اين چرخ فلک که ما در او حيرانيم
فانوس خيال از او مثالي دانيم
ما چون صوريم کاندر او حيرانيم
خورشيد چراغداران و عالم فانوس
زان پيش که از زمانه تابي بخوريم
برخيز ز خواب تا شرابي بخوريم
چندان ندهد زمان که آبي بخوريم
کاين چرخ ستيزه روي ناگه روزي
رنگ رخ خود به رنگ عناب کنم
برخيزم و عزم باده ناب کنم
بر روي زنم چنانکه در خواب کنم
اين عقل فضول پيشه را مشتي مي
در زيرزمين نهفتگان ميبينم
بر مفرش خاک خفتگان ميبينم
برای خواندن کامل شعر به ادامه مطلب مراجعه نمایید
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 21 آبان 1388 ] [ 11:58 AM ] [ mahmood kazemi ]