر است.
باید از اعمال ظلمت زا (گناه) پرهیز کنیم تا عبادت در باطن ما اثر کند و موجب نشاط در ما گردد. لذا در روایات وارد شده است که: تا آنجا که برایتان امکان دارد از گناه فاصله بگیرید؛ زیرا ظلمت با گناه به باطن راه می یابد، (اذا اذنب الرجل دخل فی قلبه نقطة سوداء) .
امام باقر علیه السّلام مىفرماید:
مامن شیء أفسد للقلب من خطیئة إنّ القلب لیواقع الخطیئة فماتزال به حتّى تغلب علیه فیصیّرأعلاه أسفله.
هیچ چیز براى قلب زیانبارتر از گناه نیست، چه آنكه قلب با گناه مىآمیزد و با آن گلاویز مىشود تا بالاخره گناه بر قلب چیره شده و آن را وارونه مىسازد.
یعنى قلب به حساب طبیعت اولیه، ملكوتى و رو به خداست ولى در اثر گناه چهرهاش وارونه گشته، شیطانى مىشود.
امام صادق علیه السّلام مىفرماید:
إنّ الرّجل یذنب الذّنب فیحرم صلوة اللّیل و إنّ العمل السّیّئ أسرع فی صاحبه من السّكّین فی اللّحم .
گناه انسان را از عبادت و تهجّد محروم مىسازد و لذّت مناجات با خدا را از او سلب مىكند و تأثیر گناه از كارد برنده سریعتر است .
ادامه دارد ...
منبع: سایت أیت الله هادوی تهرانی؛ بااندكی تصرف
:: ادامه مطلب

اگر تو هم مثل من این سوال برات تبدیل به یه دغدغه فکری شده پس این نکات رو بخون شاید کمکمون کنه برای حل این مشکل.
براى تحصیل خشوع و حضور قلب در نماز و سایر عبادات، امور ذیل را دقیقا توصیه مى كنیم:
1 - بدست آوردن آنچنان معرفتى كه دنیا را در نظر انسان كوچك و خدا را در نظر انسان بزرگ كند، تا هیچ كار دنیوى نتواند به هنگام راز و نیاز با معبود نظر او را به خود جلب و از خدا منصرف سازد.
2 - توجه به كارهاى پراكنده و مختلف، معمولا مانع تمركز حواس است و هر قدر انسان، توفیق پیدا كند كه مشغله هاى مشوش و پراكنده را كم كند به حضور قلب در عبادات خود كمك كرده است.
3 - انتخاب محل و مكان نماز و سایر عبادات نیز در این امر، اثر دارد، به همین دلیل، نماز خواندن در برابر اشیاء و چیزهایى كه ذهن انسان را به خود مشغول مى دارد مكروه است و همچنین در برابر درهاى باز و محل عبور و مرور مردم، در مقابل آیینه و عكس و مانند اینها، به همین دلیل مساجد مسلمین هر قدر ساده تر و خالى از زرق و برق و تشریفات باشد بهتر است چرا كه به حضور قلب كمك مى كند.
4 - پرهیز از گناه نیز عامل مؤ ثرى است، زیرا گناه قلب را از خدا دور مى سازد و از حضور قلب مى كاهد.
5 - آشنایى با معنى نماز و فلسفه افعال و اذكار آن، عامل مؤ ثر دیگرى است.
6 - انجام مستحبات نماز و آداب مخصوص آن چه در مقدمات و چه در اصل نماز نیز كمك مؤثرى به این امر مى كند.
7 - از همه اینها گذشته این كار، مانند هر كار دیگر نیاز به مراقبت و تمرین و استمرار و پیگیرى دارد، بسیار مى شود كه در آغاز انسان در تمام نماز یك لحظه كوتاه قدرت تمركز فكر پیدا مى كند، اما با ادامه این كار و پیگیرى و تداوم آنچنان قدرت نفس پیدا مى كند كه مى تواند به هنگام نماز دریچه هاى فكر خود را بر غیر معبود مطلقا ببندد.
برگرفته از تفسیر نمونه
:: ادامه مطلب
ستون دین 4
اشاره:
امروز میخواهم برایتان داستانی تعریف کنم که تقریبا مطمئنم که برای همه لااقل یک بار پیش آمده است. (اطمینان تقریبی هم نوبر است!)
این ماجرا شما را هم مثل من به خنده در میآورد. اما بعد از خندیدن بیایید کمی فکر کنیم.
اول خنده:
در روزگاران گذشته، یک بنده خدایی مقداری پول داشته که نمیدانسته کجا پنهانش کند. آخر الامر به رسم همان قدیم، آن را در گوشهای زیر خاک دفن میکند. اما از بخت بدش، جای کیسه زرش را فراموش میکند. (مثل خیلیهای دیگر که فراموش کردند و الان خوش به حال بعضیها میشود و گنج مییابند).
این دوست ما خیلی این طرف و آن طرف می زند، اما هرچه بیشتر میجوید کمتر مییابد. تا اینکه به فکرش میزند برود سراغ "ابوحنیفه" (بزرگ خاندان همین برادران اهل سنت حنفی)، و از او کمک بگیرد.
بله، جانم برایتان بگوید که مرد مال باخته به خدمت شیخ میرسد و ماجرایش را با سوز تمام تعریف میکند. جناب شیخ هم بعد از شنیدن ماجرا تاملی میکند و میگوید: از نظر فقهی که برای خواستهی تو چارهای ذکر نشده اما من کلکی به ذهنم رسیده است که با آن میتوانی مشکلت را حل کنی. (البته کلک ترجمه امروزی حلیه است به معنای راه چاره بوده است. ذهنتان جای دیگر نرود).
