اشاره: نمی دانم تصور شما از پیرغلام چیست؟ و یا با شنیدن و خواندن واژه ی پیرغلام چه احساسی پیدا می کنید و چه گونه شخصیت هایی در ذهن شما تداعی می شود. من معتقدم به پیرغلام هر که باشد و به هر کس که بتوان این واژه را اطلاق کرد، باید احترام گذاشت و عزیز دانست؛ چرا که نوکری اربابی مثل حضرت اباعبداللّه (ع) زیبا و مقدس است. به سراغ دلسوخته ای از دیار شیراز رفتیم: «حاج علی اصغر سیف» نام او در بین هیأتی ها و متدینین شیراز بلکه در جای جای شهر آشناست. او را که دیدم، ابهتش مرا گرفت، امّا آن چنان پدرانه و با محبت سخن گفت که فضا صمیمی و بی تکلف شد. «سیف»، سیّد الشهدای امروز را «سیّد علی حسینی خامنه ای» و یزید را «شارون» می داند. و فراموش نکرده است که: «کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا». سیف کوله باری از تجربه و خاطرات گران بها با خود دارد و سخنان وی شنیدنی است.
خیمه: لطفا بفرمایید که چند سال است مشغول خدمت گزاری در مراسم بزرگداشت سید الشهدا (ع) هستید؟
- بسم الله الرحمن الرحیم. 1314هجری خورشیدی بود که در محافل سینه زنی همراه پدرم بودم، الآن حدود شصت سال می شود.
خیمه: متولد چه سالی هستید؟
- 1304هجری خورشیدی؛ از ده سالگی آمدم توی این دستگاه.
خیمه: پیرغلام اصول به چه کسی می گویند؟
- پیرغلام اگر در مورد امام حسین (ع) باشد یعنی کسانی که سابقه زیادی در عزاداری ایشان دارند، اما به شرطی که اخلاص و حقیقتشان جدی باشد که شرط غلام بودن اخلاص است.
خیمه: شیوه های عزاداری از نوجوانی شما تاکنون چه تغییراتی کرده است؟
- شیوه های عزاداری به مناسبت این که فرهنگ ها عوض شد، زیاد تغییر کرده است. در سابق، اخلاص و عمق عزاداری بیش تر بود. الآن چون فرهنگ ها باز شده و روزنامه ها و فرآیندهای فرهنگی مختلفی روی جوانان اثر می گذارد، یک مقداری متفاوت است و شاید یک مقداری عمقش کم شده است.
خیمه: برای این که آن شور و حال گذشته برگردد چه توصیه ای دارید؟
- خب این احتیاج به هم فکری های مختلف دارد باید مسئولین مختلف عزاداری ها و تبلیغات اسلامی، مثل: سازمان تبلیغات، وزارت ارشاد، سپاه، بسیج و همه ی این ها که کار فرهنگی می کنند؛ هم فکری کنند، نقاط ضعف و قوت جوان ها و نیازهایشان را بدانند و بررسی کنند ؛ تا این که بعد بتوانند به یک صورت هماهنگی تحولاتی به وجود بیاورند.
خیمه: آیا شما قائل به یک برنامه ریزی دراز مدت برای عزاداری هستید؟
- برای جواب دادن به این سؤال، باید بگویم که بنده در نوزده سالگی، سفر اول، با پدرم رفتم کربلا. از امام حسین (ع) خواستم که یک شغل خوب به من بدهد. الآن تدریس زبان فرانسه و کمی هم انگلیسی بلدم، ولی چون می خواستم در شغل جدید با بچه ها سر و کار داشته باشم، امام حسین (ع) شغل تدریس را برای ما تعیین کرد و به همین دلیل کار فرهنگی را در مدارس در اولیت می دانم. الآن هم در آموزش و پرورش، به عنوان کسی که کار عزاداری را انجام می دهد و ضمنا تدریس زبان های فرانسه، انگلیسی، ادبیات فارسی و دینی داشتم، به هر حال توفیق هر دو کار را داشتم. اگر کسی بخواهد وارد کارهای فرهنگی و رفع مشکلات جوان ها بشود، به نظر من بهترین کارش برخورد صحیح با دانش آموزان از طریق مدرسه است، به این صورت که مدرسه تأسیس کنند و معلم های فهمیده و کادرهای بسیار خوب، ضمن این که ریاضی، فیزیک، شیمی و... را خوب تدریس می کنند؛ دینی را هم به قول معروف سینه به سینه و چهره به چهره به دانش آموزان یاد بدهند، این بهترین راه است و زودتر هم جواب می دهد.
