آنچه كه امروزه اكثر خداپرستان را گرفتار كرده آن است كه به زبان «لااله الاّ اللّه» مى گویند، اما در عمل به سراغ غیر او مى روند و عزت و قدرت را در جایى دیگر جستجو مىكنند. از غیر او اطاعت مىكنند و به غیر او عشق مىورزند.
راستى كه شرك، ظلم بزرگى به خود و بىادبى به ذات مقدس اوست. «اِنَّ الشِّرك لَظُلْمٌ عَظیمٌ»(366) زیرا شریك داشتن نشانه ضعف و عجز و ناتوانى در انجام كارها و وجود شبیه و نظیر است كه اینها در مورد خداوند معنى ندارد.
366) سوره لقمان، آیه 13.
:: ادامه مطلب
ابن مسعود ، دلیل مسلمان شدنش را مشاهده نماز سه نفرى پیامبراكرم و حضرت على و حضرت خدیجه و قنوت طولانى آنها مى داند.(352)
در سلامى كه در زیارت آلیس به حضرت مهدىعجلاللّهتعالىفرجه مىدهیم، مىگوییم: «اَلسَّلامُ عَلَیْك حینَ تُصَلّى وَ تَقْنُتْ» سلام بر تو هنگامى كه به نماز و قنوت مىایستى.
براى هر كدام از معصومینعلیهم السلام دعاهایى طولانى در قنوت نقل شده كه فرصت نقل آنها نیست و جاى تعجب است كه چرا قنوت با این همه بركاتش در میان برادران اهل سنت تعطیل شده، مگر حضرت على و خلفاى راشدین در نماز قنوت نمىخواندند؟
در قنوت فقط به فكر خود و حاجات خود نباشیم. از حضرت زهراعلیها السلام یاد بگیریم كه مىفرمود: «اَلْجار ثُمَّ الدَّار»(353) ابتدا به فكر همسایهات باش آنگاه خانواده خود. زیرا خداوند وعده فرموده است كسى كه براى دیگران دعا كند خداوند حاجات خود او را هم برآورده مىسازد. در قنوت علیه دشمنان دین دعا كنیم و پیروزى اسلام و مسلمین را از خدا بخواهیم. پیامبراكرم در قنوت خود گروهى را با نام و مشخصات نفرین مىكرد و حضرت علىعلیه السلام در قنوت نمازش به معاویه و عمروعاص لعن مىكرد.(354) به هرحال تولّى و تبرّى جزء دین، بلكه اساس دین ماست: «هَل الدّین اِلاَّ الْحُبّ وَالْبُغْض»(355)
352) بحار، ج 38، ص 280.
353) بحار، ج 43، ص81.
354) بحار، ج 82، ص 201.
355) بحار، ج 68، ص 63.
:: ادامه مطلب
از واجبات نماز تشهد است كه در ركعت دوم و آخر نماز خوانده مىشود. در تشهّد، به یگانگى خداوند و رسالت پیامبرش حضرت محمّدصلى الله علیه وآله شهادت و گواهى مىدهیم. گرچه در اذان و اقامه، بارها به این دو امر گواهى دادهایم، امّا آن شهادت بهنگام ورود به نماز بود و این گواهى بهنگام خروج از نماز.
این همه تكرار حكیمانه است، زیرا انسان خیلى زود دچار غفلت و فراموشى مىشود و ولىّ نعمت خود را فراموش مىكند و این جملات همچون طنابى است كه كشتى انسان را در امواج حوادث حفظ مىكند.
