بِسمِ اللّه ‏ِالرَّحمنِ الرَّحيمِ اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَ فی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد و کپی برداری از مطالب تنها با ذکر منبع مجاز است...
درباره ما
هزاران درود بر مهدی، هزاران درود بر امام المتقین، هزاران درود بر جاری کننده عدل در جهان، هزاران درود بر آبادگر بزرگ عالم، هزاران درود بر فرزند رسول خدا، هزاران درود بر فرزند امیر المومنین، هزاران درود بر فرزند زهرای مرضیه، هزاران درود بر دوای درد شیعیان، درود الهی بر وجود پاک و مقدس بقیه الله العظم مهـــــــــــــدی فاطمه
نویسنده
آماروبلاگ
» کل بازدید : 900469
» تعداد کل پست ها : 2815
» آخرین بروز رسانی : یک شنبه 4 شهریور 1397 
تعداد نظرات : 109 عدد
تاریخ ایجاد وبلاگ : دوشنبه 21 مرداد 1392  عدد
دیگر امکانات
صلوات شمار مهدوی


لوگوی دوستان

کجایید ای شهیدان خدایی

معبر شهدا2

نظرسنجی
وبلاگ مهـــــــــــــدی فاطمه را چطور ارزیابی میکنید؟

موضوعات مطالب
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
نوای مهدوی

امارگیر وبلاگ
مترجم وبلاگ

فراق یار



نازنـــــــــــینم ...
+ نویسنده مهـــــــــــــدی فاطمه در دوشنبه 1 تیر 1394  11:58 PM | نظرات(0)
 
تا به رخ بنشست گَرد مقدم آن نازنینم
آسمان برخاست کز همّت کند مهر جبینم

شمع سوزانی که روشن کرده ام در بزم جانان
آب گشته، سوخته، با نغمه های آتشینم

چشم دل بگشودم و دیدم که عالم را سراسر
تیره تر از شب، بسان صبح روز واپسینم

جنگ ها، انسان کشی ها، قتل و غارت ها، ستم ها
کرده دل را قُلزُم (دریای پرآب) خون همچو دامان زمینم

آه مادرها که فرزندانشان از دست رفته
گاه آید از یسار و گاه آید از یمینم

ادامه مطلب

چشـــــــــــم به راه ...
+ نویسنده مهـــــــــــــدی فاطمه در یک شنبه 31 خرداد 1394  11:58 PM | نظرات(0)

شکستی و جانم هنوز چشم به راهت

شبی سیاهم و در آرزوی طلعت ماهت

در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست

اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت

زگرد راه برون آ که پیر دست به دیوار

به اشک و آه یتیمان دویده بر سر راهت

بیا که جز تو سزوار این کلاه و کمر نیست

تویی که سود کمربند کهکشان به کلاهت

جمال چون تو به چشم و نگاه پاک توان دید

به روی چون منی الحق دریغ چشم و نگاهت

برو به کنج خراباتت ای ندیم گدایان

تو بختت آن نه که راهی بود به خلوت شاهت

در انتظار تو می میرم و در این دم آخر

دلم خوش است که دیدم به خواب گاه به گاهت

اگر به باغ تو گل بر دمید و من به دل خاک

اجازتی که سری بر کنم به جای گیاهت

تنور سینه ما را ای آسمان به حذر باش

که روی ماه سیه می کند به دوده آهت

کنون که می دمد از مغرب آفتاب نیابت

چه کوههای سلاطین که می شود پر کاهت

تویی که پشت و پناه جهادیان خدایی

که سرجهاد تویی و خداست پشت و پناهت

خدا وبال جوانی نهد به گردن پیری

تو شهریار خمیدی به زیر بار گناهت...

 

 

محمدحسین بهجت تبریزی(شهریار)




روزه های انتظار
+ نویسنده مهـــــــــــــدی فاطمه در شنبه 30 خرداد 1394  11:52 PM | نظرات(0)

ماه رمضان است و روزه هایش.

آدم را خیلی تشنه و گرسنه می کند.

نزدیک ظهر که می شود گرمای هوا کلافه ام می کند.

در همین حال برادر کوچکم را میبینم که روزه اش را باز می کند.

کله گنجشکی است.

بچه گانه است.

مردانه که نیست.

اما برای مرد ها باید تا مغرب باشد.


