سوره حمد
«بِسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِیمِ»
با یارى خداوند، با نام و یاد او، با نیّتى الهى شروع مىكنیم. خدایى كه به همه لطف دارد، و همیشه لطیف و مهربان است.
بسم اللّه، در آغاز همه كتابهاى آسمانى بوده است. هر كارى كه با نام خدا شروع نشود، به انجام مطلوب نمىرسد.(78)
بسم اللّه، خدایى كردن كارهاست، و رنگ و نشان خدا زدن بر اعمال و عبادات. پیامبران نیز شروع كارشان با بسم اللّه بوده است، همچون نوح، كه كشتى خود را به نام اللّه به آب انداخت و با نام او آن را متوقف كرد.
شروع هر كار به نام خدا رمز عشق به خداست و توكّل بر او و نشانه بندگى انسان در پیشگاه خداست، یعنى اینكه: خدایا، همواره به یاد توام، با یاد تو شیطان را فرارى مىدهم و به كمك نام تو یادت را در دل زنده نگاه مىدارم.
«الْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ الْعَلَمِینَ»
حمد و ستایش، مخصوص خداوندى است كه پرورش دهنده جهانیان و سرپرست نظام هستى و صاحب همه نمعتهاى مادى و معنوى است.
ربّ آسمانها و زمین و پروردگار همه موجودات است.
كوههاى سنگین را لنگر زمین ساخته، فاصله خورشید تا زمین را در حدّ متعادلى قرارداده، به انسانها از دوران طفولیت، راه زندگى وتأمین نیازها را الهام كرده، چشم و گوش وفكر وقدرت وغرائز عطا كرده، ولطف پیدا و پنهانش را شامل حال انسان نموده است. چه ناسپاساند آنان كهزبان به ستایش خدا نمىگشایند. از نعمتها بهرهمند مىشوند و نافرمانى مىكنند، غرق در مواهب الهىاند وبخشنده آنها را نمىشناسند.
انسان و این همه ناسپاسى و بى معرفتى؟ به راستى كه انسان موجودى ظَلوم و جَهول است! ....
«الحمد للّه رب العالمین»، یعنى همه ستایشها از آن اوست، كه امكان رشد و تربیت را در انسان و همه موجودات فراهم كرده است.
هم آفرینش از اوست و هم پرورش آنها.
مگر مىتوان سپاسى در خور و تشكرى شایسته ربوبیّت و پروردگاریش نمود؟
از دست و زبان كه بر آید
كز عهده شكرش به در آید
زبانها ناتوان از شمارش نعمتهاى اوست، تا چه رسد به اداى حقّ او و سپاس نعمتهایش:
بنده همان به كه ز تقصیر خویش
عذر به درگاه خدا آورد
ورنه سزاوار خداوندیش
كس نتواند كه به جا آورد(79)
«الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
سایه رحم همیشگى ورحمت همگانىاش بر سر خاص و عام، افكنده است. كیست بگوید من از رحمت خدا بىبهرهام؟ حتّى براى گناهكاران هم، درى همچون «توبه» گشوده است كه از رحمت او محروم نشوند، و آنان را دوست مىدارد.(80)
رحمتش چنان عام و فراگیر است كه مأیوس شدن از رحمت او از گناهان كبیره است. و خود فرمان داده است كه از رحمتش مأیوس نشوند. او همه گناهان را مىبخشد.(81)
خداوند، با رحمت خود، نه تنها لغزشها را مىپوشاند و مىبخشاید، بلكه حتّى لغزشها را به حسنات تبدیل مىكند.
نه تنها نعمتهاى مادىاش ما را احاطه كرده، كه نعمتهاى معنوىاش فراگیر ماست. نه تنها شیرینىهاى زندگى از رحمت اوست، بلكه حوادث ناگوار، كه گاهى تازیانه عبرت و هشدار بیدار باش و غفلت زدایى است، از رحمت او به بندهاش سرچشمه مىگیرد تا بیشتر در كام هوس فرو نرود و در دام گناه نیفتد.
او رحمان است، رحیم است، بندهنواز و مهربان است، ذرّهپرور و خطاپوش و عذرپذیر و بزرگوار است.
«مَالِكِ یَوْمِ الدِّینِ»
صاحب روز جزا و مالك قیامت است.
لطف خدا، از آغاز آفرینش ما، همراهمان بوده است و زندگى ما را همچنان به طور گسترده فراگرفته است.
