| وب سایت تخصصی نماز | آغاز شد این دفتر برای کسانی که میخواهند محبوب خدا شوند ....قربه الی الله .... برای محبوب شدن نزد خدا چند قدم بیشتر فاصله نداریم .... یاعلی « ارزنـــده تـرین گــوهر مصـود نـــماز است / زیبنــده تـرین هــدیه معبـود نـــماز است / ای دوست بگـو تـا همـه ی خـلق بداننـد / مقصود حق از خلقت موجود نـماز است. »
 
قرائت
نويسنده : محبوب خدا
تاريخ : یک شنبه 13 اسفند 1391 

 سوره حمد
«بِسْمِ اللَّه الْرَّحْمَنِ الْرَّحِیمِ»
 با یارى خداوند، با نام و یاد او، با نیّتى الهى شروع مى‏كنیم. خدایى كه به همه لطف دارد، و همیشه لطیف و مهربان است.
 بسم اللّه، در آغاز همه كتاب‏هاى آسمانى بوده است. هر كارى كه با نام خدا شروع نشود، به انجام مطلوب نمى‏رسد.(78)
 بسم اللّه، خدایى كردن كارهاست، و رنگ و نشان خدا زدن بر اعمال و عبادات. پیامبران نیز شروع كارشان با بسم اللّه بوده است، همچون نوح، كه كشتى خود را به نام اللّه به آب انداخت و با نام او آن را متوقف كرد.
 شروع هر كار به نام خدا رمز عشق به خداست و توكّل بر او و نشانه بندگى انسان در پیشگاه خداست، یعنى اینكه: خدایا، همواره به یاد توام، با یاد تو شیطان را فرارى مى‏دهم و به كمك نام تو یادت را در دل زنده نگاه مى‏دارم.
 
«الْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ الْعَلَمِینَ»
 حمد و ستایش، مخصوص خداوندى است كه پرورش دهنده جهانیان و سرپرست نظام هستى و صاحب همه نمعت‏هاى مادى و معنوى است.
 ربّ آسمان‏ها و زمین و پروردگار همه موجودات است.
 كوه‏هاى سنگین را لنگر زمین ساخته، فاصله خورشید تا زمین را در حدّ متعادلى قرارداده، به انسان‏ها از دوران طفولیت، راه زندگى وتأمین نیازها را الهام كرده، چشم و گوش وفكر وقدرت وغرائز عطا كرده، ولطف پیدا و پنهانش را شامل حال انسان نموده است. چه ناسپاس‏اند آنان كه‏زبان به ستایش خدا نمى‏گشایند. از نعمت‏ها بهره‏مند مى‏شوند و نافرمانى مى‏كنند، غرق در مواهب الهى‏اند وبخشنده آنها را نمى‏شناسند.
 انسان و این همه ناسپاسى و بى معرفتى؟ به راستى كه انسان موجودى ظَلوم و جَهول است! ....
 «الحمد للّه رب العالمین»، یعنى همه ستایش‏ها از آن اوست، كه امكان رشد و تربیت را در انسان و همه موجودات فراهم كرده است.
 هم آفرینش از اوست و هم پرورش آن‏ها.
 مگر مى‏توان سپاسى در خور و تشكرى شایسته ربوبیّت و پروردگاریش نمود؟
 از دست و زبان كه بر آید
كز عهده شكرش به در آید
 زبان‏ها ناتوان از شمارش نعمت‏هاى اوست، تا چه رسد به اداى حقّ او و سپاس نعمت‏هایش:
 بنده همان به كه ز تقصیر خویش‏
عذر به درگاه خدا آورد
 ورنه سزاوار خداوندیش‏
كس نتواند كه به جا آورد(79)
«الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
 سایه رحم همیشگى ورحمت همگانى‏اش بر سر خاص و عام، افكنده است. كیست بگوید من از رحمت خدا بى‏بهره‏ام؟ حتّى براى گناهكاران هم، درى همچون «توبه» گشوده است كه از رحمت او محروم نشوند، و آنان را دوست مى‏دارد.(80)
 رحمتش چنان عام و فراگیر است كه مأیوس شدن از رحمت او از گناهان كبیره است. و خود فرمان داده است كه از رحمتش مأیوس نشوند. او همه گناهان را مى‏بخشد.(81)
 خداوند، با رحمت خود، نه تنها لغزش‏ها را مى‏پوشاند و مى‏بخشاید، بلكه حتّى لغزش‏ها را به حسنات تبدیل مى‏كند.
