همه انسانها خصوصاً امت اسلامی پیش از ظهور حضرت بقیه الله(ع) به شرایط سخت و سیاهی كه ناشی از ظلم و جور و انحراف آن زمان است مبتلا خواهند شد. این نكته را میتوان از این حدیث متواتر حضرت رسول اكرم(ص) برداشت كرد كه فرمودند: «همانا مهدی(ع) زمین را همانطور كه از ظلم و جور پر شده باشد مملو از قسط و عدل میگرداند».
با رجوع به احادیث و روایات معصومین(ع) اخبار و نكاتی را میبینیم كه سختی و فساد موجود در آن زمان را به تصویر میكشند. مضاف بر اینكه بعضی از آنها به برخی حوادث خاص و معین هم اشاره میكنند. برای واضحتر شدن موضوع میتوان این احادیث را چنین طبقهبندی كرد:
1. روایاتی كه به پر شدن زمین از ظلم و جور خبر میدهند:
مضمون این بخش متواتراً در روایات آمده و در احادیث به مسئله پر شدن زمین از ظلم و جور پیش از ظهور حضرت ولیعصر(ع) تصریح شده است.10
2. روایاتی كه به پدید آمدن فتنهها و شدّت یافتن و زیاد شدن جریانهای ترسناك میپردازند.
حدیثی از امام صادق(ع) نقل شده كه مفصلاً به فتنههای گمراه كننده و خوفناك آن زمان میپردازند11 و حدیث ذیل را میتوان از این دسته شمرد:
امام جواد(ع) فرمودند:
قائم(ع) قیام نخواهد كرد مگر به دنبال خوف و هراس جدّی، زلزلهها، فتنهها، بلایا و طاعونی كه (مردم) بدان مبتلا شده باشند و شمشیر برّان (جنگ نمایان) میان اعراب و اختلاف زیاد مردم و تفرقه مذهبی آنها و تعدد ادیان و مذاهب و تغییر و تحوّل آنها و... 12
قابل ذكر است كه فتنه معانی مختلفی دارد كه به طور خلاصه از این قرار است:
الف) مورد امتحان و آزمایش قرار گرفتن؛
ب) كفر، گمراهی و گناه؛
ج) به وجود آمدن اختلاف نظر در دیدگاههای مردم؛
د) كشتار و جنگهایی كه میان مردم واقع میشود.
3. احادیثی كه اظهار ناشكیبایی (جزع) ناشی از سختی روزگار و گرفتاری شدید مردم را در آن زمان بیان میكنند:
«مؤمنان در عصر غیبت از گرفتاری شدید، بلای طولانی و كم طاقتی و هراس رنج میبرند و به همین خاطر وقتی شخصی از كنار قبر برادرش میگذرد میگوید: كاش من به جای او بودم...»13
4. اخباری كه به وجود حیرت (سردرگمی) و تزلزل در افكار و اعتقادات میپردازند:
از این جمله حدیثی است كه از امیرالمؤمنین علی(ع) نقل شده كه در میان صحبتهایشان راجع به حضرت مهدی(ع) فرمودند: «غیبت و حیرتی پیش خواهد آمد كه دستهای طيّ آن گمراه میشوند و دستهای دیگر هدایت مییابند كه این حیرت ممكن است از جنبههای مختلفی پیش آمده باشد:14
سرگردانی در عقاید دینی نتیجه جریانات باطلی است كه با جهالت و كنار گذاشتن تفكّر در میان امّت روبرو میگردد.15
بدین معنا كه طولانی بودن مدت غیبت حضرت باعث میشود كه مردم به شك بیفتند و در مورد مقام ایشان اختلاف پیدا كنند و یا اینكه حیرت درباره وجوب جهاد بدون وجود رهبری بلند مرتبه و انقلابی پیش آمده باشد.
5. اخباری كه دلالت بر جنگها و كشتارها میكنند:
احادیث شریف وضعیت سیاسی عصر ظهور را با خصوصیت عدم ثبات (سیاسی) و كثرت جنگها و كشتارها توصیف میكنند؛
پیش از این امر (قیام حضرت مهدی(ع)) كشتار «یبوح» خواهد بود. از حضرت پرسیدند: یبوح به چه معناست؟ فرمودند: دائمی است و از شدّت آن كاسته نمیشود.16 حتّی برخی روایات شدت این جنگها را تا آنجا بیان میكنند كه طيّ آن دو سوم از جمعیت زمین از بین میروند.
