بِسمِ اللّه ‏ِالرَّحمنِ الرَّحيمِ اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَ فی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد و کپی برداری از مطالب تنها با ذکر منبع مجاز است...
درباره ما
هزاران درود بر مهدی، هزاران درود بر امام المتقین، هزاران درود بر جاری کننده عدل در جهان، هزاران درود بر آبادگر بزرگ عالم، هزاران درود بر فرزند رسول خدا، هزاران درود بر فرزند امیر المومنین، هزاران درود بر فرزند زهرای مرضیه، هزاران درود بر دوای درد شیعیان، درود الهی بر وجود پاک و مقدس بقیه الله العظم مهـــــــــــــدی فاطمه
نویسنده
آماروبلاگ
» کل بازدید : 928112
» تعداد کل پست ها : 2815
» آخرین بروز رسانی : یک شنبه 4 شهریور 1397 
تعداد نظرات : 109 عدد
تاریخ ایجاد وبلاگ : دوشنبه 21 مرداد 1392  عدد
دیگر امکانات
صلوات شمار مهدوی


لوگوی دوستان

کجایید ای شهیدان خدایی

معبر شهدا2

نظرسنجی
وبلاگ مهـــــــــــــدی فاطمه را چطور ارزیابی میکنید؟

موضوعات مطالب
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
نوای مهدوی

امارگیر وبلاگ
مترجم وبلاگ

فراق یار



از غیب خبر می‎دهد
+ نویسنده مهـــــــــــــدی فاطمه در شنبه 19 دی 1394  6:04 PM | نظرات(0)

فرماندار شهر سامره كه از ستمكاران نابكار و تشنه خون پیروان على(علیه‎السلام) بود، حكم قتل ابراهیم بن محمد را صادر كرد. ابراهیم از ترس جان خویش تصمیم گرفت از شهر بگریزد. از زن و فرزند، خداحافظى كرد. در آخرین لحظه‎ها به خانه امام حسن عسكرى(علیه‎السلام) رفت تا با امامش نیز وداع كند. بقیه داستان را از زبان خود ابراهیم بشنوید:

بر امام وارد شدم. كودكى پهلوى او نشسته بود و صورت زیباى او مى‎درخشید؛ به گونه‎اى كه من غم خود را فراموش كردم و غرق تماشاى او شدم .

كودك رو به من كرد و فرمود: اى ابراهیم! فرار نكن خدا ترا از شر فرماندار حفظ خواهد كرد. سخن طفل، بیشتر مرا به شگفتى واداشت. به امام عسكرى(علیه‎السلام) عرض كردم، فدایت شوم این كودك كیست كه از ناپیدا و نیامده گزارش مى‎دهد؟

این، فرزند و جانشین من است و هموست كه زمانى دراز از دیدگان مردم پنهان خواهد شد

امام فرمود: این، فرزند و جانشین من است و هموست كه زمانى دراز از دیدگان مردم پنهان خواهد شد... اى ابراهیم! آنچه امروز از ما دیدى و شنیدى، پوشیده دار. مگر از دوستان.

بر آل پیامبر درود فرستادم، و با خاطرى آسوده و دلى پر آرامش - كه شادى از رحمت خدا در آن موج مى‎زد - از خانه امام بیرون آمدم. گویى سخن امام قائم(علیه‎السلام) آب سردى بود كه جگر سوخته و پر تلاطم را آرام كرد. زمانى نگذشت كه به دستور معتمد خلیفه عباسى، فرماندار كشته شد.


برگرفته از کتاب جهانگشاى عادل، سید جمال الدین دین پرور