 نه تنها نعمت‏هاى مادى‏اش ما را احاطه كرده، كه نعمت‏هاى معنوى‏اش فراگیر ماست. نه تنها شیرینى‏هاى زندگى از رحمت اوست، بلكه حوادث ناگوار، كه گاهى تازیانه عبرت و هشدار بیدار باش و غفلت زدایى است، از رحمت او به بنده‏اش سرچشمه مى‏گیرد تا بیشتر در كام هوس فرو نرود و در دام گناه نیفتد.
 او رحمان است، رحیم است، بنده‏نواز و مهربان است، ذرّه‏پرور و خطاپوش و عذرپذیر و بزرگوار است.
«مَالِكِ یَوْمِ الدِّینِ»
 صاحب روز جزا و مالك قیامت است.
 لطف خدا، از آغاز آفرینش ما، همراه‏مان بوده است و زندگى ما را همچنان به طور گسترده فراگرفته است.
 حساب آینده ما و سرنوشت قیامت ما هم به لطف او بسته است. گرچه او مالك دنیا و آخرت است، امّا چون مالكیّت كامل و مطلق و بى رقیب او در قیامت براى همه، واضح‏تر و آشكارتر مى‏شود، همه حیله‏ها، وساطت‏ها، تكیه‏گاه‏ها، امیدها، از اثر مى‏افتد و تنها فرمان خدا آن روز حاكم و نافذ است، از این رو مالك آن روز به حساب آمده است: «وَالاَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلّهِ» تمام كارها آن روز به دست خداست.
 آن روز از مردم سئوال مى‏شود: «لِمَنْ الْمُلْكُ الْیَوْمَ؟» امروز، حكومت از آن كیست؟ جواب مى‏دهند:
 «لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّار» از آنِ خداى یگانه و قدرتمند.
 در نماز، با این صفت، یاد روزِ سختِ دادرسى در دل‏ها زنده مى‏شود و خوف و خشیت الهى، بر دل‏ها سایه مى‏افكند و نماز، دریچه‏اى مى‏شود به «یاد قیامت».
 در حدیث آمده است كه امام سجاد علیه السلام در نماز، هنگامى كه به جمله «مالك یوم الدین» مى‏رسید، آن را آن قدر تكرار مى‏كرد كه نزدیك بود روح از بدنش پرواز كند.(82)
 قیامت، روز دین، روز جزا، روز حسابرسى و كیفر كردار است. یاد آن، دل‏ها را نرم مى‏كند، تكبّر و غفلت را مى‏زداید و عظمت الهى را در دل، مجسم مى‏سازد.
«إِیّاكَ نَعْبُدُ وَإِیَّاكَ نَسْتَعِینُ»
 تا اینجا، مقدمه چینى و زمینه‏سازى براى اظهار بندگى و ابراز نیاز و مددخواهى است. نمازگزار، خدا را به رحمت و كرم، ستوده است، او را سررشته‏دار تربیت وهدایت همه جهان وجهانیان دانسته، همه ستایش‏ها را مخصوص او ساخته، سرانجام خود را در دست او دیده است.
 با درك عظمت خداوند و نیاز خویش مى‏گوید:
 «ایّاك نعبد ...» تنها تو را مى‏پرستیم، تنها بنده توییم، نه برده دیگران. تنها مطیع امر توییم، نه غلام حلقه بگوش جباران و كافران. و .... «ایّاك نستعین»، تنها از تو یارى مى‏طلبیم و استعانت مى‏جوییم. حتّى عبادت‏مان، توفیقى از تو لازم دارد وگرنه شیطان، ما را به سوى طغیان و گردن‏كشى سوق مى‏دهد.