حضرت علی(ع) فرمودند: مهدی(ع) قیام نمیكند تا اینكه یك سوم (از مردم زمین) كشته شوند و یك سوم (خود) بمیرند و تنها یك سوم (از جمعیت زمین) باقی بماند.17
میتوان الفاظ موجود در احادیث را با اصطلاحات و معادلهای امروزی آنها نظیر انحراف فكری، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی و از این دسته جایگزین كرد.
شاید بهترین روایتی كه به آنها مفصلاً میپردازد این حدیث نبوی(ص) است كه ابن عبّاس میگوید:
در حجهالوداع، با رسول مكرّم اسلام(ص) مشغول انجام مناسك حج بودیم كه حضرت حلقه در كعبه را گرفته و رو به ما كردند و فرمودند: آیا میخواهید شما را از نشانهها و حوادث پیش از قیامت خبردار كنم؟
سلمان كه از همه به ایشان نزدیكتر ایستاده بود گفت: بلی یا رسولالله!
ایشان فرمودند: از جمله آنها ضایع و تباه كردن نمازها و تبعیت از شهوتها، متمایل شدن به هواهای نفسانی، تكریم و بزرگداشت ثروتمندان و مالپرستان و فروختن دین به قیمت دنیاست. در این زمان است كه قلب مؤمن در درونش همانسان كه نمك در آب حل میشود، ذوب میشود چرا كه منكرات، كژیها و كاستیها را میبیند و قدرت تغییر دادن آنها را ندارد.
سلمان پرسید: آیا واقعاً چنین خواهد شد؟
ـ سلمان! قسم به آنكه جانم در دست اوست چنین خواهد شد و به دنبال آن حاكمان و امیران ستمگر و وزیران فاسق و كارگزاران و كارشناسان ستمكار پیدا شده و [مردم] به خیانتكاران اعتماد میكنند.
ـ آیا واقعاً چنین روزی خواهد آمد؟
ـ سلمان! قسم به آنكه جانم به قبضـه قدرت اوست آری! در آن زمان است كه منكرات و انحرافات، معروف و خوب و اعمال پسندیده منكر و ناپسند شمرده میشود. به شخص خائن اعتماد و شخص امین خائن خوانده میشود. دروغگو را تأیید و راستگو را طرد میكنند.
ـ آیا واقعاً چنین روزی خواهد آمد؟
ـ قسم به آنكه جانم در دستانش است آری! در آن زمان است كه زنان فرمانروا میشوند و سروری مییابند. با زنان و كنیزكان مشورت میگردد و كودكان بر منبرها مینشینند و هر چیزی نهایتاً به دروغ ختم میشود، زكات و فی، (كه حق عمومی و همگانی است) غنیمت و بهره شخصی شمرده میشود. شخص به والدینش ستم میكند و در عین حال به دوستش خدمت و نیكی. و آنجاست كه ستاره گنهكاری طلوع میكند.
ـ آیا چنین چیزی اتّفاق خواهد افتاد؟
ـ سلمان! قسم به آنكه جانم در دست اوست آری! در چنین شرایطی است كه مرد با همسرش در تجارت شریك میشود، خوی و عادتهای شخصی و باطل زیاد شده و خوبیها به شدّت كم میشود. شخص به خاطر سختگیری به بدهكاران خود تحقیر میشود و زمانی است كه بازارها به هم نزدیك میشوند و یكی میگوید چیزی نفروختم و دیگری میگوید سودی نبردم و چیزی جز شكایت كردن از خدا دیده نخواهد شد.
ـ آیا واقعاً چنین خواهد شد؟...
ـ سلمان! آری قسم به آنكه جانم در دست اوست در آن زمان است كه به دنبال این حوادث اقوامی پیدا میشوند كه اگر حرفی بزنند كشته میشوند و اگر ساكت بمانند غارتشان میكنند تا اینكه از اموالشان بهرهمند شوند و به حریمهایشان تجاوز كنند و حرمتشان را شكسته و خونشان را بریزند. قلبهای آنها كاملاً با ترس و حقّهبازی عجین گشته و آنها را جز در حالت خوف و نگرانی و هراس و وحشت نمییابی.
