پس از آنكه خداوند آدم را آفرید به فرشتگان فرمان داد تا براى او سجده كنند،(264) همه سجده كردن جز ابلیس و خداوند او را بخاطر همین نافرمانى از درگاه خود راند.
این ماجرا را قرآن بارها تكرار مىكند و مىدانیم كه تكرارهاى قرآن بىدلیل نیست. گویا مىخواهد بگوید: اى انسانى كه همه فرشتگان بخاطر تو به سجده افتادند! چرا تو در برابر خداوند خالق سجده نمىكنى؟ اى انسان، ابلیس بخاطر ترك سجده تو رانده شد، آنوقت تو كه سجده بر خداوند را ترك مىكنى چه انتظارى دارى؟
ابلیس كه بر تو سجده نكرد، مىگفت: من از انسان برترم، آیا تو مىتوانى بگویى: من از خداوند برترم؟ تو كه زمانى هیچ بودى و وقتى هم بدنیا آمدى سراسر وجودت را ضعف و عجز فرا گرفته بود و در نهایت هم، عاجزانه از دنیا مىروى، چگونه در برابر آفریدگار هستى تكبر مىكنى؟
به هرحال اولین فرمان خداوند پس از خلقت بشر، فرمان سجده بود.
264) البتّه سجده مخصوص خداست و انسان فقط قبله فرشتگان قرار گرفت.
:: ادامه مطلب
در روایات مىخوانیم كه رسول خداعلیه السلام در ركوع چنان كمر مباركش را كشیده و صاف مىنمود كه اگر قطره آبى روى كمرش مىریخت وسط كمر مىماند و به سمتى جارى نمىشد.(259)
سفارش شده است در ركوع گردن خود را بكشید تا رمز این باشد كه من ایمان آوردهام گرچه گردنم در راه او برود.(260)
از دیگر آداب ركوع آنست كه مردان آرنجها را همچون بال پرندگان به بیرون دهند، نه آنكه به پهلوها بچسبانند. كف دست را به زانوها بگذاریم و انگشتان دست را باز كنیم. پاها در یك خط، نه جلو و نه عقب، و میان دو پا به مقدار یك وجب فاصله باشد.
به هنگام ركوع نگاه به میان دو قدم باشد و پس از ذكر ركوع، در همان حال ركوع بر محمّد و آل محمّد صلوات بفرستیم. البتّه تكرار ذكر ركوع حداقل سه مرتبه مورد سفارش و عنایت است.(261)
259) وسائل، ج 4، ص 942.
260) وسائل، ج 4، ص 942.
261) همه این آداب در جلد چهارم وسائل، از صفحه 920 تا 943 آمده است.
:: ادامه مطلب
امام باقرعلیه السلام مىفرماید: كسى كه ركوع خود را كامل انجام دهد از وحشت قبر در امان است.(255)
هرچه در برابر خداوند بیشتر خم شویم، قدرت برخورد با شیطان و شیطان صفتان را بیشتر خواهیم داشت. امام صادقعلیه السلام مىفرمود: ركوع و سجود طولانى، ابلیس را عصبانى كرده و مىگوید: واى بر من! این مردم با اینگونه بندگى، دیگر مرا اطاعت نمىكنند.(256)
خداوند به فرشتگان مىگوید: ببینید بندگان من چگونه مرا تعظیم مىكنند و در مقابل من ركوع مىكنند، من نیز آنان را بزرگ خواهم كرد و به آنان عزت و عظمت مىبخشم.(257)
امام صادق علیه السلام مىفرماید: ركوع و سجود طولانى در طولانىشدن عمر مؤثر است.(258)
255) وسائل، ج 4، ص 928.
256) وسائل، ج 4، ص 928.
257) جامعالاحادیث، ج 5، ص 203.
258) وسائل، ج 4، ص 928.
:: ادامه مطلب
و هرگز براى او همتا و همانندى نبوده است.
او نه در وجود همانند دارد، نه در كمال و نه در افعال.
او احد است و احدى كفو او نیست. او تنهاست و همسر و فرزندى ندارد! او همانندى ندارد تا همكار و شریك او باشد.
چگونه انسان جرئت مىكند مخلوق او را شریك او بداند و این ظلم بزرگ را در حقّ او مرتكب شود: «اِنَّ الشِّرْك لَظُلْمٌ عَظیمٌ»(244)
اى نمازگزار! نه در نعمتهایى كه از جانب خدا به تو مىرسد دیگران را دخیل و شریك بدان و نه در كارهایى كه انجام مىدهى، احدى بجز خدا را منظور بدار. چرا در فكرِ جلب نظر كسانى هستى كه مثل تو هستند، ضعیف و محتاج، بدنبال جلبنظر خدائى باش كه نه مثلى دارد، نه ضعفى و نه احتیاجى.
در پایان سوره اشارهاى گذرا به محتواى بلند آن داریم:
«قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ» او یكتاست هم در ذات هم در صفات، پس در شایستگى معبود بودن نیز یكتا و یگانه است.
