رقص شيطان با شيون گرگ
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
رقص شيطان با شيون گرگ
خون مردار در خانه سرب
لبى پاره پاره
گوش هاى بريده
دندانى بدون ريشه
آدمى مرده
يك مرده متحرك
پر از پيچ و مهره
غرق در پوسيدگى
در بوى بد انهدام
خالى از عطر رويش
تهى از موج پرواز
صداى جويدن يك موش
آه به شور زندگى گير داده است
و اتومبيلى آه هى دود م ىآند
و مى غرّد
بر سكوتى آه لبريز از فرياد است
و رن گهايى آه در سياهى سرفه اش پير شده اند
عصر بى برگى
و قفسى پر از پرنده مرده
آه چشم به آسمان مانده اند
آهنگ دهشتزاى يك تبر
در جنگلى پر از بيابان
و درختان سربريده
!بايد گريخت
يا ماند تا سپرى شد
و چون شمعى در پايان
در فراموشى خاطر يك پروانه
گرفتار فصلى از دود شد
بايد گريخت
به سوى آسمان
و مناره نيلگونش
با نمازى
بايد برگشت
به سوى انسان و جنگل
.بايد برگشت
منبع : مجموعه شعر ابريشمى از دريا
::
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2908084
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396