ـ آیا واقعاً چنین خواهد شد؟
ـ سلمان! قسم به آنكه جانم در دست اوست آری! در آن زمان است كه چیزی از مشرق و چیزی از مغرب میآید و امت مرا رنگارنگ میكند چه بیچارهاند كسانی كه به خاطر آنها ضعیف میشوند و وای بر آنها كه خدا چه برای آنها مهيّا كرده و چگونه مترصد آنهاست، نه به كوچكترها رحم میكنند و نه به بزرگترها احترام میگذارند. از خطاكاران و گنهكاران در امان نیستند، بدنهایشان بدن انسان و قلبهایشان قلب شیطان است.
ـ آیا واقعاً چنین خواهد شد؟
ـ سلمان! قسم به كسی كه جانم در دست اوست آری. در آن زمان مردان تنها به مردان و زنان تنها به زنان [برای ارضای شهوات] میپردازند. همانگونه كه اهل خانهای نسبت به دختران خانه خود احساس غیرت میكنند (غریبهها) نسبت به پسركان جوان، غیور میگردند (آنها را ناموس خود میشمرند) مردان به زنان و زنان به مردان شبیه میشوند و زنان بر زینها سوار میگردند كه لعنت من بر آنها باد.
ـ آیا واقعاً چنین خواهد شد؟
ـ سلمان! قسم به آنكه جانم به دست اوست آری. در آن زمان مساجد را همانند كلیساها و كنیسهها تزیین میكنند و قرآنها را طلاكاری و زینت. منارهها بلند میشوند و خطوط زیاد میشوند. قلبهایشان نسبت به هم متنفر و در زبانهایشان اختلاف نمایان است.
ـ آیا واقعاً چنین خواهد شد؟
ـ سلمان! قسم به آنكه جانم به دست اوست آری! در آن زمان است مردان و پسران امتم برای زینت از طلا استفاده میكنند و حریر و دیبا و ابریشم میپوشند و با بیگانگان متحد میشوند.
ـ آیا واقعاً چنین خواهد شد؟
ـ سلمان! قسم به آنكه جانم در دست اوست آری! در آن زمان ربا علنی میشود و با اجناس ممتاز، رشوه و معامله میكنند. دین رها میشود و مقام و منزلت دنیا (در نظر مردم) رفیع میگردد.
ـ آیا چنین خواهد شد؟
ـ سلمان! قسم به آنكه جانم در دست اوست آری! در آن زمان است كه زنان آوازهخوان میشوند و آلات موسیقی جلوه مییابند و به دنبال آن اشرار امتم پیدا میشوند.
ـ آیا واقعاً چنین خواهد شد؟
ـ سلمان! قسم به آنكه جانم در دست اوست آری! هرچند به خدا ضرری نمیرسانند [و به خودشان ظلم میكنند] لیكن طلاق زیاد میشود و حدود اقامه و اجرا نمیشوند.
ـ آیا واقعاً چنین خواهد شد؟
ـ سلمان! قسم به آنكه جانم به دست اوست آری. در آن زمان ثروتمندان امتم برای تفریح و سیاحت افراد عادی برای تجارت و كسب درآمد و فقرا برای ریا و خودنمایی به حج و عمره میروند. جمعیتی پیدا میشوند كه تفكّر و تدبّر و تفقه آنها برای غیر خدا (و اهداف غیر الهی) است. زنازادگان زیاد میشوند و قرآن را با آواز و غنا میخوانند و به خاطر دنیا بر سر هم میریزند و با هم درگیر میشوند.
ـ آیا واقعاً چنین خواهد شد؟
ـ سلمان! قسم به آنكه جانم به دست اوست آری. در آن زمان به محارم تجاوز میكنند و به دنبال گناهان میروند، اشرار و بدان بر خوبان مسلط میشوند. دروغ علنی میشوند و لجاجت نمایان میگردد.
بیچارگیها علنی میشود، با لباسها به هم فخر میفروشند و مباهات میكنند و ظرفهای ناشایست را پر میكنند.
