نجواگر صبح
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
!نجواگر صبح
!گرمابخش ظهر
اى دوردست نيلى عصر
اى سرخى روح نواز مغرب
واى نگاه بيدار شب
آب ديده ات شفاعت من است
از بند برگ هاى زرد
به استوارى حمدت قسم
چون آوه خواهم بود
در مقابل رعد و تگرگ
و باد تندى آه م ىوزد
رآوعت فرسايش هر چه بد ىست
هرچه زاييده فكر آژى ست
و سجودت حكم تسليم من در برابر طلوع آفتاب
و هر آنچه نمايانگر خداست
بخوان با ساز خسته گلو
از نيازى آه همه وجودت را مى زايد
و بنال از چنگ جنگ زمان
بين سياه و سفيد
و دوراهى آه يكى به عدم
و ديگرى به تولد پروانه ها مى رسد
باز آن پنجره نفس هايت را
لبريز شد از آلام بودن
و جاودانه بودن
تا گذشت از فصل انتظار دوباره شكوفا شدن
و دوباره با صداى مهتاب عاشق شدن
و به پيشواز ستارگان شب و شعر رفتن
زمزمه نماز من
جارى ست در حس زيستنم
بيهوده نيامده ام
تا بيهوده بروم
بى صدا زاده نشده ام
آه بى صدا بميرم
صداى نماز من در گوش زمين
آسمان را آبى خواهد آرد
من در تاريكى اشك هايم
برق شوق را خواهم آاشت
من به جاودانگى من مى انديشم
آه بمانم
در سرزمينى آه جاودان زاده شده است
از سرود پرطنين آفرينش
و سكوت را به مهمانى ترانه رهايى مى برد
من به جاودانگى من مى انديشم
به بانگ دعوت آزادگى
راز ماندن
راز شكوفايى
و مهرى آه به پاآى مى رسد
آب وضويت دلم را از سايه سنگين خستگى مى رهاند
من پرواز خواهم آرد
به سوى جاودانگى من
.من به جاودانگى من مى انديشم
منبع : مجموعه شعر ابريشمى از دريا
::
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2898227
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396