| وب سایت تخصصی نماز | آغاز شد این دفتر برای کسانی که میخواهند محبوب خدا شوند ....قربه الی الله .... برای محبوب شدن نزد خدا چند قدم بیشتر فاصله نداریم .... یاعلی « ارزنـــده تـرین گــوهر مصـود نـــماز است / زیبنــده تـرین هــدیه معبـود نـــماز است / ای دوست بگـو تـا همـه ی خـلق بداننـد / مقصود حق از خلقت موجود نـماز است. »
 
قرائت
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : یک شنبه 13 اسفند 1391 

 سوره حمد
«بِسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِیمِ»
 با یارى خداوند، با نام و یاد او، با نیّتى الهى شروع مى‏كنیم. خدایى كه به همه لطف دارد، و همیشه لطیف و مهربان است.
 بسم اللّه، در آغاز همه كتاب‏هاى آسمانى بوده است. هر كارى كه با نام خدا شروع نشود، به انجام مطلوب نمى‏رسد.(78)
 بسم اللّه، خدایى كردن كارهاست، و رنگ و نشان خدا زدن بر اعمال و عبادات. پیامبران نیز شروع كارشان با بسم اللّه بوده است، همچون نوح، كه كشتى خود را به نام اللّه به آب انداخت و با نام او آن را متوقف كرد.
 شروع هر كار به نام خدا رمز عشق به خداست و توكّل بر او و نشانه بندگى انسان در پیشگاه خداست، یعنى اینكه: خدایا، همواره به یاد توام، با یاد تو شیطان را فرارى مى‏دهم و به كمك نام تو یادت را در دل زنده نگاه مى‏دارم.
 
«الْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ الْعَلَمِینَ»
 حمد و ستایش، مخصوص خداوندى است كه پرورش دهنده جهانیان و سرپرست نظام هستى و صاحب همه نمعت‏هاى مادى و معنوى است.
 ربّ آسمان‏ها و زمین و پروردگار همه موجودات است.
 كوه‏هاى سنگین را لنگر زمین ساخته، فاصله خورشید تا زمین را در حدّ متعادلى قرارداده، به انسان‏ها از دوران طفولیت، راه زندگى وتأمین نیازها را الهام كرده، چشم و گوش وفكر وقدرت وغرائز عطا كرده، ولطف پیدا و پنهانش را شامل حال انسان نموده است. چه ناسپاس‏اند آنان كه‏زبان به ستایش خدا نمى‏گشایند. از نعمت‏ها بهره‏مند مى‏شوند و نافرمانى مى‏كنند، غرق در مواهب الهى‏اند وبخشنده آنها را نمى‏شناسند.
 انسان و این همه ناسپاسى و بى معرفتى؟ به راستى كه انسان موجودى ظَلوم و جَهول است! ....
 «الحمد للّه رب العالمین»، یعنى همه ستایش‏ها از آن اوست، كه امكان رشد و تربیت را در انسان و همه موجودات فراهم كرده است.
 هم آفرینش از اوست و هم پرورش آن‏ها.
 مگر مى‏توان سپاسى در خور و تشكرى شایسته ربوبیّت و پروردگاریش نمود؟
 از دست و زبان كه بر آید
كز عهده شكرش به در آید
 زبان‏ها ناتوان از شمارش نعمت‏هاى اوست، تا چه رسد به اداى حقّ او و سپاس نعمت‏هایش:
 بنده همان به كه ز تقصیر خویش‏
عذر به درگاه خدا آورد
 ورنه سزاوار خداوندیش‏
كس نتواند كه به جا آورد(79)
«الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
 سایه رحم همیشگى ورحمت همگانى‏اش بر سر خاص و عام، افكنده است. كیست بگوید من از رحمت خدا بى‏بهره‏ام؟ حتّى براى گناهكاران هم، درى همچون «توبه» گشوده است كه از رحمت او محروم نشوند، و آنان را دوست مى‏دارد.(80)
 رحمتش چنان عام و فراگیر است كه مأیوس شدن از رحمت او از گناهان كبیره است. و خود فرمان داده است كه از رحمتش مأیوس نشوند. او همه گناهان را مى‏بخشد.(81)
 خداوند، با رحمت خود، نه تنها لغزش‏ها را مى‏پوشاند و مى‏بخشاید، بلكه حتّى لغزش‏ها را به حسنات تبدیل مى‏كند.
 نه تنها نعمت‏هاى مادى‏اش ما را احاطه كرده، كه نعمت‏هاى معنوى‏اش فراگیر ماست. نه تنها شیرینى‏هاى زندگى از رحمت اوست، بلكه حوادث ناگوار، كه گاهى تازیانه عبرت و هشدار بیدار باش و غفلت زدایى است، از رحمت او به بنده‏اش سرچشمه مى‏گیرد تا بیشتر در كام هوس فرو نرود و در دام گناه نیفتد.
 او رحمان است، رحیم است، بنده‏نواز و مهربان است، ذرّه‏پرور و خطاپوش و عذرپذیر و بزرگوار است.
«مَالِكِ یَوْمِ الدِّینِ»
 صاحب روز جزا و مالك قیامت است.
 لطف خدا، از آغاز آفرینش ما، همراه‏مان بوده است و زندگى ما را همچنان به طور گسترده فراگرفته است.
 حساب آینده ما و سرنوشت قیامت ما هم به لطف او بسته است. گرچه او مالك دنیا و آخرت است، امّا چون مالكیّت كامل و مطلق و بى رقیب او در قیامت براى همه، واضح‏تر و آشكارتر مى‏شود، همه حیله‏ها، وساطت‏ها، تكیه‏گاه‏ها، امیدها، از اثر مى‏افتد و تنها فرمان خدا آن روز حاكم و نافذ است، از این رو مالك آن روز به حساب آمده است: «وَالاَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلّهِ» تمام كارها آن روز به دست خداست.
 آن روز از مردم سئوال مى‏شود: «لِمَنْ الْمُلْكُ الْیَوْمَ؟» امروز، حكومت از آن كیست؟ جواب مى‏دهند:
 «لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّار» از آنِ خداى یگانه و قدرتمند.
 در نماز، با این صفت، یاد روزِ سختِ دادرسى در دل‏ها زنده مى‏شود و خوف و خشیت الهى، بر دل‏ها سایه مى‏افكند و نماز، دریچه‏اى مى‏شود به «یاد قیامت».
 در حدیث آمده است كه امام سجاد علیه السلام در نماز، هنگامى كه به جمله «مالك یوم الدین» مى‏رسید، آن را آن قدر تكرار مى‏كرد كه نزدیك بود روح از بدنش پرواز كند.(82)
 قیامت، روز دین، روز جزا، روز حسابرسى و كیفر كردار است. یاد آن، دل‏ها را نرم مى‏كند، تكبّر و غفلت را مى‏زداید و عظمت الهى را در دل، مجسم مى‏سازد.
«إِیّاكَ نَعْبُدُ وَإِیَّاكَ نَسْتَعِینُ»
 تا اینجا، مقدمه چینى و زمینه‏سازى براى اظهار بندگى و ابراز نیاز و مددخواهى است. نمازگزار، خدا را به رحمت و كرم، ستوده است، او را سررشته‏دار تربیت وهدایت همه جهان وجهانیان دانسته، همه ستایش‏ها را مخصوص او ساخته، سرانجام خود را در دست او دیده است.
 با درك عظمت خداوند و نیاز خویش مى‏گوید:
 «ایّاك نعبد ...» تنها تو را مى‏پرستیم، تنها بنده توییم، نه برده دیگران. تنها مطیع امر توییم، نه غلام حلقه بگوش جباران و كافران. و .... «ایّاك نستعین»، تنها از تو یارى مى‏طلبیم و استعانت مى‏جوییم. حتّى عبادت‏مان، توفیقى از تو لازم دارد وگرنه شیطان، ما را به سوى طغیان و گردن‏كشى سوق مى‏دهد.
 توان جسمى و سلامت بدن را از او مى‏طلبیم، تا قدرت عبادت داشته باشیم. شناخت وظیفه و عمل به تكلیف را با استعانت از او انجام مى‏دهیم. او باید كمك‏مان كند تا خداشناس شویم، به یاد نعمت‏هایش باشیم و به شكرانه آن، در محراب عبادت بایستیم و «بندگى» خود را ابراز كنیم.
 قبول نمازمان از سوى اوست. نجات از غرور و عجب به توفیق اوست. علاقه به عبادت و پرستش، از بنده نوازى او سرچشمه مى‏گیرد. غلبه بر موانع اطاعت و بندگى و رها كردن علایق و جاذبه‏هاى گذرا و فانى، و روى آوردن به كانون زیبایى‏ها و منشأ كمال‏ها به توفیق اوست.
 ایّاك نعبد... یعنى تنها بنده تو هستم، نه برده شرق و غرب، نه اسیر زر و زور، نه دلبسته مقام و مال و شكم و شهوت...!
 ایّاك نستعین ... بر هر گونه حقارت پذیرى و استمداد از قدرت‏هاى مادّى و پوشالى خط بطلان مى‏كشد وكار واسطه‏ها را بى‏اثر مى‏داند.
«اِهْدِنَا الصِّرَ طَ الْمُستَقِیمَ»
 در پیچ وخم راههاى زندگى ودرمیان هزاران راه رنگارنگ و گوناگون، راه راست یكى است كه به خدا منتهى مى‏شود و ما را به خدا مى‏رساند. در این كه آن راه چیست و چگونه باید آن را پیمود، باید از خدا مدد گرفت و هدایت طلبید.
 در این عبارت، طلب هدایت از خدا مى‏كنیم تا ما را به راه راست و «صراط مستقیم» راهنمایى كند. چرا كه راههاى غیر مستقیم، بسیار است. راه هوس‏ها، افراط و تفریطها، وسوسه‏هاى شیطانى. راههاى بى‏منطق و برهان، مسیرهایى هلاكت بار و آینده سوز. راههاى بى مرشد و راهنما. راهى كه طاغوت‏ها پیش پاى مردم مى‏نهند، راه سلیقه‏هاى شخصى در مقابل راهنمایى‏هاى دین و... كه این همه راه نیست، بلكه «بیراهه» است.
 پس راه مستقیم كدام است؟
 قرآن، راه مستقیم را راه خدا و انبیا مى‏داند.(83) راه بندگى و عبودیت خدا: «وَأَنِ اعْبُدُونِى هَذَا صِرَطٌ مُّسْتَقِیمٌ»(84) راه پیوند و تمسّك به آیین خدا و پذیرش قانون الهى.(85) راه رهبران معصوم و پیشوایان اهلبیت، كه امام صادق علیه السلام فرمود: به خدا سوگند راه مستقیم، ما هستیم.(86)
 البتّه راه مستقیمِ الهى و حركت در مسیر خدا طبق شرایط و مقتضیات، متفاوت مى‏شود و «تكلیف»، كارهاى گوناگونى از ما مى‏طلبد. وظیفه ما در زمان‏هاى مختلف و نسبت به اشخاص گوناگون فرق مى‏كند.
 پس گاهى تشخیص راه مستقیم دشوار است و حركت در آن دشوارتر. راهى است باریك و لغزنده و پر خطر، كه یك لحظه غفلت، انسان را به جهنم گناه و فساد و سقوط مى‏افكند. از این رو، باید از خدا راهنمایى خواست، كه هم راهشناس است و هم راهنما. و هم رهنمایانى فرستاده كه از راه به بیراهه نیفتیم و در فكر، عمل، اخلاق، وظایف اجتماعى - سیاسى، روش رفتار در خانواده و جامعه، راه دخل وخرج، حشر ونشر، رفت و آمد، معاشرت و داد و ستد، از صراط مستقیمى كه خدا مى‏خواهد و مى‏پسندد، دور نشویم.
 راه مستقیم، راه اعتدال و میانه روى و دورى از افراط و تفریط است. حتّى در عبادت، اعتدال امر مطلوبى است.(87)
 امام عسگرى علیه السلام در تفسیر «اهدنا الصّراط المستقیم» مى‏فرماید: نمازگزار با بیان این جمله مى‏گوید: راه مستقیم، راهى است كه از كوته فكرى بالاتر و از بلندپروازى و غلوّ، پایین‏تر باشد.
 و امام صادق علیه السلام مى‏فرماید:
 راه مستقیم، راهى است كه انسان را به محبّت خدا و دین او سوق مى‏دهد و از هواپرستى و پیروى از سلیقه‏ها و آراىِ شخصى در دین، باز مى‏دارد.(88)
 راه مستقیم، دورى از كوتاهى و زیاده روى است. رهرو این راه نه از فرط آرزو به طمع مى‏افتد، نه از شدّت طمع به حرص گرفتار مى‏شود. نه هنگام یأس از تأسف مى‏میرد، نه وقت ناراحتى اسیر طوفان خشم مى‏شود. نه هنگام شادى بدمستى مى‏كند، نه تموّل او را یاغى مى‏سازد و نه ناگوارى‏ها او را به شِكوِه وامى دارد ...(89)
 پس این كه راه مستقیم و روش عادلانه چیست، این را هم باید از دین آموخت و توفیق آن را از خدا طلبید.
 
«صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»
 راه مستقیمى كه در آیه قبل، از خدا خواستیم، در این آیه كمى توضیح داده شده است: راه كسانى كه بر آنها نعمت دادى، نعمت هدایت وتوفیق، نعمتِ علم، جهاد، شهاد ورهبرى‏دینى.
 قرآن كریم، «پیامبران»، «صدیقان»، «شهیدان» و «صالحان» را از كسانى دانسته كه خداوند به آنان نعمت عطا كرده است:
 «وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَِكَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدیقِینَ وَالشُّهَدَآءِ وَالصَّلِحِینَ وَحَسُنَ أُوْلَِكَ رَفِیقاً»(90) این آیه، پیروان خدا و رسول را با این چهار گروه، همراه مى‏داند و این چهار دسته از انسان‏هاى برجسته را، رفقایى نیكو معرفى مى‏كند.
 در نماز، از خدا مى‏طلبیم كه راه مستقیم را كه راه انبیاى الهى و شهیدان و نیكوكاران و راستان است به ما بنمایاند و توفیق گام برداشتن در راه آنان را بما عطا كند.
 در روایات متعددى راه آنان كه خدا نعمتشان داده بر راه امامان معصوم منطبق شده است.(91)
 درخواست راه مستقیم و راه نعمت یافتگان از خدا، تعیین و تلقین خط فكرى و عملى صحیح در زندگى است تا جهت‏گیرى عملى و اجتماعى ما در راستاى «حق» باشد نه آمیخته به هوس‏ها و نه آلوده به فسادها و نه دلبسته به طاغوت‏ها!
«غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلاَ الضَّآلِّینَ»
 نه راه غضب شدگان و گمراهان. راه فرعون‏ها، قدرتمندان بى تعهّد، مستكبران یاغى، كه به قهر خدا هلاك و غرق شدند،(92) راه قارون‏ها و سرمایه داران سنگدل كه در برابر مردان خدا گردن‏كشى كرده و در خاك فرو رفتند.(93)
 و نه راه دانشمندان بى عمل و دنیاپرست كه به آنچه مى‏گویند، خود پایبند نیستند.(94)
 چهره غضب شدگان تاریخ را در نظر آورید، اقوام و ملّت‏هایى كه با عذاب‏هاى آسمانى یا بلاهاى زمینى به قهر خدا گرفتار شدند و تار و مار گشتند. منافقانى كه در قرآن از مغضوبین به‏شمار آمده‏اند.(95) گمراهانى كه از راه حقّ، راستى و توحید، به بیراهه باطل وانحراف فكرى وفسادعملى افتاده‏اند.
 از خداوند مى‏خواهیم كه ما را در زمره نیكان روزگار و صالحان تاریخ قرار دهد، نه پیرو مفسدان و باطل پرستان گمراه و مغضوب.
    سوره توحید
 «بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحِیِمِ . قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ . اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ یَلِدْ    وَ لَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَكُن لَّهُ كُفُواً أَحَد»
 به نام خداى بخشنده مهربان. بگو، كه او خداى یكتا و بى نیاز است. نه زاده است و نه زاده شده و نه كسى همتاى اوست.
 این سوره نیز با یاد خداوند مهربان آغاز مى‏شود. سپس یكتایى و بى نیازى او را مطرح مى‏كند. و با صفات دیگر خداوند به پایان مى‏رسد. سوره‏اى است توحیدى. و یكتایى خداوند را در آفرینش، پرورش، مالكیّت، حاكمیّت، فریادرسى و بى نیازى مى‏رساند.
 خدایى كه «صمد» است، بى‏نیاز است وهمه نیازمندان به او توجّه مى‏كنند. از ویژگى‏هاى آدمى همچون خواب، خوراك، غفلت، خستگى، زاد، ولد، ترس و... به‏دور است. نه جسم است نه مثال. نه مكان وزمان دارد و نه شكل ومحدودیّت...(96)
 برخلاف مسیحیان كه «عیسى‏» را فرزند خدا مى‏پندارند و مشركان كه فرشتگان را دختران خدا مى‏شناسند، خداى متعال بى زاد و ولد است. نه فرزندى دارد، نه فرزند كسى است.
 و هیچ چیز شبیه او نیست. و هیچ كس و هیچ قدرت، همتاى او نیست: «لَیْسَ كَمِثْلِهِ شَىْ‏ءٌ»(97)
 حمد و سوره را كه مى‏خوانیم، رو به قبله‏ایم، بدنمان آرام است، فكرمان به یاد خداست، احساس‏مان، عبودیت و بندگى است، حالت قلبى‏مان خشوع و نیاز و توجّه. خود را در محضر خداوند مى‏بینیم. تواضع، بر دل و جانمان و بر اندام و نگاه و صدایمان حاكم است.
 عبدى در برابر معبود، آفریده‏اى در آستان آفریدگار، نیازمندى در پیشگاه بى‏نیاز. راستى اگر چنین حالت و احساسى پدید آید امكان دارد در نماز، دل به جاى دیگر رود و حواس از یاد خدا غفلت كند؟
 رسول خدا صلى الله علیه وآله كسى را دید كه در حال نماز، با ریش خود بازى مى‏كرد، فرمود: اگر توجّهش به نماز بود و قلبش خشوع داشت، چنین نمى‏كرد! ...(98)


