| وب سایت تخصصی نماز | آغاز شد این دفتر برای کسانی که میخواهند محبوب خدا شوند ....قربه الی الله .... برای محبوب شدن نزد خدا چند قدم بیشتر فاصله نداریم .... یاعلی « ارزنـــده تـرین گــوهر مصـود نـــماز است / زیبنــده تـرین هــدیه معبـود نـــماز است / ای دوست بگـو تـا همـه ی خـلق بداننـد / مقصود حق از خلقت موجود نـماز است. »
 
رابطه فطرت و پرستش در انسان
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : پنج شنبه 10 اسفند 1391 

هر کسی از دل خود با خدا راه دارد . دری از همه دلها به سوی خدا هست . حتی شقی ترین افراد در موارد گرفتاری و ابتلا ، در وقتی که‏ اسباب و علل بکلی از او منقطع می‏شود ، تکانی می‏خورد و به خدا التجا می‏برد . این یک میل فطری و طبیعی است در وجود انسان . پرده گناه و شقاوت گاهی روی آن را می‏گیرد . در سختیها که پرده زایل می‏شود خود به خود این میل تحریک می‏شود و به هیجان در می‏آید . شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید : چه دلیلی بر وجود خدا هست‏؟ فرمود : آیا تاکنون کشتی سوار شده‏ای ؟ گفت : بلی . فرمود : آیا اتفاق‏ افتاده که کشتی طوفانی شود و در شرف غرق شدن باشد و امید تو از همه جا بریده شود ؟ گفت : بلی ، یک همچو اتفاقی افتاد . فرمود : آیا در آن‏ وقت دلت متوجه به جایی بود و ملجأ و پناهی می‏جست و از یک نقطه‏ای‏ خواهش می‏کرد که ترا نجات دهد ؟ گفت : بلی . فرمود : او همان خداست .

امام صادق ( ع ) خداوند را از راه دل خود او به او شناساند« و فی‏ انفسکم افلا تبصرون » . این میل و این توجه که در فطرت بشر هست که در مواقع انقطاع اسباب ، متوجه قدرت قاهره غالبی فوق اسباب و علل ظاهری‏ می‏شود ، دلیل بر وجود چنین قدرتی است . اگر نبود ، چنین میلی وجود پیدا نمی کرد . البته فرق است بین اینکه میلی در وجود انسان باشد و بین اینکه انسان‏ آن میل را کاملا بشناسد و هدف آن را بداند . میل به شیر خوردن از ابتدا در کودک هست ، وقتی که گرسنه می‏شود و این احتیاج در وجودش پیدا می‏شود این میل تحریک می‏شود و او را هدایت می‏کند که در جستجوی پستان ندیده و نشناخته و انس و عادت نگرفته برآید .

همان میل او را هدایت می‏کند . این میل خودش خود به خود راهنماست ، او را وادار می‏کند که دهانش را باز کند و در جستجو برآید ، اگر نیافت گریه کند . خود گریه کردن ، استمداد و کمک‏ خواستن از مادر است ، همان مادری که هنوز او را نمی شناسد و از وجودش‏ اطلاع ندارد . ولی خود طفل هیچ نمی داند که هدف این میل چیست ، هدف این‏ گریه چیست ، برای چه این میل در وجودش پدید آمده . نمی داند جهاز هاضمه‏ای دارد و آن جهاز ماده غذایی می‏خواهد ، بدن بدل ما یتحلل می‏خواهد . او نمی داند برای چه می‏خواهد و نمی داند فلسفه گریه اعلام مادر است ، همان مادر نشناخته که تدریجا باید او را بشناسد . ما نسبت به میلهای عالی انسانیت ، میل خداجویی و خداخواهی ، میل به‏ دعا و التجا به خدای نادیده ، حالت همان طفل نوزاد را داریم نسبت به‏ پستان ندیده و نشناخته ، و مادر ندیده و نشناخته .

