ساعت 11 شب بود.توی قرارگاه نشسته بودیم و حرف می زدیم، صحبت از اراده انسان بود.كسی پرسید: (برای تقویت اراده چه باید كرد؟مثلا اگر كسی بخواهد شب ها كمتر بخوابد یا هر ساعتی كه خواست بیدار شود، چه كار باید بكند؟)
شهید محمد بروجردی هم در جمع ما بود.او گفت:( هر كس آیه آخر سوره كهف را قبل از خواب بخواند، هر ساعتی كه بخواهد ، از خواب بیدار می شود.)
حرفش برایمان جالب بود.تصمیم گرفتم این مطلب را همان شب امتحان كنم.آیه را چند بار خواندم و خوابیدم.
صبح بیدار شدم، اوایل اذان بود.شهید بروجردی را دیدم كه زودتر از من بلند شده بود و به نماز ایستاده بود.نمازش را كه تمام كرد، گفت: (مگر شما دیشب آیه آخر سوره كهف را نخواندی؟)
گفتم: (چرا.)
گفت: (پس چرا خواب ماندی؟)
گفتم:( تصمیم داشتم اول اذان بیدار شوم، كه شدم.چطور مگه؟)
گفت:( آخر من فكر كردم می خواهید برای نماز شب بیدار شوید.)
گفته او كنایه از این داشت كه چرا برای نماز شب بیدار نشده ام.در دلم غوغایی به پا شد.خیس عرق شدم وشرمنده این همه بزرگی و جوانمردی
سردار غلامرضا جلالی، لشگر 17 علی ابن ابی طالب (ع)
:: ادامه مطلب
همه مجروحین را در یك سنگر جمع كرده بودیم.حجت الاسلام تركان هم مجروح بود.او در گوشه ای از سنگر سرش را به دیوار تكیه داده بود و به نقطه ای خیره مانده بود.لبهای داغمه بسته اش هراز گاه به ذكر باز می شد.بقیه مجروحین گویا رازی مقدس را حس كرده باشند، چشم دوخته بودند به لب تركان، تركان ارادت زاید الوصفی به امام حسن مجتبی (ع) داشت،همه بچه ها از این ارادت آگاه بودند.به هر بهانه و مناسبتی ذكر مصیبت آن امام را می گفت.
ناگهان لحن تركان عوض شد، انگار كه مورد خطاب قرار گرفته باشد، با ادب و احترام خاص به همان نقطه سنگر خیره بود گفت: ( خیر نخوانده ام) چند لحظه بعد دوباره گفت: ( چشم الان می خوانم) و بعد شروع كرد به خواندن نماز.كلمات به سختی از لبانش خارج می شد گاهی در بین نماز خاموش می ماند بی هیچ حرفی، باز دوباره لبهایش به جنبش در می آمد.مجروحین می گفتند كه امام، كلمات نماز را به او تلقین می كند.
تركان در حالی كه رمق در بدن نداشت، دقیق و بدون غلط، نماز ظهر و عصرش را خواند.نزدیك ساعت چهار بود كه دوباره رو به آن نقطه كرد و گفت: (چشم) بعد شهادتین را گفت و خاموش و راز ناك به ابدیت پرواز كرد.
:: ادامه مطلب
تا نزدیكی های غروب آفتاب ،مشغول شناسایی مواضع دشمن بودیم.هنگام مغرب (شهید شاهمرادی) گفت: میخواهیم نماز بخوانیم.
من گفتم: میان مواضع دشمن!! هر لحظه ممكن است شناسایی شویم، حتی امكان دارد اسیر شویم!
شهید شاهمرادی بدون اعتنا به حرف من، آرام مشغول ساختن وضو شد، به خود آمدم كه اصلا جنگ ما به خاطر نماز است،همانگونه كه امام حسین (ع) نیز وسط میدان كربلا در ظهر عاشورا نماز خواند.یك پتو كف قایق پهن كرده، به محمد علی اقتدا كردیم و نماز را همان جا بر پا داشتیم.
:: ادامه مطلب
شهید زین الدین به نماز اول وقت بسیار اهمیت می داد.ایشان در هر وضعیت، در هر منطقه ای كه بود به محض رسیدن وقت نماز، برای ادای فریضه نماز مهیا می شد.