:: ادامه مطلب
قنوت، در لغت به معناى اطاعت همراه با خضوع است. چنانكه خداوند خطاب به حضرت مریم مىفرماید: «یا مَرْیَمُ اقْنُتى لِرَبِّك»(343)
اما مراد از قنوت درنماز، همان دعائى است كه در ركعت دوّم هر نماز مىخوانیم. امام صادقعلیه السلام در تفسیر آیه «و تَبَتَّلْ اِلَیْهِ تَبْتیلاً»(344) مىفرماید مراد از «تبتّل» آن است كه در نماز دستها را به دعا بلند كنیم.(345) «تبتّل» در لغت بمعناى قطع امید از غیرخداست.(346)
قرآن كه به ما سفارش مىكند: «اُدْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً»(347) پروردگار خویش را در حال زارى و نهان بخوانید، یكى از نشانههاى تضرّع و زارى بدرگاه الهى، دست بلندكردن به دعاست.(348) انسان فقیر دست خود را بسوى بىنیاز مطلق دراز مىكند و فقط از او مىخواهد و دل از غیر او مىشوید.
گرچه قنوت در نماز مستحب است، اما به قدرى مورد توجه است كه امام رضاعلیه السلام در نامهاى به مأمون مىنویسند: قنوت یك سنّت واجب در تمام نمازهاى شبانهروزى است(349)، كه البتّه مراد امام تأكید بر اهمیت قنوت است. چنانكه اگر انسان آنرا قبل از ركوع فراموش كرد، مستحب است بعد از ركوع قضا نماید و اگر در سجده یادش آمد بعد از سلام آنرا قضا كند.
در آداب قنوت آمده است: دستها را تا برابر صورت بالا بیاورید، كف دستها رو به آسمان باشد، دو دست را كنار هم قرار دهید و بجز انگشت شصت، باقى انگشتان را بهم بچسبانید. بهنگام خواندن دعا به كف دست خود نگاه كنید و دعا را بلند بخوانید، البتّه نه به حدّى كه امام جماعت آن را بشنود.(350)
قنوت، دعاى خاصى ندارد و انسان مىتواند هر دعایى بخواند، چنانكه لازم هم نیست دعا به عربى باشد و مىتوان در قنوت، حاجات خود را به فارسى هم بیان كرد. البتّه روشن است كه دعاهاى قرآنى و یا دعاهائى كه معصومینعلیهم السلام در قنوت خود مىخواندهاند از فضیلت و اولویّت خاصى برخوردارند.
343) سوره آلعمران، آیه 43.
344) سوره مزمّل آیه 8.
345) وسائل، ج 4، ص 912.
346) مفردات راغب.
347) سوره اعراف، آیه 55.
348) معانى صدوق، ص 369.
349) بحار، ج 82، ص 197.
350) مسائل قنوت در توضیحالمسائل.
:: ادامه مطلب
تعداد قنوت در نمازها یكسان نیست، نمازهاى پنجگانه هركدام یك قنوت، آنهم قبل از ركوع ركعت دوم دارند. اما نمازجمعه كه دو ركعت است دو قنوت دارد، یكى قبل از ركوع ركعت اوّل و یكى بعد از ركوع ركعت دوّم.
در نماز عید فطر و عید قربان كه دو ركعت است، 9 قنوت مىخوانیم، 5 قنوتِ پشت سرهم قبل از ركوع ركعت اوّل و 4 قنوت پشت سرهم در ركعت دوّم، كه البتّه براى این قنوتها، دعاى خاصى وارد شده است.
حتى در نماز آیات كه دو ركعت است و در هر ركعت 5 ركوع دارد، مستحب است قبل از ركوعهاى دوم و چهارم و ششم و هشتم و دهم قنوت خوانده شود، گرچه یك قنوت قبل از ركوع دهم كافى است.
نماز وتر كه یك نماز یك ركعتى است و در پایان نماز شب خوانده مىشود، قنوتى طولانى دارد و دعاهاى بسیارى در آن وارد شده است، از قبیل 70 مرتبه استغفار، 300 مرتبه «اَلعَفوْ» و دعا به چهل مؤمن.
نماز باران نیز همچون نماز عید، در ركعت اوّل 5 قنوت و در ركعت دوم چهار قنوت دارد.