خیمه: فکر می کنید هیأت های مذهبی چه نقشی می توانند در ارشاد جامعه ایفا کنند؟
- هیأت ها باید با بررسی و کارشناسی برنامه های متنوع تری برای جوان ها طراحی و اجرا کنند. نیازها و روحیات افراد در سنین مختلف فرق می کند، مسئولین هیأت ها باید روان شناسی کودک، نوجوان، جوان و میان سال بلد باشند و برای هر کدام مطابق نیازشان حرف بزنند و برای هر کدام یک نوع برنامه طراحی و اجرا کنند این کار بسیار دقیقی است.
خیمه: اگر ممکن است خاطره ای از مرحوم پدرتان نقل کنید.
- من همه ی دارایی و فهم خود را از مرحوم پدر دارم، خودم از خودم چیزی ندارم و ایشان خیلی توصیه می کردند که راست گو باشیم و بعد هم مراقب باشیم که در سنین جوانی، با توجه به آسیب پذیر بودن بشر، با انتخاب رفیق خوب مسیر زندگی خود را به درستی انتخاب کنیم. من نیز همین را به افراد توصیه می کنم مرحوم پدر به حضرت اباالفضل (س) خیلی ارادت داشتند و خیلی جدی می گفتند که هر وقت مشکلی داشتید به حضرت اباالفضل (س) بگویید و هر وقت مشکلی داشتند به حضرت ایشان متوسل می شدند. سراسر زندگی هیأتی ما همراه توجه به حضرت اباالفضل (س) بود. از مرحوم پدر خاطرات زیادی دارم، ایشان معمولا با رژیم پهلوی درگیر بود. یک بار خانه ی ما خیلی شلوغ بود و دولت رضا شاه می خواست از تجمع جلوگیری کند و یا این که حداقل تحقیر و تهدید کند. رئیس کلانتری در ظاهر به عنوان نظم دادن، ولی در باطن به عنوان جلوگیری از اجرای مراسم آمده بود و گفته بود که داخل نشوید، خانه پر است. مرحوم پدر گفته بود که جا هست، بگذارید مردم داخل شوند. رئیس کلانتری باز ایستاده بود و از ورود افراد جلوگیری می کرد. مرحوم پدر می گفت: «با زبان خوش هر چه به او گفتم گوش نکرد، بالأخره صحنه ای اتفاق افتاد که من تشویق و تشجیع شدم با آن سرهنگ رو در رو قرار بگیرم و آن این بود که یک سید غیر روحانی (آن وقت ها سادات لباس های بلند بر تن می کردند و شال سبز داشتند) که اسمش زین العابدین بود، می خواست وارد مجلس شود؛ آقای سرهنگ - رئیس کلانتری - به بهانه ی نبودن جا ممانعت کرد. سید زین العابدین برنگشت؛ من گفتم: آقا بگذار سید برود، به کنایه گفت که شالش را تماشا کنم، آن زمان دولت از طرف انگلیس مأمور بود که همه ی افراد را متحد الشکل کند، یعنی قبا و شال نباشد، من ناراحت و عصبانی شدم؛ آمدم این طرف کوچه داد زدم و به او گفتم: تو بگو پهلوی من می گویم یا اباالفضل العباس! چند بار گفتم شلوغ شد؛ مردم جمع شدند؛ همسایه ها واسطه شدند و دعوا را ختم کردند. ظاهرا تمام شد، امّا عصر آن روز دو سه تا پلیس آمدند، گفتند که کارتان داریم. من گمان کردم می خواهد توقیفمان بکند، ولی بعد دیدم قیافه ی حق به جانبی دارد، گفتم: موضوع چیست؟ گفتند: جناب سرهنگی که شما ظهر به او گفتید: من می گویم یا اباالفضل تو بگو پهلوی، از این جا که رفت مریض شد و الآن در بیمارستان است، نه می تواند نان بخورد نه آب و به اشاره گفت که حاج آقا سیف را بیاورید تا رفع مشکل بشود. ما با چند تا از دوستان رفتیم بیمارستان، واقعا گریه کرد، وقتی ما را دید و ابراز پشیمانی کرد و من گفتم ان شاء الله حضرت اباالفضل شفا می دهد؛ بعد هم خوب شد» این از خاطراتی بود که مرحوم پدر می گفت. البته آن زمان من نبودم مرحوم پدرم برایم توضیح داده اند.
