قیام ، تبلور حالتى است كه بنده به وسیله آن بر سرعت گرفتن و مسابقه توانمند مى شود، سپس به بهترین وجه براى امامت قدرت مى یابد، از این رو كسى كه به پا ایستد وبراى خدا پایدارى كند، فرشتگان بر او فرود آمده وى را به ولایت نوید مى دهند،ولایتى كه ترس و اندوه را از بین مى برد؛
ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائكة الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنة التى كنتم توعدون( 1 ) . بنابراین ، اگر كسى به پایدارى استمرار بخشد، ممكن است فرشتگان نوید دهنده راببیند و سخنانشان را بشنود؛ زیرا آنچه ویژه رسول الله صلى الله علیه و آله است همان است كه به خصوص تشریع بر مى گردد، اما آنچه مربوط به حفظ و نگهدارى دین - تسدیدى ومانند آن - است ، مخصوص او صلى الله علیه و آله نیست و دیگران نیز مى توانند فرشته را ببینند و سخن او را بشنوند و از آن بهره مند گردند، چنان كه گذشت .
بنابراین، آن گونه كه قیام خداوند به قسط و عدل ، منزه از حالت خاص بدنى است راز و نهان قیام نیز كه در سر نماز نهفته است منزه از حالت خاص بدنى است ، گر چه قیامى كه درظاهر و شكل نماز اعتبار دارد، همان قیام بدنى است .
از این رو نمازگزارى كه باپروردگارش به مناجات پرداخته و به حالت ایستاده در برابر معبود قائم به قسط نمایان شده ، باید به حال قیام باشد؛ زیرا قلبى كه قائم است اثر قیامش در اعضا و جوارح نمودار مى شود، چنان كه خشوع و فروتنى قلب نیز در فرو اندامى و خشوع جوارح تجلى مى یابد؛ زیرا از امیرالمؤ منین علیه السلام روایت شده كه رسول خدا صلى الله علیه وآله مردى را نگریست كه در حال نماز با ریش خود بازى مى كرد فرمود:
انه لو خشع قلبه لخشعت جوارحه ؛ (2) یعنى اگر دل این مرد خشوع مى داشت ، اعضاى وى نیز خاشع بود.
این سخن با حدیثى كه از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل شده كه ایشان صلى الله علیه و آله گاهى در حال نماز به محاسن شریف دست مى كشید، منافات ندارد، به حضرت گفته شد: مى بینیم در نماز به موهاى شریف صورت دست مى كشى ؟ فرمود: این هنگامى است كه اندوهم فزونى مى یابد: فقال اذا كثرت همومى ، ( 3 ) زیرا: اولا دست كشیدن، غیر از بازى كردن است ، و منافاتى با خشوع قلبى ندارد.
ثانیا دست كشیدن به محاسن ، هنگام فراوانى اندوه ، خود یك نوع لابه و زارى به درگاه خداوند به شمار مى رود و پیامبر صلى الله علیه و آله یك اندوه بیش نداشت ، و آن بیرون آمدن قرآن ازهجران بود - كه امت پیامبر آن را رها كرده بودند - ( 4 ) و ایمان امت خویش ؛ زیراآنان به خدا و رسول صلى الله علیه و آله او كفر ورزیدند و پیامبر در پى این امر جان خود را به هلاكت نزدیك مى ساخت ( 5 ) اندوه پیامبر براى این بود كه به آنچه ازجانب خداوند آورده بود نگرویدند، اندوه هاى حضرت براى دنیایى نبود كه وصى وى آن راسه طلاقه كرد ( 6 ) ، چه رسد به خود او. این بود پاره اى از اسرار نماز.
پی نوشت :
1- سوره فصلت ، آیه 30؛ به راستى كسانى كه گفتند پروردگار ما خداست ، سپس ایستادگى كردند فرشتگان بر آنان فرود مى آیند و مى گویند: هان ، بیم مدارید و غمین مباشید و به بهشتى كه وعده یافته بودید، شاد باشید
2- جامع احادیث الشیعة ، ج 5، ص 48، ح 2353
3- همان ، ص 48، ح 2353 از جعفریات ص 36
4- دلیل این سخن آیه و قال الرسول یا رب ان قومى اتخذوا هذا القرآن مهجورا است سوره فرقان ، آیه 30؛ یعنى پیامبر خدا صلى الله علیه و آله گفت : پروردگارا قوم من این قرآن را رها كردند
5- چنان كه در این آیه مى خوانیم : فلعلك باخع نفسك على اثارهم ان لم یومنوا بهذا الحدیث اسفا؛ سوره كهف ، آیه 6 یعنى اى پیامبر اگر به سخن قرآن ایمان نیاورد شاید تو جان خویش را از اندوه در پى گیرى كارشان تباه سازى )م (
6- ر.ك : نهج البلاغه ، حكمت 77
::
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2922466
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396