«إنا لله وإناإلیه راجعون» ''ما از آن خداییم و به سوى او باز مى‏گردیم'' (بقره ،156) « ألاإلی الله تصیر الامور» ''آگاه باش که کارها به خدا باز مى‏گردد ''(شوری ، 53 ) البته اگر پستانی و شیری که مناسب با معده طفل است نبود ، غریزه هم‏ او را به آن طرف هدایت نمی کرد . ارتباط و پیوستگی است بین این میل و آن غذای موجود .
همچنین است سایر میلهای وجود انسان‏ .هیچ میلی به عبث در وجود انسان گذاشته نشده ، همه میلها روی احتیاج و برای رفع احتیاج گذاشته شده . انسان در دو حال ممکن است خدا را بخواند : یکی در وقتی که اسباب و علل از او منقطع شود و دچار سختی و اضطرار گردد ، و یکی در وقتی که روح‏ خودش اوج بگیرد و خود خویشتن را از اسباب و علل منقطع کند . در حال‏ اضطرار و انقطاع اسباب ، انسان خود به خود به طرف خدا می‏رود ، احتیاج‏ به دعوت ندارد و البته این کمالی برای نفس انسان نیست . کمال نفس در این است که خودش خود را منقطع سازد و اوج بگیرد .

خداوند در قرآن کریم می فرماید:« و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون »: ''جن و انس را جز برای عبادت خلق نکردم''( سوره ذاریات ، آیه . 56)یکی از نظریات در مورد اعمال اخلاقی بشر ، نظریه " پرستش " است‏ می‏گویند آن سلسله از اعمال بشر که با افعال طبیعی متفاوت است و در همه افراد بشر وجود دارد و همه افراد بشر آن کارها را تقدیس و ستایش می‏کنند و شرافتمندانه و انسانی و ما فوق کارهای طبیعی می‏خوانند ، از مقوله پرستش هستند . یک نظریه دیگر هم درباره‏ طبیعت اینگونه کارهای مقدس بشری هست و آن این است که این کارها از مقوله پرستش است ، از مقوله عبادت خداست ولی عبادتی نا آگاهانه . کسی که کار اخلاقی‏ می‏کند ، حتی آن کس که در شعور آگاه خودش خدا را نمی‏شناسد و به وجود خدا اعتراف ندارد و یا فرضا اعتراف دارد ولی در شعور آگاه خودش این کار را برای رضای خدا انجام نمی‏دهد و با این کار ، خدا پرستی نمی‏کند ، کار اخلاقی‏ او یک نوع خداپرستی و پرستش نا آگاهانه است .

ما خداشناسی نا آگاهانه هم داریم یعنی‏ همه مردم در عمق فطرتشان و در اصطلاح امروز نا آگاهانه خدای خودشان را می‏شناسند تفاوت افراد مردم در خداشناسی در مرحله آگاهانه است این مطلب‏ اگر دیروز یعنی در قرون گذشته باور کردنش اندکی مشکل بود ، امروز باور کردن آن خیلی آسان است یعنی امروز این مطلب به اثبات رسیده که‏ انسان دارای دو نوع شعور است : شعور ظاهر و شعور مغفول عنه ، یعنی شعوری‏ که خود انسان از آن اطلاع و آگاهی دارد ، و شعوری که آن هم خودش نوعی‏ آگاهی است ولی شعور ظاهر انسان از آن بی خبر است و حتی علمای روانکاوی‏ امروز معتقدند که بیشترین قسمت شعور انسان شعور مغفول عنه انسان است و کمترین بخش شعور انسان آن شعوری است که انسان از وجود آن آگاه است مثلا اگر ما به درون خودمان مراجعه بکنیم و محتویات ضمیر خودمان را تفتیش‏ نمائیم ، مقداری احساسات ، معلومات و اطلاعات ، تمایلات ، بغضها و حبها و این جور چیزها پیدا می‏کنیم و بعد هم خیال می‏کنیم غیر از این چیزی نیست‏ ، و حال آنکه اطلاعات و معلومات و مدرکات ، و نیز احساسات و تمایلات‏ زیادی در اعماق روح ما رسوب کرده که ما از آنها بی خبر هستیم .

