علامه طباطبایى تعریف میکند ایامى که در تبریز به سر مىبردم روزی از طرف مرحوم زنوزى قاصدى آمد و مرا احضار كرد، چون خدمت ایشان رسیدم فرمود: ماجرایى پیش آمده كه در آن مبهوتم. چند روز در منزل كار بنایى داشتیم. بنا با شاگردانش مشغول كار بودند، كارهاى دقیق شاگرد توجهم را جلب كرد، مىدیدم كارهایش را بخوبى انجام مىدهد و وقت تلف نمىكند. ظهر كه استادش براى صرف ناهار به منزل مىرفت در همان محل كار مىماند و ابتدا تجدید وضو مىكرد و نمازش را در اول وقت مىخواند سپس دستمال كوچك خویش را باز مىنمود و غذاى سادهاى را كه با خود آورده بود مىخورد و بلند مىشد و مقدمات كار را فراهم مىكرد تا استادش برسد ووقتى استاد مىآمد با تلاش زیادى همراه وى كار را ادامه مىداد.
ادامه مطلب