سوره حمد
«بِسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِیمِ»
با یارى خداوند، با نام و یاد او، با نیّتى الهى شروع مىكنیم. خدایى كه به همه لطف دارد، و همیشه لطیف و مهربان است.
بسم اللّه، در آغاز همه كتابهاى آسمانى بوده است. هر كارى كه با نام خدا شروع نشود، به انجام مطلوب نمىرسد.(78)
بسم اللّه، خدایى كردن كارهاست، و رنگ و نشان خدا زدن بر اعمال و عبادات. پیامبران نیز شروع كارشان با بسم اللّه بوده است، همچون نوح، كه كشتى خود را به نام اللّه به آب انداخت و با نام او آن را متوقف كرد.
شروع هر كار به نام خدا رمز عشق به خداست و توكّل بر او و نشانه بندگى انسان در پیشگاه خداست، یعنى اینكه: خدایا، همواره به یاد توام، با یاد تو شیطان را فرارى مىدهم و به كمك نام تو یادت را در دل زنده نگاه مىدارم.
«الْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ الْعَلَمِینَ»
حمد و ستایش، مخصوص خداوندى است كه پرورش دهنده جهانیان و سرپرست نظام هستى و صاحب همه نمعتهاى مادى و معنوى است.
ربّ آسمانها و زمین و پروردگار همه موجودات است.
كوههاى سنگین را لنگر زمین ساخته، فاصله خورشید تا زمین را در حدّ متعادلى قرارداده، به انسانها از دوران طفولیت، راه زندگى وتأمین نیازها را الهام كرده، چشم و گوش وفكر وقدرت وغرائز عطا كرده، ولطف پیدا و پنهانش را شامل حال انسان نموده است. چه ناسپاساند آنان كهزبان به ستایش خدا نمىگشایند. از نعمتها بهرهمند مىشوند و نافرمانى مىكنند، غرق در مواهب الهىاند وبخشنده آنها را نمىشناسند.
انسان و این همه ناسپاسى و بى معرفتى؟ به راستى كه انسان موجودى ظَلوم و جَهول است! ....
«الحمد للّه رب العالمین»، یعنى همه ستایشها از آن اوست، كه امكان رشد و تربیت را در انسان و همه موجودات فراهم كرده است.
هم آفرینش از اوست و هم پرورش آنها.
مگر مىتوان سپاسى در خور و تشكرى شایسته ربوبیّت و پروردگاریش نمود؟
از دست و زبان كه بر آید
كز عهده شكرش به در آید
زبانها ناتوان از شمارش نعمتهاى اوست، تا چه رسد به اداى حقّ او و سپاس نعمتهایش:
بنده همان به كه ز تقصیر خویش
عذر به درگاه خدا آورد
ورنه سزاوار خداوندیش
كس نتواند كه به جا آورد(79)
«الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
سایه رحم همیشگى ورحمت همگانىاش بر سر خاص و عام، افكنده است. كیست بگوید من از رحمت خدا بىبهرهام؟ حتّى براى گناهكاران هم، درى همچون «توبه» گشوده است كه از رحمت او محروم نشوند، و آنان را دوست مىدارد.(80)
رحمتش چنان عام و فراگیر است كه مأیوس شدن از رحمت او از گناهان كبیره است. و خود فرمان داده است كه از رحمتش مأیوس نشوند. او همه گناهان را مىبخشد.(81)
خداوند، با رحمت خود، نه تنها لغزشها را مىپوشاند و مىبخشاید، بلكه حتّى لغزشها را به حسنات تبدیل مىكند.
نه تنها نعمتهاى مادىاش ما را احاطه كرده، كه نعمتهاى معنوىاش فراگیر ماست. نه تنها شیرینىهاى زندگى از رحمت اوست، بلكه حوادث ناگوار، كه گاهى تازیانه عبرت و هشدار بیدار باش و غفلت زدایى است، از رحمت او به بندهاش سرچشمه مىگیرد تا بیشتر در كام هوس فرو نرود و در دام گناه نیفتد.
او رحمان است، رحیم است، بندهنواز و مهربان است، ذرّهپرور و خطاپوش و عذرپذیر و بزرگوار است.
«مَالِكِ یَوْمِ الدِّینِ»
صاحب روز جزا و مالك قیامت است.
لطف خدا، از آغاز آفرینش ما، همراهمان بوده است و زندگى ما را همچنان به طور گسترده فراگرفته است.
حساب آینده ما و سرنوشت قیامت ما هم به لطف او بسته است. گرچه او مالك دنیا و آخرت است، امّا چون مالكیّت كامل و مطلق و بى رقیب او در قیامت براى همه، واضحتر و آشكارتر مىشود، همه حیلهها، وساطتها، تكیهگاهها، امیدها، از اثر مىافتد و تنها فرمان خدا آن روز حاكم و نافذ است، از این رو مالك آن روز به حساب آمده است: «وَالاَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلّهِ» تمام كارها آن روز به دست خداست.
