در هر نمازى، خواندن سوره حمد، ضرورى است. سورهاى كه مشتمل بر حمد خداوند بر نعمتهاى اوست. و بیان اوصاف پروردگار، و حاكمیّت او در روز قیامت، و هدایتطلبى از اوست، براى گام زدن در «راه راست». اینك به بیان نكاتى پیرامون فرازهاى این سوره مى پردازیم:
«بِسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِیمِ»
با نام و یارى خداى بخشنده و مهربان، شروع مىكنیم:
خدایى كه لطفش به همه است، مهرش همگانى و همیشگى است. دیگران، یا لطفى ندارند، یا همیشه ندارند، یا به همه ندارند، یا هدفشان مهربانى نیست. ولى خداوند، حتى آفریدنش بر اساس لطف و مهربانى است: «إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَ وَلِذَلِكَ خَلَقَهُمْ»(293) اگر برخى مشمول رحمت پروردگار نمىشوند، بستگى به خودشان دارد.
اگر آب دریا به توپى نفوذ نكرد، دریا تقصیرى ندارد، توپ، دربسته است.
اگر نور خورشید، از دیوراى عبور نكرد، بخاطر عدم قابلیّت دیوار است نه نور.
رحمت الهى گسترده است، ولى گاهى كسانى با كار و فكر باطل خود، رحمت را به روى خود مىبندند.
بسم الله در اوّل هر كار، رمز عشق به خدا و توكّل بر او و استمداد از او و وابستگى به اوست.
بسم الله، چنگ زدن و اعتصام، به نام الهام بخش خداوند، و گریز از وسوسههاى شیطان است.
بسم الله، در رأس تمام كتابهاى آسمانى بوده،(294) و پیامبران نیز، شروع كارشان به نام اللّه بوده است.(295)این كار، انسان را در پناه و حفاظت خدا قرار مىدهد و آن كه به خدا پناهنده شود، به راه مستقیم، رهنمون مىشود: «وَمَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِىَ إِلَى صِرَطٍ مُّسْتَقِیمٍ»(296)
بسم الله، نشان بندگى خدا و وابستگى به اوست، یعنى اینكه: خدایا، تو را فراموش نكردهام، در هر كارم با نام تو آغاز مىكنم، خود را بیمه مىسازم و به كمك تو شیطان را فرارى مىدهم.
امام صادق علیه السلام فرمود: بسم الله، تاج سورههاست.(297) و نشانه امان و رحمت است. و در اوّل سوره برائت كه بسم الله نیامده، چون برائت و بیزارى از كفّار است و این نباید همراه با رحمت باشد.(298) در حدیث است كه هر كار را، حتى نوشتن یك بیعت شعر را با بسم الله انجام دهید، و اینكه: هر كارى با یاد خدا نباشد، به اتمام نمىرسد.(299)
«اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ الْعَلَمِینَ»
حمد و ستایش، مخصوص خداوندى است كه همه جهانیان را پرورش مىدهد. براى پرورش جسم، نظام آفرینش و حركت زمین و خورشید و هوا و گیاه و دریا و نعمتهاى مادى را قرار داده است.
و براى پرورش روح، انبیاء و كتابهاى آسمانى و حوادث عبرتآموز تلخ و شیرین و... را قرار داده است.
براى هدایت بشر، دین و قوانین استوار و مبتنى بر فطرت و متكّى به عقل فرستاده، زمین را خالى از حجّت قرار نداده و نعمتهاى بیشمار آشكار و نهانش را، بى دریغ و منّت، در اختیار انسان گذاشته است. اگر ذرّهاى دگرگونى و بى نظمى در سیر نظام هستى بروز كند، همه چیز به هم مىریزد.
نظام استوار ومتقن خلقت، در كوهها وگیاهان واتم وكهكشان وآب وخاك وفصول سال وشب وروز، ودستگاههاى بدن وغرائز گوناگون و هدایتهاى مختلف، همه مظاهر ربوبیّت او براى عالمیان است.
هر یك از اجزاء بدن و اعضاى پیكر ما، چنان دقت و پیچیدگى و نظم شگفتى دارد كه بهت آور است. كیفیّت چشم وگوش وقلب و دستگاه تنفس ورگها واعصاب و حوّاس پنجگانه و... چنان است كه تدبیر عجیب الهى را نشان مىدهد.
افسوس كه انسان، بجاى شكر، كفران مىكند.
«وَكَانَ الْإِنْسَنُ كَفُوراً»(300)
و به جاى قرب به خدا، اعراض مىنماید.