بعد شیخ رو به مرد کرد و گفت: برو امشب تا صبح نماز بخوان و مطمئن باش که گمشدهات را پیدا خواهی کرد. کاری هم نداشته باش که چرا و چطور!
مرد هم بدون اینکه سوالی بکند رفت و شب که فرا رسید، دست به کار شد و شروع به خواندن نماز کرد. اما هنوز شاید دو ساعت هم نشده بود که داشت نماز می خواند که به ناگاه وسط نماز جای پولها را به یاد آورد. بنابر این فیالفور نمازش را تمام کرد و به سروقت کیسهاش رفت. بله درست بود، کیسه سر جایشه بود و الحمد لله شماره پولها درست.
بالاخره آن شب گذشت و فردا روز، اول صبح دوست ما با خوشحالی نزد ابوحنیفه رفت و برایش گفت که چه زود حیلهاش کارساز شده و پولش را یافته است.
شیخ نیز مسرور از ترفند خود، لبخندی زد و گفت: میدانستم که شیطان نمیگذارد تو تا صبح نماز بخوانی! چرا به شكرانه پیدا كردن محل و دفینه خود، تا صبح نماز را ادامه ندادى؟
(راستی فکر نکنید که داستان را از خودم درآوردهام، نخیر، مثل فیلمها باید بگویم : " این داستان واقعی است" آدرس آن هم در پینوشت آمده است).
میدانستم که شیطان نمیگذارد تو تا صبح نماز بخوانی!
و حالا شاید بشود گفت: گریه!
2- دوم اینکه چرا هیچگاه نشده است بخاطر لطفهای کوچک و بزرگ خدا، دو رکعت نماز شکر بخوانیم؟ برای همه نعمتها که اصلا نمی شود، چون آنقدر زیاد است که به قول علما! لا تعد و لا تحصی است. یکی از آن هزاران، همین نعمت نفس کشیدن. (یاد آن حکایت گلستان افتادم که در کتابهای مدرسه میخواندیم و چقدر هم درس نگرفتیم!! "هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون بر میاید مفرح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب").
اما لا اقل در شبانه روز یک برای همه که امکان دارد. ندارد؟
3- حدیث از نماز زیاد شنیدهایم. اما دوتا از آنها آتش به جان آدم میزند یکی "الصلاة معراج المومن" است و دیگری "الصلاة قربان کل تقی". و خلاصه معنای این دو حدیث این است که نماز بال پرواز آدمی است.
سومین چیزی که شایسته است به آن بیندیشیم ، پریدن است. اما ایراد می دانید کجاست؟ یکی در اینکه بالهای ما، بال پریدن نیست، درست مثل مرغ! و دیگری اینکه ما آدم پریدن نیستیم، درست مثل شتر. چرا که نه نماز ما "صلاة" است و نه خود ما "تقی" (غافل از اینکه گم شدهی ما همین پرواز است و چارهاش هم همین نماز، درست مثل آن مرد مال باخته!)
اولین چیزی که باید به آن اندیشید و از آن خجالت کشید، حواسپرتی در نماز است
اما برای این همه درد من حیلهای بلدم!
روزی از آیت الله امجد آموختم که قبل از تکبیرة الاحرام نماز سلامی به حضرت اباعبدالله، سید الشهدا دهم و خودم را از همان آغاز به دامان آن شهید نماز افکنم. و این اکسیر چه خوب دارویی است. اول نماز باید با یاد آن عزیز نماز را آغاز کنیم و سعی کنیم که آنْ به آنْ یادمان باشد که در پیشگاه حضرت دوستیم.
راستی چه کسی از حضرت حسین علیه السلام، بهتر که برای پریدن، برای متقی شدن، برای مصلی شدن و برای عروج از او کمک خواهیم.
آرزوی آسمان و پرواز در دلتان نماناد
حسین عسگری – گروه دین و اندیشه تبیان
1- پند تاریخ ، ج 5، ص 233 و 234. ثمرات الاوراق ، ج 1، ص 123.
:: ادامه مطلب

چند روزی بود که حال عجیبى پیدا داشتم؛ یعنى حال نماز شب و حال نماز اوّل وقت خواندن را نداشتم. از این گذشته از خواندن نماز و رابطه با خدا لذّت نمىبردم. حسابی از خودم تعجب مى كردم كه چرا چنین شدهام؟ هرچه گریه و زارى و التماس مىكردم باز به جایى نمى رسیدم تا آنکه شبى از همین شبها خواب بسیاری عجیبی دیدم. در آن رویای شگفت به من گفتند: «كسى كه خرماى حرام بخورد، معلوم است كه دیگر عبادت را دوست نداشته و از آن لذتى نخواهد برد!»
وقتى از خواب بیدار شدم آن روز را که به بازار رفته بودم یادم آمد. جریان خریدن خرما را به یاد آوردم كه وقتى خرما را گرفتم، دیدم یكى از آن خرماها رسیده نیست لذا بدون اجازه صاحب مغازه، آن خرما را برداشتم و روى خرماهایش گذاشتم و به عوض آن، یك خرماى خوب برداشتم و آن را خوردم.
تازه فهمیده بودم که از کجا خوردهام. آن خرما کار خودش را کرده بود. هرچه قدم به قدم بالا رفته بودم را با سر سقوط کرده بود. مطئن شدم كه همان یك خرماى حرام، بر روى حالات معنوى من اثر نهاده و دیگر از خواندن نماز و رابطه با خدا، لذتى نمى برم .
نقل با تصرف از : تربیت فرزند از نظر اسلام ، آیت الله مظاهرى
حسین عسگری - گروه دین و اندیشه
:: ادامه مطلب
|
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2898967
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396