آن روز از مردم سئوال مىشود: «لِمَنْ الْمُلْكُ الْیَوْمَ؟» امروز، حكومت از آن كیست؟ جواب مىدهند:
«لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّار» از آنِ خداى یگانه و قدرتمند.
در نماز، با این صفت، یاد روزِ سختِ دادرسى در دلها زنده مىشود و خوف و خشیت الهى، بر دلها سایه مىافكند و نماز، دریچهاى مىشود به «یاد قیامت».
در حدیث آمده است كه امام سجاد علیه السلام در نماز، هنگامى كه به جمله «مالك یوم الدین» مىرسید، آن را آن قدر تكرار مىكرد كه نزدیك بود روح از بدنش پرواز كند.(82)
قیامت، روز دین، روز جزا، روز حسابرسى و كیفر كردار است. یاد آن، دلها را نرم مىكند، تكبّر و غفلت را مىزداید و عظمت الهى را در دل، مجسم مىسازد.
«إِیّاكَ نَعْبُدُ وَإِیَّاكَ نَسْتَعِینُ»
تا اینجا، مقدمه چینى و زمینهسازى براى اظهار بندگى و ابراز نیاز و مددخواهى است. نمازگزار، خدا را به رحمت و كرم، ستوده است، او را سررشتهدار تربیت وهدایت همه جهان وجهانیان دانسته، همه ستایشها را مخصوص او ساخته، سرانجام خود را در دست او دیده است.
با درك عظمت خداوند و نیاز خویش مىگوید:
«ایّاك نعبد ...» تنها تو را مىپرستیم، تنها بنده توییم، نه برده دیگران. تنها مطیع امر توییم، نه غلام حلقه بگوش جباران و كافران. و .... «ایّاك نستعین»، تنها از تو یارى مىطلبیم و استعانت مىجوییم. حتّى عبادتمان، توفیقى از تو لازم دارد وگرنه شیطان، ما را به سوى طغیان و گردنكشى سوق مىدهد.
توان جسمى و سلامت بدن را از او مىطلبیم، تا قدرت عبادت داشته باشیم. شناخت وظیفه و عمل به تكلیف را با استعانت از او انجام مىدهیم. او باید كمكمان كند تا خداشناس شویم، به یاد نعمتهایش باشیم و به شكرانه آن، در محراب عبادت بایستیم و «بندگى» خود را ابراز كنیم.
قبول نمازمان از سوى اوست. نجات از غرور و عجب به توفیق اوست. علاقه به عبادت و پرستش، از بنده نوازى او سرچشمه مىگیرد. غلبه بر موانع اطاعت و بندگى و رها كردن علایق و جاذبههاى گذرا و فانى، و روى آوردن به كانون زیبایىها و منشأ كمالها به توفیق اوست.
ایّاك نعبد... یعنى تنها بنده تو هستم، نه برده شرق و غرب، نه اسیر زر و زور، نه دلبسته مقام و مال و شكم و شهوت...!
ایّاك نستعین ... بر هر گونه حقارت پذیرى و استمداد از قدرتهاى مادّى و پوشالى خط بطلان مىكشد وكار واسطهها را بىاثر مىداند.
«اِهْدِنَا الصِّرَ طَ الْمُستَقِیمَ»
در پیچ وخم راههاى زندگى ودرمیان هزاران راه رنگارنگ و گوناگون، راه راست یكى است كه به خدا منتهى مىشود و ما را به خدا مىرساند. در این كه آن راه چیست و چگونه باید آن را پیمود، باید از خدا مدد گرفت و هدایت طلبید.
در این عبارت، طلب هدایت از خدا مىكنیم تا ما را به راه راست و «صراط مستقیم» راهنمایى كند. چرا كه راههاى غیر مستقیم، بسیار است. راه هوسها، افراط و تفریطها، وسوسههاى شیطانى. راههاى بىمنطق و برهان، مسیرهایى هلاكت بار و آینده سوز. راههاى بى مرشد و راهنما. راهى كه طاغوتها پیش پاى مردم مىنهند، راه سلیقههاى شخصى در مقابل راهنمایىهاى دین و... كه این همه راه نیست، بلكه «بیراهه» است.