ادامه مطلب

دل هوای روی ماه یـــــــــار دارد جمعه ها
+ نویسنده مهـــــــــــــدی فاطمه در جمعه 29 خرداد 1394  11:45 PM | نظرات(0)

 

دل هوای روی ماه یار دارد جمعه ها
دل هوای دیدن دلدار دارد جمعه ها

صبح جمعه چشم در راهیم ما ای عاشقان
یار با ما وعده دیدار دارد جمعه ها

چشم های منتظر با اشک های عاشقی
هر نگاهش حرف ها بسیار دارد جمعه ها

آفتابا امرکن تا ابرها ‍پنهان شوند
آسمان بر تابشت اصرار دارد جمعه ها

بی تو دلتنگیم جان مادرت زهرا بیا
بی تو دیگر حالت تکرار دارد جمعه ها

دلخوشم با جمله ای سرشار ازعشق و امید:
یار با ما وعده دیدار دارد جمعه ها

 

 

محمدی




شرمنده نگاه تو هستم نگاه کن...
+ نویسنده مهـــــــــــــدی فاطمه در چهارشنبه 27 خرداد 1394  11:57 PM | نظرات(0)

شرمنده ی نگاه تو هستم نگاه کن؛

یک بار هم نگاه به اعماق چاه کن.

ما غرق در«گناه» شدیم و نیامدی؛

آقا؛ بیا دوباره مرا «بی گناه» کن.

آقا؛مراکنارخودت جای می دهی؟

لطفی بزرگ درحقّ این روسیاه کن.

یک روز،نه؛ثانیه ای؛لحظه ای فقط؛

چَشم مرا «مسیر قدم هایِ ماه» کن.

آقا؛ زمین شلوغ شده؛گُم شدم؛ بیا؛

فکری به حال گمشده ی بی پناه کن.

آقا؛فدای چَشم تو؛چَشمان خیس من؛

شرمنده ی نگاه تو هستم نگاه کن...


اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

یاصاحبَ الزَّمان؛

یا اباصالح المهدی؛

اَللّهُمَّ عَجِّل لِولیّکَ الفَرج.

اَللّهُمَّ عَرِّفْنی حُجَّتَکَ.

التماس دعا برای فرج




لحظه دیدار نزدیک است……
+ نویسنده مهـــــــــــــدی فاطمه در سه شنبه 26 خرداد 1394  11:52 PM | نظرات(0)

 

آدم آفریده شد….

آدم گناه کرد….

آدم رانده شد….

آدم دعا کرد….

دعا کرد….     

و منتظر ماند…

منتظر ماند…

و هنوز هم آدم دعا می کند و منتظر می ماند.

اما این بار این انتظار خیلی طولانی شده

غنچه ها باز شدند و پژمرده شدند

 روزها و فصل ها از پی هم گذشتند

جمعه ها یکی پس از دیگری آمدند و رفتند  اما خبری از یار نشد.

توی این لحظه های بی قراری اشک چشمانم نگران است

 چشمانم هنوز منتظر است منتظر روزهای با تو بودن

  آقا جان پس کی می آیی ؟

 مگر نگفتی عصر جمعه می آیی؟

 آقا جان فکر نمی کنی دیر شده؟

آنقدر دیر شده که دیگر شمار روزها از دستمان خارج است.

 آه ای کاش پرسیده بودیم آخر کدام جمعه می آیی؟

اما با این حال همچنان ندایی می گوید:

لحظه ی دیدار نزدیک است ...




شعر بسیار زیبا مناجات با امام زمان(عج)
+ نویسنده مهـــــــــــــدی فاطمه در یک شنبه 24 خرداد 1394  11:55 PM | نظرات(0)

 

در موج بلا عاشق خود را نگذاری
این غمزده را در دل دریا نگذاری
هر روز دَهَم وعدۀ دیدار تو بر خویش
امروز دگر وعده به فردا نگذاری
دنبال تو میگردم و بیخود شدم از خود
دیوانۀ خود را به تماشا نگذاری
ما تشنه لب جرعۀ دیدار تو هستیم
داغی به دل تشنه لب ما نگذاری
با دست تهی چشم به الطاف تو دارم
مسکین درت را به تمنا نگذاری
سوگند به زهرا که کسی جز تو ندارم
یک لحظه مرا بی کس و تنها نگذاری
ره دور و سفر سخت و مرا فرصت کوتاه
بی توشه مرا روز مبادا نگذاری
تنها گره ما به نگاه تو شود باز
ما را به امید دگران وا نگذاری
هرگاه کنی عزم سفر سوی مدینه
از قافلۀ عشق مرا جا نگذاری
روشن نشود دیدۀ تاریک “وفائی”
بر روی دو چشمش قدمی تا نگذاری

 

شعر از سید هاشم وفایی