78) تفسیر صافى، ج 1، ص 51 - 52.
79) گلستان سعدى.
80) انّ اللّه یحبّ التوابین» بقره، آیه 222.
81) زمر، آیه 53.
82) تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 16.
83) هود، آیه 56 ؛ زخرف، آیه 43.
84) یس، آیه 61.
85) آل عمران، آیه 101.
86) تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 17.
87) در اصول كافى بابى تحت عنوان «الاقتصاد فى العباده» گشوده است.
88) بحارالانوار، ج 24، ص 9.
89) نهج البلاغه، حكمت 108.
90) نساء، آیه 69.
91) بحارالانوار، ج 24، ص 30 به بعد.
92) قصص، آیه 40.
93) قصص، آیه 81.
94) صف، آیه 3.
95) فتح، آیه 6.
96) بحارالانوار، ج 3، ص 223.
97) شورى‏، آیه 11.
98) بحار الانوار، ج 84، ص 228.



:: ادامه مطلب
تكبیر
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : یک شنبه 13 اسفند 1391 

«اللّهُ اكبر»
 خدا بزرگ‏تر است. بزرگ‏تر از هر چه به وصف آید و در ذهن و زبان بگنجد. بزرگ‏تر از آنچه مى‏گویند و مى‏خوانند و مى‏شناسند.
 بزرگ‏تر از فكر و خیال و اندیشه ما و در واقع بزرگ‏تر از آنكه با دیگران مقایسه شود
 با این كلام نماز شروع مى‏شود. این شعار، تكبیرة الاحرام است، یعنى اللّه اكبرى كه با آن به حریم نماز وارد مى‏شویم و غیر خدا را از یاد مى‏بریم و براى جز او عظمتى نمى‏شناسیم و كارهاى خلاف را بر خود حرام مى‏كنیم.
 توجّه قلبى به عظمت خدا را با تكبیر بر زبان مى‏آوریم تا زبان‏مان با دل‏مان همصدا شود. اللّه اكبر یعنى خدا از همه بزرگ‏ها بزرگ‏تر است و از همه عظمت‏ها برتر است. اصلاً اوست كه سرچشمه بزرگى و عظمت و قدرت است، با تكیه بر او از هیچ قدرتى هراسى نیست، با اتّكاى به او، از هیچ منبع و تكیه گاهى چشمداشتى نداریم.
 كافران با نام بُت شروع مى‏كردند، و طاغوتیان همواره نام طاغوت بر زبان دارند.
 اللّه اكبر، خط بطلانى است بر همه قدرت‏هاى طاغوتى، وسوسه‏هاى ابلیسى و جاذبه‏هاى مادّى.

