چكیده
مسجد به عنوان یك مركز هم اندیشی و جایگاه تبادلات افكار در صدر اسلام مطرح بوده است. به طوری كه معماری حاكم بر آن بر اساس تفكرات و دیدگاه های اجتماعی حاكم در جهان بینی اسلامی به وجود آمده است.
ابتدا نوع نگاه معماری آن بسیار ساده و نمود بیرونی آن چندان متمایز از دیگر معماری ها نبود.
اما با گذشت زمان و ورود مسجد به ایران، تفكر معماران ایرانی با الهام از جهان بینی اسلامی تأثیرات فراوانی بر ساختار فرعی و شكل مسجد گذاشته و عوامل و آرایه های گوناگونی به آن اضافه و با فلسفه ایرانی و اسلامی منطبق كردند كه شناخت این عناصر و عوامل از موارد مورد بحث و تجزیه و تحلیل این ساختار است. به تدریج بعضی از آرایه ها حذف شده یا جای خود را به دیگری داده است.
مسجد به عنوان یك نیایشگاه از صدر اسلام معماری خاصی داشته است.
در دوره های مختلف تاریخی نیز این معماری آرایه های گوناگونی داشته است.
اما در دوره معاصر، معماری آن دچار دگرگونی شده و به تدریج برخی از عناصر و آرایه ها حذف یا تغییر یافته اند.
این مقاله كه قسمتی از یك طرح پژوهشی است، به بررسی آرایه ها در معماری مساجد می پردازد و روند تكاملی تزئینات در معماری مساجد را مورد توجه قرار می دهد.
واژه های كلیدی: مسجد، معماری اسلامی، تزئینات اسلامی، فلسفه اسلامی
نگاهی به مسجد و تزئینات اسلامی در معماری اسلامی
مسجد نمونه عالی بنای اسلامی و كلید معماری اسلامی می باشد و به گونه ای ساخته شده كه ماندگار باشد. به وسیله مسجد بود كه سازندگان مسلمان با میراث معماری قبل از اسلام آشنا شدند.
جنبه های مهم و مشخص معماری مساجد، دلایل خاصی را برای بحث های گسترده مطرح می سازند و این فصل تأكید خاصی روی آنها دارد.
این بحث ها عبارتند از: خاستگاه مسجد، اجزای سازنده آن، یا ارتباط آنها با اهمیت آیین نماز، كاربردهای گوناگونش و خصوصیات استاندارد آن، تنها هنگامی كه این موضوعات كاملاً روشن گردند، ممكن خواهد بود كه از عام به خاص بگراییم و این تصمیم كلی منتج شده را با جزئیات خاصی باز كنیم؛ بنابراین بخشی دیگر به بحث های پیرامون انواع گوناگون مسجد كه با برخی نمونه های نوع اصلی به تصویر كشیده شده اند و به نقشی كه تزیینات این ساختمان ها ایفا می كنند اختصاص داده شده است.
گزارش از مسجد كه بخش عمده معماری اسلامی به شمار می رود، بدون سخن گفتن از تزییناتی كه آن را زیبا و آراسته می سازد، گزارش كاملی نخواهد بود.
در جوّ مذهبى، ستيز بي ترديد مسلمان با تزيينات تصويرى، كه همراه با القائات بت پرستی بود، معمار را تشویق به تمركز تشدید روی تزیینات متنزع و مجرد می كرد .
خود همین امر به عنوان یك ارزش در جهت كمك به تفكر، منزلت پیدا كرد و به این خاطر بود كه آن همه وقت در صفحات تزیینی كه به كف مسجد منتهی می شدند و در سطح دید افراد نشسته بر روی زمین قرار داشتند به كار می رفت.
تزيينات چه معمارانه باشند و چه كاربردى، هدف از آنها یكی است: از میان بردن ماده، انكار توده های جسیم و جایگزین كردن آنها با حقیقتی كه كمتر قابل لمس و محسوس باشد.