پس راه مستقیم كدام است؟
قرآن، راه مستقیم را راه خدا و انبیا مىداند.(83) راه بندگى و عبودیت خدا: «وَأَنِ اعْبُدُونِى هَذَا صِرَطٌ مُّسْتَقِیمٌ»(84) راه پیوند و تمسّك به آیین خدا و پذیرش قانون الهى.(85) راه رهبران معصوم و پیشوایان اهلبیت، كه امام صادق علیه السلام فرمود: به خدا سوگند راه مستقیم، ما هستیم.(86)
البتّه راه مستقیمِ الهى و حركت در مسیر خدا طبق شرایط و مقتضیات، متفاوت مىشود و «تكلیف»، كارهاى گوناگونى از ما مىطلبد. وظیفه ما در زمانهاى مختلف و نسبت به اشخاص گوناگون فرق مىكند.
پس گاهى تشخیص راه مستقیم دشوار است و حركت در آن دشوارتر. راهى است باریك و لغزنده و پر خطر، كه یك لحظه غفلت، انسان را به جهنم گناه و فساد و سقوط مىافكند. از این رو، باید از خدا راهنمایى خواست، كه هم راهشناس است و هم راهنما. و هم رهنمایانى فرستاده كه از راه به بیراهه نیفتیم و در فكر، عمل، اخلاق، وظایف اجتماعى - سیاسى، روش رفتار در خانواده و جامعه، راه دخل وخرج، حشر ونشر، رفت و آمد، معاشرت و داد و ستد، از صراط مستقیمى كه خدا مىخواهد و مىپسندد، دور نشویم.
راه مستقیم، راه اعتدال و میانه روى و دورى از افراط و تفریط است. حتّى در عبادت، اعتدال امر مطلوبى است.(87)
امام عسگرى علیه السلام در تفسیر «اهدنا الصّراط المستقیم» مىفرماید: نمازگزار با بیان این جمله مىگوید: راه مستقیم، راهى است كه از كوته فكرى بالاتر و از بلندپروازى و غلوّ، پایینتر باشد.
و امام صادق علیه السلام مىفرماید:
راه مستقیم، راهى است كه انسان را به محبّت خدا و دین او سوق مىدهد و از هواپرستى و پیروى از سلیقهها و آراىِ شخصى در دین، باز مىدارد.(88)
راه مستقیم، دورى از كوتاهى و زیاده روى است. رهرو این راه نه از فرط آرزو به طمع مىافتد، نه از شدّت طمع به حرص گرفتار مىشود. نه هنگام یأس از تأسف مىمیرد، نه وقت ناراحتى اسیر طوفان خشم مىشود. نه هنگام شادى بدمستى مىكند، نه تموّل او را یاغى مىسازد و نه ناگوارىها او را به شِكوِه وامى دارد ...(89)
پس این كه راه مستقیم و روش عادلانه چیست، این را هم باید از دین آموخت و توفیق آن را از خدا طلبید.
«صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»
راه مستقیمى كه در آیه قبل، از خدا خواستیم، در این آیه كمى توضیح داده شده است: راه كسانى كه بر آنها نعمت دادى، نعمت هدایت وتوفیق، نعمتِ علم، جهاد، شهاد ورهبرىدینى.
قرآن كریم، «پیامبران»، «صدیقان»، «شهیدان» و «صالحان» را از كسانى دانسته كه خداوند به آنان نعمت عطا كرده است:
«وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَِكَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدیقِینَ وَالشُّهَدَآءِ وَالصَّلِحِینَ وَحَسُنَ أُوْلَِكَ رَفِیقاً»(90) این آیه، پیروان خدا و رسول را با این چهار گروه، همراه مىداند و این چهار دسته از انسانهاى برجسته را، رفقایى نیكو معرفى مىكند.
در نماز، از خدا مىطلبیم كه راه مستقیم را كه راه انبیاى الهى و شهیدان و نیكوكاران و راستان است به ما بنمایاند و توفیق گام برداشتن در راه آنان را بما عطا كند.
در روایات متعددى راه آنان كه خدا نعمتشان داده بر راه امامان معصوم منطبق شده است.(91)
درخواست راه مستقیم و راه نعمت یافتگان از خدا، تعیین و تلقین خط فكرى و عملى صحیح در زندگى است تا جهتگیرى عملى و اجتماعى ما در راستاى «حق» باشد نه آمیخته به هوسها و نه آلوده به فسادها و نه دلبسته به طاغوتها!
«غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلاَ الضَّآلِّینَ»
نه راه غضب شدگان و گمراهان. راه فرعونها، قدرتمندان بى تعهّد، مستكبران یاغى، كه به قهر خدا هلاك و غرق شدند،(92) راه قارونها و سرمایه داران سنگدل كه در برابر مردان خدا گردنكشى كرده و در خاك فرو رفتند.(93)
و نه راه دانشمندان بى عمل و دنیاپرست كه به آنچه مىگویند، خود پایبند نیستند.(94)
چهره غضب شدگان تاریخ را در نظر آورید، اقوام و ملّتهایى كه با عذابهاى آسمانى یا بلاهاى زمینى به قهر خدا گرفتار شدند و تار و مار گشتند. منافقانى كه در قرآن از مغضوبین بهشمار آمدهاند.(95) گمراهانى كه از راه حقّ، راستى و توحید، به بیراهه باطل وانحراف فكرى وفسادعملى افتادهاند.