 چنانكه هواپیما هر چه بیشتر اوج بگیرد، خانه‏ها كوچك‏تر دیده مى‏شود، انسان هر چه خداشناس‏تر شود و عظمت‏ها و نعمت‏ها و قدرت‏هاى الهى را بیشتر بشناسد، جز خدا هر چه هست در نظرش كوچك مى‏شود و خدا بزرگ‏تر از هر چیز، آرى ... «اللّه اكبر»
 مرحوم فیض كاشانى مى‏گوید:
 «هرگاه در نماز، حلاوت و شیرینى مناجات را یافتید، بدانید كه تكبیر شما مورد قبول و تصدیق خداوند قرار گرفته، و اگر چنین نبود، بدانید كه خداوند، شما را نپذیرفته و سخن‏تان را تصدیق نكرده است».(77)


77) محجةالبیضاء، ج 1، ص 385.



:: ادامه مطلب
نشانه‏ هاى اخلاص
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : یک شنبه 13 اسفند 1391 

 از كجا مى‏توان فهمید كه عبادت‏مان خالصانه است؟ نشانه‏هاى اخلاص چند چیز است:

 1. عدم توقّع از دیگران‏
 اگر كار براى خداست، انسان مخلص، چشمداشت تشكّر و قدردانى از غیر خدا ندارد. اگر قدر نشناسى و ناسپاسى هم دید، باز در عمل خویش ثابت قدم و استوار است. این نشانه آن است كه براى خدا كار مى‏كند.
 سوره «هل اتى» در شأن حضرت على و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین‏علیهم السلام نازل شد، كه سه روز روزه نذرى گرفته بودند، و در هر سه روز، افطار خود را به مسكین و یتیم و اسیر دادند و با آب، افطار كردند. سخن این خانواده با اخلاصِ، چنین بود: «إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنكُمْ جَزَآءً وَلَا شُكُوراً»(70) ما شما را بخاطر خدا طعام دادیم، و از شما پاداش و تشكّرى نمى‏خواهیم.
 گاه كسى بدون چشم داشتِ مالى، خدمتى انجام مى‏دهد ولى در باطن دوست دارد این را همه مردم بدانند و اذعان كنند كه بى مزد و رایگان كار مى‏كند و این با اخلاص سازگار نیست. اگر كسى از این ناراحت شود كه ذكر خیرى از دیگران به میان مى‏آید و از او نه، در واقع در اخلاصِ نیت او خلل وارد مى‏شود.

 2. توجّه به تكلیف، نه عنوان‏
 مخلصان، بنده تكلیف‏اند، نه اسیر عنوان!
 چه بسا كارهاى لازم كه بر زمین مانده، و كسى سراغش نیم رود، تنها به این جهت كه عنوان مهم و معتبرى همراه ندارد.
 اخلاص را از آنجا مى‏توان شناخت كه انسان تكلیفش را - هر چه باشد - انجام دهد و كارهاى بزرگ و كوچك، با عنوان و بى عنوان، داراى نمود و آوازه یا گمنام و ناشناخته، برایش یكسان باشد. اگر جز این باشد، رگه‏هایى از ناخالصى در نیتش وجود دارد.

 3. پشیمان نشدن‏
 انسان مخلص، از كار نیكى كه كرده، پشیمان نمى‏شود. چون نزد خدا پاداشش محفوظ است و به وظیفه هم هر چه بوده عمل كرده است. پس پشیمانى چرا؟
 اگر به قصد قربت، به دیدار كسى یا به مجلس ختم رفتید، امّا آنان متوجه حضور شما نشدند و تشكّر نكردند، پشیمانى ندارد. اگر در این شرایط از رفتن پشیمان شدید، پاى اخلاصتان مى‏لنگد.

 4. عدم تأثیر استقبال یا بى اعتنایى‏
 این هم نشان دیگرى از اخلاص است. این نباشد كه چون كارتان مورد ستایش واستقبال قرار مى‏گیرد، تشویق به‏انجام آن شوید، واین نباشد كه چون كارتان با بى‏اعتنایى وبى‏مهرى مردم روبرو شود سست شوید. اگر كار براى خداست نباید تشویق و استقبال یا بى اعتنایى و عدم قبول مردم در انسان مخلص مؤثر واقع شود. اگر كار براى خداست نباید تشویق و استقبال یا بى اعتنایى و عدم قبول مردم در انسان مخلص مؤثر واقع شود.
 امیرالمؤمنین علیه السلام در این زمینه، ضابطه و ملاك جالبى به دست ما داده است. مى‏فرماید:
 «لِلْمُرائِى ثَلاثُ عَلاماتٍ: یَكْسِلُ اِذا كانَ وَحْدَهُ یَنْشِطُ اِذا كانَ فِى النّاسِ وَ یَزیدُ فِى الْعَمَلِ اِذا كانَ اُثنِىَ وَ یَنْقُص اِذا ذُمَّ»(71)
 ریاكار، سه علامت دارد: اوّل آنكه وقتى تنهاست، با كسالت و بى‏حالى عمل مى‏كند. دوّم آنكه در حضور مردم، نشاط مى‏ورزد. سوّم آنكه اگر تعریفش كنند، مى‏افزاید و اگر ملامتش كنند، مى‏كاهد.