حقیقتی كه شكل های آن ، حتی زمانی كه بخواهند آنها را به دقت نگاه كنند، تغییر پیدا می كند و این حالت با تكرار واحدهای منفرد به صورت بی نهایت به دست می آید : ستون ها، قوس ها ، مقرنس ها، به خصوص شكل های متنوع تزیینات كاربردی از نوع گل و گیاه، طرح های هندسی و خط.
به طور كلي تزيينات معماري اسلامى، دو وجه عمده كاربردی (مادی) و مفهومی (معنایی) دارد.
در بعد كاربردى، نوع مصالح، ابزار و وسایل، روش های اجرا ، ابعاد و اندازه ، محل و مكان اجرا و كمیت های فیزیكی مد نظر است كه همواره مورد اهتمام بوده و هنرمندان با بهره گیری از خلاقیت و تجربه و راه حل های مناسب اجرایی و فنی توانسته اند طی قرون گذشته، عرصه تزیینات معماری را بیش از پیش زیباتر و كامل تر سازند.
مهم ترین بخش تزیینات، وجه معنایی و مفهومی آن است كه ذهن صدها متفكر مسلمان و غیر مسلمان را به خود معطوف كرده است.
در این ارتباط آرا و اقوال مختلف گوناگونی وجود دارد؛ « تیتوس بوركهارت » معتقد است كه این نقوش، ماهيتي غير تاريخى، عرفانی و متفكرانه دارند و بازنمود وحدت در كثرت و كثرت در وحدت اند.
« اولگ گرابار » به جانبخش بودن تزیینات اشاره می كند، اما معتقد است كه تزیینات هیچ گونه معنای ذهنی و بعد فرهنگی ندارند و صرفاً برای آراستن و حظ بصرند؛ فقط در كتیبه ها معنای شبیه سازانه یافت می شود، به همین دلیل وی این نقوش را صرفاً تزیینی و فاقد بعد معنوی و سمبلیك می داند.
محقق دیگری می نویسد:
« تزيينات چه معمارانه باشند و چه كاربردى، هدف از آنها یكی است: از میان بردن ماده، انكار توده های جسیم و جایگزین كردن آنها با حقیقتی كه كمتر قابل لمس و محسوس باشد . »
خلاصه آنكه تاكنون در این زمینه دیدگاه های متفاوت و گاه متضادی ، همچون نگاه های عرفانی و صوفیانه و نظر بر جنبه های ایهام و ابهام و ترس از وجود خلأ ، مطرح شده است .
آنچه مورد توافق بیشتر محققان این حوزه قرار گرفته ، همانا جنبه های غیر مادی ، و همچنین غیر فردی بودن آنهاست؛ بنابراین تزیینات، صورت هاي نماديني از هنر اسلامي هستند كه علاوه بر جنبه هاي مختلف علمى، در پی تجلی معماری اسلامی هستند.
برای درك زیبایی شناختی این نقوش بایستی به رمزهای تصویری و نمادهای فرهنگ اسلامی واقف بود.
به هر جهت « تزيين در هنر اسلامى، برای بیان فضای قدسی است. » و همواره هنرمندان اسلامی می كوشند تا ماده را به سوی ساحت معنا سوق دهند؛ زیرا اساساً « هنر در بینش اسلامی شرافت بخشیدن به ماده است. »
شكوه و زیبایی معماری ایران به ویژه در دوران اسلامی به تزئین و آرایش آن بستگی دارد.
هنرهای والای اسلامی از هنرهای تزئینی و كاربردی گرفته تا احداث زیباترین بناهای مذهبی دارای اهمیت و اعتبار ویژه ای است.
تزئیناتی چون آجركاری، گچبری، كاشی كاری، حجاری، منبت كاری، آیینه كاری و نقاشی در تمام ادوار اسلامی رواج داشته و در هر دوره ای با امكانات آن روزگاران پیشرفت كرده است.
تزئینات معماری توسط ایرانیان، تكامل هنری عمده ای یافته است، به طوری كه در بسیاری از كشورهای اسلامی توسط هنرمندان ایرانی، بناهایی با تزئینات مختلف انجام گرفت، این بناها به مرور ایام و با شیوه های متفاوت و خاص هر دوره در هر كشوری به اجرا درآمد.
