در مهر ماه سال 41 به عشق زيارت امام و براى تحصيل علوم دينى در حدود سيزده سالگى وارد قم شدم . كمتر روزى بود كه از كوچه پس كوچه هاى يخچال قاضى (محل اقامت امام ) عبور نكنم . آنجا ديار يار بود و حتى ديوارهاى گلى اش برايم زيبا، دل انگيز و دوست داشتنى بود. در مدرسه فيضيه ساكن بودم . گرچه در آنجا و صحنها و حرم حضرت معصومه عليهاالسّلام نماز جماعتهاى متعدد و با شكوه بر پا بود، امّا همه چيز و همه كس را به هنگام غروب رها و تا يخچال قاضى به سر مى دويدم ، تا پشت سر امام در منزلشان به نماز جماعت بايستم .
در آن زمان يكى از نشانه هاى شخصيت يك مجتهد يا يك مرجع در اين بود كه در مسجدى بزرگ و معروف يا نزديك به حرم ، نماز جماعتش برگزار شود و ماءمومين بيشترى داشته باشد. امّا حضرت امام در حالى كه مجلس درسشان در مسجد سلماسى واقع در نزديكى يخچال قاضى ، آكنده از درسخوان ترين طلاّب و فضلا بود، امام براى امامت جماعت هرگز در پى محراب و مسجد نبودند و فقط تعداد انگشت شمار كه به هنگام مغرب خود را به خانه محقرشان مى رساندند، توفيق مى يافتند كه با امام نماز جماعت بخوانند كه حقير كوچكترين آنها بودم .(82)
::
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2911649
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396