به هرحال طول دادن قنوت مستحب است. ابوذر از پیامبرصلى الله علیه وآله پرسید: كدام نماز بهتر است؟ حضرت فرمودند: نمازى كه قنوتش طولانىتر باشد و كسى كه قنوتش را طولانىتر بخواند در مواقف قیامت راحتتر است.(351)
351) بحار، ج 82، ص 200.
:: ادامه مطلب
همه هستى، از آسمانهاى هفتگانه و زمین و آنچه بین آنهاست، تسبیحگوى اویند.(328) چه جاندار چون پرنده و چه بىجان چون كوه(329) و رعد و برق.(330) آنهم تسبیحى آگاهانه و از روى شعور!
«كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبیحَهُ»(331)
تسبیح فرشتگان به قدرى گسترده است كه پیامبر مىفرمود: در آسمانها یك وجب نیست مگر آنكه فرشتهاى در حال نماز و تسبیح است.(332)
امام صادقعلیه السلام مىفرماید: هرگاه حضرت داود زبور مىخواند، كوه و سنگ و پرندهاى نبود جز آنكه همآواى او مىشدند.(333)
در روایات به ما سفارش شده است به صورت چهارپایان نزنید زیرا آنها در حال تسبیحاند.(334)
گر تو را از غیب چشمى باز شد
با تو ذرّات جهان همراز شد
نطق آب و نطق خاك و نطق گل
هست محسوس حواس اهل دل
جمله ذرّات عالم در نهان
با تو مىگویند روزان و شبان
ما سمیعیم و بصیریم و هوشیم
با شما نامحرمان ما خاموشیم
دستهاى گنجشك جیكجیككنان از مقابل امام سجادعلیه السلام عبور كردند، حضرت رو به اطرافیان كرده و فرمودند: مرغان هر صبح خدا را تسبیح گویند و قوت روزشان را مسألت بنمایند.(335)
رسول خداصلى الله علیه وآله فرمود: مرگ حیوانات زمانى است كه تسبیح خدا را ضایع كنند.(336)
بعضى گفتهاند: مراد از تسبیح و سجده موجودات، معناى مجازى است نه حقیقى. همانگونه كه یك تابلو زیبا بر ذوق سرشار نقاش و یك دیوانِ شعر، بر قریحه شاعر شهادت مىدهد، ساختمان اسرارآمیز موجودات بر علم و قدرت و حكمت و دقت خداوند گواهى مىدهند و او را از هر عیب و نقصى بدور مىدارند، و این همان معناى تسبیح موجودات است.
در حالى كه اوّلاً هیچ دلیل و شاهدى بر این معنى نداریم و ثانیاً در جایى باید دست به تأویل و تحلیل بزنیم كه معناى ظاهرى لفظ امرى محال باشد، نظیر آیه «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ اَیْدیهِمْ»(337) كه مىدانیم محال است خدا دست داشته باشد و لذا مىگوییم: مراد از «یَدُ اللَّهِ»، دست قدرت الهى است. اما به صرف اینكه معنایى را نفهمیم حق نداریم دست به تأویل بزنیم.
چگونه دست به تأویل بزنیم، با آنكه خود قرآن مىفرماید: «وَ اِنْ مِنْ شَئ اِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ»(338) در هستى چیزى نیست جز آنكه ستایشكنان تسبیح خدا كند و لكن شما تسبیح آنها را درك نمىكنید و درنمىیابید.
چگونه دست به تأویل بزنیم، درحالى كه قرآن مىفرماید: «وَ ما اُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ اِلاَّ قَلیلاً»(339) بهره شما از علم و دانش بسیار اندك است.