از خداوند مىخواهیم كه ما را در زمره نیكان روزگار و صالحان تاریخ قرار دهد، نه پیرو مفسدان و باطل پرستان گمراه و مغضوب.
سوره توحید
«بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحِیِمِ . قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ . اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَكُن لَّهُ كُفُواً أَحَد»
به نام خداى بخشنده مهربان. بگو، كه او خداى یكتا و بى نیاز است. نه زاده است و نه زاده شده و نه كسى همتاى اوست.
این سوره نیز با یاد خداوند مهربان آغاز مىشود. سپس یكتایى و بى نیازى او را مطرح مىكند. و با صفات دیگر خداوند به پایان مىرسد. سورهاى است توحیدى. و یكتایى خداوند را در آفرینش، پرورش، مالكیّت، حاكمیّت، فریادرسى و بى نیازى مىرساند.
خدایى كه «صمد» است، بىنیاز است وهمه نیازمندان به او توجّه مىكنند. از ویژگىهاى آدمى همچون خواب، خوراك، غفلت، خستگى، زاد، ولد، ترس و... بهدور است. نه جسم است نه مثال. نه مكان وزمان دارد و نه شكل ومحدودیّت...(96)
برخلاف مسیحیان كه «عیسى» را فرزند خدا مىپندارند و مشركان كه فرشتگان را دختران خدا مىشناسند، خداى متعال بى زاد و ولد است. نه فرزندى دارد، نه فرزند كسى است.
و هیچ چیز شبیه او نیست. و هیچ كس و هیچ قدرت، همتاى او نیست: «لَیْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ»(97)
حمد و سوره را كه مىخوانیم، رو به قبلهایم، بدنمان آرام است، فكرمان به یاد خداست، احساسمان، عبودیت و بندگى است، حالت قلبىمان خشوع و نیاز و توجّه. خود را در محضر خداوند مىبینیم. تواضع، بر دل و جانمان و بر اندام و نگاه و صدایمان حاكم است.
عبدى در برابر معبود، آفریدهاى در آستان آفریدگار، نیازمندى در پیشگاه بىنیاز. راستى اگر چنین حالت و احساسى پدید آید امكان دارد در نماز، دل به جاى دیگر رود و حواس از یاد خدا غفلت كند؟
رسول خدا صلى الله علیه وآله كسى را دید كه در حال نماز، با ریش خود بازى مىكرد، فرمود: اگر توجّهش به نماز بود و قلبش خشوع داشت، چنین نمىكرد! ...(98)
78) تفسیر صافى، ج 1، ص 51 - 52.
79) گلستان سعدى.
80) انّ اللّه یحبّ التوابین» بقره، آیه 222.
81) زمر، آیه 53.
82) تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 16.
83) هود، آیه 56 ؛ زخرف، آیه 43.
84) یس، آیه 61.
85) آل عمران، آیه 101.
86) تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 17.
87) در اصول كافى بابى تحت عنوان «الاقتصاد فى العباده» گشوده است.
88) بحارالانوار، ج 24، ص 9.
89) نهج البلاغه، حكمت 108.
90) نساء، آیه 69.
91) بحارالانوار، ج 24، ص 30 به بعد.
92) قصص، آیه 40.
93) قصص، آیه 81.
94) صف، آیه 3.
95) فتح، آیه 6.
96) بحارالانوار، ج 3، ص 223.
97) شورى، آیه 11.
98) بحار الانوار، ج 84، ص 228.
:: ادامه مطلب
«اللّهُ اكبر»
خدا بزرگتر است. بزرگتر از هر چه به وصف آید و در ذهن و زبان بگنجد. بزرگتر از آنچه مىگویند و مىخوانند و مىشناسند.
بزرگتر از فكر و خیال و اندیشه ما و در واقع بزرگتر از آنكه با دیگران مقایسه شود
با این كلام نماز شروع مىشود. این شعار، تكبیرة الاحرام است، یعنى اللّه اكبرى كه با آن به حریم نماز وارد مىشویم و غیر خدا را از یاد مىبریم و براى جز او عظمتى نمىشناسیم و كارهاى خلاف را بر خود حرام مىكنیم.
توجّه قلبى به عظمت خدا را با تكبیر بر زبان مىآوریم تا زبانمان با دلمان همصدا شود. اللّه اكبر یعنى خدا از همه بزرگها بزرگتر است و از همه عظمتها برتر است. اصلاً اوست كه سرچشمه بزرگى و عظمت و قدرت است، با تكیه بر او از هیچ قدرتى هراسى نیست، با اتّكاى به او، از هیچ منبع و تكیه گاهى چشمداشتى نداریم.
