در حال حاضر دو گروه عمده از فعالین سیاسی در جمهوری اسلامی به ایفای نقش میپردازند؛ گروه اول فعالان اپوزیسیون که بر علیه کل وضعیت سیاسی فعلی ایران موضع گیری و فعالیت میکنند. این گروه نه از طرف حکومت مجاز به حضور در انتخابات است و نه خود علاقهای به حضور در صحنه بازیهای سیاسی دارد.
مجلس نهم : انتخابات مجلس نهم در حالی فرا میرسد که صحنه سیاسی در ایران از خرداد ۱۳۸۸ تغییرات عمدهای را به چشم دیده است.
در حال حاضر دو گروه عمده از فعالین سیاسی در جمهوری اسلامی به ایفای نقش میپردازند؛ گروه اول فعالان اپوزیسیون که بر علیه کل وضعیت سیاسی فعلی ایران موضع گیری و فعالیت میکنند. این گروه نه از طرف حکومت مجاز به حضور در انتخابات است و نه خود علاقهای به حضور در صحنه بازیهای سیاسی دارد.
گروه دوم فعالان سیاسی داخل نظام هستند که به بازی سیاسی برای کسب قدرت با توجه به شرایط میپردازند و از وضعیت فعلی رضایت نسبی دارند و به دنبال حداکثر کردن منافع خود در این وضعیت سیاسی هستند.
در این نوشتار به بررسی آرایش این گروهها و عوامل تاثیر گذار، سناریوهای موجود در انتخابات آینده و پس از آن می پردازیم.
آرایش نیروهای بازیگر سیاسی
آرایش نیروهای سیاسی داخل نظام بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ دیگر وضعیت پیشین را ندارد. تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری دهم این گروهها به یک ائتلاف سلبی برای بیرون راندن نیروهای اصلاح طلب رسیده بودند، اما با افول حرکت مخالفین، نیروهای درون نظام آرایشی تازه یافته و به سه دسته اصلی با مرز بندیهای جدی تبدیل شدهاند.
الف. نیروهای منتقد احمدینژاد (محافظه کاران سنتی و تکنوکرات): این نیروها شامل گروه ۷+۸ با محوریت محمدرضا مهدوی کنی است.
گروه هفت نفره، کمیته داوری این ائتلاف محسوب میشوند و در بر گیرنده نمایندههای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز و چهرههای مورد وثوق جریان اصولگرا (غلامعلی حداد عادل، علی اکبر ولایتی و حبیب الله عسگراولادی) است.
گروه هشت نفره شامل نمایندگان احزاب و چهرههای منتقد آقای احمدینژاد است. ائتلاف جبهه پیروان خط امام و رهبری، جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی، جمعیت رهپویان و اصولگرایان تحولخواه. علی لاریجانی و محمدباقر قالیباف نیز هر کدام یک نماینده به این گروه معرفی کردند. این گروه کرسیهایی نیز برای جبهه پایداری در نظر گرفته بود که در نهایت جبهه پایداری با سرباز زدن از معرفی نماینده عملا از این ائتلاف خارج شد.
ب. نیروهای مخالف مشایی: پیروزی محمود احمدینژاد در انتخابات سال ۱۳۸۴ حاصل همکاری سپاه، افراطیون مذهبی و سیاسی و نزدیکان خود آقای احمدینژاد بود. گروهی از این افراد در دولت نهم پستهای وزارت و معاونت وزیر را به خود اختصاص دادند و در دولت دهم نیز بعضی از وزارتخانهها علیرغم میل آقای احمدینژاد در اختیار این گروهها است. اما موتلفین پیشین راه جدایی پیش گرفتهاند و اکنون چند پاره شدهاند.
جبهه پایداری حاصل ائتلاف قسمتی از جداشدگان و اخراجیهای دولت با محوریت محمدتقی مصباح یزدی است. این افراد حامیان رهبر جمهوری اسلامی هستند و از مخالفان جریان نزدیک به اسفندیار رحیم مشایی در دولت آقای احمدینژاد محسوب می شوند. صادق محصولی، حمید رسایی، علیاصغر زارعی، مهدی کوچکزاده، اسماعیل کوثری، روحالله حسینیان، غلامحسین الهام و مرتضی آقا تهرانی از موسسان جبهه پایداری هستند. این چهرهها در سال ۱۳۸۴ با حمایت از محمود احمدینژاد انتخابات را شروع کردند اما در جریان اختلافات رهبری و آقای احمدینژاد طرف رهبری را گرفتند.
