20 ـ حمید بن مسلم ـ در بیان واقعه عاشورا ـ : پیوسته یاران حسین علیه السّلام کشته مى شدند و هنگامى که از اینان یک یا دو نفر کشته مى شد، آشکار مى گشت ولى آنان (یزیدیان) فراوان بودند و هر چه از آنان کشته مى شد ، معلوم نمى گشت. چون ابو ثمامه عمرو بن عبدالله الصائدى، این را دید به حسین علیه السّلام عرض کرد: اى ابا عبدالله ، جانم فدایت، من مى بینم اینان (یزیدیان) به تو نزدیک مى شوند و سوگند به خدا، کشته نمى شوى تا اینکه من پیش از تو کشته گردم، ان شاء الله. و دوست دارم پروردگارم را دیدار کنم در حالى که این نماز را که وقتش نزدیک شده ، بگزارم. پس حسین علیه السّلام سرش را بلند کرد و فرمود: نماز را یاد کردى، خداوند تو را از نماز گزاران یادکننده قرار دهد. آرى، اکنون، اول وقت آن است. سپس فرمود: از آنان بخواهید که دست از ما بردارند تا نماز بگزاریم. پس حصین بن تمیم[4] به آنان گفت: آن (نماز) پذیرفته نمى شود. پس حبیب بن مظاهر گفت: پذیرفته نمى شود! گمان کردى نماز از خاندان پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله پذیرفته نمى شود و از تو پذیرفته مى گردد؟
21 ـ ابن طاووس: وقت نماز ظهر که شد حسین علیه السّلام به زهیر بن قین و سعید بن عبدالله حنفى فرمان داد که با نیمى از افراد جلو بایستند . سپس نماز خوف را با بقیه گزارد. پس تیرى به حسین علیه السّلام رسید. سعید بن عبدالله حنفى پیش رفت و با تن خود به نگهبانى از امام حسین علیه السّلام پرداخته و گام از گام بر نداشت تا اینکه به زمین افتاد، در حالى که مى گفت: خدایا ، آنان را همچون عاد و ثمود لعنت کن . خدایا ، سلامم را به پیامبرت برسان و آنچه درد زخم کشیده ام به او خبر ده، که من پاداش تو را در یارى فرزندان پیامبرت خواستارم. پس عهدش را به سرآورد و شهید گشت (رضوان الله علیه). پس جز آنچه از ضربت شمشیرها و نیزه ها بر او بود ، سیزده تیر در تنش یافت شد.
....
::
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2923862
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396