كافران با نام بُت شروع مىكردند، و طاغوتیان همواره نام طاغوت بر زبان دارند.
اللّه اكبر، خط بطلانى است بر همه قدرتهاى طاغوتى، وسوسههاى ابلیسى و جاذبههاى مادّى.
چنانكه هواپیما هر چه بیشتر اوج بگیرد، خانهها كوچكتر دیده مىشود، انسان هر چه خداشناستر شود و عظمتها و نعمتها و قدرتهاى الهى را بیشتر بشناسد، جز خدا هر چه هست در نظرش كوچك مىشود و خدا بزرگتر از هر چیز، آرى ... «اللّه اكبر»
مرحوم فیض كاشانى مىگوید:
«هرگاه در نماز، حلاوت و شیرینى مناجات را یافتید، بدانید كه تكبیر شما مورد قبول و تصدیق خداوند قرار گرفته، و اگر چنین نبود، بدانید كه خداوند، شما را نپذیرفته و سخنتان را تصدیق نكرده است».(77)
77) محجةالبیضاء، ج 1، ص 385.
:: ادامه مطلب
از كجا مىتوان فهمید كه عبادتمان خالصانه است؟ نشانههاى اخلاص چند چیز است:
1. عدم توقّع از دیگران
اگر كار براى خداست، انسان مخلص، چشمداشت تشكّر و قدردانى از غیر خدا ندارد. اگر قدر نشناسى و ناسپاسى هم دید، باز در عمل خویش ثابت قدم و استوار است. این نشانه آن است كه براى خدا كار مىكند.
سوره «هل اتى» در شأن حضرت على و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسینعلیهم السلام نازل شد، كه سه روز روزه نذرى گرفته بودند، و در هر سه روز، افطار خود را به مسكین و یتیم و اسیر دادند و با آب، افطار كردند. سخن این خانواده با اخلاصِ، چنین بود: «إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنكُمْ جَزَآءً وَلَا شُكُوراً»(70) ما شما را بخاطر خدا طعام دادیم، و از شما پاداش و تشكّرى نمىخواهیم.
گاه كسى بدون چشم داشتِ مالى، خدمتى انجام مىدهد ولى در باطن دوست دارد این را همه مردم بدانند و اذعان كنند كه بى مزد و رایگان كار مىكند و این با اخلاص سازگار نیست. اگر كسى از این ناراحت شود كه ذكر خیرى از دیگران به میان مىآید و از او نه، در واقع در اخلاصِ نیت او خلل وارد مىشود.
2. توجّه به تكلیف، نه عنوان
مخلصان، بنده تكلیفاند، نه اسیر عنوان!
چه بسا كارهاى لازم كه بر زمین مانده، و كسى سراغش نیم رود، تنها به این جهت كه عنوان مهم و معتبرى همراه ندارد.
اخلاص را از آنجا مىتوان شناخت كه انسان تكلیفش را - هر چه باشد - انجام دهد و كارهاى بزرگ و كوچك، با عنوان و بى عنوان، داراى نمود و آوازه یا گمنام و ناشناخته، برایش یكسان باشد. اگر جز این باشد، رگههایى از ناخالصى در نیتش وجود دارد.
3. پشیمان نشدن
انسان مخلص، از كار نیكى كه كرده، پشیمان نمىشود. چون نزد خدا پاداشش محفوظ است و به وظیفه هم هر چه بوده عمل كرده است. پس پشیمانى چرا؟
اگر به قصد قربت، به دیدار كسى یا به مجلس ختم رفتید، امّا آنان متوجه حضور شما نشدند و تشكّر نكردند، پشیمانى ندارد. اگر در این شرایط از رفتن پشیمان شدید، پاى اخلاصتان مىلنگد.
4. عدم تأثیر استقبال یا بى اعتنایى
این هم نشان دیگرى از اخلاص است. این نباشد كه چون كارتان مورد ستایش واستقبال قرار مىگیرد، تشویق بهانجام آن شوید، واین نباشد كه چون كارتان با بىاعتنایى وبىمهرى مردم روبرو شود سست شوید. اگر كار براى خداست نباید تشویق و استقبال یا بى اعتنایى و عدم قبول مردم در انسان مخلص مؤثر واقع شود. اگر كار براى خداست نباید تشویق و استقبال یا بى اعتنایى و عدم قبول مردم در انسان مخلص مؤثر واقع شود.
