بِسمِ اللّه ‏ِالرَّحمنِ الرَّحيمِ اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَ فی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد و کپی برداری از مطالب تنها با ذکر منبع مجاز است...
درباره ما
هزاران درود بر مهدی، هزاران درود بر امام المتقین، هزاران درود بر جاری کننده عدل در جهان، هزاران درود بر آبادگر بزرگ عالم، هزاران درود بر فرزند رسول خدا، هزاران درود بر فرزند امیر المومنین، هزاران درود بر فرزند زهرای مرضیه، هزاران درود بر دوای درد شیعیان، درود الهی بر وجود پاک و مقدس بقیه الله العظم مهـــــــــــــدی فاطمه
نویسنده
آماروبلاگ
» کل بازدید : 847175
» تعداد کل پست ها : 2815
» آخرین بروز رسانی : یک شنبه 4 شهریور 1397 
تعداد نظرات : 109 عدد
تاریخ ایجاد وبلاگ : دوشنبه 21 مرداد 1392  عدد
دیگر امکانات
صلوات شمار مهدوی


لوگوی دوستان

کجایید ای شهیدان خدایی

معبر شهدا2

نظرسنجی
وبلاگ مهـــــــــــــدی فاطمه را چطور ارزیابی میکنید؟

موضوعات مطالب
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
نوای مهدوی

امارگیر وبلاگ
مترجم وبلاگ

فراق یار



چگونه حسرت یاری امام مهدی(عج) بر دلمان نماند؟!
+ نویسنده مهـــــــــــــدی فاطمه در دوشنبه 1 آبان 1396  3:00 PM | نظرات(0)

به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان، در کانال تلگرامی بی نهایت (@bayenatt110) براساس بیانات و کتب مرحوم استاد علی صفایی حائری آمده است:

قيس بن مسهر و  عبدالله بن يقطر... از رسولان امام(ع) براى مسلم هستند كه در قادسيه‏ به وسيله‏ حصين‏ بن ‏نمير دستگير و به كوفه روانه مى‌‏ شوند و براى لعن بر حسين عليه السلام بر منبر فرستاده مى‌‏شوند و مردم را به‏ يارى حسين(ع) و جدايى از حرام ‏زاده‌‏اى مثل ابن ‏زياد مى‌‏ خوانند و از بالاى قصر پرتاب مى ‌‏شوند و سر از بدن شكسته‏‌ شان جدا مى ‌‏شود.

طرماح بن ‏عدى‏ هم از طايفه‏ طى‏ است كه از كوفه بيرون آمده و آن لشكر عظيم‏ نخيله‏ را ديده و هنگامى ‏كه به حسين(ع) مى ‏رسد، به‏ جاى نصرت به نصيحت مى ‏پردازد و از حسين عليه السلام مى ‏خواهد كه به كوه ‌‏هاى طى روى بياورد و تا بيست‏ هزار شمشيرزن را در ركاب خود ببيند كه تا جان در بدن دارند از او دفاع مى ‏كنند.

حضرت(ع) مى ‏فرمايد: كه من با حرّ عهدى دارم و نمى ‏پذيرد و طرماح به ‏خاطر رساندن آذوقه عيال، از حسين عليه السلام جدا مى ‏شود تا خود براى نصرت او بازگردد و حسين عليه السلام مى‏ فرمايد: «شتاب كن، چون ممكن ‏است كه ما را نبينى و او مى ‏رود.» و هنگامى ‏كه باز مى ‏گردد، ديگر در نينوا لاله‌‏اى نيست و آتش‌‏ها خاكستر شده‌‏ اند.

اين تسويف و تأخيرها به ‏خاطر هر عذر و بهانه ‏اى‏ كه باشد، از ترجيح آن بهانه حكايت دارد.

 

چرا ما تكليف‌‏ها را به عقب مى‏‌اندازيم؟

آيا امكان بيشتر و يا قدرت زيادتر و يا رفع موانع و يا رفعت همتى را انتظار داريم؟

مادامى‏ كه حسين(ع)، به تبليغ و دگرگون كردن تلقى مردم از خويش و از حكومت محتاج است، مادامی كه او به مهره‏ هاى كارساز و جايگزين آن‏ها از مهره هاى موجود نياز دارد، چگونه تأخير مى‌‏كنيم و براى تأمين چند ماه آذوقه مى‌‏رويم و فرصت‌‏ها را از دست مى‌‏دهيم در حالى‌‏كه زمان تنگ و هدف دور و موانع بسيار و راه‌زن‏ها در كمين هستند.

ما براى فرار از تكاليف، تكاليف را سنگين مى‌‏شماريم و توان خود را نفى مى‏‌كنيم تا عذر تأخير و تسويف را فراهم كنيم.

ما مى‌‏گوييم: «لَو استَطَعنا لَخَرَجنا مَعَكم يُهلِكون انفُسَهُم؛ گر توانایی داشتیم با شما بیرون می شدیم. آنها خودشان را (به کفر و دروغشان ) هلاک می کنند ».(توبه:۴۲)

و خدا مى‌ گويد: «لَو ارادوا الخُروج لا عدوا له عدةً؛ اگر آنان قصد بیرون شدن ( برای جهاد ) را داشتند ، حتما برای آن وسیله و هزینه ای آماده می کردند ».(توبه:۴۶)

ما مى‏‌گوييم: اگر مى‌‏ توانستيم مى‌‏آمديم  و خدا مى‌‏ فرمايد: اگر مى ‌‏خواستند آماده مى ‌‏شدند.

آن‏چه خدا مى‌‏ خواهد شتاب و سبقت است كه:

«سارعوا الى مَغفِرة مِن رَبِّكم؛ بشتابید، به سوی آمرزشی از جانب پروردگارتان »،(آل عمران: ۱۳۳)

و «اغتَنمواالفرص» و «اغتنموا المهل».( نهج‌البلاغه، خطبه۷۶)

و آن‏چه شيطان مى ‏خواهد وعده و وعيد و تسويف و تأخير است كه «يعدهم و يمنيهم و مايعدهم الشيطان الا غروراً؛ شیطان به آنها وعده می دهد و در آرزوها می افکند و جز وعده فریبنده به آنها نمی دهد. ».(نساء:۱۲۰)

ما اگر مى ‏خواهيم كه حسرت نصرت معصوم و حسرت غنيمت همراهى او را نداشته باشيم و همچون طرماح به ‏جاى خالى نرسيم، بايد تمرين كنيم و هيچ تكليفى را به خاطر بهانه‌‏ اى به عقب نيندازيم و الان مى ‌‏روم و رفتم را با عمل جايگزين كنيم كه تا به ‏خود بجنبيم، ديگران رفته‌‏اند و كارها را برده ‌‏اند و ما را با لهو و لعب‏‌ ها گذاشته ‏‌اند.

 

 

 

وارثان عاشورا، ص۲۷۶و۲۷۷