بِسمِ اللّه ‏ِالرَّحمنِ الرَّحيمِ اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَ فی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد و کپی برداری از مطالب تنها با ذکر منبع مجاز است...
درباره ما
هزاران درود بر مهدی، هزاران درود بر امام المتقین، هزاران درود بر جاری کننده عدل در جهان، هزاران درود بر آبادگر بزرگ عالم، هزاران درود بر فرزند رسول خدا، هزاران درود بر فرزند امیر المومنین، هزاران درود بر فرزند زهرای مرضیه، هزاران درود بر دوای درد شیعیان، درود الهی بر وجود پاک و مقدس بقیه الله العظم مهـــــــــــــدی فاطمه
نویسنده
آماروبلاگ
» کل بازدید : 896216
» تعداد کل پست ها : 2815
» آخرین بروز رسانی : یک شنبه 4 شهریور 1397 
تعداد نظرات : 109 عدد
تاریخ ایجاد وبلاگ : دوشنبه 21 مرداد 1392  عدد
دیگر امکانات
صلوات شمار مهدوی


لوگوی دوستان

کجایید ای شهیدان خدایی

معبر شهدا2

نظرسنجی
وبلاگ مهـــــــــــــدی فاطمه را چطور ارزیابی میکنید؟

موضوعات مطالب
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
نوای مهدوی

امارگیر وبلاگ
مترجم وبلاگ

فراق یار



تاريخچه مسجد مقدّس جمكران چيست؟
+ نویسنده مهـــــــــــــدی فاطمه در شنبه 21 فروردین 1395  5:12 PM | نظرات(0)

شيخ حسن بن مثله جمكرانى گويد: من شب سه ‏شنبه، هفدهم ماه مبارك رمضان سال 393 هجرى قمرى در خانه خود خوابيده بودم كه ناگاه جماعتى از مردم به در خانه من آمدند و مرا از خواب بيدار كردند و گفتند برخيز و طلب امام مهدى (عج) را اجابت كن، كه تو را مى‏ خواند. آنها مرا به محلّى كه اكنون مسجد است آوردند. وقتى كه خوب نگاه كردم، تختى ديدم كه فرشى نيكو بر آن گسترده شده، و جوانى سى ساله بر آن تخت، تكيه بر بالش كرده و پيرى هم پيش او نشسته است، آن پير حضرت خضر (ع) بود.

 

 


پس آن پير مرا بنشاند.
حضرت مهدى (عج) مرا به نام خود خواند و فرمود: برو به حسن مسلم، كه در اين زمين كشاورزى مى‏ كرد، بگو كه اين زمين شريفى است و حق ‏تعالى آن را از زمين‌هاى ديگر برگزيده است و ديگر نبايد در آن كشاورزى كنند.
حسن بن مثله عرض كرد: اى مولا و سرورم، لازم است كه من دليل و نشانه‏‌اى داشته‏‌باشم تا مردم حرف مرا قبول كنند. حضرت فرمود: نه: تو برو و آن رسالت را انجام بده، ما خودمان نشانه‌‏هايى براى آن قرار مى‏‌دهيم. پيش سيّد ابو الحسن برو و به او بگو حسن مسلم را احضار كند، و سود چند ساله را كه از زمين به دست آورده است وصول كند و با آن پول مسجد را بنا كند ... حسن بن مثله مى‌‏گويد: چون مقدارى راه رفتم، دوباره مرا بازخواند و فرمودند: بزى در گلّه جعفر كاشانى است، آن را خريدارى كن و بدين وضع بياور، آن را بكش و بر بيماران انفاق كن، هر بيمارى و مريضى كه از گوشت آن بخورد، حق‌‏تعالى او را شفا دهد. وى گويد: من سپس به خانه بازگشتم و تمام شب را در انديشه بودم، تا اينكه نماز صبح خوانده به سراغ «على منذر» رفتم و ماجراى شب گذشته را براى او نقل كردم و با او به همان موضع شب گذشته رفتم.
وقتى كه رسيديم، زنجيرهايى را ديديم كه طبق فرموده امام (ع) حدود بناى مسجد را نشان مى‌‏داد؛ سپس به قم، نزد سيد ابو الحسن رضا رفتيم، و چون به خانه او رسيديم، خادمان او گفتند كه او بعد از سحر در انتظار شماست و تو از جمكران هستى. به او گفتم:
آرى، پس به درون خانه رفتم، سيّد مرا گرامى داشت و بسيار احترام نمود و به من گفت:
اى حسن بن مثله، من در خواب بودم كه شخصى خطاب به من فرمود: حسن بن مثله نامى، از جمكران پيش تو مى‌‏آيد، هرچه گويد تصديق كن و به سخنش اعتماد كن كه سخن او سخن ماست. از هنگام بيدارشدن تا اين ساعت منتظر تو بودم. حسن ماجراى شب گذشته را تعريف نمود.
سيّد بلافاصله فرمود تا اسب‏ها را زين نهادند و بيرون آورده و سوار شدند. وقتى به نزديك روستاى جمكران رسيدند، گلّه جعفر كاشانى را ديدند. حسن بن مثله به ميان گلّه رفت و آن بز، كه از پس همه گوسفندان مى‏‌آمد، پيش حسن دويد، جعفر سوگند ياد كرد اين بز در گلّه من نبوده و تاكنون آن را نديده بودم. به‌‏هرحال آن بز را به مسجد آورده و ذبح نمودند، و چون بيمارى از گوشت آن مى‏‌خورد، با عنايت خداوند تبارك و تعالى و الطاف حضرت بقية اللّه (عج) شفا مى‏‌يافت‏
حسن مسلم را احضار كرده و منافع زمين را از او گرفتند، و مسجد جمكران را با چوب و ديوار پوشانيدند. سيّد زنجيرها و ميخها را با خود به قم برد و در خانه‏اش گذاشت.
هر بيمار و دردمندى كه خود را بدان زنجير مى‏‌ماليد، خداوند تعالى وى را شفاى عاجل عنايت مى‏‌فرمود. ولى پس از فوت سيّد ابو الحسن، آن زنجيرها پنهان گشته و ديگر كسى آنها را نديد.
مسجد شريف جمكران يا «صاحب الزّمان (ع)» در شش كيلومترى شهر مقدّس قم واقع شده و همواره پذيراى مشتاقان و شيفتگان حضرتش از نقاط مختلف ايران و جهان مى‏باشد.

 

 

منبع : موعود