امیرالمؤمنین علیه السلام در این زمینه، ضابطه و ملاك جالبى به دست ما داده است. مىفرماید:
«لِلْمُرائِى ثَلاثُ عَلاماتٍ: یَكْسِلُ اِذا كانَ وَحْدَهُ یَنْشِطُ اِذا كانَ فِى النّاسِ وَ یَزیدُ فِى الْعَمَلِ اِذا كانَ اُثنِىَ وَ یَنْقُص اِذا ذُمَّ»(71)
ریاكار، سه علامت دارد: اوّل آنكه وقتى تنهاست، با كسالت و بىحالى عمل مىكند. دوّم آنكه در حضور مردم، نشاط مىورزد. سوّم آنكه اگر تعریفش كنند، مىافزاید و اگر ملامتش كنند، مىكاهد.
5 . یگانگى ظاهر و باطن
از نشانههاى دیگر خلوص، همگونى ظاهر و باطن است. عملش در ظاهر با نیّتش در باطن یكسان باشد. گندمنماى جو فروش نباشد، و همان باد كه نشان مىدهد، «بود» و «نمود»ش یكى باشد.
على علیه السلام فرموده است: «مَنْ لَمْ یَخْتَلِفْ سِرُّهُ وَ عَلانِیَتُهُ وَ فِعْلُهُ وَ مَقالَتُهُ، فَقَدْ اَدّىَ الاَمانَةَ وَاخْلَصَ الْعبادَة».(72) كسى كه ظاهر و باطنش و نهان و آشكارش و رفتار و گفتارش با هم اختلاف نداشته باشد، او امانت الهى را ادا كرده و عبادت و بندگى را خالص ساخته است. نشانههاى دیگرى هم براى اخلاص وجود دارد كه به همین قدر، بسنده مىشود.
آنكه اخلاص دارد، نورانیتى در دل، توفیقى در عمل، پاداشى در دنیا و آخرت، عاقبت بخیرى و خوش نامى، محبوبیّت و نام نیك خواهد داشت. این وعده الهى است كه پاداش نیكوكاران خالص و بندگان مخلص ضایع نمىشود.
پس نمازى بخوانیم، با اخلاص و توجّه به خدا.
نمازى كه خواندنش، یك دعاى مستجاب دارد.(73)
نمازى كه به انتظار نشستن براى آن، خود عبادت است.(74)
نمازى كه از انفاق خانهاى پر از طلا بهتر است.(75)
نماز بخوانیم، و حق آن را ضایع نكنیم، در انجام آن سستى و كاهلى نكنیم، گاه و بیگاه، ترك نكنیم، به خاطر مشغولیات دیگر، آن را عقب نیندازیم.
نماز اوّل وقت و به جماعت را فراموش نكنیم. كه ... یاد خدا بزرگتر از هر چیز است: «وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ»(76)
70) دهر، آیه 9.
71) محجةالبیضاء، ج 6، ص 144.
72) نهجالبلاغه، نامه 26.
73) وسائلالشیعه، ج 4، ص 1016.
74) وسائلالشیعه، ج 3، ص 85.
75) وسائلالشیعه، ج 3، ص 26.
76) عنكبوت، آیه 45.
:: ادامه مطلب
آنكه جنس خود را ارزان مىفروشد؛ یا به ارزش آن ناآگاه است، یا مشترى را نمىشناسد، یا نرخ و قیمت را نمىداند. قرآن براى آنكه ما كالاى وجود، دل و جان و عمل و عبادت خود را ارزان نفروشیم، در هر سه زمینه ما را راهنمایى مىكند:
انسان را جانشین خدا در زمین و امانت دار الهى و اشرف مخلوقات مىشمارد.
مشترىِ عملهاى نیك انسان را هم، خدا مىداند كه هم اعمال اندك را مىخرد، هم گرانتر مىخرد و هم بدىها را مىپوشاند و رسوا نمىكند. قیمت انسان را هم، بهشت مىداند و لذّتهاى ابدى و همجوارى اولیاى خدا.
بیراهه رفتن و دل به غیر خدا سپردن را زیان مىشمارد و مىگوید: اگر خود را به كمتر از بهشت بفروشى، ضرر كردهاى!
آنكه به این نكات توجّه كند، دیگر عبادتش براى جلب توجّه مردم نیست.
خداوند، «ولىّ نعمت» ماست. یاد كردن از نعمتهاى پروردگار، خلوص مىآورد.
امام سجادعلیه السلام در دعاى «ابوحمزهثمالى» به خداوند چنین مىگوید:
خدایا! من كوچك بودم، بزرگم كردى.
ذلیل بودم، عزّتم بخشیدى.
جاهل بودم، عالمم ساختى.
گرسنه بودم، سیرم كردى.
برهنه بودم، لباسم پوشاندى.
گمراه بودم، هدایتم كردى.
فقیر بودم، بى نیازم نمودى.
مریض بودم، شفایم بخشیدى
گنهكار بودم، خطایم را پوشاندى....
