| وب سایت تخصصی نماز | آغاز شد این دفتر برای کسانی که میخواهند محبوب خدا شوند ....قربه الی الله .... برای محبوب شدن نزد خدا چند قدم بیشتر فاصله نداریم .... یاعلی « ارزنـــده تـرین گــوهر مصـود نـــماز است / زیبنــده تـرین هــدیه معبـود نـــماز است / ای دوست بگـو تـا همـه ی خـلق بداننـد / مقصود حق از خلقت موجود نـماز است. »
 
5- نماز امام حسین بن علىّ علیهما السّلام
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : یک شنبه 22 بهمن 1391 

20 ـ حمید بن مسلم ـ در بیان واقعه عاشورا ـ : پیوسته یاران حسین علیه السّلام کشته مى شدند و هنگامى که از اینان یک یا دو نفر کشته مى شد، آشکار مى گشت ولى آنان (یزیدیان) فراوان بودند و هر چه از آنان کشته مى شد ، معلوم نمى گشت. چون ابو ثمامه عمرو بن عبدالله الصائدى، این را دید به حسین علیه السّلام عرض کرد: اى ابا عبدالله ، جانم فدایت، من مى بینم اینان (یزیدیان) به تو نزدیک مى شوند و سوگند به خدا، کشته نمى شوى تا اینکه من پیش از تو کشته گردم، ان شاء الله. و دوست دارم پروردگارم را دیدار کنم در حالى که این نماز را که وقتش نزدیک شده ، بگزارم. پس حسین علیه السّلام سرش را بلند کرد و فرمود: نماز را یاد کردى، خداوند تو را از نماز گزاران یادکننده قرار دهد. آرى، اکنون، اول وقت آن است. سپس فرمود: از آنان بخواهید که دست از ما بردارند تا نماز بگزاریم. پس حصین بن تمیم[4] به آنان گفت: آن (نماز) پذیرفته نمى شود. پس حبیب بن مظاهر گفت: پذیرفته نمى شود! گمان کردى نماز از خاندان پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله پذیرفته نمى شود و از تو پذیرفته مى گردد؟

21 ـ ابن طاووس: وقت نماز ظهر که شد حسین علیه السّلام به زهیر بن قین و سعید بن عبدالله حنفى فرمان داد که با نیمى از افراد جلو بایستند . سپس نماز خوف را با بقیه گزارد. پس تیرى به حسین علیه السّلام رسید. سعید بن عبدالله حنفى پیش رفت و با تن خود به نگهبانى از امام حسین علیه السّلام پرداخته و گام از گام بر نداشت تا اینکه به زمین افتاد، در حالى که مى گفت: خدایا ، آنان را همچون عاد و ثمود لعنت کن . خدایا ، سلامم را به پیامبرت برسان و آنچه درد زخم کشیده ام به او خبر ده، که من پاداش تو را در یارى فرزندان پیامبرت خواستارم. پس عهدش را به سرآورد و شهید گشت (رضوان الله علیه). پس جز آنچه از ضربت شمشیرها و نیزه ها بر او بود ، سیزده تیر در تنش یافت شد.

....

25 ـ عبدالله بن محمّد قرشى: هرگاه علىّ بن الحسین علیهما السّلام وضو مى گرفت، رنگش زرد مى شد . پس خانواده اش به ایشان عرض مى کردند: این چه چیزى است که شما را در بر مى گیرد؟ و ایشان مى فرمودند: آیا مى دانید براى ایستادن در پیشگاه چه کسى آماده مى شوم؟

26 ـ امام باقر علیه السّلام : هرگاه علىّ بن الحسین علیهما السّلام در نمازش مى ایستاد ، رنگش دگرگون مى شد و ایستادنش در نماز ، ایستادن بنده اى خوار در برابر سلطانى بزرگ بود، اندامش از ترس خداى جلّ جلاله مى لرزید و همچون کسى نماز مى گزارد که آخرین نمازش را مى خواند و چنین مى بیند که پس از آن، هرگز نماز نمى خواند.

27 ـ علىّ بن الحسین علیهما السّلام در هر شبانه روز هزار رکعت نماز مى گزارد[5].