خیمه: در زمان جوانی شما، چه نوع برخوردی با پیرغلام ها می شد؟
- ما عادت کرده بودیم که به دوستان دیگر، مخصوصا آن ها که عزاداران قبلی امام بودند، خیلی احترام بکنیم و شکی نیست که این سیره ی امام حسین (ع) و دستور اسلام است که باید همه ی بزرگ ترها را احترام بکنند و البته بزرگ ترها هم باید کوچک ترها را مورد رحمت قرار بدهند تا این دو نسل به هم برسند و دو رکن جامعه اصلاح شود.
خیمه: اگر در خواب سید الشهدا (ع) را ببینید و از شما بخواهند یک حاجتی داشته باشید، از ایشان چه می خواهید؟
- این اصطلاح خواب ببینید را من تغییر می دهم، عیب ندارد که ما آرزو کنیم خواب ببینیم و بعد هم خواهشی داشته باشیم، ولی من فکر می کنم بهتر است بگوییم اگر همین الآن صاحب امر (ع) را دیدار کنید، از ایشان چه خواهشی می کنید؟ و من به آن حضرت می گویم که معرفت خودتان و شناخت خودتان را می خواهم.
خیمه: در رابطه با هیأت های مذهبی چه توصیه ای دارید که در مجله به آن بپردازیم؟
- گردانندگان مجموعه های فرهنگی اول باید خودشان به مسائل انقلاب اسلامی و منویات رهبر انقلاب و امام (ره) آشنا باشند و مسائل را به صورت علمی در مجله منعکس کنند. مثل همین مسئله ی عدم جدایی دین از سیاست که در رهنمودهای حضرت امام (ره) بود و مرحوم مدرس (ره) هم زمانی گفته بود. دیگر این که مسائل روز را در قالب شعر، نثر و هنر مطرح کنند. امر به معروف و نهی از منکر را گوش زد کنند. سابق هم ما شعار «هیهات من الذلّه» را تابلو کردیم و به شعر در آوردیم و در مقابله با طاغوت کاربردی کردیم. دیگر این که باید شهدا را و فرهنگ شهادت را معرفی کرد. وصیت نامه ها و زندگی نامه ی آن ها را بنویسند و از نویسندگان بخواهند دنبال پژوهش هایی راجع به شهدا بروند و خلاصه الگوهایی را که امروز بعد از انقلاب خوش بختانه زیاد داریم، مطرح کنند و به تدریج مردم برای قیام امام عصر (عج) آماده بشوند.
خیمه: شما با کدام یک از صحنه های کربلا بیش تر مأنوسید و بیش تر برای آن می سوزید.
- چی جواب بدهم؟! در زیارت ناحیه مقدسه، سلام هایی تأثیر گذار است... و من مسئله ی بازگشت ذوالجناح به طرف خیمه ها بدون راکب و بیرون آمدن اهل بیت (ع) از خیمه ها خیلی برایم تأثرانگیز است.