راه دیگر اخلاص یابى، توجّه به كوچكى و بى ارزشى و گذرا بودن دنیا و جلوههاى مادّى آن است.
طبق آیات قرآن، دنیا سرمایهاى اندك است، غنچهاى است ناشكفته، كالایى است غرورآفرین و غفلت آور. دل را باید خانه عشق به بزرگترین محبوب و با ارزشترین هستى ساخت. آنان كه براى غیر خدا كار مىكنند، در فرداى قیامت، خواهند دید كه از آنها كارى ساخته نیست. چرا براى «اللّه» كار نكنیم، كه هم مهربان و بنده نواز است، هم دادگر و رئوف است، و هم نیكىها از یادش نمىرود و هم به كسى ستم نمىكند.
مشتِ ریاكار روزى باز مىشود، البتّه نزد خداوند از اوّل باز است. ترس از رسوایى ریاكارى، عامل دیگرى در جهت كسب اخلاص است.
آنكه چهل روز، براى خدا خالص شود، فارغ التحصیل مكتب خودسازى است. چنانكه پیامبر فرموده است:
«مَنْ اَخلص للّه اربعین صباحاً ظهرتْ ینابیعُ الحكمة مِنْ قلبه على لسانه» آنكه چهل روز، خالصانه عمل كند، چشمههاى حكمت از قلبش بر زبانش جارى مىشود.(69)
اخلاص، ثمره یقین است. اگر كسى ایمانى از روى یقین به خدا و قیامت و بهشت و جهنم و حساب و كتاب داشته باشد، جز براى رضاى حق تعالى عبادت و عمر نمىكند.
69) جامعالسعادات، ج 2، ص 404.
:: ادامه مطلب
كمیاب ترین گوهرها «اخلاص» در عمل است. یعنى كارى را فقط براى خدا خالص ساختن وچیزى را شریك او نساختن.
بسیارى اوقات رعایت مصالح شخصى یا جلب منافع یا جلب توجّه دیگران یا انگیزههاى دنیایى، خط دهنده اعمالِ ماست. اگر بتوانیم نیّت خود را خالص كنیم، رستگاریم و همین عمل براى ما مىماند.
على علیه السلام فرموده است: «اَخْلِصْ لِلّهِ عَمَلَكَ وَ عِلْمَكَ و بُغْضَكَ وَ اَخْذَكَ وَ تَرْكَكَ وَ كَلامَكَ وَ صُمْتَكَ»(64) عمل و علم و دشمنى و گرفتن و نگرفتن و سخن و سكوت خویش را تنها «براى خدا» خالص گردان.
در عبادت و نماز، باید قصد قربت كرد. حتّى اگر گوشهاى از آن براى غیر خدا باشد عمل باطل است و نزد خداوند، نامقبول.
حتى اگر نماز را براى خدا بخوانیم ولى انتخاب مكان و زمان و نحوه خواندن و ... براى غیر خدا باشد، باطل است. در عبادت خدا نباید دیگرى را شریك ساخت. قرآن مىفرماید:
«وَلَا یُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدَا»(65)
احدى را شریك عبادت خدا قرار ندهید.
حتى اگر رزمندهاى در جبهه، براى غنایم، یا خودنمایى و اظهار شهامت و ... بجنگد، ارزش ندارد.(66)
ورود شرك و ریا به عمل انسان، طبق حدیث، از حركت مورچه در شبى تاریك، روى سنگ سیاه و سفت، بى نمودتر و مخفىتر است! ...(67)
به فرموده امام على علیه السلام : «الاِخْلاصُ اَعلَى الایمانِ»(68) اخلاص، بلندترین قلّه ایمان است.
عمل بدون اخلاص، آفتخیز است و نابود شدنى. نیّت استوار و خالص، باعث مىشود انسان هرگز سست و خسته نشود و به عجز و به بن بست نرسد.
64) فهرست غررالحكم، واژه اخلاص.
65) كهف، آیه 110.
66) محجةالبیضاء، ج 6، ص 171.
67) تحفالعقول، ص 487 از سخنان امام عسگرى علیه السلام.
68) فهرست غررالحكم، واژه اخلاص.
:: ادامه مطلب
نیّت، تعیین كننده ارزش هر عمل است.
اگر عبادتى، از جهت نیّت، خلل یابد و نمازگزار، دچار ریب و ریا گردد، كاراش بى نتیجه و عبادتش فاسد و رنجش بى اجر خواهد بود. بنا به اهمیّت نیّت و خلوص و جایگاه رفیع آن در هر عبادت و عمل، به ویژه در نماز، به بحثى نسبتاً مبسوط درباره آن مىپردازیم.
