ابريشمى از دريا
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
درياب غرور گلى را
آه در گردباد سلطه
به تاراج نفرت رفته است
بيا و آرامش ببخش
به دريايى آه
در غربت تاول سرخ
گرفتار خشم طوفان است
و در بستر آويرى اش
تشنه يك خوبى است
آه بر هامون گونه هايش
جوانه بكارد
بشمار چش مهايى را آه
در انتظار ظهورت
رنگ آتشين غروب گرفته اند
و قلبشان مجروح تيرى است
آه از سايه ظلم برخاسته است
بيا و بمان
بر عرشه دنيا
آه سوار بر موج نابودى است
و دست و پا مى زند
در مردابى
آه زاده دست تاريكى است
بيا و بر قرار ساز
حكومت نماز را
آه در جاودانگىِ بودنش
عطر حيات مى بخشد
دامن پرچين زيستن را
بيا
تا سايه هراس اهريمن
فرو ريزد
و عشق در آرانه خوبى لانه آند
بيا تا معنى بگيرد
شعر
و رود پر آب پرستش
عروج ملكوتى خود را
جشن بگيرد
و شعور پاك آفرينش
در تجلى گاه نيايش
تفسير آند
بودن سبز نفس را
و صداقت بپوشاند
رنگ آبى زمين را
بر در و ديوارى آه
در تمناى ظهورت
مبهوت يك التماسند
اى آن آه خواهى آمد
بيا آه زمين محتاج تابشى دوباره ست
تا همچون گل غنچه آند
از درون ظرف شيشه اى حيات
زمين، تشنه بانگ نورگستر اذان است
.طلوع آن آفتاب نجابت
منبع : مجموعه شعر ابريشمى از دريا
::
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2899065
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396