«إِذَآ أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَنِ أَعْرَضَ»(301)
و به جاى عشق و پرستش خدا، سرسختى و دشمنى مىكند.
«فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُّبِینٌ»(302)
افسوس كه به جاى كرنش و خضوع، مغرورانه قد علم مىكند.
«یَأَیُّهَا الْإِنسَنُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِیمِ»(303)
و همینكه احساس بى نیازى كرد، سر به طغیان مىگذارد.
«إِنَّ الْإِنسَنَلَیَطْغَى ، أَنرَّءَاهُاسْتَغْنَى »(304)
و نعمتهاى الهى را، نتیجه تلاش خود مىپندارد.
«إِنَّمَآ أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْم»(305)
و بانگهاى بیدار باش را به گوش جان نمىشنود.
«وَإِذَا ذُكِّرُواْ لَا یَذْكُرُونَ»(306)
این انسان ناسپاس، از همه افراد، بخاطر كمترین نیكى، سپاسگزارى مىكند، امّا خدارا كه «ولى نعمت» اصلى است، از یاد مىبرد. افسوس كه انسان، راه گم كرده و چراغ فكر و فطرت را خاموش كرده، چشم و دل خود را بسته و به این و آن دل مىبندد و به جاى خدا، به قدرتهاى انسانى و شیطانى تكیه مىكند.
جمله «الحمدللّه ربّ العالمین»، غفلتها را از بین مىبرد، نعمتها را به یاد مىآورد و ما را متوجّه و متذّكر ربوبیّت الهى مىكند.
خدا، ربّ عالمین است. پروردگار تمام هستى، تمام مخلوقات، و همه چیز: «وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَىْء»(307)
ربّ همه چیز است، نه آنگونه كه در جاهلیّت مىپنداشتند و براى هر چیزى، یك «ربّ النوع» مىشناختند. خدا، همه موجودات و حیوانات و پدیدهها را تحت پرورش دارد، مالك و مدیر و مدبّر همه است، هم مىآفریند، هم اداره و تربیت مىكند.
«اَلرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
سایه رحمت عام او، بر سر همه گسترده است، حتى رحمتش، بیش و پیش از غضب اوست: «سَبِقَتْ رَحمتُهُ غَضَبَه».
براى خلافكاران، راه «توبه» قرار داده است، و متعهّد شده توبه را تا دم مرگ هم بپذیرد و توبه كنندگان را دوست مىدارد: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْتَوَّبِینَ»(308) و رحمت و بخشایش را بر خود، الزامى ساخته است: «كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ»(309) و همه را امیدوار ساخته و به رحمت خویش فراخوانده است: «لَاتَقْنَطُواْ مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً»(310)
از مظاهر رحمت الهى، اینست كه حتى بدىها را به خوبى تبدیل مىكند: «یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَتٍ»(311)
حتى تلخیها، بلاها وسختیها هم، بگونهاى رحمت است، تا انسان را از غفلت بیدار كند، به تكاپو وادار سازد. تحمّل مشكلات نیز براى اولیاء خدا شیرین است. چون در برابر تلخىها، پاداش مىبرند.
«مَالِكِ یَوْمِ الدِّین»
مالك روز جزا است. این صفت دیگرى است كه براى خدا ذكر شده و در پى انحصار حمد و ستایش براى خداوند، بیان شده است. انسان، بیشتر در سه مورد و حالت، تشكّر مىكند:
1- توجّه به لطف گذشته
2- توجّه به محبّت فعلى
3- امید به لطف آینده
با این حساب، همه ستایشها باید از آن خدا باشد، چرا كه هم گذشته ما را تأمین كرده، هم در حال حاضر از نعمتها و رحمت و لطف او برخورداریم و هم در آینده و قیامت، سر و كار ما با او و چشم امید ما به لطف و كرم اوست.
او مالك است، مالك واقعى نه اعتبارى و موقّت و كم ارزش!
انسانها گرچه در دنیا، در تار و پود شركهاى پیدا و پنهان اسیرند، ولى در قیامت، همه در خواهند یافت كه جهان و هر چه در آنست، از اوست و مالك هستى و فرمانرواى مطلق و حاكم حقیقى اوست: «وَالْأَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِّلَّهِ»(312)
در قیامت، از مردم سؤال مىشود: «لِمَنِ الْمُلْكُ الْیَوْمَ» حكومت، امروز از آن كیست؟
مىگویند: «لِلَّهِ الْوَحِدِ الْقَهَّارِ»(313) از آن خداى یكتاى قهار و نیرومند.