 5 . یگانگى ظاهر و باطن‏
 از نشانه‏هاى دیگر خلوص، همگونى ظاهر و باطن است. عملش در ظاهر با نیّتش در باطن یكسان باشد. گندم‏نماى جو فروش نباشد، و همان باد كه نشان مى‏دهد، «بود» و «نمود»ش یكى باشد.
 على علیه السلام فرموده است: «مَنْ لَمْ یَخْتَلِفْ سِرُّهُ وَ عَلانِیَتُهُ وَ فِعْلُهُ وَ مَقالَتُهُ، فَقَدْ اَدّىَ الاَمانَةَ وَاخْلَصَ الْعبادَة».(72) كسى كه ظاهر و باطنش و نهان و آشكارش و رفتار و گفتارش با هم اختلاف نداشته باشد، او امانت الهى را ادا كرده و عبادت و بندگى را خالص ساخته است. نشانه‏هاى دیگرى هم براى اخلاص وجود دارد كه به همین قدر، بسنده مى‏شود.
 آنكه اخلاص دارد، نورانیتى در دل، توفیقى در عمل، پاداشى در دنیا و آخرت، عاقبت بخیرى و خوش نامى، محبوبیّت و نام نیك خواهد داشت. این وعده الهى است كه پاداش نیكوكاران خالص و بندگان مخلص ضایع نمى‏شود.
 پس نمازى بخوانیم، با اخلاص و توجّه به خدا.
 نمازى كه خواندنش، یك دعاى مستجاب دارد.(73)
 نمازى كه به انتظار نشستن براى آن، خود عبادت است.(74)
 نمازى كه از انفاق خانه‏اى پر از طلا بهتر است.(75)
 نماز بخوانیم، و حق آن را ضایع نكنیم، در انجام آن سستى و كاهلى نكنیم، گاه و بیگاه، ترك نكنیم، به خاطر مشغولیات دیگر، آن را عقب نیندازیم.
 نماز اوّل وقت و به جماعت را فراموش نكنیم. كه ... یاد خدا بزرگ‏تر از هر چیز است: «وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ»(76)


70) دهر، آیه 9.
71) محجةالبیضاء، ج 6، ص 144.
72) نهج‏البلاغه، نامه 26.
73) وسائل‏الشیعه، ج 4، ص 1016.
74) وسائل‏الشیعه، ج 3، ص 85.
75) وسائل‏الشیعه، ج 3، ص 26.
76) عنكبوت، آیه 45.



:: ادامه مطلب
راه رسیدن به اخلاص
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : یک شنبه 13 اسفند 1391 

آنكه جنس خود را ارزان مى‏فروشد؛ یا به ارزش آن ناآگاه است، یا مشترى را نمى‏شناسد، یا نرخ و قیمت را نمى‏داند. قرآن براى آنكه ما كالاى وجود، دل و جان و عمل و عبادت خود را ارزان نفروشیم، در هر سه زمینه ما را راهنمایى مى‏كند:
 انسان را جانشین خدا در زمین و امانت دار الهى و اشرف مخلوقات مى‏شمارد.
 مشترىِ عمل‏هاى نیك انسان را هم، خدا مى‏داند كه هم اعمال اندك را مى‏خرد، هم گران‏تر مى‏خرد و هم بدى‏ها را مى‏پوشاند و رسوا نمى‏كند. قیمت انسان را هم، بهشت مى‏داند و لذّت‏هاى ابدى و همجوارى اولیاى خدا.
 بیراهه رفتن و دل به غیر خدا سپردن را زیان مى‏شمارد و مى‏گوید: اگر خود را به كمتر از بهشت بفروشى، ضرر كرده‏اى!
 آنكه به این نكات توجّه كند، دیگر عبادتش براى جلب توجّه مردم نیست.
 خداوند، «ولىّ نعمت» ماست. یاد كردن از نعمت‏هاى پروردگار، خلوص مى‏آورد.
 امام سجادعلیه السلام در دعاى «ابوحمزه‏ثمالى» به خداوند چنین مى‏گوید:
 خدایا! من كوچك بودم، بزرگم كردى.
 ذلیل بودم، عزّتم بخشیدى.
 جاهل بودم، عالمم ساختى.
 گرسنه بودم، سیرم كردى.
 برهنه بودم، لباسم پوشاندى.
 گمراه بودم، هدایتم كردى.
 فقیر بودم، بى نیازم نمودى.
 مریض بودم، شفایم بخشیدى‏
 گنهكار بودم، خطایم را پوشاندى....
 راه دیگر اخلاص یابى، توجّه به كوچكى و بى ارزشى و گذرا بودن دنیا و جلوه‏هاى مادّى آن است.
 طبق آیات قرآن، دنیا سرمایه‏اى اندك است، غنچه‏اى است ناشكفته، كالایى است غرورآفرین و غفلت آور. دل را باید خانه عشق به بزرگ‏ترین محبوب و با ارزش‏ترین هستى ساخت. آنان كه براى غیر خدا كار مى‏كنند، در فرداى قیامت، خواهند دید كه از آنها كارى ساخته نیست. چرا براى «اللّه» كار نكنیم، كه هم مهربان و بنده نواز است، هم دادگر و رئوف است، و هم نیكى‏ها از یادش نمى‏رود و هم به كسى ستم نمى‏كند.
 مشتِ ریاكار روزى باز مى‏شود، البتّه نزد خداوند از اوّل باز است. ترس از رسوایى ریاكارى، عامل دیگرى در جهت كسب اخلاص است.
 آنكه چهل روز، براى خدا خالص شود، فارغ التحصیل مكتب خودسازى است. چنانكه پیامبر فرموده است:

 «مَنْ اَخلص للّه اربعین صباحاً ظهرتْ ینابیعُ الحكمة مِنْ قلبه على‏ لسانه» آنكه چهل روز، خالصانه عمل كند، چشمه‏هاى حكمت از قلبش بر زبانش جارى مى‏شود.(69)
 اخلاص، ثمره یقین است. اگر كسى ایمانى از روى یقین به خدا و قیامت و بهشت و جهنم و حساب و كتاب داشته باشد، جز براى رضاى حق تعالى عبادت و عمر نمى‏كند.


69) جامع‏السعادات، ج 2، ص 404.



:: ادامه مطلب
اخلاص
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : یک شنبه 13 اسفند 1391 

 كمیاب ‏ترین گوهرها «اخلاص» در عمل است. یعنى كارى را فقط براى خدا خالص ساختن وچیزى را شریك او نساختن.
 بسیارى اوقات رعایت مصالح شخصى یا جلب منافع یا جلب توجّه دیگران یا انگیزه‏هاى دنیایى، خط دهنده اعمالِ ماست. اگر بتوانیم نیّت خود را خالص كنیم، رستگاریم و همین عمل براى ما مى‏ماند.
 على علیه السلام فرموده است: «اَخْلِصْ لِلّهِ عَمَلَكَ وَ عِلْمَكَ و بُغْضَكَ وَ اَخْذَكَ وَ تَرْكَكَ وَ كَلامَكَ وَ صُمْتَكَ»(64) عمل و علم و دشمنى و گرفتن و نگرفتن و سخن و سكوت خویش را تنها «براى خدا» خالص گردان.
 در عبادت و نماز، باید قصد قربت كرد. حتّى اگر گوشه‏اى از آن براى غیر خدا باشد عمل باطل است و نزد خداوند، نامقبول.
 حتى اگر نماز را براى خدا بخوانیم ولى انتخاب مكان و زمان و نحوه خواندن و ... براى غیر خدا باشد، باطل است. در عبادت خدا نباید دیگرى را شریك ساخت. قرآن مى‏فرماید:
«وَلَا یُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدَا»(65)
 احدى را شریك عبادت خدا قرار ندهید.
 حتى اگر رزمنده‏اى در جبهه، براى غنایم، یا خودنمایى و اظهار شهامت و ... بجنگد، ارزش ندارد.(66)
 ورود شرك و ریا به عمل انسان، طبق حدیث، از حركت مورچه در شبى تاریك، روى سنگ سیاه و سفت، بى نمودتر و مخفى‏تر است! ...(67)
 به فرموده امام على علیه السلام : «الاِخْلاصُ اَعلَى الایمانِ»(68) اخلاص، بلندترین قلّه ایمان است.
 عمل بدون اخلاص، آفت‏خیز است و نابود شدنى. نیّت استوار و خالص، باعث مى‏شود انسان هرگز سست و خسته نشود و به عجز و به بن بست نرسد.


64) فهرست غررالحكم، واژه اخلاص.
65) كهف، آیه 110.
66) محجةالبیضاء، ج 6، ص 171.
67) تحف‏العقول، ص 487 از سخنان امام عسگرى علیه السلام.
68) فهرست غررالحكم، واژه اخلاص.



:: ادامه مطلب
نیّت
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : یک شنبه 13 اسفند 1391 
 سرفصل این عبادت و نخستین امر واجب در نماز، «نیّت» است. و ...
 نیّت، تعیین كننده ارزش هر عمل است.