این نوشتار تلاشی است برای معرفی برخی از مظاهر و جلوه های این عشق الهی در كالبد معماری مسجد
آجركاری
آجر واژه ای بابلی است؛ نام خشت نوشته هایی بوده است كه بر آن فرمان منشور و جز اینها را می نوشتند.
آجر سنگی است دگرگون شده كه از پختن خشت به دست می آید و ساختن آجر را به تمدن های بین النهرین كه شامل سومرها و بابلی هاست نسبت می دهند.
یكی از شاهكارهای آن دوره، برج بابل می باشد كه این بنا با آجر لعاب-دار ساخته شده است.
برای انتخاب آجر از سوی ایرانیان دلایل خوبی وجود دارد: پایدارتر از سنگ است، ارزان تر است، به سرعت در كار ساختمان امكان می دهد و به خاطر نرمش، بیشترش نیروهای فیزیكی مؤثر در بنا را به زودی آشكار می سازد. همچنین زیبایی های بالقوه آجر نیز برای تزئینات قابل تأمل است.
استمـرار به كارگیری آجر در معماری دوران بعد از اسلام ایران موجب گردید تا « مدول » یا پیـمانه معماری ایرانی چه از نظر تناسب و زیبایی و چه از نظر جنبههای ایستایی متحول گردد و این فرصت را فراهم سازد تا خلق زیبایی ها در بناهای كم حجم و نیز در محل های دورافتاده كویری هم صورت پذیرد.
در دوران بعد از اسلام، اولین نمونههای آجركاری از دوران آلبویه بوده و به ستون های شبستان مسجد جامع اصفهان تعلق دارد و به طور كلی از قرن دوم تا آغاز قرن پنچم را میتوان دوران شكلگیری و تكوین آجركاری نامید.
به طور كلی آجر در دوره قبل از اسلام بیشتر جنبه استحكامی و كاربردی داشته است. بعد از اسلام ضمن دارا بودن جنبه استحكامى، جنبه تزئینی نیز پیدا میكند.
در گذر زمان نیز كاربرد آجر در معماری مساجد كاملاً مشهود است. استفاده از آن در قالب تزئین در سده دهم به اوج خود می رسد.
آجر در عین حال برای گچكاری پرتجمل یا روكاری زینتی هم زیرساخت مناسبی فراهم ساخت.
تسلیم شدن به روكار گچ، رشد نقوش گچبری را به بهترین صورت تشویق كرد و پایان سده دوازدهم شاهد تحقق این امكانات در محراب های بزرگ گچبری بود.
از آغاز تاریخ بشریت هر جا كه جست و جو كنیم، آجر را می بینیم، چه بیشتر تمدن ها از آن استفاده كرده اند.
معجزه مرموز آجر كه از خاك درست شده و پخته شده، احساسات ما را بر می انگیزد؛ زیرا آجر نمایانگر تمدن-ها، احساسات، فرهنگ و ذوق ملل بوده و همراه بشر گام بر داشته است و رابط نسل هاست و از این میان ایرانیان بیش از هر ملتی با آجر كار كردند، تجربه كردند و از آن در جنبه های مختلف ساختاری و زیبایی استفاده كرده اند.
گچبری
شواهد باستانشناسی نشان می دهند كه تاریخ ساخت گچ به پیش از ساختن خشت و پخت آن به صورت آجر می رسد.
در قدیمی ترین بنای دنیا، یعنی اهرام ثلاثه مصر كه قدمتی چهار هزار و پانصد ساله دارد، از گچ به عنوان ماده چسبنده مقاوم بعد از ازاره در بین سنگ ها و جهت كلاف سازی آنها استفاده شده است.
یكی از كاربردهای ویژه گچ، اندود كردن دیوارها و سطوح داخلی ساختمان ها است و هنر گچبری، این آراستگی را به حد كمال و دلنوازی می رساند.
