بدان كه عبد سالك چون از مقام سجود، كه سر او فنا است. به خود آمد و حالت صحو و هشيارى براى او دست داد و از حال غيبت از خلق به حال حضور رجوع كرد، سلام دهد به موجودات، سلام كسى كه از سفر و غيبت مراجعت نموده. پس در اول رجوع از سفر، سلام به نبى اكرم دهد؛ زيرا كه پس از رجوع از وحدت به كثرت، اول حقيقت تجلى حقيقت ولايت است نحن الاولون السابقون(91) و پس از آن، به اعيان ديگر موجودات به طريق تفصيل و جمع توجه كند.
و كسى كه در نماز، غايب از خلق نبوده و مسافر الى الله نشده، براى او سلام حقيقت ندارد و جز لقلقه لسان نيست. پس، ادب قبلى سلام به ادب جميع صلوه است؛ و اگر در اين نماز، كه حقيقت معراج است، عروجى حاصل نشده و از بيت نفس خارج نشده، سلام براى او نيست. و نيز در اين سفر اگر سلامت از تصرفات شيطان و نفس اماره بود، و در تمام اين معراج حقيقى قلب را علتى نبود، سلام او حقيقت دارد والا لا سلام له.
آرى، سلام بر نبى (صلى الله عليه وآله) بنابراين، سلام با حقيقت است؛ زيرا كه او در اين سفر معراجى و در اين سير الى الله صعوداً و نزولاً متصف به سلامت است و در تمام سير از تصرفات غير حق عارى و برى است.
::
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2897462
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396