«اَللَّهُ الصَّمَد» او بىنیاز وهمه چیز به او نیازمند و در بىنیازى یكتاست.
«لَمْ یَلِدْ» تولید مثل نمىكند تا شبیه و نظیرى داشته باشد.
«وَ لَمْ یُولَد» او ازلى و ابدى است، نه حادث كه از چیزى پیدا شده باشد.
«وَ لَمْ یَكُنْ لَهُ كُفواً اَحَدٌ» نه همتا دارد نه همسر، نه شبیه ونه شریك.
این سوره تمام رگههاى شرك، خرافات، اوهام و عقاید انحرافى را از ساحت مقدس خدا نفى مىكند وتوحید خالص ناب را به ما عرضه مىدارد.
طبق روایات آیات این سوره، تفسیر یكدیگرند(245) و گویا این سوره در معرّفى خداوند مرحله به مرحله پیش مىرود:
مرحله اوّل: «قُلْ هُوَ» بگو خداى من اوست. او كه از دسترس عقل و فكر بشر بدور واز دیدهها غائب و پنهان است.
در این مرحله تمام توجه به ذات خداست نه صفات او. خود ذات به تنهایى براى محبوب بودن ومعبود واقع شدن كافى است. حضرت علىعلیه السلام مىفرماید: «وَ كَمالُ الْاِخْلاصِ نَفْىُ الصِّفاتِ عَنْه»(246) اخلاص كامل آنست كه بدون توجّه به صفات به خدا رو كنى. خدا را بخاطر خودش عبادت كنى نه به جهت نعمتهایى كه به تو ارزانى داشته است.
مرحله دوّم: «هُوَ اللَّه»، او اللّه است. معبودى كه همه كمالات را داراست.
در این مرحله، ذات و صفات همراه آمده است. «اللّه» ذاتى است كه همه صفات نیكو را دربر دارد و لذا شایسته عبادت و پرستش است. چنانچه قرآن مىفرماید: «وَ لِلَّهِ الْاَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها»(247) تمام صفات و اسماى نیكو براى اوست، پس او را بدان نامها بخوانید.
شناخت خدا از طریق صفات، مرحله دوّم است كه «اللّه» كلمه جامع تمام آن صفات است. توجه به خدا به واسطه صفات، طریقى است كه در دعاها خصوصاً دعاى جوشنكبیر جلوه مىكند كه خداوند را با هزار وصف مىخوانیم.
مرحله سوّم: «اَحَدٌ» او یكتاست و در یكتایى یگانه.
در این مرحله، توحید مطرح مىشود، توحید ذات و صفات. هم ذاتش یگانه است، هم صفاتش یگانه و بىنظیر، و هم وجودِ ذات و صفات او یكى است، نه آنكه صفاتش وجودى زائد بر ذات داشته باشند.
او یكتایى است كه دوّمى و سوّمى ندارد. میان «واحِد» و «اَحَد» تفاوت است. اگر گفتیم: احدى نیامد، یعنى هیچكس نیامد و اگر گفتیم: واحدى نیامد، ممكن است دو نفر یا بیشتر آمده باشند. قرآن مىفرماید: خداوند «اَحَد» است و نمىفرماید: «واحد».
او «یكتا» است نه «یكى» كه ممكن باشد دوّمى و سوّمى هم داشته باشد.
مرحله چهارم: «اَللَّهُ الصَّمَدُ» خدا بىنیاز است.
در این مرحله، بىنیازى كه محور ذات و صفات الهى است به عنوان یكى از مهمترین اوصاف الهى مطرح مىشود. آنهم نه به شكل خبر كه بفرماید: «اَللَّه صَمَدٌ»، بلكه به صورت وصفِ ثابت براى «اللّه» و لذا لفظ «اللّه» تكرار مىشود: «اللّه الصَّمَد»
او یكتاست، امّا بىنیاز. غیر او بسیارند، امّا سراسر نیاز، و نظر همه نیازمندان تنها به سوى آن بىنیاز!
مرحله پنجم: «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَكُنْ لَهُ كُفُواً اَحَدٌ»
این مرحله طبق روایات، تفسیرِ «اَلصَّمَد» است. او بىنیاز است، نه به فرزند نیاز دارد كه بزاید، نه محتاج پدر و مادر است كه زاده شود و نه همسر و همكار و همانندى بخواهد كه در كارها به او كمك كند.
اگر متولّد شود ازلى نیست و اگر متولّد كند ابدى نیست، زیرا رو به كاهش و اضمحلال مىرود. و اگر مثل و مانندى داشته باشد بىرقیب نیست. و خداوند از همه این امور منزّه و مبرّاست. «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِكُونَ»(248)
244) سوره لقمان، آیه 13.
245) تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 714.
246) نهجالبلاغه، خطبه توحید.
247) سوره اعراف، آیه 180.
248) سوره طور، آیه 43.