 توان جسمى و سلامت بدن را از او مى‏طلبیم، تا قدرت عبادت داشته باشیم. شناخت وظیفه و عمل به تكلیف را با استعانت از او انجام مى‏دهیم. او باید كمك‏مان كند تا خداشناس شویم، به یاد نعمت‏هایش باشیم و به شكرانه آن، در محراب عبادت بایستیم و «بندگى» خود را ابراز كنیم.
 قبول نمازمان از سوى اوست. نجات از غرور و عجب به توفیق اوست. علاقه به عبادت و پرستش، از بنده نوازى او سرچشمه مى‏گیرد. غلبه بر موانع اطاعت و بندگى و رها كردن علایق و جاذبه‏هاى گذرا و فانى، و روى آوردن به كانون زیبایى‏ها و منشأ كمال‏ها به توفیق اوست.
 ایّاك نعبد... یعنى تنها بنده تو هستم، نه برده شرق و غرب، نه اسیر زر و زور، نه دلبسته مقام و مال و شكم و شهوت...!
 ایّاك نستعین ... بر هر گونه حقارت پذیرى و استمداد از قدرت‏هاى مادّى و پوشالى خط بطلان مى‏كشد وكار واسطه‏ها را بى‏اثر مى‏داند.
«اِهْدِنَا الصِّرَ طَ الْمُستَقِیمَ»
 در پیچ وخم راههاى زندگى ودرمیان هزاران راه رنگارنگ و گوناگون، راه راست یكى است كه به خدا منتهى مى‏شود و ما را به خدا مى‏رساند. در این كه آن راه چیست و چگونه باید آن را پیمود، باید از خدا مدد گرفت و هدایت طلبید.
 در این عبارت، طلب هدایت از خدا مى‏كنیم تا ما را به راه راست و «صراط مستقیم» راهنمایى كند. چرا كه راههاى غیر مستقیم، بسیار است. راه هوس‏ها، افراط و تفریطها، وسوسه‏هاى شیطانى. راههاى بى‏منطق و برهان، مسیرهایى هلاكت بار و آینده سوز. راههاى بى مرشد و راهنما. راهى كه طاغوت‏ها پیش پاى مردم مى‏نهند، راه سلیقه‏هاى شخصى در مقابل راهنمایى‏هاى دین و... كه این همه راه نیست، بلكه «بیراهه» است.
 پس راه مستقیم كدام است؟
 قرآن، راه مستقیم را راه خدا و انبیا مى‏داند.(83) راه بندگى و عبودیت خدا: «وَأَنِ اعْبُدُونِى هَذَا صِرَطٌ مُّسْتَقِیمٌ»(84) راه پیوند و تمسّك به آیین خدا و پذیرش قانون الهى.(85) راه رهبران معصوم و پیشوایان اهلبیت، كه امام صادق علیه السلام فرمود: به خدا سوگند راه مستقیم، ما هستیم.(86)
 البتّه راه مستقیمِ الهى و حركت در مسیر خدا طبق شرایط و مقتضیات، متفاوت مى‏شود و «تكلیف»، كارهاى گوناگونى از ما مى‏طلبد. وظیفه ما در زمان‏هاى مختلف و نسبت به اشخاص گوناگون فرق مى‏كند.
 پس گاهى تشخیص راه مستقیم دشوار است و حركت در آن دشوارتر. راهى است باریك و لغزنده و پر خطر، كه یك لحظه غفلت، انسان را به جهنم گناه و فساد و سقوط مى‏افكند. از این رو، باید از خدا راهنمایى خواست، كه هم راهشناس است و هم راهنما. و هم رهنمایانى فرستاده كه از راه به بیراهه نیفتیم و در فكر، عمل، اخلاق، وظایف اجتماعى - سیاسى، روش رفتار در خانواده و جامعه، راه دخل وخرج، حشر ونشر، رفت و آمد، معاشرت و داد و ستد، از صراط مستقیمى كه خدا مى‏خواهد و مى‏پسندد، دور نشویم.
