| وب سایت تخصصی نماز | آغاز شد این دفتر برای کسانی که میخواهند محبوب خدا شوند ....قربه الی الله .... برای محبوب شدن نزد خدا چند قدم بیشتر فاصله نداریم .... یاعلی « ارزنـــده تـرین گــوهر مصـود نـــماز است / زیبنــده تـرین هــدیه معبـود نـــماز است / ای دوست بگـو تـا همـه ی خـلق بداننـد / مقصود حق از خلقت موجود نـماز است. »
 
119 - راهيان شب
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : شنبه 28 بهمن 1391 

علاّمه سيّد محمد حسين طباطبائى ؛ (1321 - 1408 ه‍ .ق ) درباره استاد خود مرحوم آية ا... العظمى حاج ميرزا على قاضى ؛ (1285 - 1366 ه‍ .ق ) فرمود: ما هر چه در اين مورد داريم از مرحوم قاضى داريم ، چه آنچه را كه در حياتش از او تعليم گرفتيم و از محضرش استفاده كرديم و چه طريقى كه خودمان داريم (همه را) از مرحوم قاضى گرفته ايم (129)... معمولاً ايشان در حال عادى يك ده بيست روزى در دسترس بودند و رفقا مى آمدند و مى رفتند و مذاكراتى داشتند و صحبتهايى مى شد، و آن وقت دفعتاً ايشان نيست مى شدند و يك چند روزى اصلاً نبودند و پيدا نمى شدند. نه در خانه ، نه در مدرسه ، نه كوفه ، و نه در سهله ، ابداً از ايشان خبرى نبود، و عيالاتشان هم نمى دانستند كجا مى رفتند چه مى كردند، هيچ كس خبر نداشت . رفقا در اين روزها به هر جا كه احتمال مى دادند، مرحوم قاضى را نمى جستند، و اصلاً هيچ نبود، بعد از چند روزى باز پيدا مى شد، و درس و جلسه هاى خصوصى را در منزل و مدرسه دائر داشتند، و همين جور، از قرائب و عجائب بسيار داشتند، حالات غريب و عجيب داشتند.(130)
مرحوم قاضى شاگردان خود را هر يك طبق موازين شرعيّه ، با رعايت آداب باطنى اعمال ، و حضور قلب در نمازها و اخلاص در افعال ، به طريق خاصّى دستورات اخلاقى مى دادند، و دلهاى آنان را براى پذيرش الهامات عالم غيب آماده مى كردند. خود ايشان در مسجد كوفه و مسجد سهله حجره داشتند، و بعضى از شبها را به تنهايى در آن حُجرات بيتوته مى كردند و شاگردان خود را نيز توصيه مى كردند كه بعضى از شبها را به عبادت در مسجد كوفه يا سهله بيتوته كنند. دستور داده بودند كه چنانچه در بين نماز و يا قرائت قرآن و يا در حال ذكر و فكر، براى شما پيش آمدى كرد و صورت زيبائى را ديديد و يا بعضى از جهات عالم غيب را مشاهده كرديد، توجه ننمائيد و دنبال عمل خود باشيد. روزى من در مسجد كوفه نشسته و مشغول ذكر بودم ، در آن بين يك حوريّه بهشتى از طرف راست من آمد و يك جام شراب بهشتى در دست داشت و براى من آورده بود، و خود را به من ارائه مى نمود، همين كه خواستم به او توجّهى كنم ، ناگهان ياد حرف استاد افتادم و لذا چشم پوشيده و توجّهى نكردم ، آن حوريّه برخاست و از طرف چپ من آمد و آن جام را به من تعارف كرد، من نيز توجهى ننمودم و روى خود را برگرداندم ، آن حوريّه رنجيده شد و رفت و من تا بحال ، هر وقت آن منظره به يادم مى افتد از رنجش آن حوريّه متاءثر مى شوم .(131)



::
 
» تعداد مطالب : 2884
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2905456
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391 
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396