در مقام مثال می‏گویند اگر شما هندوانه ای را در یک حوض آب‏ بیاندازید چقدر از آن از آب بیرون است ؟ مقدار کمی شاید نه عشرش را آب فرا گرفته و یک عشرش بیرون است . عینا شعور انسان هم آن قسمتی که آشکار است نسبت به آن قسمتی که مخفی است این جور است‏ . اگر مقصود از پرستش ، اعمال‏ پرستشانه انسان باشد یعنی آن کارهایی که انسان به عنوان پرستش انجام‏ می‏دهد ، مثلا نماز می‏خواند ، روزه می‏گیرد ، حج می‏کند ، دعا می‏خواند ، صله‏ ارحام می‏کند برای خدا ، اگر مقصود اعمال عبادی انسان باشد ، توضیحش خیلی‏ روشن است : عبادت مثلا یک نوعش نماز است ، نماز هم یک سلسله سخنها و اعمال و نیتهاست : رکوع است ، سجود است ، قیام است ، ذکر و غیره است‏ ولی اگر پرستش ، یک حقیقتی باشد که این اعمال که از طرف خدای متعال‏ برای ما معین شده در واقع شکل دادن و قالب ساختن برای آن حقیقت و آن‏ تجلی فطری است که در ما وجود دارد ، و به عبارت دیگر شکل و قالب و اندامی است که برای ما تعیین کرده و ساخته اند برای یک حقیقت که در ما وجود دارد ، حقیقتی که ما چه بفهمیم و چه نفهمیم ، چه توجه داشته باشیم و چه توجه نداشته باشیم در عمق فطرت ما وجود دارد ، آری اگر پرستش این‏ باشد که همین هم هست تعریفش یک تعریف ساده ای نیست .

در پرستش اموری را تشخیص‏ می‏دهیم در پرستش ، توجه هست ، تقدیس هست ( تقدیس یعنی حقیقتی را منزه دانستن از هر گونه نقصی و شائبه نقصی ، که وقتی می‏خواهیم آن حقیقت‏ را با تعبیرات ، شکل و قالب بدهیم ، با لفظ : سبحان الله یا : « سبحان‏ ربی العظیم و بحمده » یا : « سبحان ربی الاعلی و بحمده » ، و حتی بالفظ : الله اکبر آن را قالب و شکل می‏دهیم برتر و منزه از هر گونه نقصی و شائبه‏ هر نقصی و هر نیستی ( در عبادت حمد و ستایش به کمالات هست (همان طور که یک بلبل وقتی در مقابل گل قرار می‏گیرد حالت ستایشگری به خود می‏گیرد ، انسان ، آن حقیقت معبود را در عبادت ستایش می‏کند ) .

در عبادت خارج‏ شدن از محدوده کوچک خودی ، خارج شدن از محدوده آمال و تمنیات کوچک ، محدود و موقت هست ، و به عبارت دیگر در عبادت انسان از دائره تمنیات‏ و آمال کوچک خارج می‏شود در عبادت التجاء هست ، انقطاع هست در عبادت‏ استعانت و نیرو گرفتن و کمک خواستن هست در عبادت واقعا انسان از محدوده خودخواهیها ، خود پرستیها ، آرزوها ، تمنیها و امور کوچک پرواز می‏کند و بیرون می‏رود معنی تقرب هم همین است وقتی می‏گوییم نماز می‏خوانیم‏ قربة الی الله ، این لفظ یک تعارف نیست ، بلکه یعنی واقعا انسان در حال نماز از این محدوده کوچک پرواز می‏کند به سوی حق . پس ضرورتی ندارد که ما خودمان را خسته بکنیم و بخواهیم عبادت را یعنی‏ آن تجلی خواست روحی بشر را تعریف بکنیم ، ولی همه اینها در عبادت وجود دارد بزرگترین ، شریفترین ، با شکوه ترین و با عظمت ترین حالت انسان آن‏ حالت پرستشانه ای است که به خود می‏گیرد .