ج. نیروهای حامی احمدینژاد: این نیروها با محوریت اسنفدیار رحیم مشایی از طرف حامیان دیگر حکومت متهم به انحرافی بودن هستند. آقای رحیم مشایی هم از نظر فکری و هم به صورت سببی به آقای احمدینژاد نزدیک است. او با مطرح کردن نظریاتی همچون مکتب ایرانی یا دوستی با مردم اسراییل بسیار جنجال برانگیز بوده است و تلاش کرده خوانش جدیدی از جمهوری اسلامی ارائه دهد. اما از نظر سیاسی او چندی است که روی صحنه ظاهر نشده است. گروهی از مخالفین او معتقدند که وی با چراغی خاموش حامیان احمدینژاد را آماده انتخابات مجلس نهم میکند.
نگاهی عمیقتر به بازیگران عرصه سیاسی
در بررسی این سه گروه میتوان تفاوتها و شباهتهایی در نگاههای ایدئولوژیک، سیاسی و اقتصادی آنها پیدا کرد.
از دیدگاه ایدئولژیک گروه ۷+۸ نگاهی سنتی را دنبال میکند و متمایل به حوزههای علمیه و نظریات فقه سنتی است. جبهه پایداری دیدگاه افراطی از اسلام و حکومت اسلامی دارد که آقای مصباح یزدی نماینده اصلی آن شناخته می شود. اما حامیان احمدینژاد اما معتقد به پر رنگ کردن خصایص ایرانی در دیدگاههای اسلامی هستند و با سخت گیریهای جمهوری اسلامی در زمینههای فرهنگی موافق نیستند.
از نظر سیاسی گروه ۷+۸ معتقد به تبعیت از رهبر جمهوری اسلامی است. این خصیصه در جبهه پایداری نیز به صورت حداکثری مشاهده میشود. اما حامیان آقای احمدینژاد معتقد به آزادی عمل بیشتر رئیس جمهور هستند.
از نظر اقتصادی گروه ۷+۸ وضعیت شفاف تری نسبت به گروههای دیگر دارد و شامل گروههای سنتی بازاری و تکنوکراتهای جدید است که بسیاری از چهرههای نزدیک به آنها در اتاق بازرگانی مشغول به فعالیت هستند. چهرههایی نظیر یحیی آل اسحاق، علینقی خاموشی، محمد نهاوندیان، اسدالله عسگر اولادی و… اتاقهای بازرگانی را پارلمان بخش خصوصی نامیدهاند و گفته می شود که آنها میتوانند مقامات عالی رتبه را احضار کنند و به پرسش بکشند.
اما جبهه پایداری و نیروهای حامی آقای احمدینژاد با حضور افرادی مانند آقای محصولی و آقای رحیمی رویهای پر ابهام و سوال برانگیز از خود به نمایش گذاشتهاند. زمزمههای موجود در مورد نحوه فعالیت های اقتصادی این دو چهره بر برنامههای اقتصادی این دو گروه سایه می اندازد.
بازیگران کوچک
به غیر از سه گروه فوق بازیگران داخل حکومت چهرهها و احزاب کم فروغی را هم در بین خود دارند که برای مثال میتوان به محسن رضایی و جبهه ایستادگی اشاره کرد، اما به نظر نمیرسد این افراد و احزاب بتوانند در انتخابات بعدی نقشی جدی بازی کنند.
همچنین اقلیت مجلس هفتم و هشتم دیگر حاضرین در انتخابات مجلس نهم هستند که خود را اصلاح طلب و وابسته به تفکری میدانند که در دوم خرداد ۱۳۷۶ با محمد خاتمی به قدرت رسید. اما بسیاری از فعالان سیاسی وابسته به این گروه پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ بازداشت و محاکمه شدند و تعدادی از آنها به اپوزیسیون نظام تبدیل شدهاند و حکومت حق فعالیت سیاسی قانونی به ایشان نمیدهد.