نرد و شطرنج و آلات موسیقی مورد پسند واقع میشوند. امر به معروف و نهی از منكر را انكار میكنند، به طوری كه مؤمن خوارتر از كنیز میگردد. همدستی میان زاهد(نما)ها و قاریان (بدكردار) نمایان میشود. اینها همانها هستند كه در آسمانها آنها را پلیدان ناپاك میخوانند.
ـ آیا واقعاً چنین خواهد شد؟
ـ سلمان! قسم به آنكه جانم در دست اوست آری! در آن زمان ثروتمند از وضعیت فقیر هراسان نمیشود به طوری كه گدا یك هفته كامل از مردم گدایی میكند امّا كسی را كه چیزی در دستش بگذارد نمیبیند.
ـ آیا حقیقتاً چنین اتّفاقی خواهد افتاد؟
ـ سلمان! قسم به آنكه جانم در دست اوست آری! در آن زمان «روبیضه» به سخن میآید.
پدر و مادرم به فدایت یا رسولالله «روبیضه» دیگر چیست؟
ـ كسی كه تا به حال صحبت نمیكرد برای امور عموم مردم به سخن میآید و جز كمی از او فرمان نبرند... 18
قسم به جانم كه این همان چیزی است كه دائماً در عصر گمراهی و فسقی كه در آن زندگی میكنیم، مشاهده میشود و با تمام حواث و وجود از آنها خبر داریم. صلوات خداوند بر تو باد یا رسولالله ما را از آن باخبر كردی و سلام بر تو یا مهدیا كه روزی همه اینها را از بین میبری و عدل و داد را جایگزین آن میگردانی
روایاتی كه تا اینجا ذكر كردیم به فاسد بودن زمانه به طور كلی اشاره میكردند و مشخص نمیكردند كه این حوادث چگونه رخ خواهند داد. با توجه به اینكه میدانیم عصر فتنهها پیش از عصر ظهور است و به وضوح در احادیث و روایات بیان شده كه عصر ظلم پیش از عصر عدالت خواهد بود و به ناچار باید اشاره و بیان كنیم كه برخی از این اخبار به همراه باقی حوادث پیش از برپایی قیامت آمدهاند كه به برداشت ما از آنها خدشهای وارد نمیكند چرا كه ظهور حضرت مهدی(ع) پیش از قیامت رخ میدهد و لزومی ندارد كه نشانههای قیامت دقیقاً و بدون هیچ فاصلهای پیش از آن نمایان گردند.
در قسمت بعد برخی از پیشگوییهایی را كه معصومین(ع) داشتهاند و تا این زمان محقّق شدهاند بررسی میكنیم كه مایه دلگرمی و اطمینان قلب ما باشد كه إنشاءالله بقیه آنها كه تاكنون محقّق نشدهاند، روزی خودنمایی كنند و در پی آن شاهد ظهور مولا و مقتدایمان باشیم.
ادامه دارد.
پینوشتها:
1. در متن اصلی كلمه «ارهاصات» آمده كه به معنای كاری فوقالعاده است كه از پیامبر(ص) [یا امام غایب(ع)] پیش از بعثت [و ظهور] وی ظاهر شود (لغتنامه لاروس، ج 1، ص 134)
2. ر.ك: بشاره الاسلام، ص 18.
3. ر.ك: موسوعه الامام المهدی(ع)، ج 2 (تاریخ الغیبه الكبری)، ص 242.
4. غیبت نعمانی: 170 و بحارالانوار و بحارالانوار، ج 52، ج 231.
5. تاریخ الغیبه الكبری، 245 و منتخب الاثر، ص 434.
6. غیبه النعمانی، ص 104، تاریخ الغیبه الكبری، 246.
7. ر.ك: بشاره الاسلام، ص 86، بحارالانوار، ج 52، ص 228.
8. الممهدون المهدی(ع)، ص 49، بحارالانور، ج 52، ص 182.
9. المهدی(ع)، آیتالله صدر، 198، یوم الخلاص، ص 564.
10. بشاره الاسلام، ص 25؛ منتخب الاثر، ص 432.
مجتبی الساده
ترجمه: محمود مطهرینیا
ادامه مطلب