انگیزه آگاهانه نسبت به هر عمل «نیّت» آن است و در عبادت، این انگیزه باید خدایى باشد و نماز به خاطر رضاى الهى و در جهت تأمین خواسته او و اجراى فرمانش و به قصد نزدیكتر شدن به خدا (قصد قربت) انجام گیرد.
اگر در عبادت و نماز، چنین نیّت خالصى وجود داشت، عامل قرب مىشود وگرنه جز دورى از خدا بازدهى ندارد.
نیّت، آگاهى و توجّه به عمل و هدف آن است. هدف نماز كه «یاد خدا»ست باید همواره در دل و ذهن نمازگزار، زنده باشد و انگیزههاى مادّى و غیر خدایى از جمله جلب رضایتِ مردم، ریا، خودنمایى و شهرت در دل و فكر، راه پیدا نكند.
در جادّهها، راه پر خطر را علایم بیشترى مىگذارند. راه بندگى خدا هم، پر از انواع خطرهایى است كه عمل و فكر و نیّت را تباه و منحرف مىسازد. و از اینجاست كه در متون دینى و رهنمودهاى پیشوایان اسلام، تعابیرِ «فىِ اللّه»، «لِلّه»، «فىسبیل اللّه» و ... فراوان به كار رفته است. در آیات قرآن، هفتاد بار كلمه «فى سبیل اللّه» (در راه خدا) درباره كارهایى همچون نماز، زكات، جهاد، هجر، شهادت، انفاق، به كار رفته است رنگِ «الهى» به هر كارى بخورد، آن را ارزشمند و جاودان مىسازد.(62)
در سایه نیّت خالص، كار كم، زیاد مىشود. عمل كوچك، عظمت مىیابد، انفاقى اندك، پاداشى عظیم مىیابد، كار دنیایى و مادّى، به عملى اخروى و معنوى تبدیل مىشود.
اگر كسى عمرى در عبادت و روزه و جهاد و انفاق بگذراند، ولى نه بخاطر خدا، همهاش تباه است، و اگر دِرهمى انفاق، مرتبهاى جهاد، گامى كوچك، سجدهاى كوتاه، براى خدا باشد، نزد خدا محفوظ است و از پاداش خدایى برخوردار.
امام صادق علیه السلام فرموده است: «مَنْ اَرادَ اللّهَ بِالْقَلیِلِ مِنْ عَمَلِهِ، اَظْهَرَهُ اللّهُ اَكْثَرَ مِمّا اَرادَ، وَ مَنْ اَرادَ النّاسَ بِالْكَثیرِ مِنْ عَمَلِهِ اَبَى اللّهُ اِلاً اَنْ یُقَلَّلَهُ فِى عَیْنِ مَنْ سَمِعَهُ» هر كه در كار اندك خود، هدف خدایى داشته باشد، بیش از آنكه خودش بخواهد، خداوند كار او را بیشتر جلوه مىدهد و هر كه از كار زیاد، جلب نظر مردم را بخواهد خداوند، كارهایش را در دید شنونده، اندك جلوه مىدهد.
دلها به دست خداست و محبّت مردم نیز با اراده پروردگار است. اگر انسان، محبوبیّت و مودّت دیگران را هم بخواهد، باید از خداوند كه «مقلّب القلوب» است بطلبد.
به تعبیر امام صادق علیه السلام: دل حرم خداست، و در این حرم و حریم، نباید غیر خدا راه یابد.(63)
چون دل، سراى توست نه بیگانه
در راه دل نشسته و دربانم
حاشا كه جز تو، ره به دلم یابد
جانم فداى تو، اى همه جانانم
62) صبغةاللّه و من احسنُ من اللّه صبغة» بقره، آیه 138.
63) القلب حرم اللّه ولا تُسكِنوا حرم اللّه غیراللّه» بحار، ج70، ص25.
:: ادامه مطلب
غیر از حركات ظاهرى نماز، كه هر كدام فلسفه و رازى دارد، و غیر از ذكرها و تسبیحهاى آن، كه هر كدام مفاهیم بلندى را در بر گرفته است، روح نماز، همان «توجّه» است. نمازگزار با اخلاص و آگاهِ به رمز و راز عبودیت، باید همواره و در تمام لحظات و فقرات نماز، بداند كه چه مىكند، در چه مقامى ایستاده است، با كه سخن مىگوید، طرف خطابش كیست و حرف و خواستهاش چیست.
این «حضور قلب»، عنصر اصلى سازندگى نماز و «یاد خدا» است كه فلسفه بلند و عمیق نماز است.
آشنایى به مفاهیم جملات قرائت و ذكرها، و توجّه به معناى اعمال و حركات در نماز، زمینه ساز پیدایش خشوع قلبى و خضوع جسمى و توجّه باطنى به معبود یكتاست. با این تذكّر، وارد نماز مىشویم:
:: ادامه مطلب
|
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2894325
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396