گروه اندکی که هنوز جزو اقلیت مجلس هشتم هستند و قرابت بیشتری با فعالان اپوزیسیون دارند با ثبت نام مجدد در انتخابات سعی دارند که سنگر فعلی از دست نرود، اما این گروه در نگاه اکثر منتقدان ناکارآمد هستند و حتی عده ای عقیده دارند که آنها عملا به اصلاح طلبان پشت کرده اند. با نگاهی به نوع فعالیت آنها در مجالس هفتم و هشتم، تعداد کاندیداها و شخصیت جمعی آنها، این گروه از نقش آفرینی جدی در صحنه سیاسی ایران عاجز است. آنها با تکیه بر نگاههای قومی در شهرستانهای کوچک به دنبال تکرار نقش سابق خود در مجلس جدید هستند.
صحنه نمایش انتخابات مجلس نهم
تحلیل نمایش انتخابات مجلس نهم نیاز به شناخت عوامل موثر در صحنه سیاسی جدید ایران دارد. مهمترین این عوامل، نقش رهبری و فضای امنیتی حاکم بر صحنه انتخابات مجلس نهم است:
نقش تازه رهبری
رهبر جمهوری اسلامی در بازیهای فعلی داخل حکومت نقشی ویژه برعهده دارد؛ این نقش از فرماندهی نهادهای امنیتی و نظامی شروع میشود و تا راهبری جمهوری اسلامی در سیاست خارجی ادامه دارد.
نقش رهبر جمهوری اسلامی در سیاست داخلی ایران پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ تا افول جنبش مخالفان دولت در بهمن ماه ۱۳۸۸ نقشی فعال است. او بعد از انتخاب محمد خاتمی به عنوان رییس جمهوری که علی رغم میل او به این سمت دست یافته بود، با رهبری نهادهای امنیتی-نظامی مانند اطلاعات موازی (اطلاعات ناجا، اطلاعات سپاه، اطلاعات قوه قضاییه و…)، سپاه پاسداران و قوه قضاییه سعی در کنترل فضای جامعه و سیاستهای داخلی دولت اصلاحات داشت.
با پیروزی محمود احمدینژاد در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴، آیت الله خامنهای به شکل فعال و آشکاری از او و دولتش حمایت کرد و نهادهایی مانند سپاه دست بازتری در سیاست و اقتصاد پیدا کردند.
رهبر ایران در این سالها تلاش خود را برای متمرکز نشدن قدرت مبذول داشته است. سپردن قوه قضاییه به روحانیون نزدیک به حوزه، طرح سپاه استانها و کنترل درگیریهای مجلس و دولت؛ در مجلس هفتم و هشتم را میتوان در این راستا ارزیابی کرد.
در هنگامه انتخابات ۱۳۸۸ بار دیگر گمانه زنیها در مورد نقش رهبر جمهوری اسلامی بالا گرفت تا در ۲۹ خرداد ۸۸ او کامل به میدان آمد و به طرف اصلی دعوا با معترضان انتخاباتی تبدیل شد. اما با افول جنبش سبز و محدود شدن صحنه سیاست داخلی نظام به گروههای حامی او، دیگر نیازی به ایفای نقش فعال او نیست و او با چهره ای پدرانه به حل و فصل دعواهای بین هواداران خود میپردازد و گاهی به اشارتی یکی را بر دیگری رجحان میدهد و راه حساب کشی از او را باز میکند.
گروههای درون نظام برای گرفتن سکان مجلس آینده احتیاج به جلب نظر رهبری دارند. در اصل انتخابات فرصتی برای جلب نظر رهبری است. پیش از این نیز این نقش آیت الله خامنهای در حل و فصل درگیریها اهمیت نظر او را نمایان کرده است.
