بِسمِ اللّه ‏ِالرَّحمنِ الرَّحيمِ اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَ فی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد و کپی برداری از مطالب تنها با ذکر منبع مجاز است...
درباره ما
هزاران درود بر مهدی، هزاران درود بر امام المتقین، هزاران درود بر جاری کننده عدل در جهان، هزاران درود بر آبادگر بزرگ عالم، هزاران درود بر فرزند رسول خدا، هزاران درود بر فرزند امیر المومنین، هزاران درود بر فرزند زهرای مرضیه، هزاران درود بر دوای درد شیعیان، درود الهی بر وجود پاک و مقدس بقیه الله العظم مهـــــــــــــدی فاطمه
نویسنده
آماروبلاگ
» کل بازدید : 768805
» تعداد کل پست ها : 2815
» آخرین بروز رسانی : یک شنبه 4 شهریور 1397 
تعداد نظرات : 109 عدد
تاریخ ایجاد وبلاگ : دوشنبه 21 مرداد 1392  عدد
دیگر امکانات
صلوات شمار مهدوی


لوگوی دوستان

کجایید ای شهیدان خدایی

معبر شهدا2

نظرسنجی
وبلاگ مهـــــــــــــدی فاطمه را چطور ارزیابی میکنید؟

موضوعات مطالب
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
نوای مهدوی

امارگیر وبلاگ
مترجم وبلاگ

فراق یار



مصداق‌تراشی برای علائم ظهور در گذر تاریخ
+ نویسنده مهـــــــــــــدی فاطمه در چهارشنبه 7 شهریور 1397  3:07 PM | نظرات(0)

تطبیق‌ها و سوء استفاده‌ها از نشانه‌های ظهور -1؛

یکی از مشکلاتی که جامعه اسلامی پیوسته با آن مواجه بوده است سوء استفاده از نشانه‌های ظهور و مصداق‌تراشی برای آنهاست با مطالعه تاریخ می‌توان به حجم وسیعی از این مصداق‌های دروغین دست یافت.

یکی از مشکلاتی که جامعه اسلامی پیوسته با آن مواجه بوده است سوء استفاده از نشانه‌های ظهور و مصداق‌تراشی برای آنهاست با مطالعه تاریخ می توان به حجم وسیعی از این مصداق‌های دروغین دست یافت. توجه به این حجم وسیع از مصادیق دروغین که گذر زمان دروغ بودنشان را اشکارتر نمود می تواند تلنگری باشد برای این که به هوش باشیم و در دام فرصت‌طلبانی که با مصداق سازی برای نشانه های ظهور می کوشند به منافع و مطامع خود دست یابند گرفتار نشویم.

دامنه آنـچه دربـاره مـصداق‌تراشی‌ و یا‌ اشتباه در تعیین مصادیق گفته‌ شده‌ بـه‌ حـوزه نشانه‌های ظهور‌ نیز‌ کشیده شده است و در‌ این‌ وادی نیز موارد متعددی را می‌توان سراغ گـرفت کـه برخی به اشتباه و از سر‌ جـهل‌ و بـرخی هدفمند و مـدیریت شـده بـه قصد‌ شیطنت‌ برای نشانه‌های‌ ظهور‌ تـعیین‌ مـصداق کرده‌اند و اساساً افراط‌ در تطبیق‌گرایی یکی از شایع‌ترین آسیب‌های اندیشه مهدویت است که بـاید نـسبت به آن حساس‌ بود‌ چرا که گـاهی فرو رفتن در‌ این‌ وادی آثـار‌ زیان‌بار‌ و غیرقابل جبرانی به‌ هـمراه‌ دارد.