خیمه: تک بیت یا شعری که بیش تر شما را منقلب می کند، چیست؟
- این را به صورت شعر پدران ما می گفتند:
آخر ای نا مسلمان ثوابی
تشنه است تشنه یک جرعه آبی
رحمی آخر به یحیای زارم
مهلتی تا که تشتی بیارم
زیر حلق شریفش گذارم
من که دیگر برادر ندارم.
خیمه: در مراسمی که در تالار حافظیه بود اشاره کردید که دو پرچم داستانی دارد، می توانیم آن داستان را بشنویم؟
- تقریبا حدود 9سال قبل ما تصمیم گرفتیم که جمکران زیاد برویم. دوستان گفتند ما که راهمان دور است و هر شب جمعه نمی توانیم برویم. برخی هفته ها می رویم شاه چراغ و به جای جمکران نماز حضرت را آن جا می خوانیم. این کار شروع شد و نیت یک دوره ی چهل هفته ای بود. هفته ی اول به قم رفتیم، چند هفته ی میانی را هم به قم رفتیم و هفته ی آخر هم قم بودیم؛ پرچمی هم داشتیم که روی آن نوشته بودیم: یا لثارت الحسین. بعد یک دوره ی چهل هفته ای دیگر شروع کردیم. بعد از چند سال ما نوشته ی این پرچم را به مناسبت ایام به «یا لثارات الفاطمیه» تغییر دادیم، چون امام عصر برای انتقام خون مادرشان هم می آیند، همان طور که برای انتقام خون همه ی انبیا می آیند. خلاصه هر چهل دوره ای که می رفتیم قم، یک پرچم به مناسبت آن ایام داشتیم. مثلا در ایام میلاد امیر المؤمنین (ع) «لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار» روی پرچم نقش بسته بود و حالا یازده پرچم داریم؛ یعنی یازده دوره به مناسبت های مختلف. اخیرا که مصادف شده بود با اشغال عراق توسط آمریکا، ما گفتیم که چون حضرت ابالفضل (س) حامی دین است، به ایشان از پارسال خیلی متوسل شدیم که شما نباید سکوت بکنید و اجازه بدهید امریکا و انگلیس در حریم حرمتان بیایند و امسال هم دیدیم بهترین چیز این است که یک پرچم بنام حضرت ابالفضل (ع) درست کنیم و آن شعاری را که پدران ما می گفتند روی پرچم نوشتیم: «عبداللّه ابالفضل دخیلک» به این معنی که برای بیرون کردن امریکا و انگلیس از تو کمک می خواهیم. آن دو پرچم که شما در تالار حافظیه دیدید، یکی سرخ بود متعلق به حضرت عباس (س) و دیگری سفید رنگ متعلق به حضرت زهرا (س).
خیمه: چه توصیه ای به هیأت ها و اقشار مختلف دارید که مسائل روزمره را با فرهنگ اهل بیت (ع) عجین کنند؟
- اولا باید عاقلانه بنشینند فکر بکنند که طوری ترتیب داده شود که هیأتی ها در کسب دانش روز که نیاز جامعه اسلامی است، کوشا باشند؛ البته عزاداری و هیأت هم سر جای خودش، ولی افراطی نباید باشد. این چیزی است که پدر و مادرها هم می گویند؛ مسئله ی دیگر من خودم وقتی در بعضی از هیأت ها حاضر می شوم که جوان ها در آن حضور دارند، می پرسم، مسائل سیاسی روز را چه مقدار دنبال می کنند، روشنفکران ما مثل شهید مطهری (ره) را چه قدر می شناسند، زبان عربی را که زبان دین ماست، چه قدر بلد هستند؟
خیمه: با تشکر از حضرت عالی که وقتتان را در اختیار خیمه قرار دادید.
خیمه > تیر 1383 - شماره 14
پدید آورنده : محمدکاظم اطمینان ، صفحه 36
::
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2897789
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396