حساب آینده ما و سرنوشت قیامت ما هم به لطف او بسته است. گرچه او مالك دنیا و آخرت است، امّا چون مالكیّت كامل و مطلق و بى رقیب او در قیامت براى همه، واضحتر و آشكارتر مىشود، همه حیلهها، وساطتها، تكیهگاهها، امیدها، از اثر مىافتد و تنها فرمان خدا آن روز حاكم و نافذ است، از این رو مالك آن روز به حساب آمده است: «وَالاَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلّهِ» تمام كارها آن روز به دست خداست.
آن روز از مردم سئوال مىشود: «لِمَنْ الْمُلْكُ الْیَوْمَ؟» امروز، حكومت از آن كیست؟ جواب مىدهند:
«لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّار» از آنِ خداى یگانه و قدرتمند.
در نماز، با این صفت، یاد روزِ سختِ دادرسى در دلها زنده مىشود و خوف و خشیت الهى، بر دلها سایه مىافكند و نماز، دریچهاى مىشود به «یاد قیامت».
در حدیث آمده است كه امام سجاد علیه السلام در نماز، هنگامى كه به جمله «مالك یوم الدین» مىرسید، آن را آن قدر تكرار مىكرد كه نزدیك بود روح از بدنش پرواز كند.(82)
قیامت، روز دین، روز جزا، روز حسابرسى و كیفر كردار است. یاد آن، دلها را نرم مىكند، تكبّر و غفلت را مىزداید و عظمت الهى را در دل، مجسم مىسازد.
«إِیّاكَ نَعْبُدُ وَإِیَّاكَ نَسْتَعِینُ»
تا اینجا، مقدمه چینى و زمینهسازى براى اظهار بندگى و ابراز نیاز و مددخواهى است. نمازگزار، خدا را به رحمت و كرم، ستوده است، او را سررشتهدار تربیت وهدایت همه جهان وجهانیان دانسته، همه ستایشها را مخصوص او ساخته، سرانجام خود را در دست او دیده است.
با درك عظمت خداوند و نیاز خویش مىگوید:
«ایّاك نعبد ...» تنها تو را مىپرستیم، تنها بنده توییم، نه برده دیگران. تنها مطیع امر توییم، نه غلام حلقه بگوش جباران و كافران. و .... «ایّاك نستعین»، تنها از تو یارى مىطلبیم و استعانت مىجوییم. حتّى عبادتمان، توفیقى از تو لازم دارد وگرنه شیطان، ما را به سوى طغیان و گردنكشى سوق مىدهد.
توان جسمى و سلامت بدن را از او مىطلبیم، تا قدرت عبادت داشته باشیم. شناخت وظیفه و عمل به تكلیف را با استعانت از او انجام مىدهیم. او باید كمكمان كند تا خداشناس شویم، به یاد نعمتهایش باشیم و به شكرانه آن، در محراب عبادت بایستیم و «بندگى» خود را ابراز كنیم.
قبول نمازمان از سوى اوست. نجات از غرور و عجب به توفیق اوست. علاقه به عبادت و پرستش، از بنده نوازى او سرچشمه مىگیرد. غلبه بر موانع اطاعت و بندگى و رها كردن علایق و جاذبههاى گذرا و فانى، و روى آوردن به كانون زیبایىها و منشأ كمالها به توفیق اوست.
ایّاك نعبد... یعنى تنها بنده تو هستم، نه برده شرق و غرب، نه اسیر زر و زور، نه دلبسته مقام و مال و شكم و شهوت...!
ایّاك نستعین ... بر هر گونه حقارت پذیرى و استمداد از قدرتهاى مادّى و پوشالى خط بطلان مىكشد وكار واسطهها را بىاثر مىداند.
«اِهْدِنَا الصِّرَ طَ الْمُستَقِیمَ»
در پیچ وخم راههاى زندگى ودرمیان هزاران راه رنگارنگ و گوناگون، راه راست یكى است كه به خدا منتهى مىشود و ما را به خدا مىرساند. در این كه آن راه چیست و چگونه باید آن را پیمود، باید از خدا مدد گرفت و هدایت طلبید.
در این عبارت، طلب هدایت از خدا مىكنیم تا ما را به راه راست و «صراط مستقیم» راهنمایى كند. چرا كه راههاى غیر مستقیم، بسیار است. راه هوسها، افراط و تفریطها، وسوسههاى شیطانى. راههاى بىمنطق و برهان، مسیرهایى هلاكت بار و آینده سوز. راههاى بى مرشد و راهنما. راهى كه طاغوتها پیش پاى مردم مىنهند، راه سلیقههاى شخصى در مقابل راهنمایىهاى دین و... كه این همه راه نیست، بلكه «بیراهه» است.