 راه مستقیم، راه اعتدال و میانه روى و دورى از افراط و تفریط است. حتّى در عبادت، اعتدال امر مطلوبى است.(87)
 امام عسگرى علیه السلام در تفسیر «اهدنا الصّراط المستقیم» مى‏فرماید: نمازگزار با بیان این جمله مى‏گوید: راه مستقیم، راهى است كه از كوته فكرى بالاتر و از بلندپروازى و غلوّ، پایین‏تر باشد.
 و امام صادق علیه السلام مى‏فرماید:
 راه مستقیم، راهى است كه انسان را به محبّت خدا و دین او سوق مى‏دهد و از هواپرستى و پیروى از سلیقه‏ها و آراىِ شخصى در دین، باز مى‏دارد.(88)
 راه مستقیم، دورى از كوتاهى و زیاده روى است. رهرو این راه نه از فرط آرزو به طمع مى‏افتد، نه از شدّت طمع به حرص گرفتار مى‏شود. نه هنگام یأس از تأسف مى‏میرد، نه وقت ناراحتى اسیر طوفان خشم مى‏شود. نه هنگام شادى بدمستى مى‏كند، نه تموّل او را یاغى مى‏سازد و نه ناگوارى‏ها او را به شِكوِه وامى دارد ...(89)
 پس این كه راه مستقیم و روش عادلانه چیست، این را هم باید از دین آموخت و توفیق آن را از خدا طلبید.
 
«صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»
 راه مستقیمى كه در آیه قبل، از خدا خواستیم، در این آیه كمى توضیح داده شده است: راه كسانى كه بر آنها نعمت دادى، نعمت هدایت وتوفیق، نعمتِ علم، جهاد، شهاد ورهبرى‏دینى.
 قرآن كریم، «پیامبران»، «صدیقان»، «شهیدان» و «صالحان» را از كسانى دانسته كه خداوند به آنان نعمت عطا كرده است:
 «وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَِكَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدیقِینَ وَالشُّهَدَآءِ وَالصَّلِحِینَ وَحَسُنَ أُوْلَِكَ رَفِیقاً»(90) این آیه، پیروان خدا و رسول را با این چهار گروه، همراه مى‏داند و این چهار دسته از انسان‏هاى برجسته را، رفقایى نیكو معرفى مى‏كند.
 در نماز، از خدا مى‏طلبیم كه راه مستقیم را كه راه انبیاى الهى و شهیدان و نیكوكاران و راستان است به ما بنمایاند و توفیق گام برداشتن در راه آنان را بما عطا كند.
 در روایات متعددى راه آنان كه خدا نعمتشان داده بر راه امامان معصوم منطبق شده است.(91)
 درخواست راه مستقیم و راه نعمت یافتگان از خدا، تعیین و تلقین خط فكرى و عملى صحیح در زندگى است تا جهت‏گیرى عملى و اجتماعى ما در راستاى «حق» باشد نه آمیخته به هوس‏ها و نه آلوده به فسادها و نه دلبسته به طاغوت‏ها!
«غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلاَ الضَّآلِّینَ»
 نه راه غضب شدگان و گمراهان. راه فرعون‏ها، قدرتمندان بى تعهّد، مستكبران یاغى، كه به قهر خدا هلاك و غرق شدند،(92) راه قارون‏ها و سرمایه داران سنگدل كه در برابر مردان خدا گردن‏كشى كرده و در خاك فرو رفتند.(93)
 و نه راه دانشمندان بى عمل و دنیاپرست كه به آنچه مى‏گویند، خود پایبند نیستند.(94)
 چهره غضب شدگان تاریخ را در نظر آورید، اقوام و ملّت‏هایى كه با عذاب‏هاى آسمانى یا بلاهاى زمینى به قهر خدا گرفتار شدند و تار و مار گشتند. منافقانى كه در قرآن از مغضوبین به‏شمار آمده‏اند.(95) گمراهانى كه از راه حقّ، راستى و توحید، به بیراهه باطل وانحراف فكرى وفسادعملى افتاده‏اند.