به كار بردن تزئینات گچی در تزیین دیوارها، روش معمول در شهر های ایران و عراق بوده است.
اولین مردمی كه در ایران به این كار دست زدند، هخامنشیان و سپس ساسانیان بودند و اعراب در جریان فتوحات خویش، این هنر را از آنها فرا گرفتند.
ایرانیان از دیرباز با عنصری به نام « گچ » آشنایی داشته اند. این نكته را كشف آثار گچی در هفت تپه خوزستان كه مربوط به تمدن ایلامی است تائید می كند. به یقین اشكانیان و هخامنشیان نیز با این عنصر و تكنولوژی ساخت تزئینات گچی آشنا بوده اند.
گچبری های كوه خواجه در جنوب شرقی ایران مربوط به تمدن اشكانی است.
متعاقباً در عصر پرشكوه اسلام در مساجد و مدارس و امامزادههای قدیمی نیز وارد گردیده و در هلالی چهار ایوان ها، گنبدهای بلند اسلامی و سردرهای باشكوه استفاده شد.
استفاده از گچبری برای اولین بار در هنر ایران و در دوره پارت ها دیده میشود. به طور كلی گچكاری و استفاده از گچ در ایران سابقهای طولانی دارد.
با گسترش اسلام در ایران طرح های مختلف همچون « اسلیمی » و « ختائی » در تزئین مساجد و مدارس به كار گرفته شد و در گچبری های به دست آمده تا زمان مغول از بهترین طرح ها و نقشه ها استفاده می شد. به طوري كه تا پيش از رواج كاشي كارى، گچ تنها عامل زیبایی و تزئین بناها و فضاهای مذهبی شد. محراب مسجد جامع اصفهان، بیانگر رشد و شكوفایی این هنر می باشد.
با روی كارآمدن صفویان از گچبری تنها در داخل منازل اعیان و اشراف وقت استفاده می شد و تا دوران قاجار نیز استفاده از گچ ادامه داشت.
در دوران پهلوی به دلیل رواج گچبری های پیش ساخته این هنر در سراشیبی سقوط قرار گرفت به طوری كه امروز استادان گچبر قدیمی تنها به مرمت آثار باقی مانده از قدیم مشغول هستند و كمتر استادكاری در پی خلق آثار بدیع و جالب است.
امروز برخی از آثار گچبری در ایران از شهرتی عالمگیر برخوردار هستند.
از دیگر هنرهایی كه در گچبری مورد استفاده قرار می گیرند، خطوط اسلامی و به خصوص خط نسخ می باشد.
از محراب های معروفی كه با گچبری تزئین شده اند؛ محراب مسجد ملك كرمان مربوط به سال 477 هجري قمرى، محراب مسجد زواره در نزديكي اردستان با تاريخ 530 هجري قمرى، محراب مسجد اولجایتو در مسجد جامع اصفهان مربوط به سال 710 هجری زمان حكومت سلطان محمد خدابنده، معروف به اولجایتو و محراب مسجد آقانور كه در سال 1039 هجری قمری ساخته شده است، می باشد.
امروز اما این هنر بدیع و شگفت انگیز كمتر در بناهای مذهبی ما به كار گرفته شده و در مواردی هم كه گوشه چشمی به آن می شود، بیشتر از «گچبری های پیش ساخته » استفاده می شود كه اصالت و هویت این هنر را خدشه دار می كند.
دیگر اماكن مذهبی ما از سرپنجه های استادان این عرصه برای خلق مناظر دل انگیز و خیره-كننده، كه برانگیزنده روح و ایجاد معنویت در كالبد بیننده بود، محروم هستند.
كاشی كاری
كاشی كاری یكی از روش های دلپذیر تزئین معماری در تمام سرزمین های اسلامی است.
تحول و توسعه كاشی ها از عناصر خارجی كوچك رنگی در نماهای آجری آغاز و به پوشش كامل بنا در آثار تاریخی قرون هشتم و نهم هجری انجامید.