 اگر عبادتى، از جهت نیّت، خلل یابد و نمازگزار، دچار ریب و ریا گردد، كاراش بى نتیجه و عبادتش فاسد و رنجش بى اجر خواهد بود. بنا به اهمیّت نیّت و خلوص و جایگاه رفیع آن در هر عبادت و عمل، به ویژه در نماز، به بحثى نسبتاً مبسوط درباره آن مى‏پردازیم.
 نیّت چیست؟
 انگیزه آگاهانه نسبت به هر عمل «نیّت» آن است و در عبادت، این انگیزه باید خدایى باشد و نماز به خاطر رضاى الهى و در جهت تأمین خواسته او و اجراى فرمانش و به قصد نزدیك‏تر شدن به خدا (قصد قربت) انجام گیرد.
 اگر در عبادت و نماز، چنین نیّت خالصى وجود داشت، عامل قرب مى‏شود وگرنه جز دورى از خدا بازدهى ندارد.
 نیّت، آگاهى و توجّه به عمل و هدف آن است. هدف نماز كه «یاد خدا»ست باید همواره در دل و ذهن نمازگزار، زنده باشد و انگیزه‏هاى مادّى و غیر خدایى از جمله جلب رضایتِ مردم، ریا، خودنمایى و شهرت در دل و فكر، راه پیدا نكند.
 در جادّه‏ها، راه پر خطر را علایم بیشترى مى‏گذارند. راه بندگى خدا هم، پر از انواع خطرهایى است كه عمل و فكر و نیّت را تباه و منحرف مى‏سازد. و از اینجاست كه در متون دینى و رهنمودهاى پیشوایان اسلام، تعابیرِ «فىِ اللّه»، «لِلّه»، «فى‏سبیل اللّه» و ... فراوان به كار رفته است. در آیات قرآن، هفتاد بار كلمه «فى سبیل اللّه» (در راه خدا) درباره كارهایى همچون نماز، زكات، جهاد، هجر، شهادت، انفاق، به كار رفته است رنگِ «الهى» به هر كارى بخورد، آن را ارزشمند و جاودان مى‏سازد.(62)

 در سایه نیّت خالص، كار كم، زیاد مى‏شود. عمل كوچك، عظمت مى‏یابد، انفاقى اندك، پاداشى عظیم مى‏یابد، كار دنیایى و مادّى، به عملى اخروى و معنوى تبدیل مى‏شود.
 اگر كسى عمرى در عبادت و روزه و جهاد و انفاق بگذراند، ولى نه بخاطر خدا، همه‏اش تباه است، و اگر دِرهمى انفاق، مرتبه‏اى جهاد، گامى كوچك، سجده‏اى كوتاه، براى خدا باشد، نزد خدا محفوظ است و از پاداش خدایى برخوردار.
 امام صادق علیه السلام فرموده است: «مَنْ اَرادَ اللّهَ بِالْقَلیِلِ مِنْ عَمَلِهِ، اَظْهَرَهُ اللّهُ اَكْثَرَ مِمّا اَرادَ، وَ مَنْ اَرادَ النّاسَ بِالْكَثیرِ مِنْ عَمَلِهِ اَبَى اللّهُ اِلاً اَنْ یُقَلَّلَهُ فِى عَیْنِ مَنْ سَمِعَهُ» هر كه در كار اندك خود، هدف خدایى داشته باشد، بیش از آنكه خودش بخواهد، خداوند كار او  را بیشتر جلوه مى‏دهد و هر كه از كار زیاد، جلب نظر مردم را بخواهد خداوند، كارهایش را در دید شنونده، اندك جلوه مى‏دهد.
 دل‏ها به دست خداست و محبّت مردم نیز با اراده پروردگار است. اگر انسان، محبوبیّت و مودّت دیگران را هم بخواهد، باید از خداوند كه «مقلّب القلوب» است بطلبد.
 به تعبیر امام صادق علیه السلام: دل حرم خداست، و در این حرم و حریم، نباید غیر خدا راه یابد.(63)
 
چون دل، سراى توست نه بیگانه‏
در راه دل نشسته و دربانم‏
 حاشا كه جز تو، ره به دلم یابد
جانم فداى تو، اى همه جانانم

 62) صبغةاللّه و من احسنُ من اللّه صبغة» بقره، آیه 138.
63) القلب حرم اللّه ولا تُسكِنوا حرم اللّه غیراللّه» بحار، ج‏70، ص‏25.

 



:: ادامه مطلب
در محراب نماز
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : یک شنبه 13 اسفند 1391 
 اینك، آماده ورود به متن نمازیم.
 غیر از حركات ظاهرى نماز، كه هر كدام فلسفه و رازى دارد، و غیر از ذكرها و تسبیح‏هاى آن، كه هر كدام مفاهیم بلندى را در بر گرفته است، روح نماز، همان «توجّه» است. نمازگزار با اخلاص و آگاهِ به رمز و راز عبودیت، باید همواره و در تمام لحظات و فقرات نماز، بداند كه چه مى‏كند، در چه مقامى ایستاده است، با كه سخن مى‏گوید، طرف خطابش كیست و حرف و خواسته‏اش چیست.
 این «حضور قلب»، عنصر اصلى سازندگى نماز و «یاد خدا» است كه فلسفه بلند و عمیق نماز است.
 آشنایى به مفاهیم جملات قرائت و ذكرها، و توجّه به معناى اعمال و حركات در نماز، زمینه ساز پیدایش خشوع قلبى و خضوع جسمى و توجّه باطنى به معبود یكتاست. با این تذكّر، وارد نماز مى‏شویم:


:: ادامه مطلب
 

 


 
» تعداد مطالب : 2884
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2894325
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391 
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396