برای مثال اشاره محمدرضا باهنر به عنوان یکی از مخالفان آقای احمدینژاد در مورد تاثیر نظر آیت الله خامنهای در جلسه رای اعتماد برای وزاری کابینه دهم و کم شدن از تعداد کسانی که رای اعتماد نگرفتند، یکی از مواردی است که با توجه به آن می توان به نقش آیت الله خامنهای در بازیهای گروههای داخل حکومت پی برد.
همچنین در ماجرای استعفای وزیر اطلاعات، محمود احمدینژاد با فشار به حیدر مصلحی که منتخب وی برای این وزارت نبوده است (در سنت جمهوری اسلامی وزارت اطلاعات جزو وزارت خانههایی است که وزیر آن با نظر مستقیم رهبری انتخاب میشود)، او را وادار به استعفا کرد و این استعفا از سوی او پذیرفته شد. اما آیت الله خامنهای با این تصمیم مخالفت کرد و دستور به ابقای آقای مصلحی در پست خود داد.
این رفتار رهبری موجب قهر و خانه نشینی ۱۱ روزه محمود احمدینژاد شد. پس از بازگشت او، گروههای رقیب آقای احمدینژاد در مجلس توانستند با نظارت بیشتر به سخت گیریهای جدیتر بر دولت او بپردازند و فشار بیشتری بر دولت وارد کنند.
میتوان نتیجه گرفت که رهبری در بازیهای داخلی جمهوری اسلامی دیگر قسمتی از بازی نیست و جلب نظر او به هدف این بازی تبدیل شده است. نظری که حمایت نیروهای عملیاتی او (از جمله سپاه و وزارت اطلاعات) را هم به دنبال خواهد داشت.
سناریوهای روی میز
انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی اولین آزمون برای آرایش جدید در جمهوری اسلامی پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ است. هر نتیجه ای در این انتخابات یک سناریو و یک سرنوشت جدید برای بازیگران آن رقم خواهد زد.
بعضی از سناریوهای محتمل در انتخابات به ترتیب زیر است:
الف) پیروزی گروه ۷+۸:
از نظر سیاسی این گروه از رهبر جمهوری اسلامی حرف شنوی دارد و رقیب احمدینژاد است. علی لاریجانی و محمدباقر قالیباف دو عضو شاخص این گروه پیش از این از محمود احمدینژاد در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۴ شکست خوردهاند. اگر قدرت مجلس دست این گروه را باز بگذارد، آنها تلاشی روز افزون خواهند کرد تا رقیب دیروز را هر چه بیشتر در دولت محدود کنند اما از تنش استقبالی نخواهند کرد. اتحاد آنها تا کنون برای بیرون کردن و یا محدود کردن دشمن است و اگر آقای احمدینژاد و حامیانش به طور کامل از صحنه حذف شوند، نقطه انشقاق این گروه خواهد بود.
این گروه به دلیل پشتوانههای اقتصادی خود برای فرار از تنش در عرصههای داخلی و خارجی تلاش خواهد کرد. گمان میرود این گروه حتی در صورت پیروزی فعلا به مصاف گروههای اقتصادی سپاه و وزارتخانههایی که در دست سپاه پاسداران است نخواهد رفت و سعی میکند با آنها به یک توافق ضمنی برای جدا کردن مناطق تحت نفوذ برسد.
اگر این گروه بتواند در آینده کاملا نبض مجلس ایران را به دست بگیرد مباحث و رقابت های بعدی در جمهوری اسلامی بیشتر تجاری خواهد بود. البته این تجارت به معنای بازار آزاد نیست. هر کدام از این دو جناح تلاش خواهند کرد که سهم خود را از اقتصاد انحصاری ایران افزایش دهد و بخشی از درگیریهای جمهوری اسلامی از مجلس و دولت به نهادهایی چون اتاق بازرگانی کوچ خواهد کرد.
ب) پیروزی جبهه پایداری:
نزدیکان این گروه هم اکنون در دولت پستهای مهمی نظیر وزارت نفت، کشور و اطلاعات را در اختیار دارند، اما بسیاری از اعضای این جبهه پیش از این از پستهای سیاسی و اجرایی دولت کنار گذاشته شدهاند.