:: ادامه مطلب
یكى از اركان نماز ركوع است كه با كم و زیاد شدن آن، خواه عمدى یا سهوى، نماز باطل مىشود. كلمه ركعت كه در شمارش بخشهاى نماز بكار مىرود از همین واژه ركوع است. قبیله بنىثقیف از پیامبراكرم درخواست كردند، در نماز ركوع و سجود نداشته باشند و مىگفتند: خم شدن براى ما عار است. آیه نازل شد: «وَ اِذا قیلَ لَهُمْ ارْكَعُوا لا یَرْكَعُونَ»(249) هرگاه فرمان ركوع به آنان داده شود ركوع نمىكنند.(250)
دیگران در برابر انسانهایى مثل خود خم مىشوند و تعظیم مىكنند، امّا شما تنها در برابر خالق خود خم شوید و تعظیم كنید.
وقتى آیه «فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّك الْعَظیمِ»(251) نازل شد، پیامبر دستور دادند در ركوع خداوند را تعظیم كنید و این ذكر را در ركوع بگویید: «سُبْحانَ رَبِّىَ الْعَظیمِ وَ بِحَمْدِهِ»(252) در روایات مىخوانیم: ركوع نشانه ادب است و سجود نشانه قرب به خدا، و تا ادب را خوب انجام ندهید آماده قرب نمىشوید.(253)
ركوع، راهى براى توبه و استغفار و عذرخواهى به درگاه خداوند است: «فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راكِعاً وَ اَنابَ»(254)
249) سوره مرسلات، آیه 48.
250) بحار، ج 85، ص 100.
251) سوره واقعه، آیه 74.
252) جامع الاحادیث، ج 2، ص 922.
253) بحار، ج 85، ص 108.
254) سوره، ص، آیه 24.
:: ادامه مطلب
او نه چیزى را زائیده و نه از هر چیزى زاده شده است.
او خالق موجودات است، نه زاینده آنها. كار او تولید نیست كه مثلِ خود را بوجود آورد، بلكه آوردن از نیستى به هستى است.
مادرى كه فرزند را مىزاید نوزاد از جنس او و مثل خود او یعنى انسان است، امّا براى خدا مثل و شبیهى امكان ندارد كه خدا او را بزاید یا از او زاده شود. «لَیْسَ كَمِثْلِهِ شَئْ»(243)
این جمله در مقابل عقیده مسیحیان است كه عیسى را فرزند خدا مىپندارند و براى او همانند خداوند، خدائى قائلند. همچنین این آیه اعتقاد مشركان، كه فرشتگان را دختران خدا مىپنداشتند نفى مىكند و مىگوید: خداوند فرزندى نزائیده است چه پسر و چه دختر!
از چیزى زاده نشده است تا زاینده مقدّم بر او و برتر از او باشد.
وجود او مثل خروج میوه از گل، یا درخت از هسته نیست. مثل خروج آب از ابر، یا آتش از چوب نیست. مثل خروج كلام از دهان، یا نوشته از قلم نیست. مثل خروج بو از گل، یا طعم از غذا نیست. مثل خروج فكر از عقل، یا درك از دل نیست. مثل خروج گرما از آتش، یا سرما از برف نیست. او هست اما شبیه هیچچیز و هیچكس نیست. نه آو در چیزى است و نه چیزى درون او. رابطه او با اشیا، رابطه والد و مولود نیست، بلكه رابطه خالق و مخلوق است.
243) سوره شورى، آیه 11.
:: ادامه مطلب
«صَمَد» یعنى نفوذناپذیر، خللناپذیر و تغییرناپذیر.
او «صَمَد» است، پس نه مادّه است و نه مادّى، زیرا همه امور مادى در طول زمان دچار تغییر و خلل مىشوند. لذا او نه جسم دارد كه با چشم دیده شود و نه همچون نیروى جاذبه است كه گرچه دیده نمىشود، امّا خواص مادّى دارد.
او «صَمَد» است، قدرتى نفوذناپذیر كه ارادهاش در همه چیز نافذ و جارى است.
او «صَمَد» است، عزیزى خللناپذیر كه همه عزّتها از اوست و هركس هر عزّت و قدرتى دارد از اوست. او به هیچكس و هیچ چیز نیاز ندارد ولى همه چیز نیازمند اوست.
او «صمد» است، وجود تامّ كامل، بلكه اتمِّ اكمل، كه همه كمالات را در اوج كمال داراست و همه موجودات براى رسیدن به كمال نیازمند نظر لطف اویند، ولى او به هیچ موجودى نیاز ندارد. همواره بوده و خواهد بود. فرمانش فوق همه دستورات و ارادهاش حاكم بر همه ارادههاست. نه نیازى به خواب دارد و نه در انجام كارهایش به همكار و شریك محتاج است.
او «صمد» است و در یك كلام: خداى بىنیاز مورد نیاز.
:: ادامه مطلب
|
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2894284
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396