بارها در قرآن از قول پیامبر كه وابسته به علم بىنهایت است، مىخوانیم كه مىفرمود: «اِنْ اَدْرى»(340) یعنى من نمىدانم. اگر ما هم بگوییم نمىدانیم و نمىفهمیم چه مىشود؟
جالب آنكه خداوند این جهل و نادانى را صریحاً به ما اعلام كرده است: «وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ» اما بشر مغرور حاضر نیست بگوید: اسرار هستى را كه از جمله آن تسبیح موجودات است نمىفهمم.
مگر قرآن با صراحت نمىگوید هدهد از خورشیدپرستى قوم سبا آگاه شد و آنرا به حضرت سلیمان خبر داد و گفت: پادشاه منطقه سبا خانمى است كه بر تخت بزرگى تكیه كرده و مردم او خورشیدپرستند.(341)
هُدهُد در هوا كجا و نام زمین كجا، شناخت زن از مرد، شاه از رعیت، شرك از توحید و امثال اینها همه و همه نشانههاى شعور موجودات است.
مگر قرآن نمىگوید: یكى از مورچهها به سایر مورچهها گفت: به لانههاى خود بروید كه ارتش سلیمان در حال عبور است و نفهمیده شما را لگدمال مىكنند.(342)
در این آیات، شناخت حركت انسانها ونام آنها (سلیمان) و شغل آنان (نظامى) وعدم توجه آنها به زیر پاى خود، ودلسوزى آن مورچه نسبت به سایر مورچهها، از جمله مسائلى است كه ما را به قدرت درك و شعور هستى آشنا مىسازد و اگر وجود شعور را پذیرفتیم كه باید به نصّ قرآن بپذیریم، دیگر لزومى براى توجیه و تحلیل تسبیح موجودات باقى نمىماند.
328) سوره جمعه، آیه 1.
329) سوره انبیا، آیه 79.
330) سوره رعد، آیه 13.
331) سوره نور، آیه 41.
332) تفسیر قرطبى، ج 8، ص 5581.
333) تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 444.
334) تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 168.
335) تفسیرالمیزان، ج 13، ص 206.
336) تفسیر المیزان، ج 13، ص 203.
337) سوره فتح، آیه 10.
338) سوره اسراء، آیه 44.
339) سوره اسراء، آیه 85.
340) این جمله 4 بار در قرآن تكرار شده است، از جمله: سوره انبیاء، آیه 109.
341) سوره نمل، آیات 22 - 27.
342) سوره نمل، آیه 18.
:: ادامه مطلب
حال كه بحث بدینجا رسید مناسب است نظرى به جایگاه ذكر خدا در فرهنگ اسلامى پدران خود بیفكنیم و ارزش آنرا دریابیم:
پدران و مادران با ایمان ما بهنگام تعجب مىگفتند «ما شاءَ اللَّهُ»، «سُبْحانَ اللَّهُ». بهنگام ورود به خانه مىگفتند: «یا اَللَّهُ» و در وقت جدا شدن از یكدیگر: «خداحافظ». هنگام برخاستن از جا «یا عَلى». براى رفع خستگى كار مىگفتند: «خدا قوّت». در پاسخ احوالپرسى مىگفتند: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ» و هنگام تعارف براى غذا: «بِسْمِ اللَّهِ» و در پایان غذا، دعاى سفره و تشكر از خدا. مادربزرگها هم قصّه را چنین آغاز مىكردند: یكى بود یكى نبود، غیر از خدا هیچكس نبود.
روشن است كه تنفّس در این فضا و تربیت در این دامان، همیشه و همه جا یاد خدا را در دلها، و نام او را بر زبانها جارى مىسازد. اما دورانى سیاه بر ما گذشت كه با فراموش شدن نام خدا، در و دیوار شهرها و حتى روى لباسها، همه و همه جلوههایى از فرهنگ غرب و عكس هنرپیشهها گشت. ولى در سایه انقلاب بار دیگر سیمائى از ذكر خدا بر دیوار شهرها و خیابانها و تابلوها نقش بسته است.
:: ادامه مطلب
|
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2894306
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396