پس راه مستقیم كدام است؟
قرآن، راه مستقیم را راه خدا و انبیا مىداند.(83) راه بندگى و عبودیت خدا: «وَأَنِ اعْبُدُونِى هَذَا صِرَطٌ مُّسْتَقِیمٌ»(84) راه پیوند و تمسّك به آیین خدا و پذیرش قانون الهى.(85) راه رهبران معصوم و پیشوایان اهلبیت، كه امام صادق علیه السلام فرمود: به خدا سوگند راه مستقیم، ما هستیم.(86)
البتّه راه مستقیمِ الهى و حركت در مسیر خدا طبق شرایط و مقتضیات، متفاوت مىشود و «تكلیف»، كارهاى گوناگونى از ما مىطلبد. وظیفه ما در زمانهاى مختلف و نسبت به اشخاص گوناگون فرق مىكند.
پس گاهى تشخیص راه مستقیم دشوار است و حركت در آن دشوارتر. راهى است باریك و لغزنده و پر خطر، كه یك لحظه غفلت، انسان را به جهنم گناه و فساد و سقوط مىافكند. از این رو، باید از خدا راهنمایى خواست، كه هم راهشناس است و هم راهنما. و هم رهنمایانى فرستاده كه از راه به بیراهه نیفتیم و در فكر، عمل، اخلاق، وظایف اجتماعى - سیاسى، روش رفتار در خانواده و جامعه، راه دخل وخرج، حشر ونشر، رفت و آمد، معاشرت و داد و ستد، از صراط مستقیمى كه خدا مىخواهد و مىپسندد، دور نشویم.
راه مستقیم، راه اعتدال و میانه روى و دورى از افراط و تفریط است. حتّى در عبادت، اعتدال امر مطلوبى است.(87)
امام عسگرى علیه السلام در تفسیر «اهدنا الصّراط المستقیم» مىفرماید: نمازگزار با بیان این جمله مىگوید: راه مستقیم، راهى است كه از كوته فكرى بالاتر و از بلندپروازى و غلوّ، پایینتر باشد.
و امام صادق علیه السلام مىفرماید:
راه مستقیم، راهى است كه انسان را به محبّت خدا و دین او سوق مىدهد و از هواپرستى و پیروى از سلیقهها و آراىِ شخصى در دین، باز مىدارد.(88)
راه مستقیم، دورى از كوتاهى و زیاده روى است. رهرو این راه نه از فرط آرزو به طمع مىافتد، نه از شدّت طمع به حرص گرفتار مىشود. نه هنگام یأس از تأسف مىمیرد، نه وقت ناراحتى اسیر طوفان خشم مىشود. نه هنگام شادى بدمستى مىكند، نه تموّل او را یاغى مىسازد و نه ناگوارىها او را به شِكوِه وامى دارد ...(89)
پس این كه راه مستقیم و روش عادلانه چیست، این را هم باید از دین آموخت و توفیق آن را از خدا طلبید.
«صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»
راه مستقیمى كه در آیه قبل، از خدا خواستیم، در این آیه كمى توضیح داده شده است: راه كسانى كه بر آنها نعمت دادى، نعمت هدایت وتوفیق، نعمتِ علم، جهاد، شهاد ورهبرىدینى.
قرآن كریم، «پیامبران»، «صدیقان»، «شهیدان» و «صالحان» را از كسانى دانسته كه خداوند به آنان نعمت عطا كرده است:
«وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَِكَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدیقِینَ وَالشُّهَدَآءِ وَالصَّلِحِینَ وَحَسُنَ أُوْلَِكَ رَفِیقاً»(90) این آیه، پیروان خدا و رسول را با این چهار گروه، همراه مىداند و این چهار دسته از انسانهاى برجسته را، رفقایى نیكو معرفى مىكند.
در نماز، از خدا مىطلبیم كه راه مستقیم را كه راه انبیاى الهى و شهیدان و نیكوكاران و راستان است به ما بنمایاند و توفیق گام برداشتن در راه آنان را بما عطا كند.
در روایات متعددى راه آنان كه خدا نعمتشان داده بر راه امامان معصوم منطبق شده است.(91)
درخواست راه مستقیم و راه نعمت یافتگان از خدا، تعیین و تلقین خط فكرى و عملى صحیح در زندگى است تا جهتگیرى عملى و اجتماعى ما در راستاى «حق» باشد نه آمیخته به هوسها و نه آلوده به فسادها و نه دلبسته به طاغوتها!
«غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلاَ الضَّآلِّینَ»
نه راه غضب شدگان و گمراهان. راه فرعونها، قدرتمندان بى تعهّد، مستكبران یاغى، كه به قهر خدا هلاك و غرق شدند،(92) راه قارونها و سرمایه داران سنگدل كه در برابر مردان خدا گردنكشى كرده و در خاك فرو رفتند.(93)
و نه راه دانشمندان بى عمل و دنیاپرست كه به آنچه مىگویند، خود پایبند نیستند.(94)
چهره غضب شدگان تاریخ را در نظر آورید، اقوام و ملّتهایى كه با عذابهاى آسمانى یا بلاهاى زمینى به قهر خدا گرفتار شدند و تار و مار گشتند. منافقانى كه در قرآن از مغضوبین بهشمار آمدهاند.(95) گمراهانى كه از راه حقّ، راستى و توحید، به بیراهه باطل وانحراف فكرى وفسادعملى افتادهاند.
از خداوند مىخواهیم كه ما را در زمره نیكان روزگار و صالحان تاریخ قرار دهد، نه پیرو مفسدان و باطل پرستان گمراه و مغضوب.
سوره توحید
«بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحِیِمِ . قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ . اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَكُن لَّهُ كُفُواً أَحَد»
به نام خداى بخشنده مهربان. بگو، كه او خداى یكتا و بى نیاز است. نه زاده است و نه زاده شده و نه كسى همتاى اوست.
این سوره نیز با یاد خداوند مهربان آغاز مىشود. سپس یكتایى و بى نیازى او را مطرح مىكند. و با صفات دیگر خداوند به پایان مىرسد. سورهاى است توحیدى. و یكتایى خداوند را در آفرینش، پرورش، مالكیّت، حاكمیّت، فریادرسى و بى نیازى مىرساند.
خدایى كه «صمد» است، بىنیاز است وهمه نیازمندان به او توجّه مىكنند. از ویژگىهاى آدمى همچون خواب، خوراك، غفلت، خستگى، زاد، ولد، ترس و... بهدور است. نه جسم است نه مثال. نه مكان وزمان دارد و نه شكل ومحدودیّت...(96)
برخلاف مسیحیان كه «عیسى» را فرزند خدا مىپندارند و مشركان كه فرشتگان را دختران خدا مىشناسند، خداى متعال بى زاد و ولد است. نه فرزندى دارد، نه فرزند كسى است.
و هیچ چیز شبیه او نیست. و هیچ كس و هیچ قدرت، همتاى او نیست: «لَیْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ»(97)
حمد و سوره را كه مىخوانیم، رو به قبلهایم، بدنمان آرام است، فكرمان به یاد خداست، احساسمان، عبودیت و بندگى است، حالت قلبىمان خشوع و نیاز و توجّه. خود را در محضر خداوند مىبینیم. تواضع، بر دل و جانمان و بر اندام و نگاه و صدایمان حاكم است.
عبدى در برابر معبود، آفریدهاى در آستان آفریدگار، نیازمندى در پیشگاه بىنیاز. راستى اگر چنین حالت و احساسى پدید آید امكان دارد در نماز، دل به جاى دیگر رود و حواس از یاد خدا غفلت كند؟
رسول خدا صلى الله علیه وآله كسى را دید كه در حال نماز، با ریش خود بازى مىكرد، فرمود: اگر توجّهش به نماز بود و قلبش خشوع داشت، چنین نمىكرد! ...(98)
78) تفسیر صافى، ج 1، ص 51 - 52.
79) گلستان سعدى.
80) انّ اللّه یحبّ التوابین» بقره، آیه 222.
81) زمر، آیه 53.
82) تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 16.
83) هود، آیه 56 ؛ زخرف، آیه 43.
84) یس، آیه 61.
85) آل عمران، آیه 101.
86) تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 17.
87) در اصول كافى بابى تحت عنوان «الاقتصاد فى العباده» گشوده است.
88) بحارالانوار، ج 24، ص 9.
89) نهج البلاغه، حكمت 108.
90) نساء، آیه 69.
91) بحارالانوار، ج 24، ص 30 به بعد.
92) قصص، آیه 40.
93) قصص، آیه 81.
94) صف، آیه 3.
95) فتح، آیه 6.
96) بحارالانوار، ج 3، ص 223.
97) شورى، آیه 11.
98) بحار الانوار، ج 84، ص 228.
::
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2908293
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396