در سرزمین های غرب جهان اسلام كه بناها اساسا سنگی بود، كاشی های درخشان رنگارنگ بر روی دیوارهای سنگی خاكستری ساختمان های قرن دهم و یازدهم تركیه، تأثیری كاملا متفاوت اما همگون و پر احساس ایجاد می كردند.
مانند ديگر هنرهاي ايراني در عهد اسلامى، صنعت كاشی كاری نیز از اعتبار ویژهای برخوردار است.
در اواخر هزاره دوم ق. م هنرمندان ايرانى، آشنا به ساخت خشت و آجر لعابدار بودهاند و در آرایش بناها از آن استفاده میكردهاند.
در عهد هخامنشی و ساسانی نیز آرایش كاخ ها با بهكارگیری آجرهای لعابدار رنگین صورت میگرفته است.
در دوره اسلامی به تدریج هنر كاشی كاری با شیوهای جدید آغاز گردید.
بسیاری از محققان بر این عقیدهاند كه ایران اولین كشوری است كه از كاشی كاری به عنوان دو عامل آرایش و استحكام بخشی بنا بهره گرفت و تقریباً از اواخر قرن 4 هـجری به بعد، كمتر بنایی را میتوان یافت كه با كاشی آرایش نشده باشد.
كاشی كاری به عنوان پوشش بنا نیز میراثی دیگر از ایران در عناصر تزئینی عهد فاطمیون مصر است.
جزء مهم كاشی، لعاب است.
لعاب سطحی شیشه مانند است كه دو عملكرد دارد: تزیینی و كاربردی.
كاشی های لعاب دار نه تنها باعث غنای سطح معماری مزین به كاشی می شوند، بلكه به عنوان عایق دیوارهای ساختمان در برابر رطوبت و آب، عمل می كنند.
مقرنس چیست؟
برای شناخت مقرنس ابتدا باید معانی لغوی آن را دانست.
مقرنس؛ شمشیر بر هیات نردبان ساخته، در «كنزاللغة» عربی، بنایی كه آن را، نقاشی كرده اند، بنایی كه طاق و اطراف آن پایه پایه و دارای اضلاع است و به آن به فارسی، آهوپای می گویند.
مأخوذ از تازی، بنای بلند مدور و ایوان آراسته و تزئین شده با صورت ها و نقوش كه بر آن پایه و راه زینه روند، قسمتی از زینت كه در اتاق ها و ایوان ها به شكل های گوناگون گچ بری كنند. گچ بری های برجسته بر آستانه خانه چون پای آهو، چیز رنگارنگ و نوعی كلاه.
و همچنین آمده است:
« كلمه مقرنس با قرو قرناس و قرنیس و قرنیز خویشاوند است و می توانیم بگوییم چیزی قرنیس دار شده است و این معنی با شكل عنصر تزئینی مورد نظر ما كه از تعداد كم و بیش سطوح برآمده و فرورفته صورت می گیرد موافق است.
با كوه هایی كه طبقه طبقه و زیر آنها خالی شده و طبقات آن افقی باشد.»
الف) مقرنس در ایران پیش از اسلام:
مقرنس عنصر تزئینی است كه حتی پیش از اسلام نیز بوده است.
اما نباید از نظر دور داشت كه مقرنس پیش از اسلام با مقرنس پس از اسلام تفاوت هایی قابل توجه و آشكار دارد.
كاربرد مقرنس در پیش از اسلام شامل دو دوره عمده، یعنی ق.م 250 تا 224 ب.م و از 224 ب. م تا زمان ظهور اسلام دانسته اند.
البته ذكر این نكته لازم است كه نمونه هایی نیز مربوط به 550 ق.م در این زمینه یافته شده است
ب) مقرنس پس از اسلام در ایران:
پس از ورود اسلام به ایران، هنرهای ایرانی با حفظ پیشینه تاریخی خود، جنبه ای الهی نیز یافتند.
در این میان، مقرنس همچون سایر آثار هنری شكل اصلی و آشنای خود را در دوران اسلامی یافت.