 از خداوند مى‏خواهیم كه ما را در زمره نیكان روزگار و صالحان تاریخ قرار دهد، نه پیرو مفسدان و باطل پرستان گمراه و مغضوب.
    سوره توحید
 «بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحِیِمِ . قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ . اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ یَلِدْ    وَ لَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَكُن لَّهُ كُفُواً أَحَد»
 به نام خداى بخشنده مهربان. بگو، كه او خداى یكتا و بى نیاز است. نه زاده است و نه زاده شده و نه كسى همتاى اوست.
 این سوره نیز با یاد خداوند مهربان آغاز مى‏شود. سپس یكتایى و بى نیازى او را مطرح مى‏كند. و با صفات دیگر خداوند به پایان مى‏رسد. سوره‏اى است توحیدى. و یكتایى خداوند را در آفرینش، پرورش، مالكیّت، حاكمیّت، فریادرسى و بى نیازى مى‏رساند.
 خدایى كه «صمد» است، بى‏نیاز است وهمه نیازمندان به او توجّه مى‏كنند. از ویژگى‏هاى آدمى همچون خواب، خوراك، غفلت، خستگى، زاد، ولد، ترس و... به‏دور است. نه جسم است نه مثال. نه مكان وزمان دارد و نه شكل ومحدودیّت...(96)
 برخلاف مسیحیان كه «عیسى‏» را فرزند خدا مى‏پندارند و مشركان كه فرشتگان را دختران خدا مى‏شناسند، خداى متعال بى زاد و ولد است. نه فرزندى دارد، نه فرزند كسى است.
 و هیچ چیز شبیه او نیست. و هیچ كس و هیچ قدرت، همتاى او نیست: «لَیْسَ كَمِثْلِهِ شَىْ‏ءٌ»(97)
 حمد و سوره را كه مى‏خوانیم، رو به قبله‏ایم، بدنمان آرام است، فكرمان به یاد خداست، احساس‏مان، عبودیت و بندگى است، حالت قلبى‏مان خشوع و نیاز و توجّه. خود را در محضر خداوند مى‏بینیم. تواضع، بر دل و جانمان و بر اندام و نگاه و صدایمان حاكم است.
 عبدى در برابر معبود، آفریده‏اى در آستان آفریدگار، نیازمندى در پیشگاه بى‏نیاز. راستى اگر چنین حالت و احساسى پدید آید امكان دارد در نماز، دل به جاى دیگر رود و حواس از یاد خدا غفلت كند؟
 رسول خدا صلى الله علیه وآله كسى را دید كه در حال نماز، با ریش خود بازى مى‏كرد، فرمود: اگر توجّهش به نماز بود و قلبش خشوع داشت، چنین نمى‏كرد! ...(98)


78) تفسیر صافى، ج 1، ص 51 - 52.
79) گلستان سعدى.
80) انّ اللّه یحبّ التوابین» بقره، آیه 222.
81) زمر، آیه 53.
82) تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 16.
83) هود، آیه 56 ؛ زخرف، آیه 43.
84) یس، آیه 61.
85) آل عمران، آیه 101.
86) تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 17.
87) در اصول كافى بابى تحت عنوان «الاقتصاد فى العباده» گشوده است.
88) بحارالانوار، ج 24، ص 9.
89) نهج البلاغه، حكمت 108.
90) نساء، آیه 69.
91) بحارالانوار، ج 24، ص 30 به بعد.
92) قصص، آیه 40.
93) قصص، آیه 81.
94) صف، آیه 3.
95) فتح، آیه 6.
96) بحارالانوار، ج 3، ص 223.
97) شورى‏، آیه 11.
98) بحار الانوار، ج 84، ص 228.



::
 
» تعداد مطالب : 2884
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2906981
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391 
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396