نشانه اول: پرچم‌های‌ سیاه

درباره برافراشته شدن پرچم‌های سیاه از جانب‌ مشرق‌ روایات متعددی در مجامع روایی وجود دارد که البته عمده انها در مـنابع اهل‌سنت منعکس شده است و در منابع‌ شیعی‌ هم‌ تعداد انگشت شماری از آن وجود دارد به عنوان نمونه‌ می‌توان به این روایت از پیامبر گرامی اسلام اشاره کرد: «هنگامی که دیدید پرچم‌های سیاه از جانب خراسان‌ پدیـدار‌ شـد‌ به آن‌ها بپیوندید چرا که مهدی خلیفه خداوند در آن است‌.»[1]

برافراشته شدن‌ پرچم‌ سیاه به‌ دستور‌ مستقیم‌ علی محمد باب بوده است و انتخاب‌ ملاحسین‌ بـشرویه کـه اصـالتاً اهل خراسان بود برای بـدست گـرفتن پرچـم می‌توانست تداعی‌ گر‌ همان خراسانی باشد که محل خروج‌ پرچم‌های سیاه است.


قـضاوت دربـاره دیدگاه‌های مطرح شده‌ را‌ باید‌ به جای خود حوالت داد. با این‌ وجـود‌ آنـچه در اینجا‌ برای ما مهم است این اسـت کـه از ایـن پرچم‌های سیاه صرف‌ نظر‌ از این‌که اصالتاً مربوط به نهضت‌ ابومسلم خراسانی باشد یا‌ قـیامی‌ کـه نـزدیک به ظهور رخ‌ می‌دهد‌ در طول تاریخ سوء استفاده‌های مختلفی شده است و جریان‌های مختلفی تـلاش کـرده‌اند آن‌ را‌ بر خود تطبیق دهند برخی‌ از‌ این‌ جریان‌ها بدین قرارند‌:

ابومسلم‌ خراسانی‌: اگر فرضیه مربوط بودن پیشگویی افراشته شدن پرچم‌های سیاه به آخرالزمان را بپذیریم استفاده ابومسلم خراسانی از پرچـم‌های سـیاه در قیام‌ خود‌ و ادعای‌ این‌که همو صاحب پرچم‌های سیاه است یکی از‌ موارد سوء استفاده از این پیشگویی خواهد در پاره‌ای از منابع تاریخی درباره تلاش ابومسلم برای انطباق افراشته شدن پرچم‌های‌ سیاه‌ بر‌ قـیام خـود چنین نـوشته‌اند:

روایت شده ابومسلم گروهی را به‌ سوی نصر فرستاد و نامه‌ای برای نصر نوشته و او را به اطاعت خود فراخواند و گـفت این پرچم‌های سیاهی که‌ برافراشته‌ همان‌ پرچم‌هایی است که پیوسته پیـش‌بینی آن را شـنیده بـود... فرستادگان نزد‌ نصر‌ آمدند او گفت:... به خدا سوگند این‌ حقیقتی‌ اسـت‌ ‌ ‌کـه هرکس آن را انکار کند پشیمان می‌شود به خدا سوگند ما‌ پیوسته‌ پیش‌بینی‌ پرچم‌های سـیاه را مـی‌شنیدیم تـا این‌که آن را دیدیم و با آن ازموده شدیم.[2]

بهائیت: یکی از‌ فتنه‌هایی‌ که ایران را در دستخوش حوادث و ناملایمات بسیاری کرد و و رگه‌هایی از پیامدهای‌ منفی‌ آن‌ هنوز نیز باقی مانده است فتنه بـابیت و در ادامـه آن فتنه بهائیت بود. این فتنه‌ که‌ از‌ در ابتدا بر اساس باورهای انحرافی آخرالزمانی شکل گرفته بود برای اثبات‌ خود‌ نیازمند دلایل مذهبی بود و به همین دلیل در جای جای نظام اعتقادی آن مـی‌توان مـستندات دینی‌ فراوانی‌ یافت که به صورت هدفمند و متناسب با اهداف این فرقه تاویل و تفسیر‌ شده‌اند‌.