جمله مالك یوم الدین، انسان را به یاد حسابرسى قیامت مىاندازد، تا به حساب انسان نرسیدهاند، انسان خود باید به حساب خود برسد.(314)
امام سجاد علیه السلام وقتى به این جمله در نماز مىرسید، آنرا آنقدر تكرار مىكرد كه نزدیك بود روح از بدنش پرواز كند.(315)
«دین»، به معناى «جزا» است. خدا، مالك روز جزا و پاداش است. در این سوره، هم به رحم الهى اشاره شده، هم به قهر و عدالت او، تا رمز تربیت صحیح، یعنى زیستن میان خوف و رجا و بكارگیرى «مهر» و «قهر» روشن شود.
«إِیّاكَ نَعْبُدُ وَإِیَّاكَ نَسْتَعِینُ»
تنها تو را مىپرستیم و تنها از تو یارى مىطلبیم.
تا بحال، نمازگزار، عقاید خود را درباره مبدأ و معاد و اوصاف خدا، بر زبان آورد. پس، ثمره این عقیده باید «بندگى خالصانه» و استمداد از خداوند باشد.
نمازگزار، حتّى اگر تنها باشد، جمله را به صورت جمع مىگوید، تا خود را در میان عبادت كنندگان قرار دهد. شاید عبادت ناقص او، میان عبادت كاملان وخالصان وآبرومندان، بهحساب آید وقبول شود.
تعبیر جمعى، این درس را مىدهد كه باید «من»ها «ما» شود، اساس عبادات، بخصوص نماز، بر پایه جماعت است و تك روى و انزوا و فردیّت بى ارزش است.
پرستش، همراه استعانت آمده است، تا در كنار بندگى كردن، راه را هم از او بجوئیم و از انحرافهاى فكرى مصون بمانیم و گرفتار غرور و عجب، ریا و سستى نشویم. باید از او مدد گرفت، چرا كه توفیق ایمان و شناخت خدا از اوست.
بیدار شدن سحرگاهان، وضو گرفتن با آب، قدرت حركت و قیام، از اوست، قبولى نماز و نگهدارى ما از غرور و ریا، به دست اوست، علاقمندى ما به عبادت، رهین لطف اوست. نمازگزار، به عبادت خدا مىایستد و بر همین عبادت هم، از خدا مدد مىطلبد.
عبادت، تنها براى خدا...! نه شرق پرستى و غرب پرستى، نه بنده زر و زور، نه تسلیم شهوت و مقام و فریفته زن و فرزند و مال.
این جمله نماز، هرگونه حاكمیّت غیر خدا را محكوم مىكند. هرگونه حقارتپذیرى واستمداد از قدرتهاى پوشالى رانفى مىكند. به نمازگزاران، درس «عزّت، در سایه بندگى خدا» مىدهد، تا بنده و برده غیر خدا نشوند و از تهدیدها و تطمیعهاى دیگران، نلغزند و راه خدا را كنار نگذارند.
«اِهْدِنَا الصِّرَ طَ الْمُستَقِیمَ»
اولین درخواست ما از خداوند، پس از حمد و ثنا و اظهار بندگى و استمداد، درخواست هدایت به راه راست است. در مسائل فكرى و عملى زندگى، عقاید و رفتار و موضعگیرىها، شناخت راه صحیح، بسیار مهم و در عین حال، دشوار است. از این رو، از خداوند مىخواهیم كه مارا به «صراط مستقیم» هدایت كند.
293) هود، آیه 119.
294) تفسیر صافى، ج 1، ص 51.
295) مثل حضرت نوح در به حركت در آوردن كشتى و... «بسم اللّه مجریها و مُرسیها».
296) آلعمران، آیه 101.
297) تفسیر قرطبى، ج 1، تفسیر بسمالله.
298) تفسیر فخر رازى و مجمع البیان، ج 1، در تفسیر بسم اللّه.
299) تفسیر صافى، ج 1، ص 52.
300) اسراء، آیه 67.
301) اسراء، آیه 83.
302) یس، آیه 77.
303) انفطار، آیه 6.
304) علق، آیه 6.
305) قصص، آیه 78.
306) صافات، آیه 13.
307) انعام، آیه 164.
308) بقره، آیه 222.
309) انعام، آیه 54.
310) زمر، آیه 53.
311) فرقان، آیه 70.
312) انفطار، آیه 19.
313) مؤمن، آیه 16.
314) حاسِبوا قَبَل ان تحاسَبْوا (رسول خدا به ابوذر غفارى - مكارم الاخلاق)
315) نورالثقلین، ج 1، ص 16.
::
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2906102
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396