گفتنی است كه مقرنس را در چهار قرن صدر اسلام یعنی دوره آغازین به طور پراكنده می توان یافت.
به عنوان مثال؛ مقبره شاه اسماعیل سامانی از قرن سوم هجری قمری در بخارا كه دارای قرنیزی ساده در انتهای دیوارهاست و در بالا و پایین آن یك ردیف طاق نما و مقرنس در گوشوارهای زیرین گنبد مقبره است.
در دوره خلفای فاطمی مصر برای اولین بار مقرنس كاری را مصری ها از ایرانیان به عاریت گرفتند و در مقابر بزرگان خود به كار بردند.
مقرنس كاری ایرانی به تدریج در سراسر كشورهای اسلامی معمول گشت و مورد استفاده قرار گرفت.
پایان سخن
مسجد به طور خلاصه، اصلاً یك ساختمان نیست بلكه به سادگی مكانی است كه برای اقامه نماز مهیا شده است.
همان طور كه فتوحات بیشتر می شدند، نیاز به مكانی دارای كاربرد اجتماع هزاران مسلمان، ضروری می نمود و جایگاهی محصور و ساده، همانا بهترین راه برطرف كردن آن نیاز به شمار می آمد.
آنچه كه برای محصور كردن آن فضای دلخواه نیاز بود لزوماً ماندگار نبودند، از جمله خطی از خاكسترهای پراكنده حصاری ازلی، جویی كم-عمق و از این قبیل. با این راه های ساده، شكل ابتدایی مساجد جامع بزرگ دوران های بعد پایه ریزی شد.
وجود زمین های وسیع و نیاز به اسكان هزاران عابد، جای تعجب برای عظمت و بزرگی مساجد اولیه باقی نمی-گذاشت.
اگرچه هیچ مسجدی از این دهه های اولیه به حالت اولیه خود باقی نمانده است، تأثیر این نیازها بر روی تكامل مساجد بعدی اغراق آمیز نیست.
تجربیات تكوینی در معماری مسجد مانند بیشتر نمودهای فرهنگ و مذهب اسلامی برگرفته از قرن اول بوده است.
این مساجد اولیه عظیم، پایه گذار این اصل بودند كه بنای عالی مذهبی اسلامی می بایست اساساً چهره ای همه شمول و فراگیر داشته باشد و نه انحصاری و طردگرا.
در گذر زمان نیز تزئینات اضافه شده به بنا به عنوان جزء لاینفك بنا تلقی گردید به طوری كه اشاره شد، انواع تزئینات به بنا اضافه گردید.
به همین دلیل تنها وجه تمایز آن فضا این بود كه محصور و تزیین شده بود.
در نماسازی مساجد نیز عناصر گوناگونی همچون آمودها(تزیینات یا الحاقات غیر سازه ای) كه زمانی در شیوه اصفهانی با الهام گرفتن از كم و كیف رستاخیز هنری و به مقتضیات ساختار كالبدی بناها به طرزی نو اجرا می شد كه مهم ترین آنها عبارتند از: كاشی هفت رنگ، نقش بر دیوار، نورپردازی، آیینه كاری، گچ بری، آجر چینی و آمودهای چوبی بود .....
و عنصر رنگ كه رنگ های به كار رفته در پوشش ها و آمودهای بناها یكی از ملاك های شناخت دوره تاریخی آثار و نیز یكی از عناصر ارزیابی ذوق و پسند كلاسیك و عمومی اهل فن و هنر عامه در هر دوره تاریخی است.
و باز هم در آثار قوام یافته با شیوه اصفهانی، رنگ های مسلط؛ آبی، فیروزه ای، لاجوردی، سفید شیری، نخودی پخته و طلایی است و باز هم تأسف از اینكه امروز هنر گذشتگان به دست فراموشی سپرده شده است...
و نورپردازی كه با توجه به جهت تابش آفتاب و رعایت سمت درون گرایی در بناهای ایرانی صورت گرفته است.