در صورت پیروزی قاطع این گروه، تلاش آنها برای بازپس گیری پستهای دولت از نزدیکان محمود احمدینژاد احتمالا درگیریهای آینده را به درگیریهای سیاسی تیدیل میکند و جنگ قدرت در جمهوری اسلامی را به دل دولت خواهد کشاند. جبهه پایداری که شامل اعضای اخراجی دولتهای نهم و دهم است که رقیب خود را نه محمود احمدینژاد که اسفندیار رحیم مشایی میبیند. آنها سعی خواهند کرد با بیرون راندن آقای رحیم مشایی و نزدیکانش از دولت سهم بیشتری از کابینه را از آن خود کنند.
همچنین در صورت پیروزی جبهه پایداری، این گروه احتمالا حکومت را چه در داخل و چه در خارج، به سمت بحران زایی پیش میبرد. این گروه که شامل چهرههای تندروی جمهوری اسلامی است، از افراطیترین نظریههای حکومت داری پیروی میکند و به دنبال به کار گیری مشت آهنین در همه عرصهها علیه مخالفان خود است. نظریات و عملکرد این افراد در دوران تظاهراتهای مخالفان دولت و تشویق به برخورد هر چه محکمتر و خشنتر با مخالفان، نشان از نگاه امنیتی-نظامی آنها در برخورد با مسائل دارد.
با پیروزی جبهه پایداری باید منتظر قدرت گرفتن روز افزون سپاه در اقتصاد کشور بود. سپاه از جمله نهادهایی است که پاسخ گویی چندانی در برابر نهادهای بازرسی ندارد و سابقه به دست گرفتن شرکتها و پروژههای عظیم اقتصادی بدون برگزاری مناقصه یا برگزاری صوری آن، همگی باعث عدم شفافیت و فرار سرمایه گذاری بلند مدت در ایران خواهد بود.
ج) پیروزی حامیان آقای احمدینژاد:
محمود احمدینژاد و اسفندیار رحیم مشایی تاکنون نتوانستهاند پایگاه مردمی و سیاسی عظیمی برای خود دست و پا کنند. محمود احمدینژاد، استاندار اردبیل بود که با روی کار آمدن دولت محمد خاتمی به دانشگاه علم و صنعت کوچ کرد، اما با پیروزی آبادگران در انتخابات شورای شهر و روستا، خورشید اقبال او دوباره طلوع کرد و او به شهرداری تهران نقل مکان کرد. او در مدت دو ساله شهرداری با حمایت از هیئت های مذهبی و تکرار این تجربه در دوره ریاست جمهوری، توانست رای خوبی برای خود در بین طبقات محروم دست و پا کند.
سفرهای استانی آقای احمدینژاد و اجرای طرحهایی مانند سهام عدالت را در همین زمینه میتوان ارزیابی کرد. همچنین آقای احمدینژاد و مشایی سعی کردند با طرح موضوعاتی مانند مکتب ایرانی، دفاع از آزادی های فرهنگی و نگاههای جدید به اسلام، قسمتی از آرای مخالفان خاموش گفتمان حاکم را به خود جلب کنند.
اما این به معنای ایجاد طرفدار برای او و جریانش نیست. قسمت عمده کسانی که به عنوان مدافع او در درگیریهای سال ۱۳۸۸ با مخالفان در صحنه حاضر شدند نیروهای حزب اللهی وابسته به موتلفین او در سپاه و بسیج بودند. نیروهایی که امروزه در گروه مخالف او ایستادهاند.
گروههای مخالف مشایی پیش از این در مورد حضور حامیان احمدینژاد با چراغ خاموش در انتخابات هشدار دادهاند. این اتفاق به فرض وقوع میتواند در شهرهای کوچک به وقوع بپیوندد و حامیان احمدینژاد با پشتوانه حمایت مالی گسترده، طرحهای خدماتی دولت و ترکیب جمعیتی اقوام به مجلس راه یابند. اما به فرض وقوع این سناریو، پایان کار نه در صندوق که در خود مجلس رقم خواهد خورد که برای آن دو حالت میتوان متصور بود: این افراد وارد مجلس بشوند و همچنان در صف طرفداران آقای احمدینژاد بمانند یا پس از ورود به مجلس صف خود را از آقای احمدینژاد و دولت او جدا کنند و به سمت یکی از دو گروه بالا تمایل پیدا کنند. این اتفاق پیش از این هم افتاده و فراکسیون انقلاب اسلامی که حامی دولت در مجلس بود بر سر اختلافات آقای احمدینژاد با رهبری سمت رهبری را گرفت. با توجه به پایههای سست سیاسی و عدم نهاد سازی حامیان آقای احمدینژاد و با توجه به فشار حامیان رهبری و همچنین قدرت گروههای مقابل امکان وقوع این چرخش کم نیست.
