بعد از شهادت حاج آقا مصطفى ؛ همان روز ظهر، صداى اذان بلند شد. امام بلند شد و تشريف برد وضو گرفت و فرمود: من مى روم مسجد. گفتم : به يكى از خادمها، كه زود برو و به خادم مسجد بگو سجاده را پهن كند. او به مسجد رفت و ديده بود خادم مسجد نيست . و اصلاً كسى احتمال نمى داد امام آنروز با اين عظمت و بزرگى مصيبت ، براى اقامه نماز جماعت به مسجد بروند. وقتى مردم فهميدند كه امام به مسجد مى آيد جمعيت يك دفعه از همه طرف به مسجد ريختند. ما وقتى به مسجد رسيديم ، مردم همه گريه مى كردند چه گريه اى ! امام وارد مسجد شدند، و اين عربها تعّجب مى كردند و به همديگر مى گفتند: (خمينى ابداً ما يبكى ) خمينى ابداً گريه نمى كند. امام نماز را خواند و بعد از نماز جماعت ، روضه خوانده شد. و امام و همه حضار گريستند.(80)
::
» تعداد مطالب : 2884
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2910824
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2910824
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396
تمام حقوق اين وب سايت و مطالب آن متعلق به محبوب خدا | وبلاگ تخصصی نماز | مي باشد