دور گردن بلند گنبدها، نورگیرها تعبیه می شد كه هم سنگینی بنا را متعادل می كرد و هم نور كافی و غیر مستقیم به داخل می داد و ... آیینه كاری و تزئینات چوبی نیز به همین ترتیب.
هر یك از این عناصر متأسفانه در دنیای امروز نادیده انگاشته شده و در واقع مساجد محلات كه زمانی همچون عنصری تزئین یافته در شهر جلوه گری می نمودند، امروزه فقط به نام یك ساختمان می باشند و این نكته در معماری امروز فراموش شده است كه نماسازی مسجد باید با رعایت تمام زمینه ها و جوانب انجام گیرد، به طوری كه اصالت و فرهنگ مسجد در نماساز جلوه گر شود.
به طور مثال باید به نكاتی مثل: شكوه و عظمت، صفا و معنویت، توحید و وحدانیت و سایر عقاید دینی در جلوه هنری نیز توجه كافی نمود.
اكنون بیایید بیندیشیم؛
برای شناخت تمدن ها، مبانی و ریشههای آنها را باید شناخت.
سرچشمه تمدن ها، انسان ها هستند.
انسان ها برای ادامه حیات و برخورداری از مواهب هستی به فرهنگآفرینی میپردازند و در این مسیر به مرحلهای میرسند كه تمدن نام دارد.
بین آنچه بیروح و بیرنگ و بیمفهوم است كه ماده اولیه كار معماران به شمار میرود و آنچه در رنگ و مفهوم خاصی تناور شده و معماری نامیده میشود، نه الزاماً شخص معمار، بلكه مردم، ارزش ها، سنت ها و فرهنگ هایی قرار گرفتهاند كه در گسترههای سرزمینی قابل لمس هستند.
معماری ای كه از تاریخ عبور كند و به فرهنگ بیندیشد، معماری ای پویا، ماندگار، ارزشمند و آیندهنگر خواهد بود.
منابع و مآخذ
1. افراسیاب پور، غلامرضا (1380): زیبایی پرستی در عرفان اسلامی، انتشارات طهوری، تهران.
2. پیرنیا، محمد كریم (1374): معماری اسلامی ایران، تدوین غلامحسین معماریان، انتشارات دانشگاه علم و صنعت، تهران.
3. پیرنیا، محمد كریم (1380): سبك شناسی معماری ایرانی، تدوین غلامحسین معماریان، نشر پژوهنده معمار، تهران.
4. پوپ، آرتور (1382): معماری ایران، ترجمه غلامحسین صدری افشار، نشر اختران، تهران.
5. كیانی، یوسف (1376): تزئینات وابسته به معماری دوران اسلامی، انتشارات سازمان میراث فرهنگی، تهران.
6. كیانی، یوسف (1379): معماری ایران دوره اسلامی، انتشارات سازمان مطالعه و تدوین كتب علوم انسانی دانشگاهها، تهران.
7. معماریان، غلامحسین (1384): سیری در مبانی نظری معماری، انتشارات سروش دانش، تهران.
8. معماریان، غلامحسین (1387): معماری ایرانی، انتشارات سروش دانش، تهران.
9. نصر، طاهره (1386): از هنر و هنر اسلامی، انتشارات نوید، شیراز.
10. نصر، طاهره، سقاپور، حمید (1388): گونه شناسی معماری مساجد معاصر شیراز (بررسی عناصر معماری و آرایه ها)، طرح پژوهشی، دانشگاه آزاد اسلامی شیراز.
11. هیلن براند، رابرت (1377): معماری اسلامی، ترجمه ایرج اعتصام، انتشارات پردازش و برنامه ریزی شهری، تهران.
12. مجموعه مقالات اولین همایش معماری مسجد، انتشارات دانشگاه هنر، تهران. _ (1378):
13. مجموعه مقالات دومین همایش معماری مسجد، انتشارات دانشگاه هنر، تهران. _ (1380):
مهندس طاهره(سها) نصر
مهندس حمید سقاپور
::
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2903526
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396