در این‌باره نمونه‌های متعددی قابل ذکر است‌ که‌ در‌ ادامه خواهد آمد، اما آنچه در اینجا‌ مـقصود‌ اسـت اشاره به بهره‌برداری این گروه از پرچم‌های سیاه است. از گزارش‌های تاریخی‌ چنین‌ برمی اید که برافراشته شدن‌ پرچم‌ سیاه به‌ دستور‌ مستقیم‌ علی محمد باب بوده است و انتخاب‌ ملاحسین‌ بـشرویه کـه اصـالتاً اهل خراسان بود برای بـدست گـرفتن پرچـم می‌توانست تداعی‌ گر‌ همان خراسانی باشد که محل خروج‌ پرچم‌های سیاه است. پس‌ از‌ افراشته شدن این پرچم درشهرهای‌ مختلف‌ مبلغین بـابی از مـردم مـی‌خواستند به سوی این پرچم حرکت کرده و به هـر‌ صـورت‌ ممکن خود را به آن‌ برسانند‌ ماجرای‌ برافراشته شدن پرچم‌های‌ سیاه‌ بهائیان توسط یکی از‌ نویسندگان‌ بهایی این چنین گزارش شـده اسـت:

"جـناب قدوس به هیچ یک از اصحاب اجازه‌ نمی‌دادند‌ که در ساری بـمانند و به هر‌ یک‌ از اصحاب‌ امر‌ می‌کردند‌ که در ظل علم‌ سیاه جناب ملاحسین درآیند این علم سیاه همان‌ بود که حضرت رسول ص درباره آن‌ خطاب‌ به‌ مسلمین‌ فـرموده‌اند‌: هـر وقت دیدید‌ علم‌های‌ سیاه از طرف خراسان مرتفع شد بشتابید اگرچه با سینه روی برف هم شده بـروید تـا‌ در‌ ظـل‌ آن درایید زیرا علم سیاه که از‌ خراسان‌ برافراشته‌ می‌شود‌ مبشر‌ به‌ ظهور مـهدی اسـت .ایـن علم سیاه به امر حضرت باب به وسیله جناب ملا حسین به اسم قـدوس مـرتفع شـد."[3]

البته روشن است که میان استناد بهائیان‌ به احادیث و روایات سود و استناد ابومسلم خـراسانی بـه همین احادیث تفاوت بسیاری وجود دارد اما هر دو در اصل مصداق تراشی و سوء استفاده از نـشانه‌های ظـهور بـا یکدیگر مشابهت دارند.

 

نشانه دوم: خروج سفیانی

یکی دیگر از نشانه‌های مهم ظهور که هم در احادیث شیعه از آن سخن‌ گفته‌ شده و هم در روایات اهل‌سنت‌، سـفیانی‌ اسـت. تفصیل جزئیات مربوط به این نشانه را باید در جای خود پی گرفت. آنچه در اینجا می‌اید اشاره‌ای است به کسانی که در‌ طول‌ تاریخ خود را سفیانی‌ خوانده‌اند‌.

ابومحمد زیاد بن عبدالله: وی از نوادگان یـزید بـن معاویه بود. هنگامی که عبدالله بن علی عباسی برای تصفیه شام از امویان به این منطقه رفت ابومحمد زیاد‌ بن‌ عبدالله سفیانی به طمع حکومت و ادعای این‌که او سفیانی موعود اسـت و دولت امـوی را برمی گرداند از مردم بیعت گرفت.[4]

یـکی از‌ حـوادثی‌ که‌ به حسب برخی روایات پیش از ظهور اتفاق می‌افتد قیام گروهی از اهل مشرق است. این گروه انگیزه‌های حقی دارنـد و قـیامشان‌ قـرین‌ پیروزی‌ خواهد بود

ابـوحرب: یکی از شورش‌هایی که در اواخر حکومت معتصم(227ق) رخ داد قیام ابوحرب یمانی معروف به مـبرقع اسـت در نـام و نسب او ارتباطی باسفیانی‌ وجود‌ ندارد اما طبری می‌گوید: او ادعا می‌کرد اموی است و کسانی کـه دعـوتش را اجـابت کردند گفتند او سفیانی است.[5]

نشانه سوم: قیام اهل مشرق

یـکی از‌ حـوادثی‌ که‌ به حسب برخی روایات پیش از ظهور اتفاق می‌افتد قیام گروهی از اهل مشرق است. این گروه انگیزه‌های حقی دارنـد و قـیامشان‌ قـرین‌ پیروزی‌ خواهد بود، از امام باقر در این باره‌ چنین‌ روایت شـده است:

