بگو نگه دارد
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
بگو نگه دارد
مسافرم
مقصدم ترنم آبى شكوه آفتاب است
نعره روح است
صداى قدم هاى نيلوفر
موج موج طنينش را بر قلبم مى آوبد
!آه چه قدر تشنه ام
در لحظه لحظه سفر به عمق گل ها
شعر، رنگ سين هام را چنگ مى زند
بغض آسمان مى ترآد
و باران ابر
بر قلبم سايه شوق مى تراشد
من آوشش آرامشى بلندم
فرياد آوازى بلندم
من حقيقت رازى دورم
راستى گمگشته چه مى خواهد بگويد
جز اين آه عبادت نور
نياز زنده بودن است
و حديث تولد
جشن بزرگ آزادگ ىست
بقاى مبارك فرزانگ ىست
من هم به هامون قص ههايش مى روم
به سرزمين خداى زمين
و آرامش مطبوع فصلى از زيستن
گوش فرا خواهم داد
به سكوت باورهاى آب
به نعره آوه هاى سنگين
آه در التماس فهم عظيم آفرينش
تجليگاهى از نور و اميدند
من هم مسافرم، مسافر
آرى بگو نگه دارد
.بگو نگه دارد
منبع : مجموعه شعر ابريشمى از دريا
::
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2905240
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396