28 ـ هنگامى که به امام باقر علیه السّلام گفته شد: چقدر فرزندان پدرت کم هستند ؟ ـ فرمود : شگفت این است که من چگونه زاده شدم! پدرم در هر شبانه روز هزار رکعت نماز مى گزارد، پس کى به دنیا بپردازد[6].

29 ـ ابو حازم: هیچیک از هاشمیان را برتر از علىّ بن الحسین علیهما السّلام ندیدم . در هر شبانه روز هزار رکعت نماز مى گزارد ، تا اینکه پیشانى و جایهاى سجده اش همچون سینه شتر، برآمده گشت.

30 ـ امام باقر علیه السّلام : روزى در نماز، بالا پوش علىّ بن الحسین علیهما السّلام از یک دوشش افتاد . آن را درست نکرد تا اینکه نمازش را به پایان برد . پس یکى از یارانش (سبب درست نکردن) آن را از حضرت پرسید. حضرت فرمود: واى بر تو، آیا مى دانى در پیشگاه چه کسى بودم؟ همانا از نماز بنده جز آنچه با دلش به خدا رو آورده باشد، پذیرفته نیست .

31 ـ امام صادق علیه السّلام : در پوشش و فقه شباهت هیچیک از فرزندان و خانواده امیرالمؤمنین علیه السّلام به ایشان، بیشتر از علىّ بن الحسین علیهما السّلام نبود .

ابوجعفر (فرزند علىّ بن الحسین علیهما السّلام ) بر او وارد شد و با ایشان روبرو گشت که به مرتبه اى از عبادت رسیده بود که هیچکس بدان دست نیافته بود. او را دید که رنگش از شب زنده دارى، زرد گشته، چشمش از گریه، آب مروارید آورده، پیشانى و بینى اش از سجده، زخم و شکاف برداشته و ساقها و کف پاهایش از ایستادن در نماز ورم کرده اند. پس ابوجعفر علیه السّلام گفت: هنگامى که او را اینگونه دیدم، نتوانستم از گریه خوددارى کنم و دلم به رحم آمد و گریستم و او نیز به فکر فرو رفته بود . پس از اندکى که از ورودم سپرى شد، متوجه من شد و گفت: اى پسرکم، برخى از آن برگه ها را که عبادت علىّ بن ابیطالب در آن نوشته شده به من ده، پس دادم و اندکى خواند و سپس نومیدانه آن را از دستش رها کرد و گفت: چه کس توان عبادت علىّ علیه السّلام را دارد؟

32 ـ ابن شهر آشوب ـ در توصیف نماز امام زین العابدین علیه السّلام ـ : به نماز ایستاده بود که پسر خردسالش محمّد به بالاى چاه عمیق خانه اش در مدینه آمد و در آن افتاد . پس مادرش او را دید . فریاد برآورد و به سوى چاه دوید . خود را در کنار چاه مى زد و کمک مى خواست و مى گفت: اى پسر پیامبر خدا، فرزندت محمّد غرق شد . ولى ایشان از نمازش منصرف نمى شد، حال آن که صداى دست و پا زدن پسرش را در ته چاه مى شنید . پس این کار بر مادر گران آمد و از غم فرزند گفت: اى خاندان پیامبر خدا ، چقدر سنگدل هستید! پس امام به نماز توجه داشت و جز با اتمام و تکمیل آن بیرون نیامد. سپس به مادرِ فرزند رو آورد و بر کناره چاه نشست و دستش را تا ته چاه برد ، حال آنکه جز با ریسمانى دراز به آن نمى رسید . پس پسرش محمّد را بیرون آورد در حالى که او را در دست گرفته بود و با او خوش مى گفت و مى خندید و نه جامه اش تر شده بود و نه تنش . پس فرمود: بگیر ، اى سست یقین به خدا. پس مادر از سلامتى فرزندش خندان و از گفته امام: اى سست یقین به خدا، گریان شد. امام فرمود: اکنون سرزنشى بر تو نیست، اگر مى دانستى که من در پیشگاه خداوند جبّارم که اگر روى بر مى گرداندم او نیز از من روى مى گرداند (چنان نمى گفتى)، آیا پس از او، کسى یافت مى شود که رحم آورد[7]؟

...



::
 
» تعداد مطالب : 2884
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2899128
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391 
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396