گوئى مى‏‌بینم كه قومى در مشرق خروج كرده‌‏اند و خواستار حقّ‏ند ولى به ایشان داده نمى‏‌شود، باز‌ خواستار‌ آن‌ مى‌‏شوند و به آنـان داده نـمى‏‌شود، پس چـون چنین مى‏‌بینند شمشیرهاى‌ خود را بر گردن خویش مى‌‏افكنند (آماده كارزار مى‌‏شوند) پس آنـچه مـى‌‏طلبند به ایشان بدهند ولى ایشان از‌ پذیرفتن‌ آن‌ خوددارى مى‌‏كنند تا اینكه قیام نمایند و آن را به كسى باز‌ نـدهند‌ مـگر بـه صاحب شما، كشتگانشان شهیدند، بدانید اگر من خود آن را در مى‏‌یافتم حتماً خود‌ را‌ بـراى‌ صـاحب ایـن امر نگاه مى‏‌داشتم».

در این باره که مقصود از اهل‌ مشرق‌ در‌ این روایت کیست قضاوت‌های مـتفاوتی شـده و ایـن روایات بر مصادیق متعددی تطبیق داده شده‌ است‌. در‌ ادامه به برخی از این مصادیق اشاره مـی‌شود:

سـلسله صفویه: اولین تطبیق این روایت‌ از‌ سوی علامه مجلسی انجام پذیرفته است. ایشان بـر ایـن عـقیده بودند که روایت‌ مورد‌ نظر‌ ناظر به سلسله صفویه است وی در این باره چنین مـی‌نویسد:
"بر صاحبان‌ بصیرت‌ ظاهر است که از جانب مشرق کسی‌ که‌ دین‌ حـق را طـلب نمود و مردم را به دین‌ حق‌ دعوت کرد و پادشـاهی یـافت، بـه غیر سلسله علیّه صفویّه ـ خلّد الله ملکهم ـ نـبود‌. و در‌ ایـن حیث شریف شیعیان خصوصا انصار و اعوان‌ این‌ دولت را توامان بشارت‌هاست که‌ بر‌ عاقل پوشـیده نـیست."[6]

نهضت مشروطه: دومین مصداقی که بـرای روایت پیش گفته بـرشمرده‌ شـده‌ نهضت مشروطه است ناظم الاسـلام‌ کـرمانی‌ از‌ نویسندگان دوره مشروطه‌ در‌ این باره چنین نوشته‌ است‌:
"یکی از علائم قریب به ظهور حـضرت صـاحب‌الامر مشروطه شدن ایران است، چـه در‌ اخـبار‌ لوازم مـشروطه را به طریق کـنایه‌ و اشـاره‌ بیان فرموده‌اند‌ و هم‌ کـیفیت‌ گـرفتن آن را... بالجمله‌ این علامت واقع شده، چه در سال ۱۳۲۶ که محمدعلی شاه مشروطه را بر داشت‌ و تـوپ‌ بـه مجلس بست پس از مدتی‌ مردم‌ در‌ مقام‌ اسـترداد‌ حـق برآمدند و از آذربایجان و جاهای دیگر نیز مطالبه کردند به آن‌ها‌ ندادند‌.
پس‌ از چندی باز در مقام مـطالبه بـرآمدند‌. باز‌ به‌ آن‌ها‌ ندادند‌ تا‌ آنـکه اکـثر بـلدان بـلوا کـردند. در تبریز و اصفهان و رشـت و قـزوین مخالفت آغاز کردند.... اما لوازم مترتبه بر مشروطه در طی علائم ظهور خواهد آمد ان‌شاءالله تعالی."*

 

ادامه دارد...

پی نوشت‌ها:
[1] مسند احمد‌ حـنبل‌، ج5، ص277
[2] أخبار الدولة العـباسیة ص286 – 288.
[3] تـلخیص‌ تـاریخ نبیل ص346
[4]تاریخ طبری ج7ص444،445
[5]تاریخ طبری ج9ص116و118
[6]مهدیان‌ دروغین‌ ص158
 


*این متن خلاصه ای است از مقاله "تطبیق نشانه‌های ظهور در گذر تاریخ" به قلم نصرت الله آیتی که در شماره 38 مجله "مشرق موعود" منتشر شده است