آن شب نماز جماعت كه پايان يافت، رسول خدا صلى الله عليه وآله رو به على عليه السلام كرد و فرمود: على جان! امشب به ميهمانى تو مىآيم. حضرت شرم كرد كه بگويد در خانه چيزى نداريم كه از شما پذيرايى كنم. تنها در پاسخ پيامبر صلّى الله عليه و آله عرض كرد: اى رسول خدا صلّى الله عليه و آله! آمدن شما به خانه ما موجب ارجمندى و بزرگوارى ماست.
سپس برخاست و به خانه آمد و به فاطمه زهرا عليها السلام گفت: اى پاره تن رسول! امشب پيامبر خدا به خانه ما مىآيد و در خانه چيزى نيست.
هنوز على عليه السلام در اين سخن بود كه رسول اكرم صلّى الله عليه و آله تشريف آوردند. فاطمه اطهر عليها السلام برخاست و به اتاقى ديگر رفت و دو ركعت نماز گزارد، در ركعت اول، سوره فاتحة الكتاب - حمد - و سوره الم سجده را خواند و در ركعت دوم فاتحه و سوره انعام را قرائت كرد. چون سلام نماز را گفت، صورت مباركش را بر زمين نهاد و عرض كرد: پروردگارا! به حق محمد و آل محمد صلّى الله عليه و آله براى ما طعامى بفرست تا تناول كنيم و تو را بيشتر شكرگزار باشيم.
زهراى مرضيه عليها السلام چون سر از زمين برداشت، بوى طعام به مشامش رسيد، نگاه كرد، ديد ظرف بزرگى از غذا نزد او حاضر شده است، غذايى پر از گوشت كه خداى مهربان از بهشت فرستاده بود و فاطمه زهرا عليها السلام تاكنون مانند آن را نديده بود، حضرت آن را برداشت، خدمت ميهمان عزيزش برده، بر زمين گذاشت.
آن گاه رسول خدا صلّى الله عليه و آله، على مرتضى عليه السلام، فاطمه زهرا عليها السلام و حسن و حسين عليهم السلام - كه سلام و درود خدا بر آنان باد - گرد هم آمدند و آن طعام بهشتى را تناول كردند.(60)
::
» کل نظرات : 135
» بازديد کل : 2899414
» تاريخ ايجاد وبلاگ :
شنبه 30 دی 1391
» آخرين بروز رساني :
سه شنبه 19 دی 1396