اما اگر فرض برآن باشد که حامیان آقای احمدینژاد پس از راهیابی به مجلس همچنان از او حمایت کنند در این صورت جمهوری اسلامی با چالشهایی جدی تری روبرو میشود.
یکی از چالش حکومت با این گروه احتمالا در بخش ایدئولژیک و فرهنگی رخ خواهد داد. این گروه در فهم ایدئولژیک خود از دین به نهادهای دینی متوسل نمیشوند و برای خود حق ارائه نظرات بدون در نظر گرفتن خطوط ایدئولژیک نظام را قائلند. پیوند این خط غیر رسمی با نگاه موعود گرا و ملی گرا ملغمهای ساخته است که خشم افراطیون و سنتیها در نظام جمهوری اسلامی را برانگیخته و پذیرش قدرت گرفتن این گروه را برای آنها ناممکن کرده است.
چالش دیگر حکومت احتمالا در دل دولت اتفاق خواهد افتاد. حامیان مشایی سعی خواهند کرد که عناصر غیر احمدی نژادی را از پستهای دولت برانند و خود را آماده انتخابات بعدی کنند. این جنگ قدرت، مسلما به عنوان آخرین بخت محمود احمدینژاد و حامیانش برای ادامه حیات در جمهوری اسلامی خواهد بود و اگر او پیروز این میدان نباشد، همانطور که یکباره در سیاست ایران پدید آمد، از این صحنه حذف خواهد شد.
د) تقسیم کرسیهای مجلس در بین تمام گروهها
در صورت حاصل نشدن اکثریت قاطع برای هیچ کدام از گروههای فوق و تقسیم مجلس بین این گروهها صحن علنی مجلس صحنه اصلی درگیری و کشمکشها بین این گروه هاست. در این صورت میتوان به ائتلاف احتمالی جبهه پایداری و گروه ۷+۸ علیه همفکران دولت فکر کرد. اما در صورت حاصل نشدن یک اکثریت قاطع، باید منتظر وقوع درگیریهایی بیشتر در مجلس و کم رنگ شدن نقش مجلس در معادلات سیاسی ایران بود. این تضعیف مجلس به رهبری نقشی پررنگتر در نزاع بین جناح های سیاسی درون حاکمیت خواهد داد.
جمع بندی
ترکیب صحنه سیاسی امروز ایران نقش اول را به رهبر جمهوری اسلامی داده است و باقی نقشها فاصله زیادی از نقش او دارند. اوست که تصمیم خواهد گرفت کدامین گروه، کدام قوه را در اختیار داشته باشند، سیاست خارجی و یا اقتصادی به کدامین جهت حرکت کنند.
روش رهبر جمهوری اسلامی در چند سال گذشته نشان از تلاش او برای یک دست نشدن حاکمیت به طور مطلق دارد. او علی رغم اینکه حاضر به تحمل مخالفان در حکومت نیست و راه هر گونه حضور آنها را سد میکند، اما حاضر به سپردن تام و تمام قدرت به دست یک گروه از بازیگران هم نیست. به نظر میرسد رهبر جمهوری اسلامی قصد دارد، کرسیهای مجلس را بر اساس آرای هواداران حاکمیت بین تمام بازیگران صحنه سیاسی ایران تقسیم کند؛ تا هم از نارضایتیهای احتمالی این گروهها بکاهد و هم از قوی شدن یک گروه به طور مطلق جلوگیری کند؛ که خطری جدی متوجه آینده نقش او و یا جانشین او نشود.
منبع : بی بی سی فارسی