یادم هست موقعی كه در منطقه سردشت تردد داشتیم، در حالی كه جاده ها و محورها از لحاز امنیتی تضمینی نداشت و از جهت فعالیت گروهكهای ضد انقلاب بسیار آلوده بود، همین كه موقع نماز می شد، سریع ماشین را نگه می داشت و كنار جاده به نماز می ایستاد.
پس از شهادتش، یكی از برادران در عالم رویا او را دید كه مشغول زیارت خانه خداست.عده ای هم دنبالش بودند.پرسیده بود:( شما اینجا چه كاره اید؟)
گفته بود:( به خاطر آن نمازهای اول وقتی كه خوانده ام، در اینجا فرماندهی اینها را به من واگذار كرده اند!)
:: ادامه مطلب

:: ادامه مطلب
نمازی که با سه شماره، مثل خیلی از دستور عملهای نظامی دیگر که با سه شماره انجام میشود، باید خوانده میشد؛ مثل خوردن، خوابیدن، بیرون آمدن از سنگر، چاله گاز و هر موقعیت دیگر. از جمله نمازهای «بشمارسه»، نماز در خطوط پدافندی بود، جایی که نمازهایش به «نماز بیرکوع» معروف بود، چون ممکن بود به محض که این تکبیرةالاحرام را گفتی، صدای سوت خمپاره شنیده شود، آن وقت بود که باید یک مرتبه از قیام به سجود میرفتی!
:: ادامه مطلب
من با شهید کاظمی در واحد عملیات لشکر بودیم شهید کاظمی بعد از مدت کوتاهی مسئول محورهای شناسایی در واحد اطلاعات عملیات شد ، شناسایی هایی را که می رفت از اطمینان خاصی نزد مسئولین واحد برخوردار بود.
میر احمدی تصریح کرد: از جمله خصوصیات اخلاقی خاصی که داشت پایبندی به اعتقادات و رعایت واجبات و مستحبات بود و در با خالق ارتباط زیادی داشت.
وی ادامه داد: پیش نماز می شد وهمه به او اقتدا می کردند . بعد از نماز علی رغم این که صدای خوبی نداشت دعاها و تعقیبات بعد از نماز را بلند می خواند و اشک می ریخت.
میراحمدی اظهارداشت: شهید کاظمی دعای کمیل را با اخلاص فراوان می خواند و همیشه از ابتدا تا انتهای آن اشک می ریخت عارفی بود که به تعبیر خیلی از دوستانش مراحل سیر و سلوک را پیموده بود وخیلی با خداوند ارتباط برقرار می کرد.
وی یادآور شد: در یکی از مناطق قرار بود پیش نماز شود قبل از اذان شروع به شوخی با دوستان کرد به او گفتم: محمد رضا الان باید پیش نماز شوی از شوخی دست بردارد.
میر احمدی اضافه کرد: اذان که تمام شد شهید کاظمی نماز را شروع کرد آنچنان با خدا ارتباط معنوی برقرار کرد که اشک از چشمانش جاری شد کسانی که می خواهند لذت کافی از عبادت ببرند مقدماتی را برای ارتباط فراهم می آورند به عنوان مثال ساعتی قبل از نماز وضو گرفته و به راز و نیاز مشغول شده و از دنیا دل می برند.
وی ادامه داد: اما شهید کاظمی آنچنان راحت ارتباط برقرار می کرد که حتی پس از شوخی با دوستان می توانست برای نماز مهیا شود و با اخلاص نماز بخواند و ازآن لذت ببرد.
میراحمدی درادامه یادآور شد: شهید کاظمی وابستگی شدیدی به شهید یوسف الهی داشت و هر دو با هم در عملیات والفجر ۸ مجروح شده بودند به نقل یکی از دوستان شهید یوسف الهی وقتی که شیمیایی شده بود بلافاصله سراغ شهید کاظمی را گرفته بود . هر دو با هم در اتوبوس مجروحین دست در دست هم به بیمارستان منتقل شده بودند و در بیمارستان شهید شدند و در گلزار شهدا نیز کنار هم به خاک سپرده شده اند.
:: ادامه مطلب
|
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2898959
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396