آن پرستش آگاهانه است که بعضی انسانها پرستش می‏کنند و بعضی‏ نمی‏کنند نا آگاهانه ، همه پرستش می‏کنند ، بلکه پرستش حقیقتی است که در همه موجودات عالم وجود دارد و موجودی در عالم نیست که پرستنده حق نباشد این ، سخن قرآن است که ذره ای از ذرات عالم نیست که پرستنده حق نباشد ، همچنانکه انسانی نیست ولو نا آگاه که پرستنده حق نباشد تنها شما خدا را تسبیح نمی‏کنید و حمد و ثنا نمی‏گویید ، همه اشیاء خدا را تسبیح می‏کنند و حمد و ثنا می‏گویند در این زمینه آیاتی داریم : « سبح لله ما فی‏ السموات و الارض و هو العزیز الحکیم » ترجمه: ''آنچه در آسمان‏ها و زمین است خدا را به پاکى مى‏ستایند و او مقتدر حکیم است ''( سوره حدید ، آیه1) « سبح لله ما فی السموات و ما فی الارض و هو العزیز الحکیم » ''آنچه در آسمان‏ها و زمین است خدا را به پاکى مى‏ستایند و او مقتدر حکیم است.'' (سوره حشر ، آیه1 ) « یسبح له ما فی السموات و الارض و هو العزیز الحکیم » ''او خداى خالق هستى بخش صورتگر است که بهترین نام‏ها و صفات از آن اوست''. ( سوره حشر ، آیه . 24 ) « یسبح لله ما فی السموات و ما فی‏ الارض له الملک و له الحمد » ''آنچه در آسمان‏ها و آنچه در زمین است خدا را تسبیح مى‏گویند. فرمانروایى از آن او و ستایش مختص اوست، و او بر هر چیزى تواناست''. (سوره تغابن ، آیه . 1)

آیه دیگر : « و ان من شی الا یسبح‏ بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم »( سوره اسراء ، آیه . 44 ) هیچ چیزی در عالم نیست ، ذره ای‏ در عالم نیست مگر اینکه مسبح و حامد پروردگار است شما انسانها تسبیح و عبادت و پرستش آنها را درک و فهم نمی‏کنید ، والا هیچ موجودی در عالم‏ نیست که پرستنده ذات حق نباشد . پرستش در منطق قرآن منحصر نیست به پرستش آگاهانه انسان که شاید در بسیاری از انسانها ناقص ترین‏ اقسام پرستشهاست که مثلا بایستیم رو به قبله ، دو رکعت نماز بخوانیم در حالی که روحمان در نماز اصلا وجود ندارد بلکه جای دیگر مشغول کار دیگر است یک خم و راست ظاهری می‏شویم فارابی فیلسوف معروف اسلامی جمله ای دارد ، می‏گوید :«صلت السماء بدورانها والارض برججانها والمطر بهطلانه والماء بسیلانه‏» می‏گوید آسمان که گردش می‏کند ، آن گردش ، نماز و عبادت و پرستش آسمان‏ است ، و زمین که تکان می‏خورد همین جور ، باران که ریزش می‏کند ، آن‏ ریزش ، پرستش اوست ، آب که جریان پیدا می‏کند ، آن جریان ، پرستش و عبادت اوست . حس اخلاقی جدا از حس خداشناسی نیست گفتیم می‏گویند اخلاق از مقوله پرستش است ولی پرستش نا آگاهانه معنی‏ این جمله این است که قلب انسان به حسب فطرت و غریزه خدای خودش را می‏شناسد.

منبع : فلسفه و اخلاق ص 122-121-120 ، و ص 125-116 ، بیست گفتار ، ص 238-236



::
 
» تعداد مطالب : 2884
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2906959
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391 
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396