بِسمِ اللّه ‏ِالرَّحمنِ الرَّحيمِ اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَ فی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد و کپی برداری از مطالب تنها با ذکر منبع مجاز است...
درباره ما
هزاران درود بر مهدی، هزاران درود بر امام المتقین، هزاران درود بر جاری کننده عدل در جهان، هزاران درود بر آبادگر بزرگ عالم، هزاران درود بر فرزند رسول خدا، هزاران درود بر فرزند امیر المومنین، هزاران درود بر فرزند زهرای مرضیه، هزاران درود بر دوای درد شیعیان، درود الهی بر وجود پاک و مقدس بقیه الله العظم مهـــــــــــــدی فاطمه
نویسنده
آماروبلاگ
» کل بازدید : 930922
» تعداد کل پست ها : 2815
» آخرین بروز رسانی : یک شنبه 4 شهریور 1397 
تعداد نظرات : 109 عدد
تاریخ ایجاد وبلاگ : دوشنبه 21 مرداد 1392  عدد
دیگر امکانات
صلوات شمار مهدوی


لوگوی دوستان

کجایید ای شهیدان خدایی

معبر شهدا2

نظرسنجی
وبلاگ مهـــــــــــــدی فاطمه را چطور ارزیابی میکنید؟

موضوعات مطالب
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
نوای مهدوی

امارگیر وبلاگ
مترجم وبلاگ

فراق یار



اقا اجازه ...
+ نویسنده مهـــــــــــــدی فاطمه در سه شنبه 19 خرداد 1394  11:55 PM | نظرات(1)

 

آقا اجازه! خسته ام از اینهمه فریب
از های و هوی مردم این شهر نانجیب
آقا اجازه! گندم و حوا بهانه بود!
آدم نمی شوند...! بیا: ماجرای سیب..

و باز برای اویی که ورای دیگران است:

آقا اجازه! این دو سه خط را خودت بخوان!
قبل از هجوم سرزنش و حرف دیگران

آقا اجازه! پشت به من کرده قلبتان
دیگر نمی دهد به دلم روی خوش نشان!

قصدم گلایه نیست، اجازه! نه به خدا!
»اصلا به این نوشته بگویید «داستان

من خسته ام فقط از «خاک»، از زمین
از طعنه های «آتش» و از آخرالزمان!

آقا اجازه! سیر شد از ما خدای عشق
از بس به جای داغ تو خوردیم حرص نان!

آقا اجازه! سنگ شدم، مانده در کویر
باران بگو که باز ببارد از آسمان

اهل بهشت یا که جهنم؟ خودت بگو؟
! آقا اجازه هست؟! نه در این و نه در آن

«یک پای در جهنم و یک پای در بهشت»
در زیر دستهای نجیبت بده امان!

آقا اجازه................................!
...........................................!

باشد! صبور می شوم اما تو لا اقل
دستی برای من بده از دورها تکان...

 

سروده:خانم دكتر عباسلو