امام قدّس سرّه براى من تعريف كردند: توى راه من گفتم كه نماز نخوانده ام . يك جايى نگهداريد كه من وضو بگيرم . گفتند: ما اجازه نداريم . گفتم : شما كه مسلح هستيد و من اسلحه ندارم . به علاوه شما همه با هم هستيد و من يك نفرم . كارى كه نمى توانم بكنم . گفتند: ما اجازه نداريم .
فهميدم كه فايده اى ندارد و اينها نگه نمى دارند. گفتم : خوب ؛ اقلاً نگه داريد تا من تيمّم كنم . اين را گوش كردند و ماشين را نگه داشتند. امّا اجازه پياده شدن به من ندادند. من همين طور كه توى ماشين نشسته بودم از توى ماشين خم شدم و دست خود را به زمين زدم و تيمّم كردم .
نمازى كه خواندم پشت به قبله بود چرا كه از قم به تهران مى رفتيم و قبله در جنوب بود. نماز با تيمّم و پشت به قبله و ماشين در حال حركت !
اين طور نماز صبح خود را خواندم . شايد همين دو ركعت نماز من مورد رضاى خدا واقع شود.(42)
عاشقان روى او را خانه و كاشانه نيست . |
مرغ بال و پر شكسته فكر باغ و لانه نيست . |
گر اسير روى اويى نيست شو پروانه شو |
پاى بند ملك هستى در خور پروانه نيست |
((امام خمينى ره ))
::
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2911913
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396